اسامه بنلادن، رهبر پیشین القاعده، در اواخر دسامبر ۲۰۰۱ از شرق افغانستان گریخت و وارد پاکستان شد. پس از جابهجایی در مناطق قبایلی پاکستان، سرانجام در ایبت آباد پاکستان ساکن شد و نزدیک به ده سال از دسترس آمریکا دور ماند.
خبرنگارانی که درباره سالهای زندگی او در خفا نوشتهاند گفتهاند، بنلادن نسبت به جزییات زندگی شخصی اعضای خانوادهاش وسواسی عمیق داشت.
نامهها و مکاتباتش نشان میدهند او زندگی روزمره خود، خانواده و شبکه نزدیکانش را با قواعدی سختگیرانه اداره میکرد.
یکی از توصیههای او در این مجموعه، سفارش به جابهجایی و سفر همسرانش فقط در «روزهای ابری» بود.
فرار از چشمهای آسمان
استیو کول، خبرنگار سرشناس آمریکایی، در کتاب «ریاست اس» نوشته است بنلادن دریافته بود که پس از ۱۱ سپتامبر، آمریکا برای شکار رهبران القاعده ترکیبی از پهپادهای مسلح، ماهوارههای جاسوسی و شبکههای شنود الکترونیکی را به کار گرفته و در وزیرستان دهها نفر از فرماندهان و کادرهای ارشد القاعده هدف حملات هوایی پهپادی قرار گرفتند.
پهپادهای سیا نهتنها ابزار کشتن، بلکه ابزار رصد و ردیابی دایمی بودند و به گفته استیو کول، این شرایط در نامههای بنلادن بازتاب مستقیم دارد.
او بارها تاکید کرده بود که افرادش باید با دقت و هوشیاری از موثر بودن فناوری نظامی آمریکا در شکار اعضای القاعده بکاهند.
خبر مرگ بنلادن سرخط روزنامههای جهان بود
بنلادن خانواده و یارانش را واداشت که در جابهجاییها و سفرها به وضعیت آبوهوا دقت کنند و فقط در روزهای ابری حرکت کنند.
بر اساس برخی منابع، بنلادن پنج همسر به نامهای نجوی غانم، خدیجه شریف، خیریه صابر، سهام صابر و امل احمد الساده، داشت.
استیو کول نوشته است که توصیه به سفر در روزهای ابری بیش از همه در ماجرای خروج بخشی از خانواده بنلادن از ایران دیده شده است: «پس از سقوط طالبان، تعدادی از همسران و فرزندان بنلادن از جمله حمزه مدتی در ایران سکونت داشتند. او در نامهای به همکارانش نوشت که قاچاق همسر و پسرش از ایران باید تنها در روزهای ابری انجام شود. دلیلش این بود که ابرها میتوانستند مانع دید مستقیم پهپادها و ماهوارههای مجهز با دوربینهای نوری شوند و احتمال شناسایی مسیر حرکت آنها را کاهش دهند.»
بنلادن در نامهها همچنین به هوادارانش در شمال آفریقا پیشنهاد کرده بود که درختان بیشتری بکارند تا پوشش طبیعی علیه «چشمهای آسمان» ایجاد شود. یعنی، بنلادن هم زمانبندی حرکت و هم تغییر در محیط را برای پنهان ماندن اعضای خود مهم میدانست.
به نوشته برخی خبرنگاران، از منظر فنی نیز این توصیه توجیهپذیر بود. بیشتر پهپادهای آمریکا برای شناسایی دقیق به دوربینهای نوری و مادونقرمز متکی اند. ابرهای متراکم و هوای مهآلود میتواند کیفیت تصویر را پایین بیاورد و کار اپراتور یا الگوریتمهای شناسایی را دشوار کند.
ترس بنلادن از کاشت ردیاب بهدست پزشکان ایرانی در بدن فرزندانش
به نوشته استیو کول، بنلادن در نامههایش ابراز نگرانی کرده بود که «پزشکان ایرانی به بهانه درمان» در بدن پسرانش تراشه ردیاب جاسازی کنند و حتی شکل و اندازه احتمالی آن را هم توضیح داده بود.
بنلادن به پسرانش نوشته بود: «پیچکاری ممکن است طبیعی به نظر برسد، اما سوزن بزرگتر از حد معمول خواهد بود. چیپ هم میتواند به درازی یک دانه غله اما بسیار نازک و صاف باشد.»
