در حالیکه تعطیلی دولت فدرال آمریکا وارد سومین هفته خود شده است، کاخ سفید اعلام کرده که ممکن است در روزهای آینده بیش از ۱۰ هزار کارمند فدرال اخراج شوند. همزمان وزارت خزانهداری آمریکا هشدار داده ادامه این تعطیلی، هفتهای تا ۱۵ میلیارد دلار به اقتصاد کشور زیان وارد میکند.
راسل ووت، مدیر دفتر بودجه کاخ سفید، چهارشنبه ۲۴ مهر در مصاحبهای با شبکه «چارلی کرک شو» گفت دولت ترامپ قصد دارد «بهشدت در تعطیلی بخشهایی از بوروکراسی فدرال پیش برود».
او افزود:«ما میخواهیم نه فقط تامین مالی، بلکه خود دستگاه بوروکراتیک را تعطیل کنیم. اکنون فرصتی پیش آمده تا دولت را کوچکتر و چابکتر کنیم.»
ووت تاکید کرد که تاکنون چهارهزار کارمند اخراج شدهاند و پیشبینی کرد این رقم به بیش از ۱۰هزار نفر برسد.
او با اشاره به برنامههای در دست بررسی گفت اخراجها بیشتر شامل نهادهایی خواهد بود که «در راستای اولویتهای دولت نیستند»، از جمله آژانس توسعه کسبوکار اقلیتها، برنامههای عدالت زیستمحیطی در وزارت انرژی و سازمان حفاظت محیط زیست (EPA).
با این حال، اندکی پس از اظهارات او، یک قاضی فدرال در کالیفرنیا با صدور حکمی، دستور توقف موقت اخراجها را صادر کرد و این تصمیم دولت را به چالش کشید. انتظار میرود کاخ سفید این حکم را در دادگاه تجدیدنظر به چالش بکشد.
هزینههای اقتصادی تعطیلی؛ از «روزانه» به «هفتگی»
در همین حال، اسکات بسنت، وزیر خزانهداری دولت ترامپ، در نشست خبری چهارشنبه هشدار داد که تعطیلی دولت «در حال آسیب زدن به عضلات اصلی اقتصاد آمریکا» است.
او ابتدا گفت: «ما برآورد میکنیم که این تعطیلی ممکن است روزانه تا ۱۵ میلیارد دلار برای اقتصاد کشور هزینه داشته باشد.»
اما ساعتی بعد، وزارت خزانهداری در بیانیهای اصلاحی اعلام کرد وزیر در بیان عدد «اشتباه لفظی» کرده و منظور او ۱۵ میلیارد دلار در هفته بوده است، نه در روز.
این برآورد بر پایه دادههای وزارت دارایی، کاهش فعالیتهای اقتصادی ناشی از توقف خدمات دولتی، تعلیق صدور مجوزهای صنعتی، توقف وامهای کسبوکارهای کوچک و تعطیلی پارکهای ملی انجام شده است.
بنبست سیاسی در کنگره
تعطیلی دولت فدرال از اول اکتبر آغاز شد، پس از آنکه کنگره و کاخ سفید نتوانستند بر سر لایحه تامین بودجه سال مالی ۲۰۲۶ به توافق برسند.
جمهوریخواهان در سنا خواستار تصویب قطعنامه موقت تامین بودجه (Continuing Resolution) هستند، اما دموکراتها با آن مخالفت کردهاند و بر تمدید یارانههای بیمه درمانی موسوم به اوباماکر (Obamacare subsidies) تاکید میکنند که در پایان سال جاری منقضی میشود.
به گفته تحلیلگران اقتصادی، اگر تعطیلی دولت بیش از چهار هفته ادامه یابد، تاثیر آن بر رشد اقتصادی سهماهه چهارم محسوس خواهد بود. بانک گلدمن ساکس پیشتر برآورد کرده بود که هر هفته تعطیلی دولت میتواند ۰.۱۵ درصد از رشد تولید ناخالص داخلی را کاهش دهد.
نگرانی از اثرات اجتماعی و بازار کار
نزدیک به یک میلیون کارمند فدرال هماکنون در وضعیت بلاتکلیف قرار دارند؛ نیمی از آنها «ضروری» محسوب میشوند و بدون دریافت حقوق به کار ادامه میدهند، و نیم دیگر به مرخصی اجباری فرستاده شدهاند.
