حزبالله لبنان، از تولد در اشغال تا نبرد برای خلع سلاح آن
لبنان در آستانه تحولی تاریخی قرار دارد. هیات دولت این کشور نقشه راهی را که با پشتیبانی ایالات متحده طراحی شده، پذیرفته است. نقشهای که هدف آن قرار دادن تمامی سلاحهای این کشور تحت کنترل دولت و خلع سلاح حزبالله تا پایان سال جاری است.
طرح خلع سلاح دو امتیاز بزرگ برای لبنان دارد: پایان حملات اسرائیل و عقبنشینی این کشور از پنج موقعیت در جنوب لبنان.
در سوی دیگر، حزبالله این طرح را «پروژه آمریکایی-اسرائیلی» نامیده و هشدار داده که اجرای آن میتواند به درگیری و جنگ داخلی بینجامد.
با وجود این، نشانههایی از آمادگی مشروط حزبالله برای گفتوگو درباره انتقال سلاح به ارتش در صورت عقبنشینی کامل اسرائیل و توقف حملات دیده میشود.
این مطلب مروری است بر روند تحولات گروه شیعه حزبالله لبنان که مورد حمایت تام و تمام جمهوری اسلامی است.
خاستگاه، ایدئولوژی و ساختار
حزبالله در سال ۱۹۸۲ و همزمان با اشغال جنوب لبنان از سوی اسرائیل پدید آمد.
این جنبش از دل شبکههای اسلامگرای شیعه که آموزش، تامین مالی و سازماندهی آنها زیر نظر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بهویژه در دره بقاع انجام میشد، زاده شد.
ردیف جلو از چپ: محمد حسین فضلالله، سید عباس الموسوی، سید حسن نصرالله و ابومهدی المهندس
اسناد اولیه حزبالله، بهروشنی وفاداری به نظریه ولایت فقیه را بیان میکنند.
این گروه نخستین بار در یک «نامه سرگشاده» (۱۹۸۵) و سپس در یک «مانیفست سیاسی» (۲۰۰۹) هویت سیاسی خود را رسمیت بخشید.
این اسناد، حزبالله را حرکتی معرفی میکنند که مقاومت مسلحانه، بسیج اجتماعی و حضور انتخاباتی را در هم میآمیزد.
سند ۲۰۰۹ با وجود نرمتر شدن برخی شعارها برای فضای داخلی لبنان، این گروه همچنان بر ضرورت مقاومت مسلحانه تاکید کرد.
افزون بر این، شبکهای گسترده از خدمات اجتماعی، از مدارس و درمانگاهها تا پروژههای بازسازی، پایههای مشروعیت حزبالله را در میان جامعه شیعه لبنان تقویت کرد.
در ساختار سازمانی، حزبالله ترکیبی از یک بلوک سیاسی در پارلمان و یک دستگاه نظامی-امنیتی مخفی است که «سازمان امنیت خارجی» یا همان «یگان ۹۱۰» بخشی از آن محسوب میشود.
این مجموعه زیر نظر شورای مشورتی (شورای مرکزی رهبری) اداره میشود. اغلب دولتهای غربی این گروه را یک سازمان واحد میدانند و تلاشها برای تفکیک شاخه سیاسی و نظامی آن را ناکام تلقی کردهاند.
اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۳ شاخه نظامی حزبالله را در فهرست تروریستی قرار داد و آلمان در سال ۲۰۲۰ تمامی فعالیتهای آن را ممنوع اعلام کرد.
صعود در داخل لبنان
در فاصله سالهای ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰، حزبالله با جنگهای چریکی نفوذ ارتش را در جنوب لبنان تضعیف کرد.
عقبنشینی یکجانبه اسرائیل در ماه می ۲۰۰۰، جایگاه حزبالله را بهعنوان «نیروی مقاومت» در لبنان تقویت کرد؛ هرچند اختلاف بر سر مزارع شبعا ادامه یافت.