روایت استیو کول نشان میدهد بخشی از خانواده بنلادن پس از فشارهای امنیتی سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ به ایران پناه بردند: «اسناد بهدستآمده پس از بازداشت خالد شیخ محمد، متهم اصلی حملات ۱۱ سپتامبر، نشان میدهد فرزندان و همسران بنلادن با پاسپورت و ویزاهای معتبر و از مسیر کراچی، سرانجام خود را به ایران رساندند. بهطور مشخص، پسرش سعد و دو همسر بزرگترش در سال ۲۰۰۲ وارد ایران شدند.»
به نوشته این روزنامهنگار، نامههای سالهای بعد نیز ادامه این حضور را تایید کرده است.
بنلادن در سال ۲۰۱۰ به انتقال حمزه از ایران به قطر فکر کرده بود، اما عطیه عبدالرحمن، از مدیران القاعده، پیشنهاد داد او فعلا در ایران بماند؛ زیرا «مسیر و ایستهای بازرسی» میان ایران و پشاور پرخطر است.
پول گروگانگیری یک افغانستانی را طلا بخرید
به روایت استیو کول، بنلادن که خود فرزند یک خانواده بازرگان عرب و تحصیلکرده دانشگاهی بود، همواره خود را کارشناس امور مالی نیز میدانست.
او گاهی توصیههای دقیق اما نامتعارف برای سرمایهگذاری ارائه میکرد و در یکی از نامههای سال ۲۰۱۰ توصیه کرده بود درآمد حاصل از گروگانگیری یک شهروند افغانستانی باید در «طلا، یورو، دینار کویتی و یوان چین» سرمایهگذاری شود.
او نسبت به طلا بسیار خوشبین بود زیرا باور داشت هرگاه بحران جهانی شدت بگیرد قیمت آن بالا میرود؛ بحرانی که خود او عمدا در پی دامن زدن به آن بود.
در همان نامه، به همکارش سفارش کرد که نوسان قیمتها را پیگیری کند و هر زمان که امکان داشت، در سطح هزار و ۵۰۰ دلار برای هر اونس اقدام به خرید کند.
به گفته کول، این نگاه مالی تنها به توصیههای فردی محدود نمیشد. بنلادن همچنان به منابع مالی القاعده دسترسی داشت. یکبار درخواست کرد ۳۰ هزار یورو از «صندوق شخصیاش» برداشت شود؛ صندوقی که ظاهرا بهمثابه کمکهزینهای ویژه برای او و تحت مدیریت کمیته مالی القاعده عمل میکرد.
استیو کول نوشته است بنلادن بهجای استفاده از نظام بانکی که امکان رصد و ردیابی منابع مالی در آن وجود دارد، پول را از طریق شبکهای انسانی شامل پیکها، واسطههای مورد اعتماد و سازندگان اسناد جعلی جابهجا میکرد.
انتقال نقدی، همراه با مدارک جعلی هویت، باعث میشد مسیر پول در سیستمهای رسمی ثبت نشود.
همچنین خانه او در ابیتآباد هیچ خط تلفن یا اینترنتی نداشت و زبالهها بهطور مرتب سوزانده میشد تا کوچکترین مدرکی که به منابع مالی یا رابطها مربوط شود، باقی نماند.
گفته میشود که بسیاری از مردم محلی نمیدانستند این خانه محل اقامت بنلادن بوده است
شکست «سپر ابری» و فروپاشی القاعده
با همه آن وسواسها و احتیاطهای جزیی، سرانجام تدبیر اسامه بنلادن برای پنهان ماندن از «چشمهای آسمان» و فناوری نظارتگر آمریکا به جایی نرسید.
از سال ۲۰۰۲، تیمی از تحلیلگران سازمان اطلاعاتی آمریکا (سیا) بهطور مداوم در پی شناسایی پیکهایی بودند که پیامها و پول را به او میرساندند.
سرانجام، رد ابو احمد الکویتی از خلال بازجوییها، شنود تماسها و پیگیریهای میدانی به دست آمد و ماموران توانستند خودروی او را تا ابیتآباد دنبال کنند.
این کشف راه را برای عملیات «نیپتون اسپیر» در سال ۲۰۱۱ هموار کرد؛ عملیاتی که با وجود مشکلات پیشبینینشده، به یورش موفق کماندوهای نیروی دریایی آمریکا و کشته شدن بنلادن در طبقه بالای خانهاش انجامید.
مرگ او پیامدهای بزرگی داشت و از نگاه بسیاری، نوعی عدالت برای قربانیان ۱۱ سپتامبر بود؛ شاخه اصلی القاعده متلاشی شد و سازمان را به جانشینی ضعیفتر، یعنی ایمن الظواهری، سپرد، کسی که در سال ۲۰۲۲ در حملات هوایی آمریکا در کابل کشته شد.
