امروز، مهمترین سوال اکثریت مردم دیگر این نیست که آیا جمهوری اسلامی باید برود، بلکه این است که چه زمانی و چگونه میرود؟
جامعه از این مرحله عبور کرده، مرحلهای که هنوز بر سر باید یا نباید رفتن حکومت بحث میشد. امروز اکثریت مردم فقط بهدنبال این هستند که این گذار چگونه کمهزینهتر و سریعتر رخ دهد.
در چنین لحظهای، صحبت از «وحدت ملی» و «پرهیز از دوقطبی» – آنگونه که حکومت تبلیغ میکند – دیگر نه فقط بیمعناست، بلکه پوششی است بر ترس و وحشت جمهوری اسلامی از واقعیتهای امروز جامعه ایران.
حکومت، برای بقا، مجموعهای از ذهنیتهای نادرست را در جامعه جا انداخته که باید بهطور ریشهای شناسایی و با آنها مقابله کرد. ذهنیتهای نادرستی که باید شکسته شوند:
- جمهوری اسلامی اگر برود، اوضاع بدتر میشود،
- اگر جمهوری اسلامی سقوط کند، کشور تجزیه میشود،
- مخالفت با جمهوری اسلامی، مخالفت با ایران است،
- حکومت گرچه ناکارآمد است، اما جایگزینی ندارد،
- مردم از تغییر خسته و ناامید شدهاند،
- جمهوری اسلامی آنقدر قویست که نمیشود آن را سرنگون کرد،
- بعد از اعتراضات، چون سقوط نکرد، دیگر هرگز نخواهد کرد.
تمام این ذهنیتها ابزارهای ترساند؛ ترسهایی که بهجای منطق، با ارعاب ساخته شدهاند تا مردم را از حرکت باز دارند.
حقیقت چیست؟
حقیقت این است که خود حکومت، دیگر به کارآمدیاش باور ندارد. مسئولانش، از اصلاحطلب تا اصولگرا، در خلوت و گاهی در علن، به این ناکارآمدی اذعان کردهاند. نارضایتی ۹۲ درصدی مردم طبق نظرسنجیهای خودشان، تحریمهای گسترده انتخابات، و شکاف عمیق میان مردم و حاکمیت، نشانههایی واضح از پایان یک دوره تاریخیاند.
حکومت برای ماندن، مردم را از آینده میترساند. آنها میدانند جامعهای که از آینده بترسد، به وضع موجود میچسبد حتی اگر وضع موجود جهنمی باشد.
وحدتِ مورد نظر حکومت چیست؟
«وحدت» در قاموس جمهوری اسلامی، یعنی سکوت. یعنی یکصدایی تحمیلی. یعنی مردم تنها باید چیزی را بگویند که حکومت میخواهد. این وحدت، نه وحدت ملی، بلکه وحدت اجباریست؛ وحدتی از نوع فاشیستی. شبیه آنچه هیتلر و استالین میخواستند: یک ملت، یک رهبر، یک صدا.اما ملت ایران، نشان داده که این وحدت تحمیلی را نمیپذیرد. امروز، اتفاقاً جامعه ایران بیش از همیشه دوقطبی شده است: یکسو، اکثریتی که خواهان عبور از جمهوری اسلامیاند، و سوی دیگر، اقلیتی که به هر قیمتی میخواهند آن را حفظ کنند.
این نسل، وارث کاوه و دشمن ضحاک است. بدون توهم اصلاح، بدون نوستالژی انقلاب، بدون تعهد ایدئولوژیک، میخواهد از سایه استبداد عبور کند؛ میخواهد با دخالت دین در حکومت برای همیشه خداحافظی کند؛ میخواهد یک ایران یکپارچه، آزاد و برابر، با تمامیت ارضی حفظشده، برای همه ایرانیان، صرفنظر از قوم، زبان، مذهب یا محل زندگی بسازد.