نتانیاهو: در حمله غزه به صلاحدید خود عمل میکنیم و به دنبال تایید کسی نیستیم


به گزارش هاآرتص، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، یکشنبه چهارم آبان گفت که اسرائیل حملات خود را در غزه به صلاحدید خود انجام میدهد و «به دنبال تایید کسی نیست.»
او این اظهارات را در واکنش به پرسشی درباره کنترل ایالات متحده بر تصمیمهای او و اینکه «آمریکا سیاست امنیتی اسرائیل را دیکته میکند» بیان کرد.
نخستوزیر اسرائیل همچنین درباره نیروی بینالمللی که قرار است به عنوان بخشی از توافق آتشبس در غزه فعالیت کند، گفت: «اسرائیل تصمیم خواهد گرفت که کدام نیروها غیرقابل قبول هستند. ایالات متحده هم با این امر موافق است.»
اظهارات نتانیاهو پس از آن منتشر شد که هاآرتص گزارش داد که ایالات متحده انتظار دارد اسرائیل قبل از انجام هرگونه حمله نظامی استثنایی توسط ارتش اسرائیل در نوار غزه، از جمله حملات هوایی، به آمریکا اطلاع دهد.
وزارت بهداشت لبنان اعلام کرد که در حملات اسرائیل به جنوب و شرق این کشور در روز یکشنبه چهارم آبان، در مجموع سه نفر کشته شدند. پیشتر اسرائیل اعلام کرده بود که دو فرمانده حزبالله را در لبنان هدف قرار داده است.
بر این اساس، یک نفر در جریان حمله به یک خودرو در فاصله روستاهای قلَیله و ناقوره، در منطقه صور در جنوب لبنان کشته شد.
در حمله دیگری به یک خودور در نزدیکی روستای نبیشیت، در منطقه بعلبک در شرق لبنان، یک نفر دیگر کشته شد. ارتش اسرائیل او را علی حسین نورالدین الموسوی، از فرماندهان حزبالله و از اعضای رابط میان این گروه و سپاه پاسداران اعلام کرد.
حمله دیگری به شهر الحفیر که آن هم در منطقه بعلبک قرار دارد، به مرگ یک تبعه سوری و زخمی شدن یک سوری دیگر انجامید.

ناظم بریهی، زندانی سیاسی عرب که به حبس ابد محکوم شده است، سومین روز متوالی اعتصاب غذای خشک خود را پشت سر گذاشت. او از روز جمعه دوم آبان دست به اعتصاب زده و به دنبال آن از سوی مسئولان زندان شیبان اهواز به سلول انفرادی منتقل شده است.
سازمان حقوق بشر کارون گزارش داد که وضعیت جسمانی ناظم بریهی در سلول انفرادی وخیم اعلام شده است. مقامات زندان شیبان با اعمال فشار بر همبندیهای او، از آنان خواستهاند تا بریهی را متقاعد به شکستن اعتصاب غذایش کنند.
این سازمان یکشنبه چهارم آبان اعلام کرد که بر اساس گزارشهایی که دریافت کرده، این اقدام تنبیهی پس از آن صورت گرفت که بریهی در تاریخ چهارشنبه ۲۹ مهرماه در پیامی نسبت به کنار گذاشتهشدن زندانیان سیاسی عرب از طرحهای عفو عمومی اعتراض کرده و از نهادهای حقوق بشری درخواست کرده بود برای حمایت از این زندانیان اقدامی فوری انجام دهند.
سازمان حقوق بشر کارون شنبه سوم آبان نیز گزارش داده بود که نیروهای امنیتی زندان شیبان اهواز، هشت زندانی عقیدتی را که در اعتصاب غذا به سر میبرند، به سلولهای انفرادی منتقل کردهاند.
این زندانیان از دوشنبه ۲۸ مهر در اعتراض به «برخوردار نشدن از عفو، بخشودگی و مرخصی درمانی» اعتصاب غذا کردند.
بهگزارش سازمان حقوق بشر کارون، خلیل مروانی، علی باوی، خلیل خزرجی، یونس غرباوی، عباس حمادی، حسین سیلاوی، عبدالمجید هاشمی و علی بروایه جمعه دوم آبان به سلولهای انفرادی منتقل شدهاند.
