در پی گزارشهای روزانه درباره افزایش ساعتبهساعت قیمت کالاهای مصرفی و گرانیهای کمرشکن، بهویژه برای گروههای آسیبپذیر جامعه، ایراناینترنشنال از مخاطبان خود پرسید که «با افزایش قیمتها چه چیزی از سبد خرید شما حذف شده است؟». پاسخها تصویری تلخ اما روشن از سفرههایی است که هر روز خالیتر میشوند و در بعضی از آنها فقط «نان» باقی مانده است.
خلاصه پیامها تاکید بر این است که گوشت قرمز، مرغ، تخممرغ، برنج، ماهی، میگو، آجیل و خشکبار، شمار زیادی از میوهها، شیرینی و حبوبات از سفرههای بسیاری از مردم حذف شده است.
یکی از مخاطبان درباره هزینههای زندگی نوشته است: «برای پنج نفر، روزانه سه میلیون تومان هزینه اقلام مصرفی و خوراکیمونه، تازه منهای گوشت، روغن و برنج. سفره ما کوچک که نه، نابود شده.»
شهروند دیگری زمانبندی حذف خوراکیها از سبد غذایی خانوادهاش را اینطور توصیف کرد: «گوشت مدتها پیش، لبنیات یک سال، گوشت مرغ شش ماه و میوه چهار ماه» و ادامه داد: «هزینه هر بار خریدن نان ۱۰۰ هزار تومان است. تا گرسنگی مطلق چیزی نمانده.»
یکی از مخاطبان که خود را «کارمند» معرفی کرده، با اشاره به اینکه ماهانه ۲۲ میلیون تومان حقوق میگیرد و در حاشیه یک شهر مستاجر است، درباره هزینههای ماهانهاش نوشت: «ماهی ۶ و نیم میلیون اجاره خونه میدم، گوشت را از عید حذف کردیم، چون کم میآریم، مرغ را هم اگر در صف تنظیم بازار بایستیم، میتونیم بخریم چون مرغ به قیمت آزاد برای ما گران است.»
در یکی از پیامها آمده است که خرید «گوشت، برنج ایرانی، میوه، آجیل، لباس نو، و غذای بیرون، برای ما شده حسرت و آرزو.»
این پیامِ کوتاه حاوی رنجی عمیق است: «صبح تا شب داریم نون و ماست و برنج میخوریم.»
در روزهای پایانی مهر، رسانههای داخل ایران خبر دادند که حدود ۳۵ درصد از مرگهای ثبت شده در ایران ناشی از سوءتغذیه است.
بر پایه برآوردهای وزارت بهداشت، هر سال دستکم ۱۰ هزار نفر در اثر کمبود اسیدهای چرب امگا ۳، حدود ۱۰ هزار نفر بهدلیل مصرف ناکافی میوه و سبزی و حدود ۲۵ هزار نفر دیگر در پی کمبود غلات و نان کامل در رژیم غذایی جان خود را از دست میدهند.
۵۰تا ۷۰ درصد از جمعیت ایران نیز با کمبود ویتامین دی روبهرو هستند؛ بحرانی که پیامد مستقیم آن ضعف سیستم ایمنی و افزایش بیماریهای استخوانی است.
یکی از مخاطبان در پیامش اشاره می کند که مصرف مواد غذایی کم شده ولی مهمتر این است که خیلیها مجبورند «دکتر رفتن و خرید دارو» را حذف کنند.
نویسنده این پیام ادامه داد: «میتونم بگم به قول شمالیها، کترهای و شانسی زندهایم و زندهمانی میکنیم. حال خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل.»
هفت میلیون گرسنه، همه میدانیم که این باورکردنی نیست!
مخاطب دیگری جملهاش را با «باورت بشه یا نه!» شروع کرده است: «ما یه خانواده چهار نفری هستیم و شش ماهه نتونستیم گوشت بخریم. زندگی کردن واسمون سخت شده، پسرم تو سن ۱۶ سالگی ترک تحصیل کرده و کار میکنه و هنوز نتونستیم مایحتاج روزانه رو تامین کنیم» و پیامش را با تنها سلاح مردمان رنجدیده به پایان بُرد؛ نفرین: «خدا لعنت کنه حکومت آخوندی و علی خامنهای رو.»
شهروند دیگری از حذف «گوشت قرمز، مرغ و ماهی» که از نظر او «اصلیترین» بخش سفرهاند، نوشت و ادامه داد: «اگر این حکومت همچنان بماند و حکومت کند، بقیه خوراکیها هم یواش یواش حذف خواهد شد؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم.»
مخاطب دیگری به پرسش ایراناینترنشنال اینطور پاسخ داد: «همه چیز از سبد خرید من حذف شده. مثل میوه، لبنیات، گوشت، حبوبات و تنها خوراکی که آنهم با بدبختی میتونم تهیه کنم، برنج هندی، تخممرغ و سیبزمینی هستند.»
