نیویورکتایمز: ارزیابی دقیق خسارت حمله آمریکا به تاسیسات اتمی در ایران دشوار است
روزنامه نیویورکتایمز درباره حمله آمریکا به مراکز اتمی جمهوری اسلامی در جنگ ۱۲ روزه گزارش داد دانستن میزان خسارت حمله آمریکا به سایت زیرزمینی فردو دشوار است، چرا که اساسا هدف قرار دادن این تاسیسات در وهله اول بسیار سخت بود.
نیویورکتایمز چهارشنبه ۲۹ مرداد در گزارشی با اشاره به عمق حدود ۸۰ تا ۱۱۰ متری تاسیسات فردو نوشت ترکهایی که در اثر نخستین انفجار ایجاد میشود، میتواند به بمبهای بعدی اجازه دهد عمیقتر نفوذ کنند؛ اما اینکه تا چه اندازه پیشروی کنند، پیشبینیناپذیر است.
به گفته رایان هرلی، دانشیار مهندسی مکانیک در دانشگاه جانز هاپکینز و متخصص رفتار سنگها در شرایط سخت، سنگهای اطراف فردو از جمله رایجترین نوع سنگهای یافتشده در آن منطقه و بسیار محکم هستند.
هرلی و دیگر کارشناسان تاکید کردند محاسبه دقیق میزان خسارت بدون شبیهسازیهای پیشرفته رایانهای، دادههای محرمانه از آزمایشهای واقعی، اطلاع دقیق از سرعت و شکل بمب و همچنین آگاهی گسترده از ساختار فردو و زمینشناسی محل، ممکن نیست.
شفتهای تهویه
برنامهریزان حمله هنگام جستوجوی آسیبپذیریهای فردو، روی شفتهای تهویهای (گذرگاه عمودی یا شیبدار زیرزمینی) متمرکز شدند که به دامنه کوه بالای سازه باز میشد و امکان میداد بهجای تلاش برای شکافتن سنگ سخت بالای تاسیسات، از این مسیرها استفاده کنند.
یک مقام وزارت دفاع آمریکا که با روند تصمیمگیری آشناست گفت شفتهای اصلی بهطور مستقیم به پایین امتداد نداشتند، بلکه در بخش ابتدایی تا حدودی پیچوتاب داشتند و مسیر مستقیم به سمت سازه تنها در بخش پایانی ایجاد میشد.
شکل دقیق شفتهای تهویه مشخص نبوده اما زاویهدار بودن آنها به این معنا بوده که بمبها با ترکیبی از سنگ و تونلهای باز روبهرو میشوند.
برنامهریزان نتیجه گرفتند که برای اقدام به چندین بمب نیاز خواهند داشت.
بر اساس موارد طرح شده در یک نشست توجیهی پنتاگون در تاریخ پنجم تیر، هر یک از این شفتها در بخش بالایی به شکل سهشاخه باز میشده است.
در هر دو موقعیت، هدف این بوده که ابتدا با یک بمب، درپوش بتنی منهدم شود و سپس پنج بمب دیگر در امتداد شفت اصلی رها شوند.
زمینشناسی میزان خسارتی که یک بمب GBU-57 یا مجموعهای از آنها وارد میکند، به زمینشناسی نقطه اصابت بستگی دارد.
چند زمینشناس در مصاحبه با نیویورکتایمز گفتند بررسی زمینشناسی منطقه فردو که در سال ۲۰۲۰ در نشریه علمی جئوپرشیا، متعلق به دانشگاه تهران منتشر شد، نشان میدهد سنگهای آنجا عمدتا از نوعی سنگ آتشفشانی به نام «ایگنیمبریت» تشکیل شدهاند.
اسحاق ماکوفسکی، زمینشناس و دانشیار دانشگاه حیفا در اسرائیل، ایگنیمبریت را مادهای عالی برای حفاری توصیف کرد.
او توضیح داد که سکونتگاههای باستانی زیرزمینی در کاپادوکیه در مرکز ترکیه در دل ایگنیمبریت تراشیده شدهاند؛ برخی از آنها چندین طبقه، تونلهای متصل و صدها ورودی دارند.
به گفته ماکوفسکی، درجه یا سختی دقیق ایگنیمبریت اطراف فردو مشخص نیست اما مانند کاپادوکیه، این جنس سنگ احتمالا ساخت یک سازه زیرزمینی را آسانتر کرده است.