کارون به نقل از «منابع مطلع» نوشت که انتقال این هشت زندانی با دستور مستقیم خسرو طرفی، رییس زندان شیبان، انجام شده و هدف آن، «اعمال فشار و تنبیه اعتصابکنندگان» است.
بر اساس این گزارش، سلولهای انفرادی این زندان به دلیل «شرایط بسیار نامناسب، غیربهداشتی و فقدان امکانات اولیه»، برای فشار بر زندانیان سیاسی و عقیدتی استفاده میشود.
کارون افزود که زندانیان عقیدتی و سیاسی در زندان شیبان سالها است که از عفو عمومی و حتی مرخصی درمانی محروم ماندهاند.
این در شرایطی است که بسیاری از این زندانیان با بیماریهای جدی و مزمن از جمله دیابت، نارسایی کلیه و کبد، مشکلات قلبیـعروقی، آسم، التهاب مفاصل، فتق، بیماریهای پوستی، مشکلات روانی و حتی نابینایی مواجه هستند.
پیش از این اعتصاب غذا و انتقال این هشت زندانی عقیدتی و سیاسی به سلول انفرادی، ناظم بریهی جمعه دوم آبان پس از دست زدن به اعتصاب غذا به سلول انفرادی در زندان شیبان اهواز منتقل شده بود.
ناظم بریهی، فعال مدنی اهل حمیدیه و متولد ۱۳۶۵، در ۱۹ شهریور ۱۳۸۴ همراه با شش فعال مدنی دیگر بازداشت شد. او پس از تحمل هفت ماه بازجویی و شکنجه، در دادگاه انقلاب به اتهامهای «اقدام علیه امنیت ملی»، «افساد فیالارض» و «محاربه با خدا» ابتدا به اعدام محکوم شد. این حکم در دیوان عالی کشور نقض و به حبس ابد کاهش یافت. با وجود گذشت بیش از ۲۰ سال از دوران محکومیت، او تاکنون از حق مرخصی محروم بوده است.
بریهی در پیام خود اعلام کرده که طی سالهای گذشته نهادهای امنیتی بارها وعده آزادی یا عفو او و دیگر زندانیان سیاسی عرب را دادهاند، اما در مرحله اجرا از تحقق این وعدهها جلوگیری کردهاند.
او همچنین با اشاره به وضعیت جسمی نامناسبش، از مشکلاتی چون قارچ پوستی، نارسایی کلیه، درد و التهاب مفاصل سخن گفته و تأکید کرده که به دلیل بیتوجهی مسئولان، چندین بار ناچار به اعتصاب غذا شده است.
بهگفته سازمان حقوق بشر کارون، هماکنون نگرانیها نسبت به وضعیت جسمانی او بهویژه با توجه به ادامه اعتصاب غذای خشک در شرایط سلول انفرادی افزایش یافته است. خانواده، فعالان حقوق بشر و گروههای مدنی نسبت به خطر جانی او هشدار داده و خواستار اقدام فوری نهادهای مسئول و توجه جامعه جهانی به وضعیت زندانیان سیاسی عرب در ایران شدهاند.
نعیم قاسم، دبیرکل حزبالله در گفتوگو با شبکه لبنانی المنار داشتن سلاح را «بخشی جداییناپذیر از حق مشروع» این نهاد برای «دفاع از میهن» عنوان کرد.
او گفت: «مقاومت یک حق مشروع است. دولت لبنان درباره نحوه برخورد با سلاحها در داخل کشور تصمیم میگیرد. این موضوع هیچ ارتباطی با اسرائیل ندارد.»
قاسم همچنین تاکید کرد در حالی که آتشبس حزبالله با اسرائیل باید حفظ شود، لبنان باید در صورت لزوم آماده از سرگیری جنگ باشد.
او گفت: «ما آماده مقابله با هرگونه تجاوز احتمالی از سوی اسرائیل خواهیم بود.»

روزنامه نیویورکپست گزارش داد رندی فاین و اندی اوگلز، دو نماینده جمهوریخواه کنگره آمریکا، خواستار بررسی روند شهروندی زهران ممدانی، نامزد دموکرات انتخابات شهرداری نیویورک، و احتمال سلب تابعیت و اخراج او از کشور شدهاند.