بنلادن نزدیک به یک دهه توانست با همین احتیاطها، از جمله «دکترین روزهای ابری»، از دید دشمن دور بماند، اما سرانجام به دست همان دشمن کشته شد.
اکنون، با پیشرفت فناوریهای راداری که از میان ابرها و حتی در تاریکی شب نیز دقیق عمل میکنند، چنین توصیهای دیگر کارکرد پیشین خود را ندارد.
اگر در زمان بنلادن، پوشش ابر میتوانست برای ساعاتی سپری طبیعی در برابر «چشمهای آسمان» باشد، امروز همان ابرها دیگر مانعی جدی برای فناوریهای نوین به حساب نمیآیند.
این تفاوت، یادآور تغییرات ژرفی است که در فاصله تنها یک دهه در عرصه جنگ و ردیابی به وجود آمده است؛ تغییری که سرنوشت رهبر القاعده را رقم زد و نشان داد در برابر قدرت فزاینده فناوری، حتی احتیاطهای به شدت وسواسی نیز دیر یا زود فرومیریزند.
آمریکا اعلام کرد در بزرگترین بسته تحریمی خود علیه حوثیها، چند شبکه تامین مالی و قاچاق تسلیحاتی این گروه را هدف قرار داده است. بخشی از این تحریمها متوجه شبکه گسترده قاچاق نفت حوثیهاست که از طریق واردات فرآوردههای نفتی ایران، میلیاردها دلار درآمد برای این گروه فراهم کرده است.
وزارت خزانهداری آمریکا تاکید کرد این تحریمها بخشی از کارزار فشار حداکثری اقتصادی علیه جمهوری اسلامی و حوثیها است و هدف آن قطع شبکههای مالی و تدارکاتی این گروه است که تهدیدی مستقیم علیه امنیت ایالات متحده، متحدانش و ثبات خاورمیانه به شمار میروند.
دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری آمریکا پنجشنبه ۲۰ شهریور در این بسته تحریمی ۳۲ فرد و نهاد و چهار کشتی را به فهرست تحریمها اضافه کرد. این شبکهها بخشی از فعالیتهای جهانی حوثیها در زمینه تامین مالی غیرقانونی، قاچاق و خرید تسلیحات هستند و شامل شرکتها و عوامل وابسته به حوثیها در یمن، چین، امارات و جزایر مارشال میشوند.
وزارت خزانهداری همچنین از شبکه گسترده قاچاق نفت حوثیها پرده برداشت که با واردات فرآوردههای نفتی ایران به یمن میلیاردها دلار درآمد ایجاد کرده است. محمد عبدالاسلام که در مارس ۲۰۲۵ تحریم شد، سرپرستی این شبکه را بر عهده دارد. زید علی یحیی الشرفی و صدام احمد الفقیه از عوامل اصلی این شبکه معرفی شدهاند که از طریق شرکتهای تجاری و نفتی متعدد، محمولههای نفتی را به یمن قاچاق میکنند.
جان هرلی، معاون وزارت خزانهداری آمریکا در امور تروریسم و اطلاعات مالی گفت: «حوثیها همچنان جان و داراییهای آمریکایی را در دریای سرخ تهدید میکنند، به متحدان ما در منطقه حمله میکنند و امنیت دریانوردی بینالمللی را در هماهنگی با ایران تضعیف میکنند. ما به فشار حداکثری بر کسانی که امنیت ایالات متحده و منطقه را تهدید میکنند ادامه خواهیم داد.»
وزارت خزانهداری اعلام کرد هدف تحریمهای جدید، شبکهای است که خرید و انتقال تجهیزات نظامی پیشرفته برای حوثیها را تسهیل میکند؛ از جمله موشکهای بالستیک، موشکهای کروز و قطعات پهپاد. این تجهیزات در حمله به نیروهای آمریکا و متحدانش و همچنین کشتیهای تجاری در دریای سرخ بهکار رفتهاند.
وزارت خزانهداری علاوه بر ایم، چندین شرکت چینی را به اتهام تامین مواد شیمیایی و قطعات پهپاد برای حوثیها تحریم کرد. این شرکتها با جعل اسناد حملونقل و دور زدن کنترلهای صادراتی چین، محمولههای حساس را به یمن ارسال کردهاند.
