اگر این نسل بتواند تجربههایش را به حافظه جمعی منتقل کند و بر اصولی چون آزادی، کرامت انسانی و حق انتخاب پافشاری کند و در نهایت منجر به فروپاشی جمهوری اسلامی بشود، آنگاه میتوان گفت که نسل زد تنها نسل پیروز ایران پس از انقلاب خواهد بود؛ نسلی که نهفقط اعتراض کرد، بلکه زندگی را از نو تعریف کرد.
حالا که سه سال از قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی و آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی» میگذرد، میتوان بهجرئت گفت که «جنبش مهسا» در کوتاهترین زمان به بزرگترین چالش جمهوری اسلامی بعد از انقلاب ۱۳۵۷ بدل شده است.
برخلاف تصور ناظران سطحی که آن را حرکتی مقطعی میدانستند، این جنبش در لایههای عمیق جامعه نفوذ کرد و میلیونها ایرانی بهواسطه آن شجاعت مدنی آموختند، زبان سیاسی تازهای یافتند، همبستگی نوینی تجربه کردند و روایت را از انحصار حکومت بیرون کشیدند.
پیروزی ملموس یک نسل
برخلاف اعتراضات ۱۸ تیر ۱۳۷۸، جنبش سبز ۱۳۸۸، دیماه ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ که سرکوب شدند بیآنکه نتیجهای محسوس بر جای بگذارند، جنبش مهسا متفاوت بود.
این بار تغییری آشکار و غیرقابل انکار رخ داد: حجاب از «اجبار» به «انتخاب» بدل شد. زنان ایران بدون فرمان یا قانون، این خط قرمز حکومت را شکستند. امروز حضور زنان بیحجاب در خیابانها، مترو، دانشگاه، بانک و حتی روی موتور امری عادی است؛ نه محصول مصوبه و بخشنامه، بلکه حاصل جسارت فردی و تجربه جمعی.
این تحول فقط در عرصه عمومی متوقف نماند. خانوادهها ـ بهعنوان نخستین کانون کنترل اجتماعی ـ نیز دگرگون شدند. فشار سنتی بر دختران سبکتر شد و نسلهای قدیمیتر بهتدریج آموختند انتخاب زن باید محترم شمرده شود. این تمرین کوچک دموکراسی از خانه آغاز شد و به جامعه سرایت کرد.
سومین سالگرد این جنبش نهفقط زمانی برای عزاداری، بلکه فرصتی برای جشن گرفتن پیروزی یک نسل است. قدم بعدی چیست و چگونه میتوان موفقیت این جنبش را تکرار کرد؟ و اینکه ایران از «زن، زندگی، آزادی» چه آموخت؟ آیا روزی که نسل زد دوباره برخیزد، ایران پشتیبان آنها خواهد بود؟ آیا نسل زد از «مهسا» میآموزد و به تنها نسل پیروز ایران پس از انقلاب بدل میشود؟