کاخ سفید میگوید که حقوق معوقه پس از پایان تعطیلی پرداخت خواهد شد، اما اتحادیههای کارمندی هشدار دادهاند که بسیاری از کارکنان پاییندرآمد، توان مالی برای تامین هزینههای ماهانه خود را ندارند.
در همین حال، اقتصاددانان از تاثیرات غیرمستقیم تعطیلی بر بازار مسکن، تقاضای مصرفی و اعتماد عمومی به دولت ابراز نگرانی کردهاند.
فرصتها و تهدیدها
اگرچه دولت ترامپ تعطیلی کنونی را فرصتی برای «اصلاح ساختار اداری و کاهش هزینهها» توصیف کرده، اما واقعیت میدانی نشان میدهد که زیانهای اقتصادی، رکود در خدمات عمومی و افزایش بیاعتمادی اجتماعی در حال گسترش است.
با ادامه بنبست میان کاخ سفید و کنگره، چشمانداز پایان سریع تعطیلی دولت همچنان نامعلوم است و همانطور که یک کارشناس اقتصادی در گفتوگو با شبکه فاکس بیزنس گفت: «اگر این تعطیلی بیش از یک ماه ادامه پیدا کند، هزینه آن از هرگونه صرفهجویی ادعایی بیشتر خواهد بود.»
از «آقای باهوش و رهبر برجسته» تا «مایه ناامیدی و بیمار روانی»؛ رابطه ترامپ و پوتین رابطهای ساده و یکخطی نبوده است.
ترامپ جنگ روسیه و اوکراین را جنگ بایدن مینامد و معتقد است او اگر بود چنین جنگی رخ نمیداد و بر این گمان بود که به سرعت آن را جمع خواهد کرد. اتفاقی که ۹ ماه پس از آغاز ریاستجمهوریاش هنوز نیفتاده.
ترامپ اگرچه در برههای سعی کرد به اوکراین نشان دهد فرزند دردانه و تهتغاریاش نیست و آمریکا تنها به دنبال منافع خود است نه کشوری دیگر، اما به مرور به این نتیجه رسید که تامین نظامی اوکراین و نزدیکی بیشتر به این کشور به جای وسطبازی، برای منافع ملیاش بهتر است.
ترامپ چندین و چند تلفن طولانی مدت با پوتین داشته، در هر تماس خاطرات بسیاری مرور شده و هر دو رهبر با حال خوب تلفن را قطع کردهاند، حتی در دیدارشان در آلاسکا نیز همه چیز خوب و مثبت به نظر میرسید، اما همچنان گره جنگ گشوده نشده و در اینجا برخلاف خاورمیانه، ترامپ متحدان عربی را که عاشقش باشند هم ندارد تا پوتین را تحت فشار قرار دهند.
ترامپ این روزها سرمست صلح خاورمیانه است. احساس میکند یک جنگ دیگر را تمام کرده و وقتش رسیده که به سراغ سختترین کار، یعنی تمام کردن جنگ اوکراین و روسیه برود.
او حین سخنرانی در مجلس اسرائیل اشاره کرد که پیش از بحث ایران، ابتدا باید غائله روسیه و اوکراین را جمع کند و وقتش رسیده که ویتکاف همه حواس خود را متوجه روسیه کند.
چند ساعت بعد خبر آمد که زلنسکی در انتهای هفتهای که با صلح خاورمیانه آغاز شد، برای بار سوم به کاخ سفید خواهد رفت. بار اول فاجعهبار بود، بار دوم بهتر و دوستانهتر شد و انتظار میرود بار سوم، زلنسکی بسیار مورد بندهنوازی ترامپ قرار گیرد.
آمریکا این روزها برای هدفگیری تهاجمی زیرساخت انرژی و تاسیساتی در عمق روسیه به اوکراین کمک اطلاعاتی میکند و این یعنی حرکت آرام از کمک دفاعی به سوی کمک تهاجمی.
روسیه نیز از آن سو در پاییز امسال، حملات به شبکه برق و گاز اوکراین را تشدید کرده تا دم زمستان، اوضاع را برای اوکراینیها بدتر کند.
یکی از مهمترین نشانههای تغییر تدریجی مواضع ترامپ در قبال اوکراین، صحبت از ارسال موشکهای تاماهاک است. ارسال تاماهاک اگرچه بازی را تغییر نخواهد داد، اما مکمل عملیات فعلی خواهد شد.