او افزود از نظر ظاهری، ایگنیمبریت در اطراف فردو نسبتا نرم به نظر میرسد، هرچند برای اطمینان باید مطالعه دقیقتری انجام شود.
ماکوفسکی تاکید کرد ایگنیمبریت یک مزیت دیگر هم برای ایرانیها داشته است: «بهدلیل متخلخل بودن، میتواند موجهای انفجاری مثل امواج ناشی از بمبهای آمریکایی را تضعیف کند.»
به گفته او، ایگنیمبریت درست مثل «کیسههای شن اطراف دژهای قدیمی که برای متوقف کردن گلولهها نصب میشدند» عمل میکند.
نیک گلومک، استاد مهندسی و کارشناس مواد منفجره در دانشگاه ایلینوی در اربانا-شامپین، نیز گفت تردیدی در اثر ضربهگیر ایگنیمبریت یا «توف آتشفشانی» وجود ندارد.
او توضیح داد: «توف در میان متخصصان انفجار بهخوبی شناخته شده و یکی از بهترین جذبکنندههای انرژی است. مواد متخلخل مانند آن در بسیاری از حوزهها برای محدود کردن دامنه آسیب ناشی از انفجارهای بزرگ به کار میروند.»
تاسیسات به گفته مقام وزارت دفاع آمریکا، مجموعه فردو چندین طبقه دارد و همین موضوع باعث شد آمریکا تعداد بمبهای مورد نیاز برای نابودی سانتریفیوژها و سایر تجهیزات این مرکز را بیشتر محاسبه کند.
احتمالا سازه فردو با روشهای دیگری هم محافظت شده است.
ایران یکی از تولیدکنندگان بزرگ بتن است و پژوهشگران ایرانی، مقالاتی درباره بتن تقویتشده با الیاف ریز فولادی و دیگر مواد مقاومکننده منتشر کردهاند.
کلی نایتو، استاد مهندسی سازه در دانشگاه لیهای آمریکا، گفت این الیاف با ایجاد پل در میان ترکهای ریز هنگام تحت فشار قرار گرفتن بتن، مقاومت آن را در برابر انفجار یا ضربه افزایش میدهند.
نایتو توضیح داد: «استفاده از الیاف میتواند مقاومت کششی بتن را دو یا سه برابر کند و باعث شود ترکها پایدار بمانند. این یعنی انسجام بتن تا حد زیادی حفظ میشود.»
با این حال، میزان تاثیر این روش به قدرت انفجار و ترکیب مشخص بتن بستگی دارد.
روشن نیست که ایران چنین موادی را در فردو به کار برده باشد یا نه اما نایتو گفت در آمریکا استفاده از بتن پاششی با الیاف فولادی در دیواره داخلی تونلها بهعنوان لایه محافظ و پشتیبان سازهای، به یک روش معمول تبدیل شده است.
روشهای پیچیدهتر میتواند شامل استفاده از صفحات فولادی برای جذب بخشی از شوک انفجار یا جلوگیری از پرتاب شدن قطعات بتن به داخل و آسیب رساندن به تجهیزات یا نیروها باشد.
برخی از تدابیر حفاظتی در فردو شناخته شدهاند: بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گزارشهای خود در سالهای گذشته از اتاقهایی با دیوارهای ضخیم و درهای سنگینِ مقاوم در برابر انفجار یاد کردهاند.
نمایی ماهوارهای از مرکز تحقیقات هستهای اصفهان و تونلهای اطراف آن، ۳ تیر ۱۴۰۴
متغیرها
فردو تا چه حد آسیب دیده است؟
پاسخ این پرسش تا حد زیادی به فاصله محل انفجار بمبها از تاسیسات بستگی دارد.
با این حال، با وجود متغیرها و ناشناختههای فراوان، رسیدن به یک پاسخ قطعی شاید هیچگاه ممکن نباشد.
به گفته یک مقام وزارت دفاع آمریکا، احتمالا بمبها به محفظههای سانتریفیوژ نرسیدهاند، هرچند تحلیلگران همچنان در حال ارزیابی جزییات هستند.
هدف اصلی این بوده که از امواج شوک و دیگر اثرات انفجار برای نابودی سانتریفیوژها استفاده شود.
