از «فردو» تا «فردوهای پنهان»؟ سناریوی «چریکی شدن» برنامه هستهای جمهوری اسلامی

با گذشت حدود دو ماه از جنگ ۱۲ روزه میان جمهوری اسلامی و اسرائیل، هنوز هیچکس پاسخی قطعی برای یک پرسش کلیدی ندارد: فردو واقعا نابود شد یا هنوز نفس میکشد؟
با گذشت حدود دو ماه از جنگ ۱۲ روزه میان جمهوری اسلامی و اسرائیل، هنوز هیچکس پاسخی قطعی برای یک پرسش کلیدی ندارد: فردو واقعا نابود شد یا هنوز نفس میکشد؟
ارزیابیها در مورد سرنوشت اصلیترین مرکز غنیسازی ایران و ذخایر اورانیوم ۶۰ درصدیاش، از «کاملا نابود» تا «چند ماه عقبگرد» متفاوت است. این ابهام، همان نقطهای است که آینده برنامه هستهای جمهوری اسلامی را شکل میدهد.
بلومبرگ جمعه ۳۰ مرداد گزارش داد مقامات آژانس بینالمللی انرژی اتمی هفته آینده به واشینگتن میروند تا درباره ممانعت جمهوری اسلامی از بازرسیها با دولت آمریکا گفتوگو کنند.
یک دیپلمات به این رسانه گفت ناتوانی آژانس در بررسی ذخایر اورانیوم نزدیک به درجه تسلیحاتی در ایران، بهسرعت به یک بحران واقعی بدل میشود.
این در حالی است که رافائل گروسی، مدیرکل آژانس، پس از پایان جنگ ۱۲ روزه اعلام کرد تلاشش برای جلب موافقت تهران در بازگشت بازرسان شکست خورده است.
نبرد روایتها: نابودی یا فریب؟
مقامات آمریکایی و اسرائیلی حملات اول تیرماه به تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی را موفقیتی تمامعیار معرفی کردند.
کاخ سفید در بیانیهای تاکید کرد عملیات موسوم به «چکش نیمهشب» بهطور کامل تاسیسات هستهای ایران را نابود کرد.
با این حال، گزارش محرمانه و جنجالی وزارت دفاع آمریکا محتاطانهتر بود: فردو بهشدت آسیب دیده، اما بهطور کامل نابود نشده است.
در داخل ایران نیز لحنها متناقض بود. مسعود پزشکیان، رییس دولت جمهوری اسلامی، در مصاحبهای با تاکر کارلسون تایید کرد تاسیسات بهشدت آسیب دیدهاند.
اما علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، پس از جنگ گفت تجهیزات هستهای آسیب جدی ندیدهاند.
این تناقض برای بسیاری تحلیلگران نشانهای از یک بازی دوگانه است: تاکید بر خسارت برای کاهش فشار، در کنار پنهان کردن توان بازسازی برای حفظ اهرم چانهزنی.
روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی تحلیلی نوشت برآورد قطعی از میزان آسیب فردو دشوار است، چرا که بمبها لزوما به اتاقهای سانتریفیوژ نرسیدهاند و اثر امواج انفجار این بمبها ممکن است بخشی از تجهیزات را تنها از کار انداخته باشد.
جان ولفستال، مقام سابق کاخ سفید در حوزه کنترل تسلیحات، گفت: «اگر تخریبها تنها ناشی از موج انفجار بوده، خیلی از چیزها قابل بازیابی است. اگر انفجار شدیدتر بوده، شاید چیزی باقی نمانده. تا زمانی که این را ندانیم، محاسبه دقیقی ممکن نیست.»
مجهول بزرگ: ذخایر اورانیوم ۶۰ درصدی
پیش از حملات، ایران بیش از ۴۰۸ کیلوگرم اورانیوم ۶۰ درصدی داشت؛ حجمی که اگر به ۹۰ درصد ارتقا یابد، برای دستکم ساخت ۱۰ بمب اتمی کافی است.
