بیش از ۵۰۰ نفر که عمدتا نوجوان و جوان بودند، در جریان اعتراضهای خیزش «زن، زندگی، آزادی» به دست نیروهای امنیتی در ایران کشته شدند. جوانان ایرانی که زندگیشان در این اعتراضها خاموش شد، به نمادهای ماندگار مقاومت بدل شدند. چهرههای جنبشی که بنیانهای جمهوری اسلامی را به چالش کشید.
در کنار مهسا امینی، شناختهشدهترین چهره جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سطح بینالمللی، نامهایی چون نیکا شاکرمی، حدیث نجفی، سارینا اسماعیلزاده، محسن شکاری، محمد حسینی و دیگران، در حافظه جمعی ایرانیان حک شده است. ایرانیانی که آنان را با نام کوچکشان به یاد میآورند.
هر کدام از این جوانان نماینده بُعدی از جامعه بودند: زنانی که خواهان اختیار بر زندگی خود بودهاند، نوجوانانی که آیندهشان را به خطر انداختند، کودکانی چون کیان پیرفلک ۱۰ ساله که با گلوله کشته شد و جوانانی که به جرم همراهی با زنان، پای چوبه دار رفتند.
ژینا تو نمیمیری، نام تو رمز میشود
اعتراضهای گسترده سال ۱۴۰۱ بهدنبال کشته شدن مهسا (ژینا) امینی آغاز شد؛ زن ۲۲ ساله کُرد که گشت ارشاد ۲۳ شهریور ۱۴۰۱ او را بازداشت کرد.
مهسا در بازداشت بهشدت آسیب دید و ۲۵ شهریور در بیمارستان جان باخت.
نام او به شعار اصلی اعتراضها بدل شد و تصویرش در سراسر شبکههای اجتماعی و روی پلاکاردهای اعتراضی در ایران و خارج از کشور پخش شد.
معصومیت و مرگ تراژیک او عمیقا بر مردم ایران تاثیر گذاشت و او را به ماندگارترین نماد جنبشی بدل کرد که نه برای اصلاحات، بلکه برای آیندهای متفاوت به میدان آمد.
نیکا شاکرمی ۱۶ ساله، پس از شرکت در اعتراضهای تهران در روزهای نخست خیزش ناپدید شد. ویدیویی از او ثبت شد که روی سطل زباله ایستاده و در حالی که روسریاش را آتش میزند، همراه با دیگران شعار «مرگ بر دیکتاتور» سر میدهد.
۱۰ روز بعد، پیکر او در شرایطی مشکوک به خانوادهاش تحویل داده شد.
مقامهای رسمی اعلام کردند که او از یک ساختمان سقوط کرده است اما بستگانش این روایت را بپذیرفتند و آثار ضرب و جرح بر بدنش خبر دادند.
گزارشی از بیبیسی جهانی در می ۲۰۲۴ نیز خبر داد که او مورد آزار جنسی قرار گرفته و به قتل رسیده است.
نیکا به خلاقیت و علاقه به هنر (شعر، نقاشی و موسیقی) شناخته میشد و رویای خوانندگی حرفهای در سر داشت.
زندگی کوتاه اما پرشور او، از هنر تا جسارتهای نوجوانانه، به نمادی از خطر کردن نسل جوان ایران برای آزادی بدل شد.
نیکا شاکرمی
حدیث نجفی، صدایی که خاموش شد
حدیث نجفی ۲۲ ساله در اعتراضهای کرج با شلیک چندین گلوله به صورت، گردن، سینه، شکم و دست کشته شد.
خانوادهاش تحت فشار قرار گرفتند تا اعلام کنند که او به مرگ طبیعی جان باخته است.
حدیث در تیکتاک و اینستاگرام فعال بود و لحظات زندگی روزمرهاش را به اشتراک میگذاشت.
او در ویدیویی پیش از مرگ گفته بود: «دوست دارم وقتی چند سال بعد به گذشته نگاه میکنم، خوشحال باشم که در اعتراضها شرکت کردم.»
او پیش از خروج از خانه به مادرش گفته بود امیدوار است وقتی تغییر در ایران اتفاق بیفتد، بتواند به گذشته نگاه کند و خوشحال باشد که سهمی داشته است.
حدیث نجفی
سارینا اسماعیلزاده، نوجوان آزادیخواه
سارینا اسماعیلزاده، دختر ۱۶ سالهای از کرج، نوجوانی باهوش و کنجکاو بود که علاقههای متنوعی داشت.
او عاشق آشپزی، موسیقی کیپاپ و ساختن ویدیوهای شاد برای کانال یوتیوب و تیکتاک خود بود.
سارینا به صراحت درباره عدالت و آزادی حرف میزد.
او در یکی از ویدیوهایش میپرسد: «آدمها از کشورشان چه میخواهند؟ رفاه، رفاه، رفاه. نه هیچ چیز دیگر. چرا من مثل آن نوجوان نیویورکی نیستم که نگران حجاب اجباری یا مشکلات اقتصادی نباشد؟»
ترکیب شوخطبعی، موسیقی و آگاهی سیاسی در حضور آنلاین او، از سارینا نمادی قدرتمند از شجاعت و آرزوهای نسل زد ایران ساخت.
سارینا اسماعیلزاده
مهرشاد شهیدی، جوان محبوب اراکیها
مهرشاد شهیدی، سرآشپز ۱۹ ساله، در بازداشتگاه سپاه پاسداران در اراک، یک روز پیش از تولد بیست سالگیاش، بر اثر ضربوجرح با باتوم جان باخت. مقامها خانواده او را مجبور کردند علت مرگ را سکته قلبی اعلام کنند.
هزاران نفر در مراسم خاکسپاری مهرشاد شرکت کردند و شعارهای ضدحکومتی سر دادند.
او در حالی که دانشجوی مهمانداری و سرآشپز یک رستوران محلی بود، در ورزشهای ژیمناستیک، والیبال و شنا هم مدالآور بود.
عاملان مرگ او هیچگاه محاکمه نشدند. در عوض، مقامها خانوادهاش را تهدید کردند که اگر مراسم عمومی برگزار کنند، سنگ مزارش را تخریب خواهند کرد. مزاری که همچنان محل حضور پرتعداد شهروندان است.
مهرشاد شهیدی
شکاری و حسینی، حکم مرگ برای ایستادگی
محسن شکاری ۲۳ ساله و محمد حسینی ۳۹ ساله از نخستین معترضانی بودند که در دادگاههای انقلاب محکوم به اعدام شدند و حکمشان به اجرا گذاشته شد.
مرگ آنها با هدف وحشتآفرینی صورت گرفت اما بهجای بازدارندگی، به فریاد اعتراض بدل شد.
شکاری، کارگر کافه و نوازنده گیتار خودآموخته، در جریان یک اعتراض در تهران بازداشت شد.
محسن شکاری
حسینی، قهرمان هنرهای رزمی که در مرغداری کار میکرد، پس از شرکت در مراسم یادبود حدیث نجفی در کرج بازداشت شد؛ جایی که سه معترض دیگر با شلیک نیروهای امنیتی کشته شدند.
محمد حسینی
مقامها هر دوی این جوانان را به مجروح و مضروب کردن اعضای بسیج متهم کردند. آنان اتهامات را رد کردند و گروههای حقوق بشری اعلام کردند اعترافهای تلویزیونیشان زیر شکنجه گرفته شده بود.
اعدام این دو بار دیگر بهای انسانی این جنبش را نشان داد: مردمان عادی در برابر سرکوبی بیسابقه ایستادند و جانشان را بر سر آن گذاشتند.