اگر هم بمبها مستقیما به سازه نرسیده باشند، انفجار در نزدیکی آن یا در شفت تهویه همچنان میتوانست خسارت سنگینی وارد کند.
در چنین حالتی، بخشهایی از سازه در محل اصابت امواج شوک آسیب میدیدند و به گفته اندرو نیکلسون، مدیر شرکت وایپر اپلاید ساینس، تجهیزات در تونلهای گستردهتر و مناطق دورتر نیز آسیب میدیدند.
با این حال، اگر یک یا چند بمب واقعا به درون سازه رسیده باشند، هرچند خسارت میتوانست قابلتوجه باشد، اما باز هم محدود میماند.
پیتر مکدونالد، دیگر مدیر این شرکت، گفت: «فکر میکنم چنین انفجاری عملا همهچیز را تا حد زیادی از بین میبرد.»
او اضافه کرد هرچند انفجار در فضای بسته سازه برای تجهیزات ویرانگر است اما انتظار فروپاشی کامل فردو نمیرفت و خسارت سازهای بیشتر به بخشهای نزدیک به محل انفجار محدود میشد.
پروفسور هرلی، کارشناس مهندسی مکانیک از دانشگاه جانز هاپکینز، گفت به نظر میرسد رویکرد کلی پنتاگون منطقی بوده است.
او افزود: «اگر آنطور که گزارش شده، زمینشناسی و شفتهای تهویه بهدقت بررسی شده باشند، احتمالا خسارت بسیار قابل توجهی وارد کردهاند.»
این ارزیابی با افزایش اعتماد مقامات آمریکایی همخوانی دارد؛ مقامهایی که معتقدند حمله اخیر خسارت شدیدی به فردو وارد کرده و مجموعه سانتریفیوژهای آن را نابود ساخته است.
جان بی. وولفستال، مدیر بخش ریسک جهانی در فدراسیون دانشمندان آمریکایی، هشدار داد میزان عقب افتادن برنامه هستهای در ایران بستگی به آن دارد که دقیقا امواج شوک و دیگر اثرات انفجار چگونه در سازه گسترش یافتهاند.
وولفستال گفت اگر صرفا موج شوک باشد، بسیاری از تجهیزات قابلیت بازیابی دارند اما اگر انفجار همراه با آتش و تخریب کامل بوده باشد، احتمالا چیزی باقی نمانده است.
به گفته او، تا زمانی که این موضوع روشن نشود، نمیتوان برآورد دقیقی از آنچه نابود شده و آنچه هنوز قابل استفاده است، ارائه کرد.
بلومبرگ با اشاره به مشاهده اسنادی دولتی از آمریکا گزارش داد کمبود موشکهای رهگیر در وزارت دفاع آمریکا پس از جنگ ۱۲ روزه با جمهوری اسلامی موجب درخواست فوری برای بودجه اضطراری با هدف تامین موشکهای رهگیر شده است.
این خبرگزاری نوشت اسناد بودجهای که بلومبرگ به آنها دست یافته نشان میدهد خرید گسترده موشکهای رهگیر و تعمیرات مرتبط بهعنوان «درخواست اضطراری» ثبت شده است.
بلومبرگ افزود طبق این گزارش، آمریکا قصد دارد بیش از ۳.۵ میلیارد دلار برای بازسازی زرادخانه خود پس از عملیات مرتبط با اسرائیل سرمایهگذاری کند.
بلومبرگ همچنین اضافه کرد که این طرح با «قانون کمک امنیتی تکمیلی اسرائیل ۲۰۲۴» مرتبط است که ۱۴ میلیارد دلار برای بازسازی ذخایر آمریکا و گسترش موجودی موشکهای رهگیر اسرائیل در نظر گرفت.
طبق اسناد منتشرشده از جانب بلومبرگ، پنتاگون اعلام کرده این هزینهها شامل مأموریتهای فرماندهی مرکزی آمریکا در پاسخ به «وضعیت اسرائیل» یا فعالیتهای خصمانه ناشی از آن است؛ از جمله عملیاتهایی که «به درخواست یا در هماهنگی با اسرائیل برای دفاع از سرزمین، پرسنل یا داراییهای اسرائیل در جریان حملات ایران یا گروههای همپیمان آن» اجرا شده است.