این دو نماینده از وزارت دادگستری خواستهاند روند تابعیت ممدانی و ارتباط احتمالی او با گروههای چپگرای افراطی بررسی شود.
رندی فاین گفت از دولت فدرال خواسته است روند اعطای تابعیت در ۳۰ سال گذشته، از جمله در مورد ممدانی، بررسی شود تا در صورت «تخلف یا فریب»، تابعیت این افراد لغو شود.
او ممدانی را «تهدیدی از درون» توصیف کرد و گفت برخی از مهاجران «برای نابودی آمریکا» به این کشور آمدهاند.
اندی اوگلز ممدانی را «کمونیست ضدیهود و تهدیدی برای آمریکا» خواند و تاکید کرد ممدانی باید «اخراج شود».
اوگلز گفت ممدانی در زمان درخواست تابعیت، عضویت خود در «سازمان سوسیالیستهای دموکرات آمریکا» را اعلام نکرده و همچنین از آزادی پنج فلسطینی-آمریکایی مرتبط با پرونده کمک مالی به حماس حمایت کرده است.
زهران ممدانی این اتهامات را رد کرده است.
وزارت دادگستری آمریکا در واکنش به درخواست این نمایندگان گفت بهدلیل تعطیلی دولت، بررسی مکاتبات کنگره با تاخیر انجام میشود و درباره تحقیقات احتمالی اظهار نظر نمیکند.
زهران ممدانی پیشتر گفته بود در صورت پیروزی در انتخابات به پلیس نیویورک دستور خواهد داد بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، را در صورت ورود به این شهر بازداشت کند.
در نخستین مناظره انتخابات شهرداری نیویورک، که ۲۵ مهرماه برگزار شد، مواضع نامزدها در قبال جنگ غزه و رابطه اسرائیل و فلسطین به موضوعی داغ میان زُهران ممدانی، اندرو کومو و کرتیس اسلیوا تبدیل شد.
ممدانی که نامزد پیشتاز شهرداری نیویورک از حزب دموکرات و عضو دموکراتهای سوسیالیست است، در این مناظره اسرائیل را به نسلکُشی متهم کرد.
کومو، فرماندار سابق ایالت نیویورک از حزب دموکرات که به عنوان نامزد مستقل وارد رقابتهای انتخاباتی شهرداری نیویورک شده است، ممدانی را متهم کرد که دموکرات واقعی نیست، زیرا در جریان انتخابات مقدماتی ریاستجمهوری از کارزار «برگه را سفید بگذارید» حمایت کرده بود؛ کارزاری که در اعتراض به حمایت آمریکا از اسرائیل حین جنگ غزه راهاندازی شد.
ممدانی در پاسخ گفت: «من در انتخابات درونحزبی ریاستجمهوری گفتم برگه را سفید بگذارید، چون انتخابات مقدماتی جایی برای ابراز مخالفت است و مانند بسیاری از آمریکاییها، من هم از نسلکشی اسرائیل علیه فلسطینیها وحشتزده شده بودم.»
او همچنین در پاسخ به پرسشی درباره خلع سلاح حماس گفت: «البته که معتقدم آنها باید سلاحهایشان را زمین بگذارند. من مانند بسیاری از نیویورکیها امیدوارم این آتشبس پابرجا بماند و البته عادلانه باشد. برای اینکه عادلانه باشد، باید اطمینان حاصل کنیم که آتشبس به شرایطی که به جنگ منجر شد، مانند اشغال [فلسطین]، محاصره و آپارتاید هم رسیدگی میکند. این چیزی است که من به آن امیدوارم.
کومو با تاکید بر حمایتش از توافق آتشبس، موضع ممدانی در قبال آتشبس غزه را به چالش کشید و گفت: «نماینده شورای شهر نیویورک همین حالا گفت «خب، بستگی به اشغال دارد». این موضع، سرد و بیرحمانه است، به این معنا که اسرائیل حق موجودیت بهعنوان یک دولت یهودی را ندارد. او [ممدانی] هرگز حق موجودیت اسرائیل را به رسمیت نشناخته است. به همین دلیل او حاضر نیست جهانی کردن انتفاضه را محکوم کند، عبارتی که معنایش کشتن همه یهودیان است.»
