در میان چهرههای شاخص سیاسی دوران پهلوی دوم، هوشنگ نهاوندی چهرهای خاص بود. مردی که مدتی کوتاه پس از بازگشت از فرانسه و پایان تحصیل دانشگاهی در اقتصاد دولتی وارد دولت شد و تا انقلاب سال ۵۷ در بالاترین سطح مقامات حکومتی حضور داشت. هرچند رویای او برای نخستوزیری در نهایت تعبیر نشد.
در میان چهرههای شاخص سیاسی دوران پهلوی دوم، هوشنگ نهاوندی چهرهای خاص بود. مردی که مدتی کوتاه پس از بازگشت از فرانسه و پایان تحصیل دانشگاهی در اقتصاد دولتی وارد دولت شد و تا انقلاب سال ۵۷ در بالاترین سطح مقامات حکومتی حضور داشت. هرچند رویای او برای در اختیار گرفتن پست نخستوزیری در نهایت تعبیر نشد.
نهاوندی رابطهای بسیار نزدیک با حسنعلی منصور نخستوزیری داشت که سال ۱۳۴۳ از سوی فدائیان اسلام ترور شد. با اینحال رابطه نهاوندی با امیرعباس هویدا، نخست وزیر بعدی، خوب نبود. نهاوندی به روشهای او در حکمرانی انتقاد میکرد و اعتقاد داشت برای ریاست دولت مناسب نیست. از سوی دیگر احتمالا هویدا او را در قامت رقیب خود میدید.
وزارت و ریاست دانشگاه
وزارت آبادانی و مسکن در دولت حسنعلی منصور، ریاست مهمترین دانشگاههای ایران، دو دانشگاه تهران و پهلوی شیراز و وزارت علوم در دولت دوم شریفامامی از جمله مشاغل رسمی هوشنگ نهاوندی بودند. نهاوندی وقتی به ریاست دانشگاه تهران رسید، که اعتراضات در این دانشگاه به اوج رسیده بود.
نهاوندی از اسدالله علم، وزیر دربار، نقل میکند که گفته بود: «دو تا شغل را از من قبول کن هرگز نباید قبول کنی. یکی شهرداری تهران، یکی ریاست دانشگاه. از نخستوزیری هم هر دو تایش مشکلتر است». با اینحال نهاوندی ریاست دانشگاه تهران را پذیرفت و در مجموع کارنامهای موفق در این پست داشت.
در دفتر شهبانو
هوشنگ نهاوندی علاوه بر اینها مدت کوتاهی رییس دفتر شهبانو فرح پهلوی بود. نهاوندی میگوید شاه به این دلیل از او خواست ریاست دفتر فرح پهلوی را بپذیرد تا اول «حساب و کتابهای دفتر» و بودجه خرید آثار هنری را سروسامان بدهد و دوم بر رفت وآمد افراد نظارت داشته باشد.
نهاوندی در گفتوگو با تاریخ شفاهی هاروارد میگوید:«بهخصوص معاشرتهای ایشان را بنده به هیچ وسیلهای نمیتوانستم کنترل بکنم. اعلیحضرت هم فکر میکنم برای خاطر اینکه وجدان خودش را راحت کرده باشد و برای ضبط در تاریخ به بنده میگفت که فلان شخص را به دربار راه ندهید و این فلان شخص شبها در مهمانیهای ایشان هم شرکت میکرد.»
اما اینها فقط بخش کوچکی از کاری بود که هوشنگ نهاوندی در دوران پهلوی انجام داد. شاید بشود گفت مهمترین نقش نهاوندی در آن دوران، تاسیس و مدیریت «گروه مسائل ایران» یا آنطور که نامیده میشد «گروه اندیشمندان» بود.
گروه بررسی مسائل ایران نه یک نهاد رسمی دولتی، بلکه یک حلقه فکری از افراد صاحب نفوذ و دانشگاهی، مشابه اندیشکدههای غربی بود که ایده آن از الگوهای فرانسوی و آمریکایی گرفته شده بود. جلسات در تهران و گاهی در سعدآباد برگزار میشد و خروجی آنها در قالب گزارشهای تحلیلی محرمانه برای شخص شاه و گاهی برای شورای اقتصاد یا شورای عالی آموزش عالی ارسال میشد.
