جمهوری اسلامی ضعیف شده، اما این الزاما به معنای آن نیست که در حال سقوط است. چرا که در منطق قدرت، ضعف میتواند به ابزار بازآرایی نیز تبدیل شود. جمهوری اسلامی از دل بحرانها آموخته است که میتوان با تنظیم سطح فشار و تنش، نهتنها از فروپاشی جلوگیری کرد، بلکه امکان بازتولید اقتدار را نیز فراهم ساخت. مقامات این نظام نشان دادهاند که بحران الزاما نه به معنای تهدید، بلکه منبع پایداری است.
این به معنای پایداری نظام جمهوری اسلامی نیست، اما نحوه فهم نیروهای سیاسی از نظامی که پیوسته در حال از دست دادن مواضع خود است، میتواند دوام آن را افزایش دهد و تفکر درباره مبارزه را کمرنگ کند.
هنگامی که همهچیز در چارچوب «فروپاشی نزدیک است» تحلیل میشود، سازوکارهایی که حکومت از طریق آن خود را بازآفرینی میکند از فهم سیاسی پنهان میماند. جمهوری اسلامی درست در لحظهای که ضعیف به نظر میرسد، در حال بازسازی خود است؛ این روزها مقامات تهران از یک سیاست سخت به سیاست ترکیبی، از کنترل مطلق به مدیریت متناقض آزادی و سرکوب روی آوردهاند.
عقبرفتن و جلوآمدن: منطق جدید بقا
یکی از نشانههای این تغییر منطق را میتوان در مساله حجاب دید. در بسیاری از نقاط تهران و برخی از شهرهای بزرگ، حکومت عملاً از کنترل سخت پوشش عقبنشینی کرده است هرچند که تذکرات لسانی بازگشتهاند.
حضور زنان بیروسری در خیابان، فعالیت آزادتر کافهها البته با عواقب، برای بسیاری بهمنزله عقبرفتن نظام از مواضع ایدئولوژیکش تعبیر شده است.اما این عقبنشینی تنها نیمی از واقعیت است. چرا که جمهوری اسلامی همزمان با کم کردن مقطعی تعداد نیروهای گشت ارشاد در خیابان، اعدامها و بازداشتهای سیاسی را افزایش داده و دستگاه امنیتی با شدتی تازه در دیگر حوزهها پیشروی میکنند.
نتیجه، رفتاری دوگانه است: عقبرفتن در یک جبهه و جلوآمدن در جبههای دیگر. این رفتار متناقض تصادفی نیست؛ بلکه نشانه شکل تازهای از حکمرانی در شرایط بحران است.
در منطق تازه بقا، حکومت دریافته است که کنترل مطلق نه ممکن است و نه ضروری. بخشی از حوزهها را موقتاً رها میکند تا فشار اجتماعی تخلیه شود و در عوض، اقتدار خود را در عرصههای حساستر تثبیت میکند.
از اینرو، سیاست امروز جمهوری اسلامی را میتوان «آزادسازیِ کنترلشده» نامید؛ مجموعهای از آزادیهای محدود برای مهار نارضایتی، در کنار سرکوب سخت برای حفظ انضباط سیاسی.
اما حتی این آزادیهای محدود، همگانی و فراگیر نیستند. بر اساس تصاویری که این روزها از ایران منتشر میشود این آزادیها عمدتا در تهران و در محلههای مرفه دیده میشوند. در دیگر شهرهای بزرگ نیز، هرجا از حجاب اختیاری یا تساهل اجتماعی سخن میرود، اغلب در مناطقی با درآمد بالا است. از این رو میتوان گفت تنها بخش کوچکی از جامعه از این وضعیت بهرهمند میشود، در حالی که امکان بازداشت و سرکوب همچنان برای همه برقرار است.