تابستان سال ۲۰۰۶ حمله مرزی حزبالله به یک واحد نظامی اسرائیلی و به اسارت گرفتن دو سرباز، به درگیری گسترده و جنگ تمامعیار یکماهه میان حزبالله و اسرائیل انجامید.
این جنگ با بمبارانهای سنگین هوایی اسرائیل علیه لبنان و شلیک هزاران راکت حزبالله به شمال اسرائیل همراه بود.
قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت به این درگیریها پایان داد و در آن بر عقبنشینی کامل نیروهای اسرائیل به پشت خط آبی، استقرار ارتش لبنان و نیروهای یونیفل (UNIFIL) در جنوب منجر شد.
یونیفل نیروی موقت سازمان ملل در لبنان است که از سال ۱۹۷۸ برای نظارت بر عقبنشینی اسرائیل و کمک به استقرار اقتدار دولت لبنان در جنوب این کشور تشکیل شد و پس از جنگ ۲۰۰۶ با قطعنامه ۱۷۰۱، ماموریت آن گسترش یافت.
در قطعنامه ۱۷۰۱ همچنین بر لزوم خلع سلاح تمامی گروههای مسلح جنوب رود لیتانی تاکید شد.
بر اساس آمار معتبر، در این جنگ بیش از هزار و ۱۰۰ لبنانی عمدتا غیرنظامی و حدود ۱۶۰ اسرائیلی شامل نظامیان و غیرنظامیان کشته شدند.
درگیریهای ۲۰۰۸ بیروت و توافق دوحه، ادامه تحولات در حزبالله بودند.
در پی اقدام دولت لبنان علیه شبکه مخابرات حزبالله، در ماه می ۲۰۰۸ درگیریهای خونین مسلحانهای رخ داد که توان برتر نظامی حزبالله را در بیروت نشان داد.
توافقی به میانجیگری قطر، این بحران را پایان داد و ترتیبات سیاسی را بازتعریف کرد.
در جریان اعتراضات گسترده علیه فساد و فروپاشی اقتصادی در لبنان در سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰، هواداران حزبالله گاه با تظاهرکنندگان درگیر شدند.
این گروه با تغییر بنیادین نظام فرقهای و تشکیل دولت کاملا تکنوکرات مخالفت کرد.
فراتر از لبنان: سوریه و «محور مقاومت»
از سال ۲۰۱۲، حزبالله هزاران نیرو به سوریه فرستاد تا حکومت بشار اسد را سرپا نگه دارد. این تصمیم، وضعیت حزبالله را دگرگون کرد، جایگاه منطقهای آن را مخدوش ساخت و وابستگیاش را به خطوط تدارکاتی ایران افزایش داد.
سقوط حکومت اسد در دسامبر ۲۰۲۴ مسیرهای تدارکاتی حیاتی حزبالله را قطع و موقعیت آن را بهشدت تضعیف کرد.
حذف رهبر، دبیرکل جدید و جنبشی فرسوده از جنگ
سپتامبر ۲۰۲۴، در جریان جنگ پس از حمله هفتم اکتبر ۲۰۲۳ حماس و موشکپرانیهای حزبالله، اسرائیل در حمله هوایی به بیروت، حسن نصرالله، دبیرکل وقت حزبالله را کشت.
پس از هفتهها خلاء رهبری و حملات به فرماندهان ارشد، حزبالله در ۲۹ اکتبر ۲۰۲۴، نعیم قاسم را بهعنوان دبیرکل جدید معرفی کرد.
تا میانه سال ۲۰۲۵، گزارشها از تلفات سنگین حزبالله و نابودی بخشی از زرادخانه و زیرساختهای حیاتی آن خبر دادند. با این حال، حزبالله همچنان بازیگری پرنفوذ و دارای پایگاه اجتماعی در میان شیعیان باقی ماند.
زمینه حقوقی و بینالمللی برای خلع سلاح
بسیاری از دولتها، حزبالله را بهعنوان سازمانی تروریستی معرفی کردهاند.
