با تایید صلاحیت مسعود پزشکیان از سوی شورای نگهبان و قرار گرفتن نام او در فهرست شش نامزد انتخابات ریاست جمهوری، بار دیگر موضوع مشارکت در انتخابات، بهویژه در جریان اصلاحطلبان انتخاباتمحور و برخی لایههای اجتماعی قهرکرده با صندوقهای رای مطرح شده است.
صرفنظر از گمانهزنی درباره میزان اقبال به پزشکیان پای صندوقهای رای، یک پرسش قابل تامل به فرجام و حاصل ریاست جمهوری محتمل او مربوط است. این پرسش که: در صورت پیروزی نامزد مورد حمایت اصلاحطلبان، او به چه میزان امکان تغییر در روندهای مسلط و عمده حکمرانی، و اثرگذاری بر سیاستهای کلان و کنونی کشور را خواهد داشت.
یک: قدرت متکی به قانون اساسی
برمبنای این اصل، رهبر جمهوری اسلامی تعیینکننده سیاستهای کلی نظام است و این تصمیم پس از مشورت او با مجمع تشخیص مصلحت نظام نهایی میشود. ولایت مطلقه فقیه همچنین منصوبکننده فرماندهان عالی نظامی و انتظامی، ازجمله سپاه پاسداران و ارتش است.
شخص اول نظام همچنین شش فقیه شورای نگهبان را منصوب میکنند، فقهایی که صلاحیت نامزدهای مجلس خبرگان را تایید میکنند و در کنار شش حقوقدان حکومتی، درباره صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری و مجلس، نظر میدهند. گزیش روسای قوه قضاییه و صداوسیما هم از دیگر اختیارات کلیدی و بسیارمهم رهبر جمهوری اسلامی است.
افزون بر اینها، مصوبات شورای عالی امنیت ملی، تنها پس از تایید رهبری نظام، قابل اجراست.
و در پایان، مراجعه به آرای عمومی و انجام همهپرسی درباره بازنگری در قانون اساسی، با تمام محدودیتهای قبلی، درنهایت تنها با تایید رهبر جمهوری اسلامی ممکن خواهد شد.
بهزاد نبوی، از چهرههای اردوگاه اصلاحطلبی در ایران، سالها پیش در مصاحبهای تاکید کرده بود: «حداکثر ۱۰ یا ۱۵ درصد از قدرت کشور در اختیار رییسجمهور و دولت است.»
دو: قدرت مبتنی بر نهادهای اقتصادی
جدای از «ستاد اجرایی فرمان امام» با ثروت و سرمایه دهها میلیارد دلاری، و دهها شرکت فعال در حوزههای مختلف، دستکم ۹ بنگاه بسیار بزرگ اقتصادی دیگر، زیرمجموعه رهبر جمهوری اسلامی است: آستان قدس رضوی، ستاد اجرایی فرمان امام، کمیته امداد امام و بنیادهای مستضعفان، بنیاد شهید، بنیاد برکت، بنیاد علوی، بنیاد ۱۵ خرداد و بنیاد مسکن.
در این ساختار تنها در ایران «۶۰ درصد ثروت ملی را دراختیار دارند: ستاد اجرایی فرمان امام، قرارگاه خاتمالانبیاء سپاه، آستان قدس رضوی و بنیاد مستضعفان.«
محسن صفایی فراهانی، قائممقام وزیر اقتصاد در دولت خاتمی و نماینده مجلس ششم هم، سهم این بنیادها و مجموعههای اقتصادی زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی را ۶۵ درصد تولید ناخالص داخلی کشور برآورد کرده است. گردش مالی و پولی و محاسبه سود و زیان نهادهای معظم اقتصادی زیرمجموعه خامنهای از نظارت عالی دیگر نهادهای حکومتی، و نیز پرداخت مالیات مصون هستند.
سه: قدرت مبتنی بر سلاح و سرکوب
در ۳۵ سال سپریشده از رهبری علی خامنهای، او بهگونهای فزاینده دستگاههای ارعاب و سرکوب را تقویت کرده است. فراتر از آنچه به نقش دادگاه انقلاب و دادگاه ویژه روحانیت و دستگاه قضایی و وزارت اطلاعات مربوط است، در سالهای گذشته با شکلگیری سازمان اطلاعات سپاه پاسداران و سازمان اطلاعات نیروی انتظامی، خامنهای بازوهای سختافزاری قدرت خود را تقویت کرده است.
در کنار این همه، نباید از سازماندادن نیروهای بسیج بهمثابه بخشی از شبکه نیروهای میدانی ارعاب و سرکوب صرفنظر کرد.
بدیهی است که مجموعه فعالیتهای پنهان موشکی و اتمی در کشور، با هماهنگی شخص اول نظام انجام میشود، همچنانکه فعالیتهای منطقهای نیروی قدس سپاه پاسداران.
این همه، قدرت سختافزاری و پتانسیل ارعاب و سرکوب قابل توجهی در داخل کشور و تنشزایی با شبهنظامیان در منطقه و جنگآفرینی ایجاد میکند که بدون هماهنگی با شخص اول نظام ممکن نیست.