وزیر جنگ آمریکا میگوید اگر در کوتاه مدت مسیری برای صلح باز نشود، آمریکا و متحدانش کاری خواهند کرد که روسیه بهای سنگینی بپردازد.
ترامپ قصد دارد، در دیدار خود با زلنسکی بحث ارسال موشک کروز و تسلیحات نظامی تهاجمی را با صدای بلندتری مطرح کند، اما پیش از آن به پوتین هشدارهای لازم را خواهد داد. این هشدارها یک روز پیش از آمدن زلنسکی، در یک تماس تلفنی طولانی به پوتین داده شده.
اما بعید است پوتین به چنین هشدارهایی گوش کند و از اینجاست که دست نظامی- تهاجمی آمریکا بیشتر از آستین اوکراین بیرون خواهد زد تا سرانجام بین روسیه و اوکراینی که به نیابت از امریکا خواهد جنگید، یکی کوتاه بیاید. لازم به یادآوری نیست که ترامپ فردی نخواهد بود که کوتاه بیاید.
ترامپ در این مرحله میخواهد کاری کند که ادامه جنگ برای مسکو آنقدر هزینهبر شود که پوتین ناچار شود جدیتر به گزینه مصالحه یا توقف بیندیشد.
ترامپ اما این کار را با زبان تلخ و تند نخواهد کرد. به جای آن، او تصویری رویایی از تجارت میان روسیه و امریکا در روزهای پس از جنگ ترسیم خواهد کرد و از این طریق پوتین را اغوا خواهد کرد.
دیدار هفته آینده ترامپ و پوتین در بوداپست، پایتخت کشوری که ترامپ رهبرش را رفیق صمیمی خود میداند، روشن خواهد کرد که پوتین چقدر خریدار استراتژی ترامپ است. چقدر از فروش مخفیانه و دزدانه نفت خسته شده. چقدر تحت فشار اقتصادی و «پوللازم» است و چقدر آماده بازگشت به صحنه جهانی!
ترامپ اگر بتواند جنگ روسیه و اوکراین را هم تمام کند، در کنار صلح خاورمیانه و بمباران هستهای تاسیسات هستهای ایران، خود را پیامبر صلح معرفی خواهد کرد و این عنوانی نیست که ترامپ به راحتی از آن بگذرد.
الکل در ایران غیرقانونی است، اما در زندگی روزمره «حضور» دارد؛ حضوری که از زیرزمین خانهها و بطریهای بیبرچسب تا «منوهای رمزی» برخی کافهها امتداد یافته است.
این پدیده فقط تخطی فردی نیست؛ بازتابی است از بحران روانی، فروپاشی اعتماد اجتماعی و شکست سیاستهای کیفری در مواجهه با واقعیت زندگی مردم. در جامعهای که تفریح، امید و امنیت روانی کمیاب شده، الکل بدل به آخرین پناهِ قابلدسترس برای فرار از اضطراب و بیثباتی شده است.
بر اساس آمایش ملی شیوع مصرف مادامالعمر الکل در ایران ۶.۹ درصد و شیوع ۱۲ماهه ۳.۸ درصد است. تمرکز آن در گروه سنی ۱۸ تا ۳۴ سال است، و الگوی تازه نشان میدهد مصرف میان زنان جوان نیز رو به افزایش است. فردین علیخواه، جامعهشناس، در گفتوگو با روزنامه شرق میگوید: «الکل از نمادِ انحراف به بخشی از سبک زندگی طبقه متوسط شهری تبدیل شده، بهویژه در میان دختران که به دنبال نوعی رهایی نمادین هستند.»
این تغییر فقط فرهنگی نیست، اقتصادی هم هست. علیرضا رئیسی، معاون سابق وزارت بهداشت، تاکید کرده که «بخشی از پیوندهای کبد در تهران و شیراز ناشی از مصرف الکل است» و هشدار داد که «نادیدهگرفتن مسئله فقط قربانی را زیاد میکند».
اما این نادیدهگرفتن ادامه دارد؛ در شرایطی که هزینه سفر، کنسرت یا حتی کافهنشینی از توان مردم خارج شده، الکل خانگیِ ارزان و خطرناک نقش «مسکن روحی» را بازی میکند.
«نیلوفر»، دانشجوی ۲۱ساله، میگوید: «همهچیز گرون شده، فقط یه بطری ارزونه. میدونیم اورژینال نیست، ولی مهم نیست؛ چیزی واسه از دست دادن نمونده.» این جمله کوتاه شاید صادقانهترین شرح وضعیت امروز جامعه باشد: سطح ناامیدی چنان بالا رفته که ترس از مرگ جای خود را به بیتفاوتی داده است.
