تایمز اسرائیل: «محور مقاومت» جمهوری اسلامی یک ماشین مالی چندملیتی است

تایمز اسرائیل در مطلبی نوشت نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی که «محور مقاومت» خوانده میشود، فقط محصول ایدئولوژیک نیست بلکه یک ماشین مالی چندملیتی است.

تایمز اسرائیل در مطلبی نوشت نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی که «محور مقاومت» خوانده میشود، فقط محصول ایدئولوژیک نیست بلکه یک ماشین مالی چندملیتی است.
تایمز اسرائیل سهشنبه ۱۸ آذر در تحلیلی به نقش تعیینکننده اخوانالمسلمین در شکلگیری «محور مقاومت» به رهبری جمهوری اسلامی طی دو دهه گذشته پرداخت. در این ساختار، اخوان توانسته است «نفرت از اسرائیل» را جایگزین «شکاف شیعه-سنی» کند.
در مطلب منتشر شده آمده است که حماس و حزبالله وانمود میکنند از نظر فرقهای با هم در تضادند اما حقیقت تلختر است: اخوانالمسلمین تصمیم گرفت که نابودی اسرائیل مهمتر از «پاکی و خلوص» سنیها باشد و جمهوری اسلامی از این فرصت استفاده کرد و پول، سلاح، شبکههای مخفی، ابزارهای سایبری و پوشش سیاسی را به پروژهای تزریق کرد که رسانهها هنوز هم از آن غافلاند.
بر اساس این تحلیل، چیزی که تقریبا هیچکس از آن سخن نمیگوید، این است که جمهوری اسلامی چگونه از سازمانهای غیردولتی مرتبط با اخوانالمسلمین در اروپا، آفریقا و آسیای جنوب شرقی بهعنوان مسیرهای مالی آرام به سمت غزه و بیروت استفاده کرد و «خیریههای» سنیمذهب را به بازوی لجستیکی یک انقلاب شیعی بدل کرد.
به گفته نویسنده مطلب، حماس که از شاخه غزه اخوانالمسلمین زاده شد، به محض اینکه تهران به جای شعار، موشک پیشنهاد کرد، مرزهای عقیدتی را پشت سر گذاشت.
امروز این رابطه عمیقتر شده است: پیمانکاران فنی سپاه پاسداران، نیروهای حماس را دور از دوربینها و اغلب در ترکیه، لبنان یا قفقاز، در هدایت پهپاد، اخلالگری الکترونیکی، شبکههای رمزگذاریشده و مهندسی تونل آموزش میدهند.
در همین حال، جریان مالی جمهوری اسلامی با صدها میلیون دلار برای حماس و حدود ۷۰۰ میلیون دلار در سال برای حزبالله، بر اکوسیستمی از دور زدن تحریمها قرار دارد که از قاچاق طلا در آفریقا تا پولشویی رمزارزی در مالزی و شرکتهای پوششی در مناطق آزاد دوبی امتداد یافته است.
نویسنده مطلب یادآوری کرد بر همین اساس، «محور مقاومت» فقط یک مفهوم ایدئولوژیک نیست؛ یک ماشین مالی چندملیتی است: «امروز، حزبالله همچنان قدرت اصلی، حماس ویترین سنیها و اخوانالمسلمین توزیعکننده ایدئولوژیکی است که این تشکیلات به رهبری شیعه را به جهان گستردهتر سنی میفروشد.»
از دوحه تا استانبول، اکنون ایدئولوگهای اخوان موعظه میکنند که «شکاف سنی-شیعه اختراع غرب است»؛ در حالی که جمهوری اسلامی را طلایهدار «اصیل» مقابله با اسرائیل معرفی میکنند.
این نه یک تحول الهیاتی، بلکه جنگی روانی است که برای تبلیغ گسترده جاهطلبیهای تهران طراحی شده است.
همزمان، رهبران حماس آشکارا ایران را «شریک انقلابی» خود میخوانند. در طرف مقابل نیز سپاه پاسداران، حماس را یکی از ستونهای محور خود معرفی میکند.
بنابراین، نوآوری واقعی، نقش اخوانالمسلمین بهعنوان مشروعیتبخش است: این گروه، ستیزهجویی شیعی جمهوری اسلامی را به یک محصول صادراتی قابل قبول برای اهل سنت تبدیل میکند.
ترکیه و قطر نیز این معماری را تثبیت میکنند.
ترکیه در دوره ریاستجمهوری رجب طیب اردوغان، اکنون به مرکز امن لجستیکی حماس تبدیل شده است و محل اقامت، کانالهای بانکی، دسترسی اطلاعاتی و سکوی پرش به اروپا و قفقاز را ارائه میدهد.
آنکارا همچنین بیسروصدا به چهرههای حماس اجازه داده کسبوکارهایی ایجاد کنند که پوشش فعالیتهای عملیاتیشان هستند.
قطر نیز در این میان، تامین مالی پروژه، میزبانی دفتر سیاسی و شکل دادن به روایت جهانی را از طریق رسانهها و اندیشکدههای همسو با اخوان برعهده دارد: «دوحه نقش دلال، میانجی، سرمایهگذار و سخنگو را همزمان و در حالی بازی میکندکه تظاهر به بیطرفی دارد.»
ساز و برگ نظامی
در سطح منطقهای، این محور به عرصههای کمتر گزارششده دیگر نیز وصل میشود: مربیان ایرانی مستقر در واحدهای حوثی یمن، شبکههای اخوان در سودان که مسیرهای انتقال سلاح از دریای سرخ را تسهیل میکنند، نیروهای حزبالله که به شبهنظامیان در سوریه و عراق مشاوره میدهند و اطلاعات ترکیه که از غزه بهعنوان اهرم فشار در لیبی و شرق مدیترانه بهره میبرد.
اینها نه تقاطعهای پراکنده، بلکه حلقههای بیرونی همان موتور ضداسرائیلی هستند.
بر اساس این تحلیل، اگر همه اینها را کنار هم بگذاریم، الگو بهوضوح آشکار میشود: «جمهوری اسلامی قدرت سخت، حزبالله انضباط، حماس برند سنی، ترکیه سپر دیپلماتیک، قطر پول و رسانه، و اخوانالمسلمین گذرنامه ایدئولوژیکی را فراهم میکند که میلیونها سنی را قانع میکنند از یک پروژه ژئوپولیتیک شیعهمحور حمایت کنند.»
این واقعیت کمتر گفتهشده خاورمیانه است: یک جنبش اسلامگرای سنی که یک دولت انقلابی شیعه را تقدیس میکند، زیرا هر دو باور دارند اسرائیل باید نابود شود.
بنابراین، اخوانالمسلمین نه تنها جمهوری اسلامی را «عادیسازی» بلکه آن را «جهانیسازی» نیز کرده است.
اگر سخنرانیها و هشتگها را کنار بزنید، قاعده روشن است: محور ایران-حماس-حزبالله به این دلیل کار میکند که اخوانالمسلمین، «نفرت از اسرائیل» را به اصل سازماندهی یک ائتلاف ژئوپلیتیک کامل تبدیل کرده است.