در این گزارش آمده است که دریاچه ارومیه که زمانی یکی از بزرگترین دریاچههای شور دنیا بود، اکنون تنها حدود ۱۰۰ میلیون مترمکعب آب شور در سطحی نزدیک به ۲۰۰ کیلومتر مربع دارد که عمق آن به کمتر از نیممتر رسیده است. عیسی کلانتری، رئیس پیشین سازمان حفاظت محیط زیست، وضعیت دریاچه را «فاجعهبار» توصیف کرده و هشدار داده است که این دریاچه تا ۲۰ روز آینده بهطور کامل تبخیر خواهد شد.
کلانتری با اشاره به سدسازی بیرویه، توسعه ناپایدار کشاورزی و عدم تخصیص حقآبه محیطزیستی، تأکید کرده که این عوامل موجب نابودی دریاچه شدهاند. او هشدار داد که با خشک شدن کامل ارومیه، بستر نمکی ۱۳ میلیارد تُنی آن به منبع غبار سمی تبدیل میشود که میتواند سلامت مردم آذربایجان را از جنبههای تنفسی، بهداشتی و ژنتیکی تهدید کند.
در همین حال، در شمال کشور، دریای خزر نیز در وضعیت نگرانکنندهای قرار دارد. سرگئی شیپولین، مقام مؤسسه تحقیقات شیلات و اقیانوسشناسی روسیه اعلام کرده که تراز آب خزر از سال ۱۹۹۴ بهطور مستمر در حال کاهش است و امسال نیز کمترین سطح ثبتشده طی دهههای اخیر را تجربه خواهد کرد. او پیشبینی کرده که تا پایان سال جاری میلادی، تراز آب خزر بین ۲۰ تا ۳۰ سانتیمتر کاهش خواهد یافت و در صورت تداوم این روند، کاهش یکمتری تا سال ۲۰۳۰ بعید نخواهد بود.
این مقام روس همچنین هشدار داد که کشورهای حاشیه خزر، از جمله ایران، باید تمهیداتی برای سازگاری با کاهش سطح آب اتخاذ کنند، چرا که سواحل جنوبی و نواحی کمعمق شمالی در معرض بیشترین تهدید قرار دارند.
به گفته کارشناسان، دو پهنه آبی که زمانی مایه حیات و غرور ملی ایران بودند، امروز در آستانه فروپاشی اکولوژیک قرار گرفتهاند؛ نتیجه دههها بیتوجهی به اصول توسعه پایدار، تخریب منابع طبیعی، و غفلت از اولویتهای محیطزیستی.
در ادامه هشدارها درباره تبعات بحران آب در کشور، قربانعلی محمدپور، مدیرکل حفاظت محیط زیست استان البرز نیز از خشکشدن بیسابقه تالاب صالحیه خبر داده و اعلام کرده است که این پهنه آبی اکنون به یکی از کانونهای فعال گردوغبار در کرج و حتی تهران بدل شده است. او همچنین از بروز پدیده فرونشست زمین در محدوده تالاب و مهرشهر کرج خبر داد و با تاکید بر اینکه استان البرز دیگر توان توسعه صنایع آببر و کشاورزی غرقابی را ندارد، خواستار تغییر فوری الگوی مصرف و اجرای برنامههای بازچرخانی آب شد. به گفته این مقام محیط زیستی، تداوم بیتوجهی به این هشدارها میتواند منجر به تشدید بحرانهای زیستمحیطی، بهداشتی و حتی اجتماعی در یکی از پرجمعیتترین استانهای کشور شود.
بحران آب در ایران و تاثیرات آن بر زندگی مردم
بحران آب در ایران سالهاست که از یک چالش زیستمحیطی فراتر رفته و به بحرانی فراگیر با ابعاد اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی و امنیتی تبدیل شده است. بر اساس آمارهای رسمی، بیش از ۷۰ درصد از منابع آب تجدیدپذیر ایران مصرف شده یا از دست رفته است و اغلب حوضههای آبریز کشور با کسری منابع مواجهاند. این مسئله در سالهای اخیر با خشکسالیهای مداوم، افزایش دمای میانگین سالانه، کاهش بارندگی و برداشت بیرویه از منابع زیرزمینی تشدید شده است.
بسیاری از کارشناسان هشدار میدهند که اگر روند فعلی ادامه یابد، نقاط وسیعی از کشور در معرض بیابانزایی گسترده و کاهش شدید قابلیت سکونت قرار خواهند گرفت. در برخی استانها مانند سیستان و بلوچستان، خوزستان، کرمان، فارس و حتی تهران، تنش آبی به سطح بحرانی رسیده و در بسیاری از روستاها، مردم ناچارند آب آشامیدنی خود را از تانکرهای سیار یا منابع غیربهداشتی تامین کنند.
یکی از مهمترین پیامدهای این بحران، مهاجرت زیستمحیطی است. خانوادههای بسیاری به دلیل خشکشدن چاهها، زمینهای کشاورزی و از بین رفتن منابع معیشتی، مجبور به ترک روستاها و شهرهای کوچک شدهاند. پدیده مهاجرت اجباری، ضمن ایجاد فشار بر زیرساختهای شهری، موجب بروز تنشهای اجتماعی و افزایش نرخ بیکاری در مناطق مهاجرپذیر شده است.
همچنین، افت سطح آبهای زیرزمینی و فرونشست زمین اکنون به معضلی مزمن در بسیاری از دشتهای کشور تبدیل شده است؛ بهویژه در استانهایی مانند تهران، اصفهان، کرمان و همدان. این پدیده نهتنها تهدیدی جدی برای زیرساختهای حیاتی (مانند خطوط مترو، جادهها و ساختمانها) است، بلکه امنیت غذایی کشور را نیز به خطر انداخته، چرا که کشاورزی ایران به شدت وابسته به منابع آب زیرزمینی است.
در کنار این مسائل، بحران دریاچهها و تالابها نیز بر شدت بحران افزوده است. خشک شدن دریاچههایی مانند هامون، بختگان، گاوخونی، مهارلو و اکنون ارومیه، نهتنها باعث نابودی تنوع زیستی و اکوسیستمهای محلی شده، بلکه زندگی میلیونها نفر از جوامع حاشیهنشین این پهنههای آبی را بهشدت مختل کرده است.
کارشناسان در سالهای اخیر بارها هشدار دادهاند که این مجموعه بحرانها چنان در هم تنیدهاند که نیازمند بازنگری اساسی در سیاستهای آبی، توسعه پایدار و رویکردهای محیطزیستی کشور هستند؛ در غیر اینصورت، چشمانداز آینده ایران ممکن است با خشکی، فقر، مهاجرت و ناپایداری اجتماعی و سیاسی گره بخورد.