در بخش دیگری از بیانیه آمده است حوثیها با سوءاستفاده از پوششهای قانونی داراییهای دولتی و خصوصی را تصرف و افراد وفادار به خود را برای مدیریت آنها منصوب کردهاند؛ اقدامی که صدها میلیون دلار درآمد برای این گروه ایجاد کرده است. همچنین شرکتهای دخانیات و هلدینگهای بزرگ یمنی، پس از تصرف صنعا در سال ۲۰۱۴، به ابزار پولشویی و تامین مالی حوثیها تبدیل شدهاند.
وزارت خزانهداری آمریکا پیشتر شبکهای از افراد و شرکتها را که در قاچاق نفت، پولشویی و دور زدن تحریمها به نفع حوثیهای یمن فعال هستند، تحریم کرده بود. به گفته این وزارتخانه، این شبکه با همکاری شرکتهای نفتی وابسته به جمهوری اسلامی، میلیونها دلار فرآورده نفتی جابهجا کرده است.
ایالات متحده روز سهشنبه ۳۱ تیرماه، مجموعهای از تحریمهای جدید را علیه شبکهای از افراد و شرکتهایی اعمال کرد که متهم به همکاری با گروه حوثی یمن در قاچاق نفت و دور زدن تحریمها هستند. وزارت خزانهداری آمریکا اعلام کرد که این اقدام در راستای تضعیف منابع مالی حوثیها و جلوگیری از دسترسی این گروه مورد حمایت جمهوری اسلامی ایران به نظام مالی بینالمللی صورت گرفته است.
پاداش برای افشای شبکه قاچاق نفت ایران
همزمان با این تحریمها، برنامه «پاداش برای عدالت» وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد در ازای دریافت اطلاعاتی که به مختل شدن یک شبکه نقض تحریمهای نفتی و مالی جمهوری اسلامی به رهبری یک زن چینی و همدست عمانی او بینجامد، تا ۱۵ میلیون دلار پاداش پرداخت میکند.
برنامه پاداش برای عدالت در پیامی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «وانگ شائویون و محمود رشید عمور الحبسی، همکار او، از شرکتهای صوری مستقر در چین، عمان و ترکیه برای سازماندهی فروش و حمل نفت تحریمی ایران به پالایشگاههای دولتی چین استفاده کردند.»
در این پیام آمده است سود حاصل از این فعالیتهای غیرقانونی، برای تامین مالی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هزینه شده است.
وزارت خارجه آمریکا همچنین از عموم مردم خواست در صورت داشتن اطلاعاتی درباره وانگ، الحبسی، همکاران آنها یا شبکه مالی تحت هدایتشان، با این وزارتخانه تماس بگیرند.
چین خریدار اصلی نفت ایران به شمار میرود و حدود ۹۰ درصد محمولههای نفتی جمهوری اسلامی راهی این کشور میشود.
پس از بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، واشینگتن کوشیده با اعمال تحریمهای گوناگون صادرات نفت ایران به چین را محدود و مسیرهای دور زدن تحریمها را مسدود کند.
کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا، در پی افزایش فشارها پیتر ماندلسون، سفیر این کشور در آمریکا، را بهدلیل ارتباط با پرونده جفری اپستین از سمت خود برکنار کرد.
استفان داتی، وزیر مشاور در امور خارجه بریتانیا، پنجشنبه ۲۰ شهریور در پارلمان اعلام کرد ماندلسون هنگام انتصاب بهعنوان سفیر، «میزان و عمق دوستی» خود با اپستین، سرمایهدار و مجرم جنسی آمریکایی، را فاش نکرده بود.
اپستین که در سال ۲۰۱۹ بازداشت شد، پیش از آغاز محاکمه در زندان نیویورک جان باخت و مقامهای قضایی دلیل مرگ او را خودکشی اعلام کردند. با گذشت سالها، این پرونده همچنان با بحثهای گستردهای همراه است.
پرونده اپستین در روزهای اخیر بار دیگر خبرساز شده است.
رسانهها ایمیلهایی از ماندلسون منتشر کردهاند که نشان میدهند او در جریان رسیدگی به پرونده اپستین، محکومیت نخست او در سال ۲۰۰۸ را «نادرست» دانسته و توصیه کرده بود برای آزادی زودهنگام اقدام حقوقی کند.
وزارت امور خارجه بریتانیا این اطلاعات را «جدید» خواند و گفت استارمر برکناری ماندلسون را به وزیر خارجه ابلاغ کرده است.
این سیاستمدار ۷۱ ساله حزب کارگر که از چهرههای کلیدی این حزب در دوران نخستوزیری تونی بلر محسوب میشود، پس از بازتاب گسترده محتوای کتاب «۵۰ سال نخست» مجددا زیر ذرهبین قرار گرفت.