در سال ۱۴۰۴، وزارت بهداشت گزارش داد شمار مسمومیتهای متانولی نسبت به ۱۴۰۱ بیش از دو برابر شده و در استانهایی مانند فارس، خوزستان و آذربایجان غربی دهها نفر در چند هفته جان باختهاند.
همایون نجفآبادی، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس، در واکنش به این مرگها گفته بود: «در اسلام ننوشته هر کس مشروب بخورد باید بمیرد. دولت وظیفه دارد از جان مردم محافظت کند، حتی اگر خطا کرده باشند.» اما دولت همچنان با همان سیاست انکار و مجازات ادامه میدهد.
از سوی دیگر، پنهانکاری سیستماتیک که در برخورد با پدیدههایی مانند تنفروشی یا بیماریهای واگیر جنسی نظیر زگیل تناسلی (HPV) دیده میشود، در مورد الکل نیز تکرار شده است. تا زمانی که واقعیت از صفحه رسمی حذف میشود، بحران از حاشیه به متن میآید؛ و در نتیجه، جامعه به نوعی «پذیرش خاموش» تن میدهد: پذیرش خطر، مسمومیت و مرگ بهعنوان بخشی از زیست روزمره.
«دکتر کاوه الف»، متخصص داخلی، میگوید: «ما با بیماران کبدیِ جوانی مواجهایم که میدانند مشروبشان متانولی است، اما مینوشند چون میگویند دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند.» این جمله نه یک هشدار پزشکی، بلکه توصیفِ عریانِ واقعیتی است که جامعه ایران با آن روبهروست: راهی که هرچه بیشتر در آن پیش میرویم، بازگشت از آن دشوارتر میشود.
راهحل، پنهانکاری بیشتر نیست. شفافیت دادهها، ایجاد کلینیکهای بینام و کمهزینه برای ترک، خطهای اضطراری کاهش آسیب، و آموزش عمومی درباره مسمومیت متانولی تنها ابزارهایی است که میتواند این سقوط آرام را کُند کند. اما تا زمانی که سیاست رسمی بر «انکار و مجازات» استوار است، کشور هر سال آمار تازهای از مرگ، کوری و سکوت به ثبت خواهد رساند — و الکل همچنان در سکوت، آیینهای از ناامیدی جمعی باقی خواهد ماند. چیزی که میتواند استراتژی حاکمیت برای کاهش توانمندیهای اجتماعی و خرد جمعی باشد.
تحلیل تازهترین دادههای شاخص جهانی گذرنامه «هنلی» نشان میدهد شکاف میان ایران و همسایگانش در آزادی سفر جهانی رو به گسترش است.
بر اساس تازهترین گزارش شاخص گذرنامه هنلی، گذرنامه ایران با رتبه ۹۸ و امکان سفر بدون ویزا به تنها ۴۱ کشور، همچنان یکی از کماعتبارترین گذرنامهها در منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی بهشمار میرود. مقایسه این دادهها با کشورهای پیرامونی ایران نشان میدهد که شکاف در اعتبار سفر میان ایران و همسایگانش بهویژه در حوزه خلیج فارس بهطرز چشمگیری افزایش یافته است.
شکاف عمیق میان ایران و جهان عرب خلیج فارس در حالیکه شهروندان ایرانی تنها میتوانند بدون ویزا به ۴۱ کشور سفر کنند، شهروندان امارات متحده عربی با ۱۸۴ مقصد بدون ویزا در جایگاه هشتم جهان قرار دارند؛ جایگاهی که آن را به قدرتمندترین گذرنامه در میان کشورهای اسلامی و منطقه خاورمیانه تبدیل کرده است.
قطر با رتبه ۵۲ (۱۱۱ مقصد)، عربستان سعودی با رتبه ۵۷ (۹۰ مقصد) و کویت با رتبه ۵۵ (۹۹ مقصد) نیز همگی فاصلهای چشمگیر با ایران دارند. حتی عمان و بحرین، با رتبههای ۶۰ و ۵۹، دو برابر بیشتر از شهروندان ایران آزادی سفر دارند.