شبکه سیانان اوایل مرداد گزارش داد آمریکا در جریان جنگ ۱۲ روزه، حدود یکچهارم از ذخایر موشکهای رهگیر پیشرفته تاد خود را مصرف کرده است.
بر اساس این گزارش، نیروهای آمریکایی برای مقابله با شلیک انبوه موشکهای بالستیک جمهوری اسلامی، بیش از ۱۰۰ و حتی شاید ۱۵۰ فروند موشک رهگیر تاد شلیک کردند.
این تعداد، بخش قابل توجهی از ذخایر این سامانه دفاعی پیشرفته آمریکا را شامل میشود.
آمریکا در حال حاضر هفت سامانه تاد در اختیار دارد و در جریان این درگیری، از دو سامانه مستقر در اسرائیل استفاده کرد.
سیانان تحلیل کرد این استفاده گسترده در مدتزمانی کوتاه، شکافهایی را در شبکه دفاع موشکی آمریکا نمایان و یکی از داراییهای پرهزینه این کشور را در دورهای مصرف کرده که حمایت عمومی آمریکاییها نسبت به مساله دفاع از اسرائیل به پایینترین سطح تاریخی خود رسیده است.
برخی مقامهای پیشین دفاعی آمریکا و کارشناسان حوزه موشکی به شبکه سیانان گفتند این کاهش سریع ذخایر، نگرانیهایی درباره وضعیت امنیتی جهانی آمریکا و توانایی این کشور برای بازسازی سریع ذخایر نظامی بهوجود آورده است.
فداحسین مالکی، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس، تهدید کرد در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه، جمهوری اسلامی «ابزار جنگی» را پیش خواهد کشید و به جنگ ۱۲ روزه ادامه خواهد داد.
او افزود: «اجرای مکانسیم ماشه، خیلیها را گرفتار خواهد کرد، یعنی معادلات جهانی و منطقهای را به هم خواهد ریخت، زیرا ایران کشوری نیست که بهسادگی از منافع ملی خود کوتاه بیاید.»
این نماینده مجلس تهدید کرد: «حتما اتفاقات خطرناکی برای تمام کشورهای منطقه رخ خواهد داد. اکنون ایران بعد از جنگ ۱۲روزه، بازسازی لازم را انجام داده است و از شوک ضربه روزهای اول جنگ خارج شده و آمادگی تهاجمی برای هرگونه اتفاقی را دارد.»
مالکی همچنین هشدار داد که شهروندان بیشتری با عنوان «نفوذی» در ارتباط با جنگ با اسرائیل بازداشت خواهند شد.
روزنامه فایننشال تایمز با نام بردن از یک دلال ایرانی به نام سعید علیخانی، تصویری تازه از شبکه انتقال نفت تحریمی ایران، روسیه و ونزوئلا به چین ارائه داد. بر اساس این گزارش، ۳۰ نفتکش طی حدود شش سال دستکم ۱۳۰ میلیون بشکه نفت به ارزش تقریبی ۹.۶ میلیارد دلار را جابهجا کردهاند.
این نشریه بریتانیایی چهارشنبه ۲۹ مرداد در گزارشی تحقیقی نوشت علیخانی از سال ۲۰۱۹ با استفاده از شرکت پانامایی اوشن گلوری جاینت (Ocean Glory Giant) شبکهای پیچیده برای پوشش معاملات نفتی ایران به راه انداخته است.
تحقیقات بعدی فایننشال تایمز و گروه پژوهشی غیرانتفاعی C4ADS نشان داد برخلاف ادعای اولیه علیخانی، این کشتیها عمدتا برای حمل نفت ایران، ونزوئلا و بعدها روسیه و عمدتا به مقصد چین استفاده شده بودند.
در معاملات علیخانی، روشن نبود خریداران واقعی نفت چه کسانی هستند.
در دسامبر ۲۰۲۴، شرکت اوشن گلوری بهدلیل مالکیت بر کشتی دیگری که گفته میشد نفت خام ایران را حمل کرده، از سوی آمریکا تحریم شد.
دستکم ۲۰ نفتکش که تحت رهن این شرکت قرار گرفته بودند نیز بعدها بهدلیل حمل نفت تحریمشده در فهرست تحریمهای آمریکا قرار گرفتند.