این کتاب که برای جشن تولد ۵۰ سالگی اپستین گردآوری شده، شامل پیامهای تبریک شخصیتهای سرشناس است و نامهای منسوب به ماندلسون در آن دیده میشود که اپستین را «بهترین دوست من» توصیف کرده است.
این کتاب همچنین حاوی نامهای جنجالی منسوب به دونالد ترامپ، رییسجمهوری ایالات متحده، خطاب به اپستین است. با این حال، کاخ سفید صحت آن را رد کرده است.
ماندلسون ۱۹ شهریور با ابراز تاسف از آشنایی با اپستین اذعان کرد این رابطه را «بیش از آنچه باید» ادامه داده است.
این اظهارات در ابتدا ظاهرا به جلب رضایت استارمر انجامید و او در پارلمان از ماندلسون حمایت کرد، اما با افزایش فشارها، در نهایت رای به برکناری او داد.
از ماندلسون چه میدانیم؟
ماندلسون در چهار دهه گذشته حضوری مداوم اما پرفراز و نشیب در سیاست بریتانیا داشته و در این مدت بارها به تیتر اول رسانهها راه یافته است.
ماندلسون که در میدلسکس به دنیا آمده، پیش از ورود به پارلمان در سال ۱۹۹۲ مدیر کارزار انتخاباتی حزب کارگر بود. او با نام رمز «بابی» نقشی محرمانه و مهم در پیروزی تونی بلر ایفا کرد.
ماندلسون تا سال ۲۰۱۰، زمانی که حزب کارگر قدرت را از دست داد، در سمتهای وزارتی مختلف حضور داشت اما دو بار مجبور به استعفا شد.
نخست در سال ۱۹۹۸ از وزارت بازرگانی و صنایع پس از افشای قرضی که از یکی از اعضای کابینه برای خرید خانه گرفته بود، و بار دیگر در سال ۲۰۰۱ از وزارت ایرلند شمالی بهدنبال جنجال بر سر درخواست گذرنامه یک میلیاردر هندی.
ماندلسون از فوریه ۲۰۲۵ بهعنوان سفیر بریتانیا در واشینگتن مشغول به کار بود.
وبسایت شبکه خبری ایبیسی نیوز در بیستوچهارمین سالگرد حملات مرگبار ۱۱ سپتامبر، در گزارشی تحلیلی به بررسی تهدیدات کنونی پرداخت و نوشت که اینترنت، شبکههای اجتماعی و هوش مصنوعی، ابزارهای تازهای در اختیار «افراطگرایان و گروههای تروریستی» قرار دادهاند.
۲۴ سال از حادثهای میگذرد که معادلات داخلی آمریکا و عرصه بینالمللی را تغییر داد و پسلرزههای آن همچنان احساس میشود.
شامگاه ۱۹ شهریور، چارلی کرک، فعال سرشناس محافظهکار و از حامیان برجسته دونالد ترامپ، به ضرب گلوله کشته شد و این رخداد، به بحثها درباره چشمانداز مسائل امنیتی در سالگرد ۱۱ سپتامبر دامن زد.
۱۱ سپتامبر همچنان در گفتمان جهانی بازتاب دارد و در سخنان رسمی مقامهای کشورهای مختلف شنیده میشود.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، ۱۹ شهریور با دفاع از حمله اخیر این کشور به دوحه برای هدف قرار دادن سران حماس گفت این عملیات مشابه حملات آمریکا به بن لادن و مواضع القاعده پس از ۱۱ سپتامبر بود.
این پرسش همچنان مطرح است که حملات ۱۱ سپتامبر چگونه رخ داد و اکنون با پیشرفتهای فناورانه چه تحولاتی در شیوه فعالیت گروههای تروریستی پدید آمده است.
القاعده، «پایگاهی» برای حمله به آمریکا
ایبیسی نیوز نوشت اسامه بن لادن، رهبر گروه القاعده، حمله به ایالات متحده را در اولویت نخست خود قرار داده بود.
واژه «القاعده» در عربی بهمعنای «پایگاه» است. پایگاهی که بن لادن امیدوار بود از آن برای تاثیرگذاری بر مسلمانان جهان، تحریک آنان به مخالفت با نفوذ دولتهای غربی و برپایی حکومتهای بنیادگرای اسلامی استفاده کند.
انگیزههای بن لادن در برداشت افراطی او از تعالیم اسلام، خشم از سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه و تمایل به براندازی نظم موجود جهانی ریشه داشت.
«پایگاه» نامیده شدن این گروه بهدلیل ساختار متمرکز و سلسلهمراتبی آن بود؛ ساختاری که وظیفهاش تسهیل تامین مالی، آموزش و پشتیبانی لجستیکی «عملیات تروریستی» در سراسر جهان بود، از جمله عملیات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱.