بر اساس گزارش آژانس، تنها در سهماهه قبل از جنگ ۱۲ روزه، سایت فردو ۱۶۶ کیلوگرم ۶۰ درصد تولید کرده بود، در حالی که سایت اتمی نطنز تنها ۱۹ کیلوگرم تولید داشت.
این بدین معناست که تمرکز اصلی جمهوری اسلامی در فردو بود، جایی که سانتریفیوژهای پیشرفته IR-6 با قابلیت غنیسازی بالا در حال چرخش بودند.
اکنون محل دقیق این ذخایر در هالهای از ابهام است. مقامات آمریکایی اذعان کردهاند بخش عمده آنها همچنان وجود دارد، اما آژانس قادر به حسابرسی نیست.
مایکل مککال، رییس کمیته روابط خارجی کنگره، هفتم تیر گفت: «برداشت من این است که بیشتر مواد هنوز وجود دارد و آژانس باید آنها را حسابرسی کند.»
از «آماد» تا امروز: درس نامنسجم بودن
پس از افشای «پروژه آماد»، برنامه ساخت سلاحهای هستهای جمهوری اسلامی، در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی، جمهوری اسلامی آموخت که متمرکز بودن برنامه ساخت سلاح، آن را آسیبپذیر میکند.
حکومت ایران از آن زمان کوشیده است بخشهای حساس را در چند سایت و کارگاه پخش کند. حملات اخیر و نابودی بخشی از مراکز، این درس را بار دیگر تقویت کرده است: پراکندگی، کلید بقاست.
بر اساس این منطق، تهران احتمالا به سمت مدلی حرکت میکند که میتوان آن را «برنامه چریکی هستهای» نامید؛ استفاده از زنجیرههای کوچک سانتریفیوژهای پیشرفته در کارگاههای پنهان، احتمالا در نقاط پراکنده و دوردست کشور.
در چنین حالتی، حتی اگر بخشی از تاسیسات بزرگ از بین برود، برنامه غنیسازی میتواند در مقیاس کوچک اما موثر ادامه یابد.
چرا مکانیسم ماشه تهران را نمیترساند؟
اروپا اوایل مرداد هشدار داد اگر تا پایان ماه جاری میلادی جمهوری اسلامی اجازه بازرسی ندهد و تعهدات خود را به انجام نرساند، مکانیسم ماشه فعال میشود.
اما تهران برخلاف گذشته، این بار این تهدید را با خونسردی بیشتری پاسخ داده است. شاید دلیل آن را باید در ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد و استراتژی جدید هستهای حکومت دانست.
اگر مقامات جمهوری اسلامی موفق شوند بخشهایی از این ذخایر و سانتریفیوژهای پیشرفته را پنهان و فعال کنند، رسیدن به غنای ۹۰ درصدی چندان دور از دسترس نخواهد بود.
در آن صورت، جمهوری اسلامی میتواند با اورانیوم ۹۰ درصدی در میز مذاکره حاضر شود و امتیاز بیشتری طلب کند.
گلوگاه تاریخی
جمهوری اسلامی امروز در یک گلوگاه تاریخی قرار دارد. از یک سو، فشار تحریمها و تهدید حملات دوباره و از سوی دیگر، ذخایر اورانیوم، دانش فنی باقیمانده اتمی و دانشمندان هستهای رده دوم که در خانههای امن قرار گرفتهاند.
اگر برنامه هستهای به سمت پراکندگی و غیرمنسجم شدن برود، کنترل آن برای غرب و حتی اسرائیل دشوارتر خواهد شد.
سفر قریبالوقوع مقامات آژانس به واشینگتن هم دقیقا در همین چارچوب معنا پیدا میکند؛ تلاشی برای یافتن راهی که پیش از گذشتن از این گلوگاه، هنوز امکان مهار وجود داشته باشد.