سخنگوی صنعت آب: برنامهای برای آبرسانی با تانکر به کلانشهرها نداریم

عیسی بزرگزاده، سخنگوی صنعت آب گفت: «در تهران و سایر کلانشهرهایی که دارای تنش آبی هستند، برنامهریزی مبنی بر آبرسانی با تانکر در دستور کار قرار ندارد.»

عیسی بزرگزاده، سخنگوی صنعت آب گفت: «در تهران و سایر کلانشهرهایی که دارای تنش آبی هستند، برنامهریزی مبنی بر آبرسانی با تانکر در دستور کار قرار ندارد.»
او اضافه کرد: «آباندازی خط انتقال آب طالقان به هشتگرد رسیده و امیدواریم ظرف چند روز آینده آب کرج را تامین کنیم و دو و نیم متر مکعب آن را به تهران منتقل کنیم.»

حال وش گزارش داد نیروهای اطلاعات انتظامی سیستان و بلوچستان شنبه شب چندین سوختبر را در شهر بمپور از توابع ایرانشهر هدف تیراندازی قرار دادند.
به گفته شماری از سوختبران، پس از آنکه آنها از پرداخت مبلغ مورد تقاضای «سرهنگ دلاوری»، فرمانده این ماموران، خودداری کردند، مورد تعقیب و حمله قرار گرفتند.

ریچارد گلدبرگ، رییس پیشین میز مقابله با توسعه تسلیحات کشتار جمعی ایران در شورای امنیت ملی آمریکا، در واکنش به اظهارات علی شریعتمداری، نماینده خامنهای در کیهان، مبنیبر افزایش قیمت نفت تا بشکهای ۲۰۰ دلار در صورت بستن تنگه هرمز، گفت بستن این تنگه به معنی خودکشی اقتصادی تهران است.
او با اشاره به اینکه چنین رقمی حتی به واقعیت نزدیک هم نخواهد بود، گفت: «با توجه به اینکه چین نیمی از نفت خود را از تنگه هرمز تهیه میکند، بستن این تنگه بیشترین فشار را بر چین وارد میکند و در همین حال جمهوری اسلامی نیز با چنین اقدامی دست به خودکشی اقتصادی میزند.»

سازمان صداوسیما در واکنش به بیانیه اخیر جبهه اصلاحات، با صدور اطلاعیهای رسمی به صراحت اعلام کرد که این رسانه «هرگز تریبون انعکاس تصویر ضعف، تسلیم و تفرقه ایرانیان نخواهد شد»؛ موضعی که آشکارا بهمثابه اعتراف رسمی حکومت به حذف و سانسور صداهای منتقد و مخالف تعبیر میشود.
در این اطلاعیه آمده است که رسانه ملی خود را «صدای ایستادگی و غیرت تاریخی ایرانیان در برابر دشمن» میداند و نمیتواند تریبون کسانی باشد که بهزعم این سازمان «بر طبل ترس، یاس و وادادگی میکوبند». این ادبیات عملاً به معنای آن است که رسانهای با بودجه عمومی، از بازتاب دیدگاههای متفاوت با روایت رسمی حکومت خودداری میکند و تنها روایت مسلط را پوشش میدهد. موضوعی که دههها است برای افکار عمومی مشخص شده، اما مقامات حکومت منکر اعمال «سانسور» هستند و در عرصههای بینالمللی از «آزادی بیان» در جمهوری اسلامی سخن میگویند.
در بخش دیگری از این بیانیه، صداوسیما به صراحت هشدار میدهد که «پژواک بخشیدن به صدای ضعف و تسلیم، برای کشور مضر و خطرناک است» و بر وظیفه خود برای «صیانت از تصویر مقتدر ایران» و جلوگیری از هرگونه «برساخت جعلی ضعف» تاکید میکند.
این ادبیات بهویژه در بخشی که اعلام میشود: «هیچگاه ابزار و تریبون انعکاس تصویر ضعف و تسلیم و تفرقه ایرانیان نخواهد شد»، بهوضوح موضع «رسانه ملی» در قبال مخالفان و منتقدان سیاسی – حتی در چارچوب نظام جمهوری اسلامی – را آشکار میسازد و نشان میدهد که این رسانه خود را در برابر تنوع دیدگاهها بیتعهد میداند.
واکنش جبهه اصلاحات
پیشتر و در واکنش به همین رویکرد، آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات، که مجموعهای از احزاب و گروههای موسوم به اصلاحطلب را شامل میشود، در نامهای رسمی به پیمان جبلی، رئیس صداوسیما، عملکرد این سازمان را «جهتدار، جناحی و غیرمنصفانه» توصیف کرده و خواستار اصلاح فوری روند موجود شده بود.
او با اشاره به بیپاسخ ماندن دیدگاههای جبهه اصلاحات پس از جنگ ۱۲ روزه اخیر، تاکید کرد که صداوسیما نهتنها امکان طرح دیدگاههای این جبهه را فراهم نکرده، بلکه بیانیه آن را از تریبون رسمی سازمان «با ادبیاتی مغرضانه و پر از اتهام» تخریب کرده است.
در بخشی از این نامه آمده بود: «تداوم این رویکرد یکسویه با اصول حرفهای رسانهداری، عدالت رسانهای و رسالت ملی سازمان صدا و سیما در تضاد آشکار است و بیش از هر چیز، سرمایه اعتماد عمومی را به رسانهای که باید زبان گویای همه ملت باشد، تضعیف میسازد.»
اعتراض جبهه اصلاحات و اطلاعیه صریح صداوسیما بار دیگر پرسشهای گذشته درباره ماهیت «ملی» این رسانه و حدود مسئولیت آن در پوشش دیدگاههای متنوع در جامعه ایران مطرح کرده است.