منتقدان شرکت در انتخابات را غیرموثر و این رقابت را نمایشی میخوانند
چهار: اقتدار بر مبنای دستگاههای تبلیغاتی
مستقل از آنچه در میدان سیاستگذاری و طراحیهای کلان و راهبردی حاکمیتی و نهادهای اقتصادی و امنیتی زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی میگذرد و با دخالت ولایت مطلقه فقیه پیوند خورده است، راس هرم نظام سیاسی شبکهای عظیم از دستگاههای تبلیغاتی و تکثیر معرفت دروغین را دراختیار دارد.
علاوه بر جایگاه بیرقیب و منحصر به فرد صداوسیمای جمهوری اسلامی، میتوان به این مراکز و نهادها اشاره کرد: سازمان تبلیغات اسلامی، شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها، شورای عالی حوزههای علمیه کشور، جامعه المصطفی العالمیه، شورای سیاستگذاری حوزههای علمیه خواهران، دفتر تبلیغات اسلامی، موسسه آموزشی و پژوهشی خمینی و روزنامه کیهان.
این مجموعههای عریض و طویل، جدای از برخورداری از بودجه، به تمامی در خدمت نگاه و سیاست شخص اول نظام، و مشغول به بازتولید و انتشار ایدئولوژی کاذب حکومت و در کار تحریف حقیقت و نشر روایت وارونه هستند.
در کنار این نهادها، نباید اختیارات خامنهای برای منصوب کردن اشخاص حقیقی در نهادهایی چون شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی و شورای عالی جوانان را از یاد برد. نهادهایی که جملگی در خدمت نگاه عقیدتی و رویکردهای ایدئولوژیک شخص اول نظام است.
پنج: جایگاه و کارويژههای رییس جمهور
با تصویری که در بالا و به اجمال از جایگاه و دایره قدرت و اختیارات حقوقی رهبر جمهوری اسلامی و نهادهای مرتبط با او ترسیم شد، پیشبینی ابعاد تاثیر و توان رییسجمهور در ساختار قدرت، کار دشواری نیست.
رییس جمهور در میانهای از اعمال فشار و پروژههای نهادهای حاکمیتی و مناسبات واقعی قدرت، از رهبری نظام گرفته تا سپاه پاسداران و نیروی قدس سپاه، شورای نگهبان و قوه قضاییه، و مجلس برآمده از نظارت استصوابی، و حتی حوزه علمیه، حد محدودی از اثرگذاری بر روندهای سیاسی و اجتماعی و بینالمللی دارد.
همزمان و در مناسباتی که به عرف سیاسی در جمهوری اسلامی تبدیل شده، رییسجمهور برای نهاییکردن وزرای خود در برخی وزارتخانهها، ازجمله اطلاعات، کشور، امور خارجه، دفاع، و فرهنگ و ارشاد اسلامی، و نیز برگزیدن معاون اول، با هماهنگی خامنهای اقدام میکند.
این همه، به معنای هیچ و یا ناچیز بودن تاثیر رییس قوه مجریه نیست، بلکه به معنای لزوم نگاه و برآورد واقعبینانه از گستره توان اوست. وضعی که در عمل، رییسجمهور را به بازوی اجرایی خامنهای تبدیل کرده است. مستقل از ابتذال ریاست جمهوری در سه سال صدرنشینی رئیسی در قوه مجریه، حتی حسن روحانی با تمام پیشینه مدیریتیاش در جمهوری اسلامی، نتوانست بهویژه در دولت دوماش، از زیر سایه خواستهها و سیاستهای هسته سخت قدرت، خارج شود. پیش از او، احمدینژاد هم با تمام ادعاها، سرکشیها و یاغیگریهایش، در عمل و در چهار سال دوم ریاست جمهوری، به مقام اجرایی معمولی تبدیل شد. وضعی مشابه، گریبان محمد خاتمی را در دولت اصلاحات گرفت.
چنین است که سخن گفتن از «رییسجمهوری» در نظام سیاسی غیردموکراتیکی با عنوان و مضمون «جمهوری اسلامی» نسبتی با واقعیتهای ساختار سیاسی و چهارچوبهای حقوقی حاکمیت برقرار نمیکند. بهویژه آنکه چنین رییسجمهوری، بعد از اعمال نظارت استصوابی شورای نگهبان و مهر تایید کانون مرکزی قدرت، امکان ورود به رقابت انتخاباتی پیدا میکند.
از این زاویه، حتی با فرض پیروزی پزشکیان، و نشستن او بر صدر قوه مجریه، به دشواری میتوان به تغییر روندهای کلان حکمرانی و سیاستهای عمده و جاری در کشور خوشبین بود.
نامزد مورد حمایت اصلاحطلبان حتی خود اذعان کرده که در حوزه متوقفکردن گشتهای ارشاد و طرح نور و تلاش برای تحمیل حجاب اجباری، قولی نمیدهد. همچنان که آزادی زندانیان سیاسی را هم در حوزه اختیارات رییسجمهوری نمیداند.