بن لادن برای تقویت القاعده، پیامهایی ویدیویی خطاب به هوادارانش منتشر میکرد، مراکز آموزشی در افغانستان بهراه میانداخت و با بهرهگیری از شبکهای پیچیده شامل افراد ثروتمند، مساجد و واسطهها، موفق به جذب منابع مالی گستردهای شده بود.
او نزدیک به یک دهه پیش از وقوع حملات ۱۱ سپتامبر، ایالات متحده را بهعنوان هدف اصلی خود برگزیده بود و از شبکه گسترده و سازمانیافته القاعده برای تحقق برنامههایش بهره میبرد.
پس از حملات موفق سال ۱۹۹۸ به سفارتخانههای آمریکا در آفریقا و حمله سال ۲۰۰۰ به ناوشکن «یواساس کول»، القاعده بزرگترین عملیات خود را در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به اجرا درآورد که شامل حمله به برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی و پنتاگون و همچنین تلاش ناکام برای حمله به واشینگتن بود که در نهایت با سقوط پرواز ۹۳ خطوط هوایی یونایتد در شنکسویل، به پایان رسید.
این عملیات حاصل جذب و آموزش ۱۹ عامل، تامین منابع مالی و برنامهریزی گسترده بود.
از نوار ویدیویی تا هوش مصنوعی؛ تحول ابزارهای گروههای افراطگرا در ۲۴ سال گذشته
ایبیسی نیوز نوشت بن لادن نزدیک به دو سال زمان صرف کرد تا منابع و آموزشهای لازم را برای انجام این حملات فراهم آورد؛ کاری که امروزه میتواند تقریبا بهصورت فوری صورت گیرد.
طراحان حملات ۱۱ سپتامبر به ابزاری مانند اینترنت و دارکوب که امروزه در اختیار تروریستها، مجرمان و افراطگرایان خشونتطلب قرار دارد، دسترسی نداشتند.
گروههای تروریستی اکنون بهطور فزایندهای از اینترنت برای برنامهریزی حملات، تبلیغ افراطگرایی، جذب نیرو، انتشار تبلیغات و تامین مالی استفاده میکنند.
اینترنت با ابزارهایی مانند پیامرسانهای رمزگذاریشده، امکان برنامهریزی مخفیانه را فراهم میآورد و همزمان به بستری برای جنگ روانی و انتشار تصاویر و اطلاعات نادرست بهمنظور القای رعب و وحشت تبدیل شده است.
حضور این گروهها در شبکههای اجتماعی برای تبلیغات، ارتباطگیری و جذب نیرو، چالشی جدی برای دولتها و پلتفرمها در مهار گسترش محتوای افراطگرایانه و پیشگیری از خشونت احتمالی به وجود آورده است.
موسسه صلح آمریکا در سال ۲۰۰۴ گزارش داد «صدها گروه تروریستی» فعالیتهای خود را به فضای آنلاین منتقل کردهاند و از این بستر برای اهداف مخرب استفاده میکنند.
نزدیک به ۲۰ سال بعد، پژوهشی با عنوان «تروریسم و اینترنت: رادیکالیزه شدن آنلاین تا چه حد خطرناک است؟» در سال ۲۰۲۲ منتشر شد که نشان میداد افراطگرایی آنلاین به تهدیدی آشکار تبدیل شده و ممکن است در گوشههای پنهان اینترنت رشد کند و اغلب بدون جلب توجه گسترش یابد.
امروزه گروههای تروریستی از اینترنت برای جذب هوادار، به افراط کشاندن مخاطبان و انتشار تبلیغات ترسآفرین استفاده میکنند. امری که بن لادن با نوارهای ویدیویی به دنبال آن بود.
اینترنت همچنین جمعآوری کمکهای مالی را با بهرهگیری از روشهای پرداخت آنلاین بسیار سادهتر و ردگیری آن را دشوارتر کرده است.
افزون بر این، تروریستها با ظهور هوش مصنوعی، ابزار تازهای در اختیار دارند.
بر اساس گزارش کمیته امنیت داخلی مجلس نمایندگان آمریکا، هوش مصنوعی فناوری نوظهوری است که میتواند انواع محتوا از جمله متن، تصویر و صدا را طبق فرمان کاربر تولید کند.
این گزارش هشدار داد «گروههای تروریستی خارجی» بهدنبال بهرهگیری از این فناوری برای پیشبرد اهداف خود هستند و بهعنوان نمونه، میکوشند از طریق چتباتها با افراد مستعد جذب، ارتباط برقرار کنند.