دستور کار گروه، چنانکه از گزارشهای موجود و گفتههای نهاوندی برمیآید، بررسی علل نارضایتی اجتماعی، ضعف نظام اداری، کاهش کارایی نهادهای دولتی و گسست میان دولت و جامعه بود. بهعبارت دیگر، گروه قرار بود بهصورت علمی هشدار دهد که برنامههای مدرنسازی چگونه ممکن است به بحران مشروعیت و کارآمدی منتهی شود.
نهاوندی در گزارشهای خود به شاه مستقیما نسبت به شکاف اجتماعی عمیق، تمرکز قدرت و سرکوب سیاسی هشدار داده بود، گرچه به این گزارشها ترتیب اثری داده نشد و حتی باعث دلخوری امیرعباس هویدا نخستوزیر هم شد.
نهاوندی میگوید: «من فکر میکنم که تجربه خوبی بود به این خاطر که ثابت شد که با یک مقداری ملاحظه حتی در یک حکومت موسوم به دیکتاتوری میشود مطالبی را به شاه گفت. تجربه بدی بود به این خاطر که دیدیم که ترتیب اثری داده نشد. ولی در ضمن با کسی کاری هم نداشتند، به این خاطر که در میان ما اکثرا دانشگاهی بودند.»
کابینه نجات
هوشنگ نهاوندی همچنین در بحبوحه انقلاب تلاش کرد با همگرایی میان گروههای مخالف پهلوی از وقوع انقلاب جلوگیری کند. او میگوید که در هماهنگی با شاه و پس از مذاکره با گروههای مخالف از جمله آیتالله شریعتمداری و افراد جبهه ملی موفق شد توافقی را برای یک کابینه ائتلافی بهدست آورد، اما در نهایت شاه با روی کار آمدن این کابینه موافقت نکرد.
نهاوندی در اینباره میگوید: «بههرحال این برنامه را پیاده کردیم و افراد را به روی کاغذ آوردیم، لااقل افراد عمده را. فرمولها هم پذیرفته شده بود و بنده رفتم و این را به حضور اعلیحضرت دادم... گفتند که من میروم فکر میکنم. و بعد من شنیدم که ایشان با علیاحضرت مشورت کردند و علیاحضرت شدیدا مخالفت کردند با این فکر. و خیلی هم طبیعی بود برای اینکه علیاحضرت از ماه شهریور با دکتر بختیار در مذاکره بودند برای اینکه ایشان را بیاورند.»
پس از انقلاب
با وقوع انقلاب هوشنگ نهاوندی هم مثل بسیاری از مقامات دوران پهلوی راهی اروپا شد. در اروپا، نهاوندی مدت کوتاهی فعالیت سیاسی کرد اما پس از آن راه خود را از گروههای سیاسی جدا کرد و وارد فعالیتهای آکادمیک شد. از جمله مدتی در دانشگاه سوربن پاریس تدریس میکرد.
نهاوندی همچنین چندین جلد کتاب درباره تاریخ معاصر نوشت. از جمله کتاب «محمدرضا پهلوی، آخرین شاهنشاه» که با همکاری پژوهشگر فرانسوی ایو بوماتی نوشته شد. کتابهای «خمینی در فرانسه» و «رضاشاه فرزند ایران» از دیگر آثار نهاوندی هستند.
نهاوندی شخصیتی چندوجهی داشت. سیاستمدار و اقتصاددان بود و از سوی دیگر علاوه بر مدیریت دانشگاهی و دفاع از توسعه آموزش عالی، یکی از چهرههای نزدیک به ساختارهای قدرت بود. پژوهش درباره او میتواند به فهم بهتر رابطه آموزش عالی و دولت در ایران مدرن یاری برساند. همچنین خاطرات و روایات او میتواند راهگشای یافتن دلایل انقلاب در ایران باشد که بخشی از آن حاصل توسعه ناموزون بود. نهاوندی هم در دولت و دربار بود و هم منتقد سیستم؛ مردی یگانه در دوران پهلوی دوم.