کرتیس اسلیوا، نامزد جمهوریخواه حاضر در این انتخابات در انتقاد به مواضع ممدانی درباره مناقشه اسرائیل و فلسطین به این موضوع که ممدانی حاضر به محکوم کردن گروه حماس نشده است، اشاره کرد.
او هر دو نامزد نزدیک به دموکراتها را سرزنش کرد که در خصوص نقش دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، در توقف جنگ در غزه واکنش مناسبی نشان ندادهاند.

جنگ قدرت سپاه، خامنهای و بیت رهبری علیه حسن روحانی حالا آشکارتر از همیشه بالا گرفته است. در هفتههای اخیر، موجی از حملات هماهنگ از سوی فرماندهان ارشد سپاه علیه روحانی به راه افتاده و همزمان بحث محاکمه او هم در رسانههای سپاه مطرح شده است.
این موج تازه بلافاصله پس از انتشار فیلم عروسی دختر علی شمخانی، نشانهای از ضدحمله سپاه به باند روحانی تلقی شد. حالا تقریبا هر روز یکی از چهرههای بلندپایه سپاه علیه روحانی موضع میگیرد و این حملات به نظر هدفمند و برنامهریزیشده هستند.
در همین فضا، محمدباقر قالیباف، رییس مجلس و از فرماندهان سپاه، در اظهاراتی تند به روحانی و ظریف تاخت و از انتقادهای آنها نسبت به روابط جمهوری اسلامی با روسیه گلایه کرد.
این سخنان را میتوان پاتک آشکار سپاه به باند روحانی دانست. چند روز پیش خود روحانی هم در محافل سیاسی انتقادهای تندی علیه سپاه مطرح کرده بود و برخی انتشار فیلم عروسی شمخانی را حرکتی از سوی باند او برای ضربه زدن به فرماندهان سپاه ارزیابی کردند.
به همین دلیل، واکنش سپاه کاملا قابل پیشبینی بود. به نظر میرسد جنگ قدرت قدیمی میان روحانی و سپاه که از دوران جنگ ایران و عراق آغاز شده، حالا به اوج خود رسیده و اگر این روند ادامه پیدا کند، احتمال برخوردهای امنیتی و حتی حصری شبه حصر میرحسین موسوی دور از ذهن نیست.
به نظر میرسد فرماندهان سپاه در این حملات تازه از حمایت ضمنی علی خامنهای نیز برخوردارند. روحانی در ماههای اخیر نه فقط سپاه، بلکه خود رهبر جمهوری اسلامی را هم بهطور غیرمستقیم هدف انتقاد قرار داده و گفته خامنهای مانع احیای برجام شده است.
روحانی و اطرافیانش بارها تاکید کردهاند که او در دوره ریاستجمهوریاش میتوانسته مساله ایران و آمریکا را حل کند، اما رهبر و فرماندهان سپاه مانع این روند شدند.
مجموعه این مواضع باعث شده فضای بیاعتمادی میان روحانی و راس نظام عمیقتر شود و حلقه بیت رهبری در حذف او از بازی قدرت منافع مشترکی با سپاه بیابد.
اکنون دیگر این درگیری صرفا میان سپاه و روحانی نیست. دستکم چهار باند قدرت و ثروت در حاکمیت بهطور همزمان علیه روحانی فعال شدهاند: باند بیت رهبری و اطرافیان مجتبی خامنهای، فرماندهان سپاه، حلقه احمدینژاد و جریان جبهه پایداری شامل سعید جلیلی.
در راس همه اینها، باند مجتبی خامنهای قرار دارد که تحرکات روحانی را تهدیدی مستقیم برای آینده رهبری خود میبیند. در نتیجه تلاش میکند با هماهنگی سپاه و سایر نهادهای امنیتی خطر روحانی را از میان بردارد.
سپاه هم از دهه ۶۰ با روحانی اختلاف ریشهای داشته و در دوران ریاستجمهوری او این شکاف بهمراتب عمیقتر شده است.
حتی در دورهای فرماندهان ارشد سپاه روحانی را بهطور مستقیم تهدید کردند که اگر در مواضعش علیه سپاه پافشاری کند، با او برخورد خواهند کرد.