این شراکت چطور آغاز شد؟
علیخانی به یک وکیل در سوئیس پیشنهاد داد با ایجاد شرکتهای برونمرزی و ثبت «رهن دریایی» بر نفتکشها، این کشتیها بهعنوان وثیقه در معاملات با خریداران چینی عمل کنند. به این معنا که اگر پول نفت پرداخت نشود، مالکیت کشتی به شرکت منتقل شود.
این وکیل که نخواست نامش فاش شود، گفت بررسیهای اولیهاش از جمله جستوجوی نام علیخانی در فهرستهای آنلاین تحریمها هیچ دلیلی برای رد او بهعنوان موکل نشان نداد.
وقتی وکیل اطلاعات بیشتری درباره شرکت اوشن گلوری خواست، علیخانی گفت این کارگزاری متعلق به یک تاجر ایرانی به نام امانالله خلفی، متولد فوریه ۱۹۸۳ (بهمن ۱۳۶۱) در تهران است.
با این حال، نام خلفی در اسناد ثبت شرکت اوشن گلوری ذکر نشده بود.
در آن اسناد نام سه مدیر آمده بود که همگی یک نشانی ثبتشده در شمال هند ارائه کرده بودند و همچنین بهعنوان مدیر دو شرکت پانامایی دیگر، سی گلوری سیرکل (Sea Glory Circle) و رِد سی رینگ (Red Sea Ring) معرفی شده بودند.
این سه شرکت و اوشن گلوری همگی طی یک روز و در اکتبر ۲۰۱۷ به ثبت رسیده بودند.
به جز آن دو ملاقات حضوری، بیشتر ارتباطات علیخانی و وکیل از طریق پیامرسان چینی ویچت انجام شد؛ اپلیکیشنی که علیخانی از او خواسته بود نصب کند.
برای مدیریت رهنها، این وکیل شرکتی تازهتاسیس در جزایر ویرجین بریتانیا به دست آورد و در مه ۲۰۱۹ بهعنوان مدیر آن ثبت شد.
علیخانی برای مشروع جلوه دادن کار، اسنادی از محمولههای نفت مالزی و بصره ارائه کرده بود.
یکی از نخستین رهنهایی که او پردازش کرد مربوط به ۲۴ میلیون دلار برای نفتکشی به نام افلوئنس (Affluence) بود؛ کشتی عظیمی به طول ۳۳۰ متر که بعدها به سرس یک (Ceres I) تغییر نام داد.
با توجه به مبالغ هنگفتی که در تجارت نفت جابهجا میشود، سرس یک میتواند بیش از ۱۲۰ میلیون دلار نفت حمل کند. معمولا معاملهگران از خریداران میخواهند نامه اعتباری ارائه دهند تا تضمین شود که پس از تحویل محموله، پول معامله پرداخت خواهد شد.
از آنجا که تحریمهای آمریکا باعث شده بود بانکها از همکاری با طرفهای ایرانی خودداری کنند، علیخانی به وکیل گفت این رهنهای دریایی بهجای پول نقد، نقش وثیقه را ایفا میکنند.
در این سازوکار هیچ پولی از خریدار چینی به شرکت ثبتشده در جزایر ویرجین بریتانیا منتقل نمیشد، اما اگر اوشن گلوری پول نفت خود را دریافت نمیکرد، میتوانست رهن را اجرا کرده و مالکیت کشتی را تصاحب کند.
این وکیل به فایننشال تایمز گفت: «روند کار همیشه یکسان بود. یک پیشنویس قرارداد رهن دریافت میکردم، بررسی میکردم که طرف معامله یا کشتی در هیچ فهرستی از تحریمها نباشد و... سپس سند را امضا میکردم.»
به گفته او، رهنها تا زمانی برقرار میماندند که اوشن گلوری همچنان با طرف مقابل معامله میکرد.
اسنادی که فایننشال تایمز و C4ADS بررسی کردند نشان میدهد در برخی موارد، رهنها تنها پس از چند هفته و احتمالا پس از انجام یک معامله لغو میشدند، اما در موارد دیگر، سالها برقرار بودند.
در برخی نمونهها مانند کشتی سرس یک هیچ سندی مبنی بر لغو رهن یافت نشد.
سرس یک در دسامبر ۲۰۲۴ و پنج ماه پس از آنکه در دریای چین جنوبی با کشتی دیگری برخورد کرد، از سوی آمریکا تحریم شد.