سخن آخر: برای آنها که به کنشگری در چهارچوب جمهوری اسلامی میاندیشند، دلبستن به تغییر رییسجمهور، تنها از زاویه نگاهی حداقلی و پیشگیری از بدتر شدن شرایط، قابل فهم و توجیه خواهد بود. اما برای آنها که گذار از جمهوری اسلامی، و گذار به دموکراسی را به مثابه راهبرد و پروژه اقدام سیاسی تعریف کردهاند، حضور در انتخابات فرمایشی و نمایشی، یا شبهانتخابات، بیمعنا خواهد بود، و نتیجهای جز کاستن از سرمایه اجتماعی و مخدوشکردن توان نیروهای اجتماعی حامی گذار، و آسیب به استراتژی درازمدت برای تاکتیک موقت، نخواهد داشت.
معدن شازند در منطقه «پل دوآب» استان مرکزی روز دوشنبه ۲۸ خرداد بار دیگر ریزش کرد. این معدن روز یکشنبه فروریخت و تعدادی از کارکنان آن گرفتار آوار شدند. طبق گزارشها پیکر دو تن از کارگران این معدن از زیر آوار بیرون کشیده شد و تلاش برای یافتن دو کارگر دیگر همچنان ادامه دارد.
خبرگزاری ایلنا به نقل از منابع کارگری خود در استان مرکزی از تداوم تلاش برای پیدا کردن دو کارگر مفقودی معدن شازند خبر داد و نوشت که ظهر دوشنبه به دلیل ریزش مجدد بخشی از دیواره معدن، محل کاوش و جستوجو تخلیه شد و فرمانده عملیات دستور تخلیه اضطراری صادر کرد.
ویدیوی منتشرشده در رسانهها، لحظه ریزش مجدد بخشی از دیواره معدن شازند و کوه را در روز دوشنبه نشان میدهد.
پایگاه اطلاع رسانی جمعیت هلال احمر روز دوشنبه اعلام کرد عملیات امداد رسانی و جستوجو برای یافتن دو نفر دیگر از محبوسان همچنان ادامه دارد.
لطفاله پرندین، فرماندار شهرستان شازند هم با بیان اینکه همزمان با آواربرداری و جابجایی سنگها کوه به میزان یک چهارم بار اول ریزش کرد، گفت که خوشبختانه هیچ یک از عوامل و نیروهای امدادی آسیبی ندیدند.
ظهر یکشنبه ۲۶ خرداد خبرگزاری ایلنا به نقل از منابع خود در استان مرکزی گزارش داد چهار راننده زیر آوار سنگهای ناشی از ریزش کوه محبوس شدهاند.
پس از آن اعلام شد که پیکر دو تن از کارگران پیدا شده و جستوجو برای یافتن دو کارگر دیگر ادامه دارد.
ریزش و انفجار در معادن ایران بیسابقه نیست و پیش از این هم بارها رخ داده است.
یکی از حوادث بسیار مرگبار معدن در ایران، روز ۱۳ شهریور ۱۴۰۲ رخداد که طی آن شش کارگر بر اثر انفجار در معدن زغال سنگ طزره دامغان در شمال ایران جان خود را از دست دادند.
اردیبهشت سال ۱۳۹۶ در جریان ریزش معدن «زمستان یورت» ۴۳ نفر از کارگران کشته شدند و این رخداد موجی از خشم عمومی را به دنبال داشت.
ناظران میگویند یکی از علتهای این حوادث، فقدان نظارت کافی بر فعالیت معادن و رعایت استانداردهای ایمنی از سوی کارفرمایان است.
علی ضیایی، رییس گروه بررسی صحنه جرم سازمان پزشکی قانونی کشور در اردیبهشتماه امسال از جان باختن دو هزار و ۱۱۵ کارگر و مصدوم شدن ۲۷ هزار کارگر به دلیل حوادث ناشی از کار در سال ۱۴۰۲ خبر داد.
پس از آن خبرگزاری ایلنا در گزارشی با انتقاد از «لاپوشانی آماری وزارت کار» نوشت این آمار به معنای مرگ ۵/۷۹ کارگر در هر روز سال است.
بر اساس اطلاعات مرکز آمار ایران، تعداد معادن کشور در سال ۱۴۰۱ در حدود پنج هزار و ۷۶۱ معدن برآورد شده که این عدد در مقایسه با سال ۱۴۰۰ که شش هزار و ۲۵ معدن بود با افت ۲۶۴ معدن به ثبت رسیده است.
همچنین در سال ۱۴۰۰ تعداد افراد شاغل در معادن در حال بهرهبرداری، ۱۳۰ هزار و ۳۵۸ نفر بوده است که نسبت به سال ۱۳۹۹، برابر با ۸/۳ درصد (معادل ۱۰ هزار و ۳۱ نفر) افزایش یافت.
