حملات اخیر اسرائیل به مواضع حزبالله در روستاهای مرزی نه تنها پاسخ به تهدیدهای نظامی این گروه، بلکه هشداری مستقیم به تهران محسوب میشود: تداوم حضور و نفوذ ایران در مرز شمالی اسرائیل میتواند به درگیری تمامعیار منتهی شود.
در ظاهر، آتشبس منعقد شده در نوامبر ۲۰۲۴ میان لبنان و اسرائیل با میانجیگری آمریکا و فرانسه قرار بود به جنگ سایهها پایان دهد، اما حزبالله، بازوی نظامی [حکومت] ایران در لبنان، از همان ابتدا به جای عقبنشینی، به بازسازی و تقویت زیرساختهای خود در مناطق جنوبی پرداخت؛ اقدامی که از نگاه اسرائیل، نقض آشکار توافق به شمار میآید. منابع اطلاعاتی غربی میگویند انتقال قطعات موشکی و پهپادی از سوریه به لبنان در ماههای اخیر افزایش یافته است و رد پای سپاه قدس در این راه قابل مشاهده است.
از منظر [جمهوری اسلامی] ایران، حزبالله نه تنها خط دفاعی در برابر اسرائیل بلکه ابزار بازدارندگی در برابر هر گونه حمله احتمالی به خاک ایران محسوب میشود. جمهوری اسلامی از دههها پیش مرزهای لبنان را بهعنوان خط مقدم سیاست «بازدارندگی نامتقارن» خود تعریف کرده است. حضور گسترده فرماندهان سپاه در سوریه، ارتباط مستقیم آنها با ساختار نظامی حزبالله، این محور را به شبکهای واحد تبدیل کرده که از تهران تا بیروت امتداد دارد. بنابراین هر حمله اسرائیل به حزبالله، تهدیدی علیه کل ساختار نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی تلقی میشود. باقی نیابتیها چنین ویژگیای ندارند و به اندازه حزبالله نورچشمی و پیشبرنده اهداف ایدئولوژیک علی خامنهای علیه اسرائیل به شمار نمیروند.
اما در داخل ایران، وضعیت اقتصادی شکننده و فشار تحریمها باعث شده که بخشهایی از حاکمیت از هزینههای سنگین حمایت از حزبالله ابراز نگرانی کنند. با این حال، بیت [رهبری] همچنان معتقد است که حفظ نفوذ در لبنان، بخشی از «عمق استراتژیک» نظام است و عقبنشینی از آن میتواند پیامی از ضعف به دشمنان منطقهای و غربی بفرستد. علی خامنهای اخیراً در سخنرانی خود تاکید کرده که اگر آمریکا از منطقه خارج شود، ایران آماده همکاری است؛ عبارتی که در ظاهر دعوت به آرامش است اما در باطن، تداوم سیاست فشار از طریق «میدان» محسوب میشود. این سخنان علی خامنهای بر موضوع تازه حزبالله بیتاثیر نبوده است.
در تازهترین اقدام، حزبالله لبنان در بیانیهای خطاب به مردم لبنان ضمن تاکید بر «حق مشروع ما برای دفاع از خود در برابر دشمنی که جنگ را به کشورمان تحمیل کرده»، رسماً با هر گونه مذاکره سیاسی میان لبنان و اسرائیل مخالفت کرده است. [در این تحول] اثر انگشت علی خامنهای به تمامی هویدا است. این موضعگیری نشان میدهد که حزبالله نه برای تسکین بحران، بلکه برای حفظ و ارتقای موقعیت خود قدم برمیدارد، و روشن است که تهران از پشت صحنه این مواضع را به نفع خود تقویت میکند.
اسرائیل هم میداند که درگیری با حزبالله همان درگیری با جمهوری اسلامی است. از همین رو، در هفتههای اخیر، علاوه بر حملات محدود در جنوب لبنان، حملاتی هدفمند به مراکز لجستیکی وابسته به تهران در سوریه انجام داده است. هدف این ضربات قطع مسیر تسلیحاتی ایران به حزبالله است و پر واضح است که خطر گسترش جنگ را بالا میبرند. واشینگتن در تلاش است از این سناریو جلوگیری کند، ولی واقعیت این است که کنترل تحرکات حزبالله و پاسخهای اسرائیل مدتهاست که از دست دیپلماتها خارج شده است.
اگر درگیریها در جنوب لبنان از کنترل خارج شود، جمهوری اسلامی به ناچار باید میان دو گزینه یکی را انتخاب کند: ورود مستقیمتر به میدان و خطر درگیری با اسرائیل و آمریکا، یا عقبنشینی تاکتیکی از جبهه لبنان و تحمل یک ضربه سنگین دیگر به «محور مقاومت» و بر تن نحیف حزبالله که تازه دارد دوباره جان میگیرد. هیچیک از این گزینهها برای جمهوری اسلامی ساده نیست. اما تجربه نشان داده که تهران در لحظههای بحران، ترجیح میدهد تنش را مدیریت کند، نه اینکه آن را پایان دهد. سناریو مورد علاقه علی خامنهای این است که جنگ تمامعیار شکل نگیرد، اما آتش زیر خاکستر همیشه روشن بماند.
در نهایت، جنوب لبنان باز آیینهای شده از سیاست منطقهای [حکومت] ایران و تصمیمات جمهوری اسلامی که بیتوجه به مسائل داخلی و وضعیت مردم، خیال دست کشیدن از جاهطلبی و آتشبازی در منطقه را ندارد. از یمن تا سوریه رفتیم و آمدیم و باز رسیدیم به جنوب لبنان و باز امکان جرقه جنگی بزرگتر. فعلا این قصه رفت و برگشتی است و بعید است جمهوری اسلامی به این راحتی ماحصل سالها تلاش شبانهروزیاش را فراموش کند و عقب بنشیند. حزبالله باردیگر آمده و سلاحش را زمین نمیگذارد و اگر این آتش باردیگر شعلهور شود، نه فقط مرزهای لبنان بلکه تمام معادلات امنیتی خاورمیانه را دگرگون خواهد کرد و ایران، چه بخواهد چه نخواهد، در قلب آن قرار خواهد داشت.