همان زمان هم دیدار تهدیدآمیز فرماندهان با روحانی بهنوعی تهدید به «کودتا علیه دولت» تعبیر شد.
حالا به نظر میرسد سپاه تصمیم گرفته از موضع بالا وارد عمل شود و با حمایت بیت رهبری روحانی را به عقب براند و اگر بتواند، او را از بازی قدرت حذف کند.
در کنار سپاه و بیت، جریان احمدینژاد و جبهه پایداری هم حالا فرصت بیشتری برای حمله به روحانی میبینند تا از ضعف سیاسی او بهرهبرداری کنند.
در مجلس برخی نمایندگان نزدیک به جبهه پایداری صراحتا خواستار محاکمه روحانی شدهاند. هفتهنامه صبح صادق، ارگان سیاسی سپاه، همین خواسته را در سرمقاله اخیرش تکرار کرده که نشان میدهد بحث حذف روحانی در درون نظام به مرحلهای جدی رسیده است.
محتملترین سناریو آغاز روندی تدریجی از حذف است؛ ابتدا با محدودیتهای رسانهای و سیاسی، سپس شاید با حصر خانگی و در صورت ادامه تقابل، برخوردهای شدیدتر.
در این میان ظریف نیز از تیررس حملات در امان نمانده است. جریانهای روسگرا در حاکمیت که این روزها دست بالا را دارند، نهتنها روحانی بلکه ظریف را هم هدف گرفتهاند.
برکناری ظریف از معاونت پزشکیان و اظهارات تند قالیباف علیه او نشانهای از آغاز موج تازهای از حملات علیه ظریف است، بهویژه پس از آنکه او در روزهای اخیر از روسیه انتقاد کرده بود.
مجموعه این تحولات نشان میدهد که سپاه، بیت و حتی پایداریها به توافقی نانوشته برای حذف روحانی از بازی قدرت رسیدهاند.
روحانی با انتقادهایش از شیوه حکومتداری خامنهای، سپاه و سیاستهای کلان نظام، در عمل در حال خارج شدن از محدوده تحمل ساختار نظام است.
از سوی دیگر، همه نهادهای اطلاعاتی و امنیتی در کنترل سپاه قرار دارند و این یعنی اگر تصمیم نهایی برای حذف او از بازی قدرت گرفته شود، مانعی جدی در برابر آن وجود ندارد.
با این حال باید توجه داشت که این جنگ قدرت نه تضادی بر سر منافع مردم، بلکه جنگی برای حفظ یا افزایش سهم هر باند از قدرت و ثروت در درون نظام است.
روحانی، خامنهای، احمدینژاد و فرماندهان سپاه همگی در حفظ ساختار جمهوری اسلامی منافع مشترک دارند و اختلافاتشان صرفا بر سر چگونگی اداره و سهمبری از قدرت است.
شناخت این شکافها البته بیاهمیت نیست، زیرا آگاهی از آنها مانع فریب خوردن مردم از سوی جناحهایی میشود که ممکن است خود را منتقد جلوه دهند تا در آینده با چهرهای تازه همان نظام را بازسازی کنند.
خطر بزرگ آن است که کسانی مانند روحانی یا احمدینژاد، پس از خامنهای، خود را بهعنوان آلترناتیو یا ناجی معرفی کنند؛ پروژهای که در واقع تلاشی برای تداوم جمهوری اسلامی در قالبی تازه است.
در این جنگ قدرت هیچکدام از طرفها نماینده منافع مردم نیستند. همه این جناحها از بیت رهبری و سپاه گرفته تا روحانی و احمدینژاد اجزای یک سیستم واحدند؛ سیستمی که اساسا بر سرکوب و غارت کشور بنا شده است.
اختلافات درون آن واقعی است، اما در لحظه خطر برای بقا، همه در یک جبهه ضد مردم قرار میگیرند.
شناخت دقیق روابط قدرت در درون حاکمیت، شرط لازم برای عبور از آن است، چون تنها با درک این مناسبات میتوان از تکرار فریب تاریخی جلوگیری کرد. بدون گذار کامل از ساختار جمهوری اسلامی، هیچ تغییر واقعی در سرنوشت مردم ایران رخ نخواهد داد.