این وکیل سوئیسی در اکتبر ۲۰۱۹ پس از آنکه شرکتش کارمندان را از فعالیت بهعنوان مدیر شرکتها در حوزههای برونمرزی مانند جزایر ویرجین منع کرد، کار را متوقف کرد.
او علیخانی را به دو تبعه دیگر سوئیس معرفی کرد و همچنان از شرکتهای BVI برای تنظیم رهنها استفاده کردند.
به گفته او، یکی از آنها در سال ۲۰۲۳ بازنشسته شد و دیگری در ۲۰۲۴ پس از آنکه به ماهیت واقعی معاملات مشکوک شد، این کار را کنار گذاشت.
کلر جونگمان، کارشناس قاچاق نفت ایران و مدیر ریسک دریایی در شرکت ورتکسا (Vortexa)، گفت این نخستین بار است که با چنین استفادهای از رهن دریایی روبهرو میشود.
او افزود: «این موضوع نشاندهنده افزایش جسارت این شبکههاست که در مناطق خاکستری میان حقوق دریایی، امور مالی و ژئوپلیتیک فعالیت میکنند.»
به گفته این کارشناس، از سال ۲۰۱۹ شبکههای تجارت نفت ایران پیچیدهتر و غیرمتمرکزتر شدهاند و به شرکتهای صوری، واسطههای غیررسمی و نهادهای ثبتکنندهای متکی هستند که ترجیح میدهند چشم خود را بر واقعیت ببندند.
بررسیهای فایننشال تایمز نشان میدهند پس از رهنگذاری، این نفتکشها بلافاصله شروع به حمل نفت از ایران و در برخی موارد ونزوئلا کردند.
برای مثال، در نوامبر ۲۰۱۹ سرس یک در تنگه مالاکا کنار یک نفتکش دیگر پهلو گرفت و در یک عملیات کشتی به کشتی نزدیک به دو میلیون بشکه نفت خامی را که از جزیره خارک ایران بارگیری شده بود منتقل کرد و سپس آن را به چین تحویل داد.
۳۰ نفتکش، ۱۳۰ میلیون بشکه نفت، با ارزش ۹.۶ میلیارد دلار
بر اساس این تحلیلها، در مدتی که رهنها برقرار بودند، کشتیهای مختلف دستکم ۱۳۰ میلیون بشکه نفت به ارزش تقریبی ۹.۶ میلیارد دلار جابهجا کردند. مبدا حدود نیمی از این محمولهها، ایران بود.
تقریبا تمام این محمولهها برابر با ۹۳ درصدشان، در نهایت راهی چین شدند.
بر اساس اسناد ثبتشده در مرجع دریایی پاناما، طی چهار سال، دستکم ۳۰ نفتکش به ارزش نزدیک به یک میلیارد دلار با همین سازوکار تحت رهن قرار گرفتند.
هر نفتکش به نام یک شرکت هلدینگ جداگانه ثبت شده بود که از سوی یک مدیر چینی با سابقه عمومی بسیار اندک اداره میشد.
خبرنگاران فایننشال تایمز وقتی به برخی از آدرسهای ثبتشده این مدیران در چین مراجعه کردند، اغلب با زن و مردانی مواجه شدند که ظاهرا اطلاعی از نفتکشهای چند میلیون دلاری که به نامشان بود نداشتند.
با این حال، شماره تلفنها و جزئیات دیگر موجود در اسناد رهنی نشان میداد که برخی از این شرکتهای هلدینگ با افراد و نهادهای چینی مرتبط بودند که در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ مشمول تحریمهای آمریکا شده بودند.
این گزارش بخشی از چگونگی شکلگیری شبکهای جهانی از شرکتهای صوری و وکلا در اروپا و آمریکای لاتین برای دور زدن تحریمهای بینالمللی علیه نفت ایران را روشن میکند.
این افشاگریها درست در زمانی منتشر میشود که ترامپ بار دیگر به دنبال مسدود کردن روزنههای صادرات نفت ایران است و گزینههای تازه تحریم علیه مسکو را بررسی میکند.
اندرو بولینگ، پژوهشگر گروه C4ADS گفت این شبکه نفتی و تامینکنندگان آن با جزئیاتی آشکار نشان میدهند که ابزارها و تاکتیکهای مقابله با تحریمهای غربی چگونه در میان دولتهای تحت تحریم گسترش یافتهاند.