شش نامزد تایید صلاحیت شده، هر کدام کم و بیش با سپاه پاسداران روابطی داشته یا دارند. اگر خودشان پاسدار نبودند، رئیس ستادشان پاسدار بوده، به پاسداران درس میداده یا پاسداری را جانشین خود کرده است. شش نامزد تایید صلاحیت شده، با سپاه چه نسبتی دارند؟
هرچند رمضان شریف، سخنگوی سپاه پاسداران مثل همیشه، گفته این نیروی نظامی در انتخابات دخالتی نخواهد داشت، اما یدالله جوانی، معاون سیاسی سپاه در نشستی با عنوان «نشست تبیینی بصیرتی بررسی مسائل انتخاباتی» با اشاره به انتخابات پیش رو گفته است: «انتخابات خروجیاش میتواند دو چیز باشد؛ نخست تبدیل شدن به عامل تولید قدرت و دوم تبدیل شدن به عامل تولید چالش» سپاه پاسداران تنها یک نیروی نظامی متعارف نیست. این مجموعه به علاوه سازمان بسیج مستضعفین، در واقعیت به یک دولت موازی تبدیل شده است. دولتی که حسن روحانی در جریان کارشکنیهایش در مذاکرات به آن دولت با تفنگ میگفت.
قالیباف، پاسدار کت و شلواری
هویت محمدباقر قالیباف با سپاه پاسداران از ابتدا آمیخته است. قالیباف از ۱۹ سالگی و سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۸۴ در سپاه به طور رسمی خدمت کرده است. امیرعلی حاجیزاده، اسفند سال ۱۴۰۲ ضمن تاکید نقش قالیباف در راه اندازی شهرهای موشکی سپاه پاسداران از قالیباف تمجید کرد و گفت قالیباف «تحولگرا» و «خستگیناپذیر» است و اقتصاد کشور به «مدیران جهادی» از جنس قالیباف نیاز دارد.
امیرعلی حاجیزاده: اقتصاد کشور به مدیرانی مثل قالیباف نیاز دارد
در زمان فرماندهی قالیباف در نیروی هوافضای سپاه، این نیرو قصد داشته زمینهای نیروی هوابرد ارتش را تصرف کند. نیروهای تحت امر قالیباف، وقتی با مقاومت نیروهای ارتشی روبرو شدند، روی آنها اسلحه کشیدند و با تیربار یک سرباز هوابرد ارتش را به قتل رساندند.
امیربازنشسته ارتش، شهرام رستمی میگوید در زمان فرماندهی قالیباف، نیروهای او برای تصاحب زمینهای ارتش با تیربار به نیروهای ارتش حمله کردند و یک سرباز هوابرد شیراز را به قتل رساند.
هلدینگ یاس، بازوی اقتصادی سپاه قدس بود، عیسی شریفی، قائم مقام قالیباف در شهرداری تهران یکی از متهمان اصلی پرونده هلدینگ یاس بود. در زمان شهرداری قالیباف در تهران، او سپاه و به طور خاص هلدینگ یاس را در فعالیتهای اقتصادی شهرداری تهران شریک کرد.
او در سمت ریاست مجلس هم، پیگیر منافع اقتصادی سپاه بوده و در یک مورد فاش شد که سال ۱۴۰۲، برای تامین مالی سپاه قدس، حتی رییس بانک مرکزی در دوران ابراهیم رئیسی را هم تغییر داده است.
زاکانی، بسیجی که وظیفهاش را خوب انجام داد
علیرضا زاکانی هم مثل قالیباف سابقه شهرداری تهران را در کارنامه دارد، اما مسیر ارتباطش با سپاه پاسداران متفاوت از اوست.
زاکانی در زمان اعتراضات کوی دانشگاه در تیرماه ۱۳۸۷، عضو بسیج دانشجویی بود و در سرکوب دانشجویان نقش داشت. سال ۱۳۹۲، اسماعیل کوثری از فرماندهان سپاه به حمایت قدیمی از زاکانی اشاره و گفت: «زاکانی در زمان اصلاحات به عنوان مسئول بسیج دانشجویی وظیفه اش را به خوبی انجام داد و ما نیز چون از ایشان از همان دوران دفاع مقدس شناخت کافی را داشتیم حمایتش می کردیم.»
اسماعیل کوثری میگوید زاکانی در زمان حضور در بسیج دانشجویی در وقایع ۱۸ تیر «وظیفهاش» را خوب انجام داد و به همین دلیل از سوی سپاه پاسداران حمایت شد
سال ۱۴۰۰، وقتی درباره شهرداری زاکانی اما و اگرهایی مطرح شد، فارس-خبرگزاری سپاه پاسداران شدیدا به منتقدان شهرداری زاکانی حمله کرد و نوشت انتخاب زاکانی به عنوان شهردار تهران «قطعی» است.
زاکانی هرچند مثل قالیباف لباس سپاهی به تن نداشته، اما آرزو داشت تهران را مثل سپاه اداره کند. او فروردین سال ۱۴۰۱، گفت پنج قرارگاه در تهران راهاندازی کرده که در آن سپاه و بسیج نقش دارند. در ماجرای اصرار زاکانی بر ساخت مسجد در پارکها، کوثری از اعضای سپاه پاسداران و نماینده مجلس شورای اسلامی، در مجلس تمام قد از زاکانی حمایت کرد.