شهروند مبتکری پیشنهاد کرد که بهتر بود میپرسیدیم «چه چیزهایی در سفرههای شما باقی مانده است» و در ادامه نوشت: «کل حبوبات، گوشت، ماهی، خشکبار، شیرینی و مواد غذایی زیاد دیگری حذف شدهاند.»
در پاسخ یکی دیگر از مخاطبان اشاره شده است که «۸۰ درصد از اقلام سبد کالای مردم حذف شده. مانند گوشت، مرغ، تخممرغ، لبنیات و مواد غذایی دیگر.۲۰ درصدی هم که باقی مانده به سختی فراهم میشود.»
در یکی از پیامهای مردمی به مولفهای اشاره شده که برای زندگی سالم و عادی ضروری است، اما زیر سایه گسترده گرانی، به عنوان بخشی غیرضروری و ایبسا تجملاتی از زندگی بدل شده است: سفر. او نوشت: «گوشت قرمز، مرغ، ماهی، لباس و طلا شده آرزو، سفر هم صفر.»
این روایتهای شخصی، تنها گوشهای از واقعیتی گستردهترند؛ واقعیتی که در آمارها نیز بازتاب دارد.
حسین راغفر، اقتصاددان، سهشنبه دوم آبان در گفتوگو با سایت خبرآنلاین گفت که در حال حاضر هفت میلیون نفر در ایران دچار سوءتغذیه و گرسنگی هستند و با ادامه روند کنونی، «جمعیت فقرا» به حدود ۴۰ درصد از کل جمعیت ایران خواهد رسید.
سقوط از یک طبقه به طبقهای دیگر
از لابهلای کلمات پیام دیگری میتوان فهمید که نویسنده آن به دهک درآمدی تعلق داشته که به «طبقه متوسط» مشهور است، اما وضعیت اقتصادی او را مانند بسیاری دیگر به دهکی دیگر رانده است: «قبلا که خرید میرفتیم، ۱۰ کیلو ۱۰ کیلو میوه میخریدیم اما الان میریم چهار تا سیب، گلابی، خرمالو، خیار و پرتقال میخریم که میشه دو میلیون. یک کیلو گوشت میشه یک و نیم میلیون.»
او برای توصیف وضع کنونی از ترکیب «وحشتناک و خراب» استفاده کرد و نوشت: «حتی کسانی که در منطقه یک تهران زندگی میکنند، ترسیدهاند.»
این پیام نیز حاوی نکتهای مانند پیام قبلی است: «ما فقط هزینههای ضروری را انجام میدهیم، هزینههای غیرضروری را انجام نمیدهیم و قناعت میکنیم. از سالها پیش سفر به خارج از ایران را به خاطر افزایش قیمت دلار متوقف کردیم و حالا حتی مسافرتهای بین شهری را هم محدود کردهایم.»
پرسشی از دل خستگی جمعی
در میان پیامهایی که از حذف گوشت و میوه و لبنیات میگویند، یکی از مخاطبان نگاهی فراتر داشت. او پس از اشاره به همه آنچه از سفره او و خانوادهاش حذف شده، با نگاهی انتقادی پرسش ایراناینترنشنال را به چالش کشید و نوشت: «ما راهحل میخواییم، نه سوالی که جوابش رو همهمون بهتر از هرکسی میدونیم.»پرسشی که از دل این ناچاری و خستگی جمعی برمیخیزد، همان پرسشی است که سالهاست جامعهشناسان و تحلیلگران دربارهاش بحث میکنند: مردم چگونه میتوانند در برابر فشاری که زندگی روزمرهشان را زیر و رو کرده و آیندهشان را هدف گرفته است، ایستادگی کنند؟
چهار تشکل مستقل کارگران و بازنشستگان ۲۹ مهر در بیانیهای مشترک، با اشاره به «بحرانهای فزاینده اقتصادی و اجتماعی» و «شرایط توانفرسا برای کارگران و دیگر تودههای زحمتکش» از تلاش معترضان برای پوستاندازی جامعه سخن گفتند.
سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفتتپه، کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری، کارگران بازنشسته خوزستان و گروه اتحاد بازنشستگان، در بیانیه خود نوشتند: «فشارهای معیشتی و بیپاسخ ماندن مطالبات موجب شده تا «انگیزه اعتراض در میان اقشار مختلف مردم افزایش یابد.»
این تشکلها با اشاره به اعتراضات روزانه کارگران، معلمان و بازنشستگان، تاکید کردند که آنها «کف خیابان» را برای «گرفتن حق و بیان اعتراضات خود انتخاب کردهاند.»