در واقع، نظام به گروهی محدود اجازه میدهد تا ظاهراً به دلخواه خود عمل کنند، تا به دیگران نشان دهد که «آزادی وجود دارد». این نمایشِ کنترلشده، بخشی از سازوکار بقاست؛ حکومت به واسطه این روش، تصویر منعطف و تغییرپذیر از خود نشان میدهد تا از واکنش اجتماعی گسترده جلوگیری کند و همزمان مشروعیت فرسودهاش را در دیگر حوزهها ترمیم کند.
تغییر معنای آزادی
میتوان گفت تلاش جمهوری اسلامی برای تغییر معنای آزادی است. به چیزی آزادی گفته میشود که همگانی نیست، بلکه امتیازی محدود و طبقاتی است. در عین حال هیچ حمایت قانونی ندارد، حتی قانون برای سرکوب آماده است. آنچه محدود و کنترل شده است به نام آزادی فروخته میشود.
این شکاف تنها اجتماعی نیست، بلکه در سطح نمادین و روانی نیز کار میکند. تصاویر همین آزادیهای محدود در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشوند و نوعی حس عادیشدن به وجود میآورند. گویا جامعه دارد نفس میکشد و حکومت نرمتر شده است. اما گردش این تصاویر خود بخشی از همان منطق کنترل است. قدرت امروز نه فقط از راه اجبار، بلکه از طریق نمایش آزادی عمل میکند؛ آزادی را نشان میدهد تا میل جستجوی آزادی را مخدوش کند.
این در حالی است که در جمهوری اسلامی آن چیزی که تغییر نکرده، خودِ سرکوب است. در دوره پس از جنگ ۱۲روزه، مکانیسمهای حذف نه تنها از میان نرفتهاند، بلکه پیچیدهتر و شدیدتر شدهاند. تشدید بازداشتها و افزایش اعدامها، همزمان با نمایش آزادی در خیابانها بازتولید میشوند. تصاویر گشایش، در واقع پوششیاند بر بازسازی همین دستگاههای وحشت، از این رو آنچه به واقع روی داده است، نسبتی با آزادی ندارد.
بحران فهم قدرت
جمهوری اسلامی در حالی منطق حکمرانی خود را تغییر داده است که بسیاری از تحلیلگران سیاسی، با نادیدهگرفتن ابعاد گسترده این تحول، از جمله ابعاد امنیتی و اقتصادی آن، هر نشانهای از عقبنشینی را به معنای ضعف یا فروپاشی تعبیر میکنند. در حالی که این نظام در دل همان ضعفها، سازوکاری تازه برای بقا شکل داده است؛ سازوکاری مبتنی بر نوسان میان قهر و تساهل.
حکومت امروز نه با انضباط خشک گذشته، بلکه با رفتار سیال و متناقضی اداره میشود که در آن عقبرفتن و جلوآمدن مکمل یکدیگرند. این تغییر را میتوان نشانه نوعی یادگیری نهادی دانست. نظام فهمیده است که بقایش در کنترل مطلق نیست، بلکه در توانایی تنظیم حد آزادی و شدت سرکوب است.
از اینرو، اگر ضعف جمهوری اسلامی یا عدم اجرا کردن قانون را نشانه فروپاشی بدانیم، در واقع از فهم سازوکار جدیدش بازماندهایم. چرا که جمهوری اسلامی برای پوشش ضعف خود استراتژیهای بدیل به وجود آورده است؛ راهکارهایی برای بازسازی مشروعیت و مهار جامعه در لحظه بحران.
در ایران امروز، جمهوری اسلامی ساخت قدرت خود را نه در بستن درها، بلکه در نیمهباز گذاشتن آنها یافته است. گشایشهای ظاهری و سختگیریهای همزمان، دو چهره از یک منطق نظام سیاسی هستند. درک این منطق برای هر تحلیل سیاسی ضروری است، زیرا تنها با شناخت آن میتوان فهمید که «ضعف» همیشه مقدمه «سقوط» نیست؛ گاهی استراتژی تازه بقاست.