لطفالله فروزنده، رئیس ستاد زاکانی از فرماندهان سابق سپاه و اعضای موسس جمعیتی است که به همراه سایر فرماندهان سابق سپاه، در به قدرت رساندن احمدی نژاد نقش کلیدی داشتند
زاکانی لطفالله فروزنده را به سمت ریاست ستاد انتخاباتی خود منصوب کرده است. فروزنده از موسسین جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی به شمار می رود. مجموعهای از فرماندهان سابق سپاه که از دهه ۸۰ شمسی در تمامی انتخابات، از جمله به قدرت رساندن محمود احمدینژاد در شهرداری تهران و ریاست جمهوری نقش مهمی داشته است. فروزنده تا سال ۱۳۷۱، در سمتهایی مثل فرماندهی و معاونت در سپاه پاسداران خدمت کرده است.
جلیلی و رئیس ستادی که پاسدار منصوب میکند
سعید جلیلی هرچند موضعگیریهای تندی در جناح موسوم به اصولگرایان را در کارنامه دارد، اما مثل قالیباف یا زاکانی روابط سازمانی مشخصی با سپاه پاسداران نداشته است. علاوه بر این نقل قولی از قاسم سلیمانی نشان میدهد که ظاهرا فرمانده سابق سپاه قدس، مدیریت سعید جلیلی را پسند نمیکرده است. مجتبی ذوالنور در یک صوت افشا شده از قول سلیمانی گفت: «جلیلی اگر رییس جمهور شود من یک روز در قدس نمیمانم. ایشان تمرکز گراست و چک آبدارچی اش راهم خودش باید امضا کند. با وجود ایشان کارها قفل میشود.» هرچند ذوالنور بعدا بابت این حرف حلالیت طلبید.
محسن منصوری، رئیس ستاد سعید جلیلی، رحیم نوعی اقدم از اعضای سپاه قدس و دوستان نزدیک قاسم سلیمانی را به سمت مسئول ستاد مردمی میثاق با ابراهیم منصوب کرده است.
با این وجود رسانههای سپاه رابطه خوبی با سعید جلیلی داشته و دارند. خبرگزاریهایی مثل فارس، تسنیم و روزنامه جوان و شبکه تلویزیونی سپاه پاسداران- افق، پاتوق همیشگی نزدیکان و هواداران جلیلی بوده و هست. یکی از مشهورترین نیروهای رسانهای سپاه که هوادار جلیلی است، امیرحسین ثابتی منفرد مجری شبکه افق، که حالا نماینده مجلس هم شده، است.
محسن منصوری از چهرههای نزدیک به جریان پایداری، در مدت کوتاه استانداری در تهران، فرمانداران خود را از میان فرماندهان سپاه منصوب کرد
محسن منصوری، از رویشهای جریان پایداری که حالا رئیس ستاد جلیلی شده، رابطه خوبی با سپاه دارد. او در سمت استانداری تهران از مهر ۱۴۰۰ تا آبان ۱۴۰۱ در دولت رئیسی، فرمانداران استان تهران را از بین فرماندهان سپاه منصوب کرد. از جمله مجید درویشی، فرماندهی سپاه پاسداران بهارستان به سمت فرمانداری ورامین، حسین حبیبی، جانشین جانشین فرماندهی سپاه شهریار سمت فرمانداری اسلامشهر
منصوری در سمت ریاست ستاد جلیلی هم سهم سپاه را پرداخت کرده است. او رحیم نوعی اقدم را به سمت مسئول ستاد مردمی میثاق با ابراهیم منصوب کرده است. نوری اقدم همرزم و رفیق قاسم سلیمانی در سپاه قدس به شمار می رود.
پورمحمدی، کسی که جانشین سپاه را جانشین خودش کرد
سال ۱۳۹۰، وقتی محمود احمدی نژاد از عنوان «برادران قاچاقچی» و اسکلههای غیرقانونی برای اشاره به فعالیتهای غیرقانونی سپاه استفاده کرد، مصطفی پورمحمدی رییس سازمان بازرسی کل کشور بود. او با تاکید اعلام کرد هیچ اسکله غیرقانونی در کشور وجود ندارد.
مصطفی پور محمدی در زمان وزارت کشور، محمد باقر ذوالقدر، جانشین فرمانده سپاه پاسداران را با اجازه از خامنهای به سمت جانشینی خود در وزارت کشور منصوب کرد
پورمحمدی در دولت اول احمدینژاد، وزیر کشو بود. در یکی از اولین انتصابهایش، محمدباقر ذوالقدر، جانشین وقت فرماندهی سپاه را به شکل بی سابقهای به سمت جانشین خود منصوب کرد.