این فاصله نهتنها بیانگر جایگاه دیپلماتیک و روابط بینالمللی گستردهتر کشورهای عربی است، بلکه نشاندهنده سرمایهگذاری آنها در سیاست خارجی و اعتماد متقابل با کشورهای غربی محسوب میشود. در مقابل، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران که با تحریمها، تنشهای منطقهای و انزوای دیپلماتیک همراه است، یکی از دلایل اصلی محدود ماندن دسترسی شهروندان ایرانی به جهان عنوان میشود.
همسایگان شمالی و غربی؛ از آذربایجان تا ترکیه در شمال و غرب ایران نیز وضعیت مشابهی دیده میشود. ترکیه با رتبه ۵۱ و امکان سفر بدون ویزا به ۱۱۳ کشور، نهتنها از همه همسایگان ایران بلکه از بسیاری از کشورهای اروپای شرقی نیز پیشی گرفته است. آذربایجان (رتبه ۷۲، ۷۱ مقصد) و ارمنستان (رتبه ۷۶، ۶۷ مقصد) نیز در مقایسه با ایران آزادی سفر بهمراتب بیشتری دارند.
ترکمنستان با رتبه ۹۳ و ۴۸ مقصد بدون ویزا، تنها کشور شمالی است که در ردهای نزدیک به ایران قرار میگیرد. با این حال، حتی این کشور نیز هفت مقصد بیشتر از ایران امکان دسترسی بدون ویزا دارد.
شرق و جنوب؛ گذرنامههایی گرفتار در بحران در میان کشورهای شرقی و جنوبی ایران، وضعیت بهطور کلی ضعیفتر است. افغانستان با رتبه ۱۰۶ و تنها ۲۴ مقصد بدون ویزا، ضعیفترین گذرنامه جهان را در اختیار دارد و پس از آن پاکستان با رتبه ۱۰۳ و ۳۱ مقصد در جایگاه پایینتری نسبت به ایران قرار دارد. عراق نیز با رتبه ۱۰۴ و ۲۹ مقصد، اندکی پایینتر از ایران ایستاده است.
با این حال، نکته قابل توجه آن است که ایران در میان کشورهای غیرجنگزده منطقه، یکی از پایینترین رتبهها را دارد؛ موضوعی که بیش از هر چیز به بحران مزمن روابط خارجی، تحریمهای گسترده و انزوای سیاسی جمهوری اسلامی نسبت داده میشود.
ارزیابی دادههای جدید شاخص هنلی نشان میدهد گذرنامه جمهوری اسلامی ایران در میان ۱۵ کشور پیرامونی، در رده دوازدهم قرار دارد و تنها از کشورهای درگیر جنگ و فروپاشی نهادی مانند افغانستان، عراق و پاکستان وضعیت بهتری دارد.
در مقابل، کشورهایی با جمعیت کمتر و سیاست خارجی متوازنتر مانند عمان، بحرین و قطر توانستهاند جایگاه خود را بهطور پیوسته ارتقا دهند. این اختلاف فزاینده در آزادی سفر شهروندان، تصویری روشن از تفاوتهای سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک میان ایران و همسایگانش ارائه میدهد — تفاوتی که بازتاب مستقیم موقعیت بینالمللی و میزان اعتماد جهانی به هر کشور است.
دولت ایالات متحده وارد پانزدهمین روز تعطیلی خود شده است؛ بحرانی که در سومین هفتهاش همچنان بدون نشانهای از پیشرفت ادامه دارد. تاکنون هشت بار رأیگیری در سنا برای تصویب لایحه بودجه انجام شده و نهمین رأیگیری نیز برای عصر چهارشنبه برنامهریزی شده است.
اگرچه جمهوریخواهان هماکنون کنترل هر سه نهاد اصلی قدرت — کاخ سفید، سنا و مجلس نمایندگان — را در اختیار دارند، اما برای پیشبرد هر طرح بودجهای نیاز به ۶۰ رأی در سنا دارند، و این همان جایی است که بنبست شکل گرفته است.
در هفته گذشته، تلاش جمهوریخواهان برای تصویب لایحهای که تامین مالی دولت را تا ۲۱ نوامبر تمدید میکرد، با شکست مواجه شد. هیچیک از سناتورهای دموکرات از این لایحه حمایت نکردند و تنها سه سناتور مستقل که معمولاً با دموکراتها همپیماناند، به آن رأی مثبت دادند. لایحه با ۴۹ رأی موافق در برابر ۴۵ رأی مخالف رد شد.