این کمیته افزود پیامرسانها و شبکههای اجتماعی خارجی مبتنی بر خدمات ابری مانند تیکتاک و تلگرام اجازه دادهاند از این فضا بهعنوان بستری برای پرورش افراطگرایی استفاده شود.
ایبیسی نیوز نوشت: «هرچند تروریسم پدیده تازهای نیست اما استفاده از اینترنت و اکنون هوش مصنوعی توان و دامنه فعالیت گروههای تروریستی را چندبرابر کرده است. محافلی که پیشتر برای عملیات خود به یادداشتهای پراکنده و نوارهای ویدیویی متکی بودند.»
کارشناسان هشدار میدهند اینترنت و هوش مصنوعی توان و دامنه فعالیت گروههای تروریستی را بهطور چشمگیری افزایش دادهاند.
تهدیدهای کنونی پیچیدهتر و بینالمللیتر از گذشته هستند و از این رو، راهبردهای مقابله با تروریسم باید با میدان نبرد دیجیتال تطبیق یابد؛ از جمله از طریق همکاری دولتها با پلتفرمهای فناوری، رصد هوش مصنوعی و تقویت دیپلماسی جهانی.
میراث ۱۱ سپتامبر نباید صرفا به مراسم یادبود محدود بماند، بلکه باید به هوشیاری و پایش مستمر در برابر تهدیدهای نوین بدل شود.
در کنار بزرگداشت یاد نزدیک به سه هزار قربانی این حملات، مقابله نظاممند با افراطگرایی مجهز به ابزارهای دیجیتال و شبکههای پنهان باید بهعنوان اولویتی پایدار در دستور کار سیاستگذاران قرار گیرد.
نمایندگان مجلس کره جنوبی تاکید کردند که کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، جایگاه دخترش، کیم جونگ آئه را بهعنوان جانشین احتمالی خود مستحکم کرده است. موضوعی که به گفته آنان، بر اساس گزارش سازمان اطلاعاتی این کشور و در پی سفر کیم به چین، روشنتر شده است.
بهگفته لی سئونگ-کوون، عضو کمیته اطلاعاتی پارلمان کره جنوبی، کیم جونگ آئه در جریان سفر به پکن در سفارت کره شمالی اقامت داشت و در انظار عمومی ظاهر نشد اما همین همراهی با پدرش «برای ساختن روایت جانشینی کافی بود».
پارک سون-وون، دیگر عضو این کمیته، تأکید کرد که نمایش گاهبهگاه دختر رهبر کره شمالی، همزمان با کسب تجربه سفر خارجی بدون حضور در رویدادهای عمومی، نشانهای از تثبیت موقعیت کیم جونگ آئه بهعنوان جانشین احتمالی است.
سازمان اطلاعات کره جنوبی به نمایندگان این کشور اطلاع داد که مقامات پیونگیانگ در طول سفر تلاش کردهاند «هیچ اطلاعات زیستیای» از کیم و دخترش در دسترس قرار نگیرد.
به گفته این نهاد، از هواپیمای ویژه برای انتقال زبالهها استفاده شده و محل اقامت آنان، تنها سفارت کره شمالی بوده است.
اوایل ماه جاری، رهبر کره شمالی سفری بیسابقه به پکن داشت و در یک گردهمایی چندجانبه بزرگ شرکت کرد.
او در کنار شی جین پینگ، رییسجمهوری چین و ولادیمیر پوتین، رییسجمهوری روسیه، رژه نظامی «روز پیروزی» را در پکن تماشا کرد و در حاشیه آن، نشستهای دوجانبهای با پوتین و شی برگزار کرد.
به گفته نمایندگان کره جنوبی، این اقدام بخشی از تلاش کیم برای القای این تصویر بود که کره شمالی دیگر کشوری منزوی نیست و میکوشد روابط خود را با چین بازسازی کند.
نمایندگان کره جنوبی گفتند سازمان اطلاعات این کشور بر این باور است که روابط اقتصادی میان پکن و پیونگیانگ پس از دیدار شی و کیم ناگزیر گسترش خواهد یافت.
این همکاریها بهاحتمال زیاد در قالب تجارت غیررسمی و خارج از مسیرهای رسمی صورت خواهد گرفت.
کارشناسان در سئول بر این باورند که کیم با این سفر تلاش داشته هم جایگاه خود را در میان متحدان قدیمی تثبیت کند و هم زمینه را برای آینده سیاسی دخترش فراهم آورد. اقدامی که میتواند پیامدهای بلندمدت برای معادلات جانشینی در کره شمالی داشته باشد.