مسعود پزشکیان، نامزد جریان اصلاحات، در پاسخ به انتقاد یک دانشجو از پوشیدن لباس سپاه گفت: من باز هم لباس سپاه میپوشم؛ سپاه اگر نبود کارمان تمام شده بود.،
قاضیزاده هاشمی و پزشکیان
امیرحسین قاضیزاده هاشمی، طبیعتا به عنوان رئیس بنیاد شهید و ایثارگران با سپاه پاسداران روابط کاری داشته است. محمدرضا میرشمسی، رییس ستاد انتخاباتی قاضیزاده هاشمی، چهره کمتر شناختهشده است که سابقه معاونت سیاسی دانشگاه امام حسین متعلق به سپاه پاسداران را در کارنامه دارد.
محمدرضا میرشمسی، رئیس ستاد قاضیزاده هاشمی، پیش از این معاون سیاسی دانشگاه سپاه پاسداران بوده است
مسعود پزشکیان، نامزد مورد حمایت اصلاحطلبان هم که ظاهرا مثل سایرین روابط صمیمی با سپاه ندارد، در جریان تحریم سپاه به همراه سایر نمایندگان لباس سپاه پوشید. او آذرماه ۱۴۰۱، در جریان یک سخنرانی در دانشگاه، در پاسخ به دانشجویی که از پوشیدن لباس سپاه انتقاد کرد، گفت: «من باز هم لباس سپاه میپوشم؛ سپاه اگر نبود این مملکت تجزیه شده و کارمان تمام شده بود.»
سایت واینت نوشت پس از کشته شدن طالب سامی عبدالله، از فرماندهان ارشد حزبالله، یک مقام جمهوری اسلامی در سفر به لبنان با فرماندهان این گروه درباره نگرانی از هدف قرار گرفتن حسن نصرالله گفت و گو کرد و به نظر می رسد موساد از محل نصرالله حتی اگر آن را تغییر دهد اطلاع دارد.
به گزارش واینت، یک نماینده ایران بلافاصله پس از کشته شدن طالب سامی عبدالله، فرمانده یگان نصر حزبالله در جنوب لبنان، وارد بیروت شد.
بر اساس این گزارش، او به جای رفتن به دفتر حسن نصرالله، با نزدیکان او در یک اتاق دربسته دیدار کرد.
واینت تاکید کرد که جمهوری اسلامی این نگرانی خود را با حزبالله به اشتراک گذاشته که اسرائیل ممکن است اکنون شخص نصرالله را هدف قرار دهد.
این سایت نوشت به نظر میرسد که موساد از محل حضور دبیر کل حزبالله لبنان اطلاع دارد و حتی اگر او مکان خود را تغییر دهد، اسرائیل مطلع میشود.
این در حالی است که در سالهای گذشته، حزبالله معتقد بود اسرائیل قصد حذف نصرالله را ندارد.
نصرالله طی بیش از سه دهه رهبری خود در حزبالله، که از سوی آمریکا یک گروه «تروریستی» شناخته میشود، توانسته این گروه را به یکی از بزرگترین و مسلحترین سازمانهای شبهنظامی در جهان تبدیل کند.
با این حال، اسرائیل تلاش کرده که سخنرانیهای او را پیشبینی و بر وضعیت سلامت او نظارت کند.
سه ماه پیش، یک وبسایت خبری نزدیک به مخالفان حکومت بشار اسد از کشته شدن عباس احمد خلیل نوه حسن نصرالله درشهر ناقوره لبنان در حمله پهپادی ارتش اسرائیل به یک خودرو خبر داد.
چهار سال پیش نیز کانال ۱۳ تلویزیون اسرائیل گزارش داد که حسن نصرالله در پناهگاه مستقر شده است.
این شبکه خبر داد که نصرالله در پی ترور یکی از مسئولان برنامه هستهای ایران، در حملهای که به اسرائیل منتسب شد، هرگونه جابهجایی و حرکت خود را متوقف کرده است.
نصرالله پس از کشته شدن قاسم سلیمانی نیز در مصاحبه با شبکه المیادین با بیان اینکه «دلم برای او [قاسم سلیمانی] خیلی تنگ شده است»، گفت: «عربستان سعودی مدتهاست که خواستار ترور من شده است و بن سلمان در سفر به آمریکا خواستار ترور من شده و این خبر است، نه تحلیل».
پس از آغاز جنگ کنونی غزه، تقریبا به طور روزانه نیروهای حزبالله با نیروهای اسرائیلی در مرز لبنان و اسرائیل درگیر شده و تبادل آتش کردهاند.
روز یکشنبه ۲۷ خرداد، دانیل هاگاری، سخنگوی ارتش اسرائیل، با تاکید بر ادامه مبارزه کشورش با «محور شرارت» جمهوری اسلامی، هشدار داد حزبالله با افزایش حملههای مرزی، اسرائیل را به آستانه تشدید تنش گستردهتری میبرد که این روند میتواند برای لبنان و کل منطقه پیامدهای ویرانگری به همراه داشته باشد.
هاگاری گفت: «تروریستهای نیابتی جمهوری اسلامی منطقه را به سمت ویرانی میکشند و اسرائیل به مبارزه با محور شرارت جمهوری اسلامی در همه جبههها از جمله در غزه و لبنان ادامه خواهد داد.»