دموکراتها میگویند بدون بازگرداندن کاهشهای اخیر بودجه مدیکید (برنامه بیمه درمانی دولتی آمریکا) و تمدید یارانههای قانون مراقبت مقرونبهصرفه (اوباما کر) حاضر به مصالحه نخواهند شد، در حالی که جمهوریخواهان تاکید میکنند هرگونه مذاکره بر سر این مسائل باید پس از بازگشایی دولت انجام گیرد.
طولانیترین تعطیلی در راه است؟
مایک جانسون، رئیس مجلس نمایندگان از ایالت لوئیزیانا، هشدار داده است که کشور «در مسیر یکی از طولانیترین تعطیلیهای تاریخ» قرار دارد. او گفت: «تا زمانی که دموکراتها از خواستههای حزبی خود عقبنشینی نکنند، دولت باز نخواهد شد.»
طولانیترین تعطیلی پیشین در تاریخ آمریکا بین دسامبر ۲۰۱۸ تا ژانویه ۲۰۱۹ و به مدت ۳۵ روز رخ داد — آن هم در دوره نخست ریاستجمهوری دونالد ترامپ. اکنون نیز خود ترامپ در کاخ سفید حضور دارد و به گفته منتقدان، با تاکید بر «بستن برنامههای دموکراتها» و «کاهش نیروی دولت فدرال» از این تعطیلی برای پیشبرد اهداف سیاسی خود استفاده میکند.
ترامپ در نشست اخیرش در کاخ سفید گفت: «ما برنامههای دموکراتها را که با آنها مخالفیم تعطیل میکنیم و بسیاری از آنها دیگر هرگز باز نخواهند شد. این فرصت تاریخی است برای کوچکتر کردن دولت و حذف نهادهای ناکارآمد.»
دفتر مدیریت و بودجه کاخ سفید نیز اعلام کرده که در حال آمادهسازی برای تعدیل نیروی بیشتر است. در بیانیهای آمده است: «پرداخت حقوق نیروهای نظامی و امنیتی ادامه خواهد داشت، اما تعدیل نیرو (RIFs) تا زمانی که دموکراتها به بنبست پایان ندهند، ادامه دارد.»
هزینه سنگین برای اقتصاد آمریکا
اسکات بسنت، وزیر خزانهداری آمریکا، هشدار داده است که تعطیلی دولت ممکن است روزانه ۱۵ میلیارد دلار به اقتصاد ایالات متحده زیان وارد کند. او از دموکراتهای میانهرو در سنا خواست تا با جمهوریخواهان همراه شوند و این وضعیت را پایان دهند.
بسنت در نشست خبری گفت: «ما داریم وارد مرحلهای میشویم که آسیبها از سطح اداری فراتر میرود و به اقتصاد واقعی مردم میرسد. وقت آن است که برخی دموکراتها قهرمان شوند و از کندوی رادیکالیسم جدا شوند.»
او افزود که رسانههای جریان اصلی «در مورد نقش دموکراتها همانقدر سختگیر نیستند که در صورت تعطیل نگه داشتن دولت توسط جمهوریخواهان بودند.»
به گفته بسنت، اگر تعطیلی ادامه یابد، نهتنها رشد اقتصادی بلکه بازار کار، پرداخت وامهای مسکن و فعالیت پیمانکاران فدرال بهشدت تحت تاثیر قرار خواهد گرفت.
پرداخت موقت به نیروهای نظامی و پلیس کاپیتول
در حالیکه تعطیلی وارد سومین هفته میشود، بسیاری از کارکنان دولت فدرال نخستین حقوق کامل خود را از دست دادهاند. نیروهای پلیس کاپیتول که مسئول حفاظت از کنگرهاند، روز ۱۰ اکتبر اولین چک حقوقی خود را دریافت نکردند.
گاس پاپاتاناسیو، رئیس اتحادیه پلیس کاپیتول، در بیانیهای گفت: «هرچه تعطیلی طولانیتر شود، شرایط مأموران ما سختتر خواهد شد. بانکها و صاحبخانهها به مأموران ما مهلت نمیدهند — آنها هنوز انتظار دارند پولشان را دریافت کنند.»
در همین حال، ۱.۳ میلیون نیروی فعال نظامی نیز در آستانه از دست دادن حقوق خود بودند. اما ترامپ در ۱۱ اکتبر اعلام کرد که وزارت دفاع میتواند از بودجههای تحقیقاتی استفادهنشده برای پرداخت دستمزد نیروها بهره گیرد. مایک جانسون با وجود تمجید از «رهبری قاطع رئیسجمهوری ترامپ» هشدار داد که این تصمیم فقط یک راهحل موقت است و اگر بنبست ادامه یابد، نظامیان تا پایان ماه چک بعدی خود را دریافت نخواهند کرد.