به گفته او، با ورود به عرصه حمل نفت روسیه و ونزوئلا، شرکت اوشن گلوری عملا به «نوعی ابر دلال برای نفت خام تحریمشده» بدل شده است.
فایننشال تایمز یادآوری کرد بسیاری از این نفتکشها بخشی از بزرگترین مجموعههای نفتکشهای ناوگان تاریک در جهان هستند که احتمالا تحت کنترل یک مالک نهایی واحد در چین قرار دارد.
چین بهعنوان بزرگترین واردکننده نفت جهان، هرگز خرید نفت تحریمی را انکار نکرده است.
بخش زیادی از این نفت به پالایشگاههای مستقل، معروف به «قوریها»، وارد میشود.
در سال گذشته میلادی چین روزانه حدود ۱.۵ میلیون بشکه نفت از ایران و حدود دو میلیون بشکه در روز از روسیه وارد کرد.
این ارقام تقریبا یکسوم کل واردات چین را تشکیل میدهد.
روسای جمهور بلاروس و ایران -دو کشوری که از روسیه در جنگ با اوکراین حمایت کردهاند- در مذاکرات مینسک اعلام کردند که قصد دارند روابط دوجانبه خود را در تمام زمینهها از جمله دفاعی تقویت کنند.
خبرگزاری دولتی بلاروس، بلتا، چهارشنبه ۲۹ مرداد گزارش داد که الکساندر لوکاشنکو و مسعود پزشکیان، روسای جمهوری دو کشور، در دیداری در مینسک توافق کردند که بر روی یک معاهده همکاری استراتژیک کار کنند.
این خبرگزاری به نقل از لوکاشنکو نوشت: «در شرایط آشفتگی ژئوپلیتیکی، مینسک و تهران گامهای مداوم و متعادلی را برای توسعه بیشتر همکاریها برمیدارند و سخت تلاش میکنند تا هر چالش جدید را به فرصتی جدید تبدیل کنند.»
لوکاشنکو گفت: «ما آمادهایم تا در مورد هر موضوعی بحث کنیم، هیچ موضوع بستهای نداریم.» او افزود که دو کشور میتوانند در طیف وسیعی از زمینهها از جمله «همکاری نظامی-فنی» با یکدیگر کار کنند.
رسانههای ایران گزارش دادند پزشکیان هم در این دیدار در پایتخت بلاروس گفته تهران آمادگی دارد همکاری با مینسک را بیش از پیش تقویت کند و همانگونه که با روسیه معاهده همکاریهای راهبردی امضا کرده، میتواند چنین الگویی را «در چارچوب روابط دوستانه و برادرانه» با بلاروس نیز دنبال کند.
لوکاشنکو، متحد نزدیک ولادیمیر پوتین، رییس جمهور روسیه، به مسکو اجازه داد تا از خاک بلاروس به عنوان سکوی پرتابی برای حمله خود به اوکراین استفاده کند و بعدا با میزبانی موشکهای هستهای تاکتیکی روسیه موافقت کرد.
جمهوری اسلامی هم پهپادهایی را برای استفاده در جنگ به روسیه تحویل داد و تهران یک معاهده همکاری استراتژیک با پوتین امضا کرد، اگرچه این معاهده شامل بند دفاع متقابل نبود.
ایران و بلاروس هر دو تحت تحریمهایی هستند که پزشکیان آن را «تحریمهای غیرقانونی غرب» توصیف کرد. او در بلاروس گفت: «جمهوری اسلامی ایران آماده است تجربیات ارزشمند خود در مسیر خنثیسازی تحریمها را در اختیار دوستان و شرکای خود قرار دهد.»
رییس دولت جمهوری اسلامی با اشاره به تحریمها گفت: «ما هیچچیزی از آنهایی که تصور میکنند میتوانند ما را تحریم کنند، کم نداریم.»
پزشکیان تاکید کرد توافقات میان دو کشور را شخصا پیگیری میکند و حجم کنونی مبادلات تجاری در مقایسه با ظرفیتهای موجود ناچیز است و باید ارتقاء یابد.
لوکاشنکو که از سوی منتقدانش بهعنوان «آخرین دیکتاتور اروپا» شناخته میشود، از سال ۱۹۹۴ قدرت را در بلاروس در دست دارد.