او افزود از آغاز جنگ حماس و اسرائیل، حزبالله بیش از پنجهزار راکت، موشک ضدتانک و پهپاد را از خاک لبنان به سمت اسرائیل پرتاب کرده است.
سخنگوی ارتش اسرائیل گفت حزبالله آینده لبنان را مورد تهدید قرار داده و از این کشور به عنوان «سپری» برای حماس استفاده میکند.
محبوبه رضائی، زندانی سیاسی، در نامهای از زندان اوین با بیان اینکه اگر در حکومتهای دیکتاتوری و توتالیتر انتخابات تاثیرگذار بود، قطعا حق انتخاب به مردم داده نمیشد، تاکید کرد جمهوری اسلامی هیچ مشروعیتی ندارد و انتخابات شرطبندی بر اسب بازنده حکومت و تکرار اشتباهات پیشین است.
رضائی در این نامه با اشاره به اینکه «بار دیگر حکومت اسلامی با سواستفاده از احساسات مردم و ایجاد فرصت برای انتخاب بین بد و بدتر که سالها شیوه اصلاحطلبان بوده، در پی کسب مشروعیت است»، نوشت: «جمهوری اسلامی هیچ مشروعیتی ندارد و این شرطبندی بر اسبِ بازنده حکومت و تکرار اشتباهات پیشین است.»
این زندانی سیاسی با اشاره به اینکه اگر در حکومتهای دیکتاتوری و توتالیتر انتخابات تاثیرگذار بود، قطعا حق انتخاب به مردم داده نمیشد، تاکید کرد که تجربه دولتهای اصلاحطلب و اصولگرا در سالیان پیش نشان داده هیچ تفاوتی بین این دو نیست.
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی هم روز ۲۷ خردادماه در نامهای از زندان اوین، اصلاحطلبان را برای تشویق مردم به شرکت در انتخابات شماتت کرد و این رویکرد را خیانت نامید.
او در متنی که در حسابهایش در رسانههای اجتماعی منتشر شده، نوشت: «اصلاحطلبان بدانند ما مردم ایران خیانتشان را از روز نخست به خاطر داریم و از یاد نمیبریم.»
اکنون محبوبه رضائی در نامهاش خطاب به به گروهی از ایرانیان که دل در گروِ جمهوری اسلامی دارند و به گفته او «هنوز امید به بهبود شرایطِ نابسامان ایران عزیزمان دارند» نوشت: «انتخاباتِ نمایشی و انتصابات فرمایشی راه حل مناسبی نیست.
این زندانی سیاسی اضافه کرد: «جز گذر از جمهوری اسلامی و ایجاد تغییر در کلیه سطوح و ساختارهای قدرت، راه دیگری در پیش نداریم. مشروعیت از دست رفته این رژیم بعد از چهار دهه جنایت به دست نخواهد آمد.»
او در پایان با تاکید بر اینکه ما هرگز آبان خونین و خیزش خونین ۱۴۰۱ را از یاد نخواهیم برد، نوشت: «نه به جمهوری اسلامی. پاینده ایران و ایرانی.»
محبوبه رضائی در تاریخ اول خردادماه ۱۴۰۲ به دست نیروهای امنیتی بازداشت و نهایتا در دادگاه به ۱۹ سال و ۹ ماه حبس که شش سال و سه ماه از آن قابل اجراست، محکوم شد.
این زندانی سیاسی نخستین بار در اردیبهشت ۱۳۹۶ بازداشت و خرداد ۱۴۰۱ پس از تحمل پنج سال حبس از زندان عادلآباد آزاد شد.
او اکنون دوران محکومیت خود را در بند زنان زندان اوین سپری میکند.
ابوالفضل قدیانی، زندانی سیاسی پیشین و فعال سیاسی مخالف جمهوری اسلامی نیز روز ۲۶ خردادماه در یادداشتی تحلیلی با اشاره به اینکه ادعای «بهبود تدریجی امور بدون تغییر نظام حاکم» ادعایی رسواست، نوشت تحریم این انتخابات نمایشی-فرمایشی، کنشی مدنی و موثر و بسترساز کنشگریهای آینده است.
حسین رزاق، کنشگر سیاسی و فعال رسانهای هم روز ۲۱ خردادماه ساعاتی پس از آزادی از زندان، در حساب ایکس خود نوشت: «از دو سال زندگی در میانه پرماجراترین روزهای این سرزمین و در کنار شریفترین فرزندان ایران در آن سوی دیوارهای سرد و بلند اوین، آمدم. با همان عهد پیشین که همچنان راه رستگاری از خیابان میگذرد، نه از خیمهشببازی استخدام تدارکاتچی استبداد.»
۱۰ زندانی سیاسی زن در نامهای از زندان اوین با یادآوری کمپین «داستان ما یکیست» و اعدام ۱۰ زن بهائی در دهه شصت، تاکید کردند تضاد در دیدگاه سیاسی یا باورهامان مانعی نبوده و نخواهد بود و تا پایان دادن به رنج مضاعفی که بر هموطنان بهائیمان تحمیل میشود در کنارشان ایستادهایم.