در پی صدور احکام انضباطی و امنیتی علیه شماری از معلمان کردستان، چندین تشکل صنفی، انجمنهای فرهنگی، بازنشستگان و حتی گروهی از کوهنوردان در استانهای مختلف با انتشار بیانیهها و اقدامات نمادین، این احکام را محکوم کرده و حمایت خود را از فرهنگیان اعلام کردند.
همزمان با افزایش فشارهای امنیتی بر معلمان در استانهای غربی ایران، مجموعهای از بیانیهها و واکنشها از سوی نهادهای صنفی و مدنی در اعتراض به احکام انضباطی و قضایی علیه فرهنگیان کردستان منتشر شد. این واکنشها طیف گستردهای از معلمان، بازنشستگان، تشکلهای صنفی و حتی گروههای مردمی را دربر گرفت که همگی بر لزوم توقف روند سرکوب تاکید کردند.
کانون صنفی مستقل فرهنگیان آذربایجان در بیانیهای، با محکوم کردن اخراج، انفصال و تبعید شماری از معلمان در سنندج، سقز و دیواندره، این اقدامات را سرپوشی بر ضعفهای ساختاری آموزش و پرورش و نشانهای از همسویی حراست و هیأتهای تخلفات اداری با نهادهای امنیتی دانست. این کانون هشدار داد که چنین برخوردهایی به تضعیف بیشتر نظام آموزشی منجر خواهد شد و بحرانهای موجود را تشدید میکند.
در ادامه، انجمن فرهنگیان هرسین نیز با لحنی انتقادی احکام صادره علیه معلمان کردستان را «نابخردانه» توصیف کرد و تاکید داشت که چنین برخوردهایی سرچشمههای آگاهی و اندیشهورزی را نشانه میرود. این انجمن خواستار لغو فوری احکام شد و از مقامات مسئول خواست رویکرد خود را تغییر دهند تا بیش از این جامعه نسبت به آموزش و آینده فرزندانش ناامید نشود.
همبستگی مدنی با معلمان کردستان تنها به بیانیههای صنفی محدود نماند. شماری از معلمان و اولیای دانشآموزان در کردستان نیز با صدور بیانیهای، صدای معلم را «صدای آزادی، آگاهی و عدالت» توصیف کردند و تاکید داشتند که هیچ حکمی قادر به خاموش کردن آن نخواهد بود.
گروهی از کوهنوردان سنندج و کرمانشاه نیز در اقدامی نمادین، روز ۳۰ مرداد با صعود به قله سبلان حمایت خود را از معلمان محکومشده اعلام کردند. آنان تاکید کردند که اعتراض و حقخواهی معلمان نباید در زندانها خاموش شود و پیام این اقدام نمادین، ایستادگی در برابر فشارها و سرکوبهاست.
بازنشستگان مطالبهگر تامین اجتماعی در کرمانشاه نیز در بیانیهای جداگانه ضمن محکوم کردن احضار چهار بازنشسته در گیلان، یادآوری کردند که سرکوب فعالان صنفی و مدنی در ایران سابقهای طولانی دارد. این گروه با اشاره به بحران معیشتی و نابسامانی در حوزه درمان تاکید کردند که بهرغم فشارها و تهدیدها، بر ادامه اعتراضات خود پافشاری خواهند کرد و هرگونه تهدید و احضار، اراده آنان را برای پیگیری حقوق قانونیشان تضعیف نخواهد کرد.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران نیز با انتشار چندین اطلاعیه، از همه این اعتراضها حمایت کرد و هشدار داد که ادامه روند سرکوب فعالان صنفی مشروعیت اندک باقیمانده حکومت را بیش از پیش زیر سؤال خواهد برد. این شورا تاکید کرد که حذف و سرکوب معلمان نه تنها بحران آموزش را دوچندان میکند، بلکه شکاف میان حاکمیت و جامعه را عمیقتر خواهد ساخت.
مجموع این واکنشها بیانگر گستردگی مخالفت با سیاستهای اخیر علیه معلمان است. از تشکلهای صنفی و فرهنگی گرفته تا بازنشستگان و گروههای مدنی، همگی بر این نکته پافشاری دارند که «صدای معلمان خاموششدنی نیست» و ادامه سرکوبها تنها اراده آنان برای ایستادگی را تقویت خواهد کرد.