رییسجمهوری آمریکا از بمباران نشست سران حماس در قطر ابراز نارضایتی کرده اما تحلیلگران تغییر رویکرد واشینگتن در حمایت از اسرائیل را بعید میدانند.
کمتر از چهار ماه پس از دیدار دونالد ترامپ با امیر قطر و امضای توافقنامه دفاعی گسترده با این پادشاهی خلیج فارس، حمله غافلگیرانه اسرائیل به نشست سران حماس در دوحه، روابط ایالات متحده و اسرائیل را به چالش کشیده است.
عملیات سهشنبه ۱۸ شهریور که به دستور بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل انجام شد، منجر به کشته شدن یک مامور امنیتی قطری و پنج نفر دیگر شد اما در ترور رهبران حماس ناکام ماند.
ترامپ در پستی در شبکه اجتماعی تروث سوشال نوشت از «تمام جوانب» این عملیات اسرائیل «بسیار ناخشنود» است و این بمبارانها منافع آمریکا یا اسرائیل را پیش نمیبرد.
با این حال، خبرگزاری رویترز پنجشنبه ۲۰ شهریور به نقل از تحلیلگران و مقامات آمریکایی نوشت حمله به دوحه تاثیری بر حمایتهای اساسی ترامپ از اسرائیل نخواهد داشت: «این بمباران در واقع پرده از حقیقت روابط واشینگتن-تلآویو برداشت؛ رابطهای که بر منافع متقابل و محاسبات سیاسی استوار است.»
آرون دیوید میلر، تحلیلگر ارشد بنیاد کارنگی برای صلح بینالملل به رویترز گفت: «در این مورد، فکر میکنم ترامپ از تاکتیکهای نتانیاهو آزرده است اما همچنان با دیدگاه او مبنی بر اینکه حماس نباید فقط از نظر نظامی تضعیف شود بلکه باید اساسا تضعیف شود، موافق است.»
اسرائیل پیش از این نیز بدون دادن هشدار به واشینگتن، دست به اقدامات مشابه زده بود.
سپتامبر ۲۰۲۴، اسرائیل با پیجرهای بمبگذاری شده هزاران عضو حزبالله را مجروح کرد، بدون اینکه جو بایدن، رییسجمهوری وقت را در جریان قرار دهد.
حمله به دوحه احتمالا امیدهای ترامپ را برای گسترش «پیمانهای ابراهیم» تضعیف خواهد کرد. این توافق تاریخی که در دوره اول ریاستجمهوری او منعقد شد، منجر به برقراری روابط دیپلماتیک چند کشور عربی با اسرائیل شد.
دنیس راس، مذاکرهکننده سابق خاورمیانه، معتقد است با افزایش شکایات کشورهای عربی متحد آمریکا از اقدامات اسرائیل، احتمالا ترامپ از آنها خواهد خواست برنامهای قابل قبول برای آینده غزه و جایگزینی اداره آن پس از حماس ارائه دهند: «در این صورت، ترامپ به نتانیاهو خواهد گفت که عملیات نظامی را متوقف کند.»
روابطپرفرازونشیب
یک مقام ارشد کاخ سفید تایید کرد: «از زمان کمپین انتخاباتی، رابطه [ترامپ و نتانیاهو] سرد و گرم بوده است.»
ترامپ در می ۲۰۲۵ طی اولین سفر خارجی مهم خود به عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی سفر کرد اما از اسرائیل بازدید نکرد.
این اقدام با واکنشهای گستردهای همراه شد و برخی تحلیلگران آن را نشانه نارضایتی رییسجمهوری آمریکا از نتانیاهو دانستند.
مایکل اورن، سفیر سابق اسرائیل در آمریکا، معتقد است احتمال گسست در روابط اندک است: «نتانیاهو با درک ویژگیهای شخصیتی ترامپ میتواند رابطه را حفظ کند.»
به گفته او، رییسجمهوری آمریکا به قدرت و توافقاتی که بتوانند به جنگها پایان دهند، اهمیت میدهد و اگر نخستوزیر اسرائیل به این دو جنبه توجه کند، مشکلی پیش نخواهد آمد.
جاناتان پانیکوف، معاون سابق اطلاعات ملی آمریکا، در این خصوص به رویترز گفت: «هرچند واشینگتن تلاش میکند اسرائیل را به سمت تصمیمات خاص سوق دهد، اما نتانیاهو در نهایت بر اساس آنچه منافع اسرائیل میداند، عمل خواهد کرد.»