محبوبه رضایی، هستی امیری، سمانه اصغری، سکینه پروانه، مریم یحیوی، ناهید تقوی، نرگس محمدی، آنیشا اسداللهی، سپیده قلیان و گلرخ ایرایی، امضاکنندگان این نامه هستند.
امضاکنندگان این نامه تاکید کردهاند که با سالها حبس و همزیستی با زنان بهائی و مشاهده فشارها و محرومیتهایی که به سبب تفاوت عقیده، بر خود و خانوادههاشان تحمیل شد و شنیدن روایتهاشان از گذشته تا کنون و قیاس آن با آنچه همواره بر دگراندیشان تحمیل میشود، درمییابند که به واقع «داستان ما یکیست».
اشاره آنها به کمپین «داستان ما یکیست» است که سال گذشته برای یادبود چهلمین سال اعدام ۱۰ زن بهائی زاهاندازی شد.
سال گذشته جامعه جهانی بهائی اعلام کرد که این کارزار با هدف گرامیداشت تلاش دیرینه زنان ایرانی برای تحقق برابری جنسیتی راهاندازی شده و از همگان خواست تا به هر شکل از جمله ساخت آثار هنری، به آن بپیوندند.
روز ۲۸ خرداد سال ۱۳۶۲، جمهوری اسلامی ۱۰ زن بهائی را به جرم باور به اندیشههای برابری جنسیتی و اعتقاد به بهائیت، در یک شب و در میدان چوگان شهر شیراز به دار آویخت.
زنان زندانی امضاکننده این نامه با بیان اینکه «هموطنان بهائیمان طی دههها استبداد همواره از تمام حقوق اجتماعی محروم بودهاند»، یادآوری کردند که در دهه ۶۰ و با حذف فاجعهبار مخالفان سیاسی و دگراندیشان، نزدیک به ۳۰۰ نفر از هموطنان بهائیمان به دست حکومت سر به نیست، مفقودالاثر یا اعدام شدند و هزاران نفر نیز بیبهره از کمترین حقوق اجتماعی از خانههای خود بیرون رانده شدند.
آنها از اجرای حکم ۱۰ زن بهائی در دهه شصت به عنوان یکی از تکاندهندهترین روایتهایی که از جامعهی بهائی شنیدهاند، یاد کردند.
زنان زندانی در این باره نوشتند: «این زنان با هم به قتلگاه برده شدند و در مقابل چشم دیگری به ترتیب اعدام شدند. تا آخرینشان که نوجوانی زیر ۱۸ سال بود (که طبق معاهدههای بینالمللی کودک محسوب میشود) و پیش از بازداشت مشغول به تحصیل بود و تدریس به کودکان خردسال. نوجوانی که تنها تضادش با سیستم باور و عقیدهای بود که در زندگی اجتماعیاش نیز نمودی نداشت. »
۱۰ زن بهائی اعدام شده در دهه شصت
زنان زندانی سیاسی در نامه خود با روایت سالهای حبس خود در کنار مهوش ثابت، فریبا کمالآبادی و دیگر شهروندان بهائی و آنچه از آنها آموختهاند، اضافه کردند: «علاوه بر آنچه که بر خود و خانوادههایشان به سبب سالها حبس تحمیل شده است، محروم کردنِ جامعه از حضور و آموزههایشان، رنجی گران است.»
آنها در ادامه تاکید کردند: «سکوت ما در برابر این ستم مضاعف بر گروهی از جامعه که حتی زیستنشان نیز به عنوان شهروندان بهائی جرمانگاری شده، این جنایات را برای رژیم کمهزینه کرده و راه را برای تکرار و تشدید آن هموار میکند..»
امضاکنندگان این نامه در پایان با اشاره به اینکه «همانگونه با تضادهای سیاسی و عقیدتی در برابر سرکوب ایستادهایم و کف خیابانهای ایران را به عرصهای برای مطالبه حق بدل کردهایم»، تاکید کردند که تا پایان دادن به رنج مضاعفی که بر هموطنان بهائیمان تحمیل میشود در کنارشان ایستادهایم.
کمپین «داستان ما یکیست» در خرداد ۱۴۰۲ آغاز شد و همان زمان جامعه جهانی بهائی اعلام کرد که برای یک سال ادامه خواهد داشت.
بهائیان بزرگترین اقلیت دینی غیرمسلمان ایران هستند که از زمان انقلاب سال ۱۳۵۷ به طور سیستماتیک هدف آزار و اذیت قرار گرفتهاند.
در یک سال گذشته فشار نهادهای امنیتی و قضایی بر شهروندان بهائی تشدید شده است.
منابع غیررسمی میگویند بیش از ۳۰۰ هزار شهروند بهائی در ایران زندگی میکنند.
قانون اساسی جمهوری اسلامی تنها ادیان اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی را به رسمیت میشناسد.