دموکراتها چه میگویند؟
در مقابل، هاکیم جفریز، رهبر اقلیت دموکرات مجلس نمایندگان، جمهوریخواهان را متهم کرده است که پس از تعطیل کردن دولت، واشینگتن را ترک کردهاند: «دموکراتهای مجلس در اینجا هستند، آماده خدمتاند. ما آمادهایم برای توافقی دوحزبی که نیازهای واقعی مردم آمریکا را برآورده کند، دولت را بازگشایی کند و بحران بهداشت و درمان را حل کند.»
او افزود: «زمان تمدید یارانههای درمانی فرا رسیده است، زمان جلوگیری از افزایش هزینه بیمه برای میلیونها آمریکایی و زمان بازگشایی دولت است. کارمندان فدرال ما سزاوار چنین بیثباتیای نیستند.»
تظاهرات «بدون پادشاهان» و فشار سیاسی
برخی ناظران سیاسی میگویند دموکراتها میخواهند موضع خود را تا زمان برگزاری تظاهرات سراسری «بدون پادشاهان» (No Kings) در ۱۸ اکتبر حفظ کنند — جنبشی اعتراضی که به گفته برگزارکنندگانش «علیه اقتدارگرایی» که از زمان آغاز دور دوم ریاستجمهوری ترامپ شکل گرفته است.
جان تون، رهبر اکثریت سنا، گفت: «این تظاهرات به نوعی به خط قرمز دموکراتها تبدیل شده است. امیدوارم پس از آن گفتوگوهای واقعبینانهتر آغاز شود.»
با وجود فشارهای سیاسی و اقتصادی، هنوز هیچ نشانهای از توافق در واشینگتن دیده نمیشود. اگر این روند ادامه یابد، تعطیلی فعلی ممکن است بهزودی رکورد تعطیلی ۳۵ روزه دولت در سال ۲۰۱۹ را بشکند — و بار دیگر نام دونالد ترامپ را در صدر طولانیترین تعطیلیهای تاریخ آمریکا قرار دهد.
آتشبس در غزه، دونالد ترامپ میداند این تنها «آغاز» است نه پایان بحران. در ظاهر، آرامشی شکننده بر غزه حاکم شده، اما در عمق این سکوت، رقابتهای تازه ژئوپلیتیک آغاز شده و بدون درگیر کردن ایران در یک مسیر دیپلماتیک، یا بدون حل «مشکل ایران»، صلح به دشواری ماندگار خواهد بود.
جمهوری اسلامی هنوز بازیگری است که میتواند نظم شکننده کنونی را با یک حرکت تضعیف کند و یک ایران گوشهگیر و زخمی، قادر است صلح بلندمدت را تهدید کند. اینجاست که آمریکا نیاز به یک استراتژی تازه دارد؛ در غیر این صورت، ابر سیاه ایران همچنان بر توافقات سایه خواهد افکند.
ایران از دیرباز نقشی محوری در بیثباتی خاورمیانه ایفا کرده و حال با برقراری آتشبس در ۱۰ اکتبر ۲۰۲۵، خود را در موقعیتی ضعیف میبیند: اقتصاد تحت تحریم، نیروهای نیابتی تضعیفشده، و انزوای بینالمللی فزاینده. تحلیلگران معتقدند که این ضعف میتواند ایران را به سمت اقدامات مخرب سوق دهد، مانند تشدید حملات سایبری یا حمایت پنهان از عناصر مخالف آتشبس در حماس.
در تاریخ جمهوری اسلامی، هرگاه تهران احساس انزوا و محاصره کرده، پاسخ آن نه عقبنشینی بلکه نمایش قدرت بوده است؛ از گسترش جنگ به خلیج فارس در سالهای پایانی جنگ ایران و عراق گرفته تا اعلام رسمی تداوم غنیسازی در برابر تحریمهای شورای امنیت، و حملات نیابتی به تأسیسات آرامکو. این الگو نشان میدهد که سیاست مهار بدون مسیر گفتوگو، نه تنها جمهوری اسلامی را باز نمیدارد، بلکه آن را به سمت رفتارهای پرخطرتر سوق میدهد.