ابوالفضل قدیانی، زندانی سیاسی، در بیانیهای کمسابقه خواستار سپردن میراث سیاسی روحالله خمینی به بایگانی تاریخ و عبور کامل از نظریه ولایت فقیه بهعنوان ریشه بحرانهای امروز ایران شد.
قدیانی، فعال سیاسی جمهوریخواه و از حامیان پیشین انقلاب ۵۷، در این بیانیه با حملهای صریح به بنیانگذار جمهوری اسلامی تاکید کرد که ریشه اصلی بحرانهای امروز ایران در نظریه ولایت فقیه و میراث سیاسی روحالله خمینی نهفته است. او این میراث را «ویرانگر» خواند و خواستار سپردن آن به بایگانی تاریخ شد.
قدیانی در این بیانیه که در بند ۷ زندان اوین نوشته و در کانال تلگرامی «تحکیم ملت» منتشر شده، تاکید کرده است که جنگ، تحریم، فساد ساختاری، فروپاشی عدالت قضایی، فقر و تورم، پیامدهای مستقیم «استبداد فقهپایهای» هستند که خمینی پایهگذاری و اجرا کرده است. به گفته او، بازسازی استبداد پس از انقلاب، تصادفی یا صرفاً محصول رفتار علی خامنهای نیست، بلکه ریشه در نظریهای دارد که «از ابتدا برای حذف جمهوریت و نادیده گرفتن حقوق ملت طراحی شده بود».
او با مرور تجربه شخصی خود بهعنوان یکی از حامیان خمینی در دوران انقلاب، تاکید میکند که بازنگری در میراث خمینی نه تنها ضروری بلکه پیششرط دموکراسی در ایران آینده است. از نگاه او، اگرچه خامنهای در دوره رهبری خود به بحرانها دامن زده، اما انحراف اصلی در خود نظریه ولایت فقیه نهفته است؛ نظریهای که باید همراه با بنیانگذارش به تاریخ سپرده شود.
قدیانی در این بیانیه با تاکید بر ضرورت عبور کامل از حکومت دینی، خواستار ساماندهی آینده کشور بر مبنای «جدایی نهاد دین از دولت» و پایان دادن به سلطه رویکردهای ایدئولوژیک در ساختار حاکمیتی ایران شده است.
او هشدار میدهد که فروکاستن بحران به عملکرد علی خامنهای «مغالطه» است و فراموشی ریشههای نظری استبداد میتواند مانع اصلاحات ریشهای شود: «درست است که در دورهی خامنهای مصیبتها و بحرانهای بزرگی بر کشور تحمیل شده است، اما ریشهی همهی این مصائب را باید در استبدادی جستوجو کرد که خمینی نظریهپردازی و اجرا کرد.»
قدیانی که در گذشته از حامیان پرشور رهبری خمینی در انقلاب ۵۷ بوده، در این بیانیه مینویسد که در یک بازنگری انتقادی به این نتیجه رسیده که نظریه ولایت فقیه از اساس ناقض جمهوریت، حقوق مردم و عامل بازتولید استبداد است. او خواستار آن است که این نظریه و شخص بنیانگذار آن به عنوان بخشی از گذشته، نقد شوند و به بایگانی تاریخ سپرده شوند.