او بارها به نقض گسترده حقوق بشر و سرکوب بیرحمانه مخالفان خود متهم شده است.
لوکاشنکو در اسفند ۱۴۰۱ با سفر به ایران، به دیدار علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، رفت.
خامنهای در این دیدار گفت: «کشورهایی که مورد تحریم آمریکا قرار گرفتهاند، باید با همکاری یکدیگر و با تشکیل یک مجموعه مشترک، حربه تحریم را از بین ببرند.»
روزنامه فرهیختگان، وابسته به دانشگاه آزاد اسلامی، با اشاره به پیامدهای راهاندازی دالان زنگزور برای ایران، خواستار استفاده از رویکرد مشابه حمله به پایگاه آمریکا در قطر در جریان جنگ ۱۲ روزه شد.
این روزنامه چهارشنبه ۲۹ مرداد در مطلبی، مواجهه با جمهوری آذربایجان و ارمنستان در موضوع دالان زنگزور را با حمله جمهوری اسلامی به پایگاههای آمریکا در قطر مقایسه کرد و نوشت در مورد زنگزور هم باید همین رویکرد استفاده شود.
این روزنامه نوشت مواجهه با «تهدیدات احتمالی از مرز همسایگان شمالی» به معنی تقابل با آنها نیست.
جمهوری اسلامی دوم تیر و در جریان جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل، در واکنش به حمله آمریکا به تاسیسات اتمی خود، با اطلاعرسانی قبلی، به پایگاه العدید آمریکا در قطر حمله موشکی کرد.
دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، با اشاره به رهگیری موشکها، این حمله را «پاسخی بسیار ضعیف» خواند و از جمهوری اسلامی بابت «اطلاعرسانی زودهنگام که باعث شد هیچ جانی از دست نرود و کسی آسیب نبیند»، تشکر کرد.
روزنامه نیویورکتایمز نیز همان زمان نوشت جمهوری اسلامی حمله به پایگاه هوایی آمریکا را با مقامهای دوحه هماهنگ کرده و پیشاپیش درباره این عملیات اطلاع داده بود تا تلفات به حداقل برسد.
فرهیختگان با اشاره به این حمله، نوشت: «ایران باید ضمن رصد دقیق تحرکات امنیتی، در مورد هرگونه اقدام امنیتی علیه خود به همسایگان شمالیاش هشدار دهد.»
این روزنامه تاکید کرد تهران باید این درک را ایجاد کند که در صورت «تهدید ایران از خاک آنها»، مناسبات امنیتی بر مناسبات دیپلماتیک غلبه پیدا میکند و جمهوری اسلامی مبدا تهدیدات را «در لیست اهداف مشروع خود» لحاظ خواهد کرد.
دالان زنگزور جمهوری آذربایجان را از طریق خاک ارمنستان به منطقه خودمختار نخجوان متصل میکند و مرز مشترک ایران و ارمنستان را از بین میبرد.
به همین دلیل، مقامهای جمهوری اسلامی و رسانههای حکومتی در ماههای گذشته بهشدت با ساخت چنین کریدوری مخالفت کردهاند.
عباس موسوی، معاون دفتر مسعود پزشکیان، ۲۲ مرداد آذربایجان و ارمنستان را تهدید کرد که «همهچیز به آخر نرسیده» و باید در توافق خود درباره دالان زنگروز که حالا «مسیر ترامپ» نام گرفته، بازنگری کنند.
علی باقری کنی، عضو شورای راهبردی روابط خارجی نیز پیشتر در مصاحبه با صدا و سیما تهدید کرده بود جمهوری اسلامی بهراحتی از موضوع زنگزور نمیگذرد.
کاخ سفید ۱۷ مرداد میزبان الهام علیاف، رییسجمهوری آذربایجان و نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان، برای امضای پیمان صلح بود تا به گفته دونالد ترامپ، دو طرف به تمام درگیریها پایان دهند، تجارت، سفر و روابط دیپلماتیک را آغاز کنند و به حاکمیت و تمامیت ارضی یکدیگر احترام بگذارند.
بر اساس این توافق، نام دالان زنگزور به «مسیر ترانزیتی دونالد ترامپ برای صلح و شکوفایی بینالمللی» تغییر مییابد و آمریکا بهمدت ۹۹ سال آن را اجاره خواهد کرد.