ترامپ، فکر میکند که جمهوری اسلامی آماده صلح است. او در سخنرانی اخیر خود در کنست اسرائیل گفت «ایران به ما اطلاع داده که کاملاً موافق این توافق است» و حتی پیشنهاد «دوستی» به تهران داد.
چرا ترامپ فکر میکند ابر سیاه ایران برداشته شده، در حالی که این تهدید از بین نرفته است؟ ترامپ خود هشدار داده بود که سایه جمهوری اسلامی بر هر توافق صلحی سنگینی میکند، اما اکنون، با تمرکز بر «پایان جنگ»، ممکن است بیش از حد بر روایت پیروزی سرمایهگذاری کرده باشد. ترامپ میگوید حمله به تاسیسات هستهای، جمهوری اسلامی را از میدان به در کرده و زمینهساز توافق صلح شده است. اما آیا تمام شر جمهوری اسلامی در زیرزمینهای نطنز، فردو و لابراتوارهای اصفهان بود؟ یک نگاه ساده به هلال شیعی جمهوری اسلامی که حالا از ماه شب اول هم کمنورتر است، خلاف آن را ثابت میکند. جمهوری اسلامی همچنان یک قدرت هستهای بالقوه و حامی جهادگرایی است.
در این میان نقش جهان عرب نیز حیاتی است. اتحادیه عرب در ژوییه ۲۰۲۵، در اقدامی بیسابقه، به همراه قدرتهای غربی، خواستار خلع سلاح حماس شد و این گروه را از مشروعیت جهادی و پروژه شبهنظامیان ایرانی محروم کرد. این بیانیه، که حماس را به تسلیم سلاحها و آزادی گروگانها فرامیخواند، نشاندهنده تغییر پارادایم در سیاستهای عربی است. موفقیت ترامپ در آتشبس تا حد زیادی به فشار عربها بستگی دارد. جهان عرب، به ویژه کشورهای خلیج فارس که تأمینکنندگان مالی بازسازی غزه هستند، میتوانند کمکهای مالی را مشروط به رعایت طرح ترامپ توسط حماس کنند، از جمله خلع سلاح کامل این گروه تروریستی.
اما اگر جهان عرب این کار را انجام دهد، جمهوری اسلامی چه خواهد کرد؟ آیا قبول میکند؟ تحلیلها نشان میدهد که بعید است جمهوری اسلامی به راحتی تسلیم شود. تهران حماس را بخشی از استراتژی ضداسرائیلی خود میبیند و خلع سلاح آن را ضربهای به نفوذ منطقهایاش تلقی میکند. در پاسخ، جمهوری اسلامی ممکن است به تشدید فعالیتهای نیابتیهای خود روی بیاورد، مانند حملات حوثیها به کشتیرانی در دریای سرخ یا حمایت از عناصر رادیکال در عراق و سوریه. با این حال، ضعف فعلی ایران – از جمله تحریمهای اقتصادی و شکستهای نظامی اخیر – ممکن است تهران را به سمت مذاکره سوق دهد. این همان کارتی است که ترامپ روی آن سرمایهگذاری سیاسی کرده است. ولی عدم حضور در شرمالشیخ و بعد توئیت تند و تیز عراقچی در جواب به ترامپ، احتمال هر گونه مذاکره در شرایط فعلی را منتفی میکند.
نظم تازه خاورمیانه دیگر نه بر محور «مقاومت» بلکه بر اساس ملاحظات امنیتی و اقتصادی مشترک میان اعراب و اسرائیل در حال شکلگیری است. جمهوری اسلامی هر آنچه داشت را بر سر قمار «مقاومت» باخت و حال واکنشاش احتمالاً ترکیبی از چند مسیر مختلف خواهد بود: تلاش برای بازسازی جایگاه خود از طریق دیپلماسی نرم با کشورهای عربی، افزایش فشار بر اسرائیل از جبهههای جانبی مانند لبنان یا سوریه، و همزمان، حفظ کانالهای ارتباطی با روسیه و چین به عنوان تکیهگاههای سیاسی در برابر غرب.
امروز اینجا که ما ایستادهایم به نظر میرسد ترامپ منتظر است، در گوشهای کمین کرده تا اگر جمهوری اسلامی واکنش نشان داد، فورا به قوای نظامی متوسل شود و اگر واکنش نشان نداد، صحنه پیشروی ترامپ حذف جمهوری اسلامی از معادلات منطقهای و «اختگی دیپلماتیک» خواهد بود یا سقوطی به دست مردم.