در بخش دیگری از بیانیه، قدیانی تاکید میکند که بدون عبور از میراث سیاسی خمینی، دستیابی به دموکراسی ممکن نیست. او خواهان پایان حکومت دینی و طراحی ساختار آینده ایران بر مبنای جدایی نهاد دین از دولت و حذف رویکردهای ایدئولوژیک از حکومت شده است.
قدیانی در پایان تاکید میکند که عبور از خمینی و خامنهای، نه فقط عبور از دو فرد، بلکه عبور از منطقی است که جمهوریت را نادیده گرفته و کشور را در مسیری پر از بحران و فروپاشی هدایت کرده است. از نظر او، نقد عالمانه، منصفانه و رادیکال خمینی و ولایت فقیه، شرط بازسازی یک ایران آزاد و دموکراتیک است.
پیشتر مصطفی تاجزاده یکی دیگر از زندانیان سیاسی در جمهوری اسلامی که خود از حامیان انقلاب اسلامی و خمینی بود، در یادداشتی با عنوان «بیدولتی؛ سایهای سنگین بر سر ایران» از زندان اوین نوشت که جمهوری اسلامی در نتیجه «ناکارآمدی، فساد و شکاف دولت-ملت»، به سمت «بیدولتی و هرجومرج» حرکت میکند.
تاجزاده در این نامه که از زندان اوین منتشر شده، اعلام کرد: «جامعه بهسمت وضعیت بیدولتی حرکت میکند. نهادها موجودند اما قادر به اداره کشور نیستند. این مقدمه هرجومرجی است که از هر استبدادی زیانبارتر است.» او یادآور شد که علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، با وجود شعار «نه جنگ، نه مذاکره» هم وارد جنگ شد و هم به مذاکره تن داد و با وجود تاکید بر «نه جنگ تحمیلی و نه آتشبس تحمیلی»، ناچار به پذیرش هر دو شد. تاجزاده این تصمیمها را در اصل درست، اما دیرهنگام خواند.
همزمان با نامه تاجزاده، محمد نوریزاد، فعال سیاسی و فیلمساز منتقد حکومت، نیز در پیامی از بند هفت زندان اوین، بار دیگر نسبت به نقش «اصلاحطلبان و روحانیون» در تداوم بحرانهای ایران هشدار داد و گفته بود: «هموطنانم! گول اصلاحطلبان را نخورید.» او تاکید کرد: «ما یک بار برای همیشه باید از شر مولایانی که سرطان جامعه ما هستند خلاصی یابیم. هم مولا و هم سرداران.»
نوریزاد با یادآوری نقش تاریخی برخی روحانیون در تحریک جنگهای قاجار با روسیه و نتایج فاجعهبار آن، تاکید کرد که روحانیون «هیچگاه پاسخگوی فجایع و جنایاتی که رقم زدهاند نبودهاند» و چون «از خدای نادیده فرمان میگیرند، هرگز در چارچوب قوانین یک جامعه جا نمیگیرند».