خلع سلاح حزبالله و دیگر گروههای مسلح در لبنان تنها مطالبهای داخلی نیست، بلکه پشتوانهای قوی در حقوق بینالملل دارد.
دو قطعنامه مهم شورای امنیت سازمان ملل چارچوب اصلی این مطالبه را تعیین میکنند:
قطعنامه ۱۵۵۹ در سال ۲۰۰۴ بهطور مشخص بر ضرورت انحلال و خلع سلاح تمامی شبهنظامیان لبنانی و غیرلبنانی تاکید کرده و همچنین خواستار خروج همه نیروهای خارجی از خاک لبنان شده است.
هدف اصلی این قطعنامه، تثبیت اقتدار انحصاری دولت لبنان بر ابزارهای نظامی است.
قطعنامه ۱۷۰۱ مربوط به سال ۲۰۰۶ که پس از جنگ یکماهه میان حزبالله و اسرائیل تصویب شد نیز نقشی سرنوشتساز در تعیین آینده جنوب لبنان ایفا کرده است.
این قطعنامه علاوه بر پایان رسمی درگیریها، ماموریت نیروهای یونیفل را گسترش داد تا در کنار ارتش لبنان در جنوب این کشور مستقر شوند.
همچنین بار دیگر بر ممنوعیت فعالیت هر گروه مسلح خارج از کنترل دولت در جنوب رود لیتانی تاکید کرد
فشارها برای خلع سلاح
پیشنهاد خلع سلاح واشینگتن در مورد گروههای مسلح در لبنان بر سه پایه استوار است: نخست توقف عملیات اسرائیل و عقبنشینی از پنج موقعیت، دوم اولویت ارتش لبنان در انحصار سلاح و قدرت نظامی دولت و ارتش ملی و سرانجام خلع سلاح حزبالله تا پایان سال ۲۰۲۵ و آغاز حمایت اقتصادی بینالمللی.
مراحل این طرح شامل تعهد ۱۵ روزه به خلع سلاح، طرح ۶۰ روزه استقرار ارتش و دوران ۱۲۰ روزه نابودی سلاحهای سنگین حزبالله است.
بیروت اهداف این طرح را تایید کرده اما نقض آتشبس از سوی اسرائیل، چالشی جدی محسوب میشود.
جوزف عون، رییسجمهوری لبنان، به مقامهای ایرانی گفته است لبنان هیچ گروه مسلحی خارج از دولت را نمیپذیرد. مقامهای آمریکایی نیز وعده دادهاند اسرائیل را به رعایت اقدامات متقابل وادار کنند.
نعیم قاسم، این طرح را «پروژه آمریکایی-اسرائیلی» خوانده و هشدار داده که اجرای آن میتواند کشور را به «مرگ سیاسی» بکشاند اما حزبالله در عین حال آمادگی مشروط برای انتقال سلاح در چارچوب راهبرد دفاع ملی را ابراز کرده است.
این گروه تا امروز از بسیج خیابانی گسترده خودداری کرده و گزینههایش را باز نگه داشته است.
تواناییها، منابع مالی و پایگاه اجتماعی
پیش از جنگ اخیر، حزبالله زرادخانهای عظیم از موشکها و راکتها در اختیار داشت؛ از راکتهای کوتاهبرد و غیرهدایتشونده گرفته تا سامانههای پیشرفتهتر با قابلیت هدایت دقیق که میتوانستند اهداف حیاتی در عمق خاک اسرائیل را نشانه بگیرند.
علاوه بر این، این گروه یک شبکه ارتباطی و لجستیکی مستقل ایجاد کرده بود که بدون اتکا به زیرساختهای دولتی عمل میکرد و امکان هماهنگی سریع میان نیروها را فراهم میساخت.
در کنار بُعد نظامی، حزبالله با گسترش خدمات اجتماعی، از مدارس و بیمارستانها تا پروژههای بازسازی و توزیع کمکهای معیشتی، موفق شد جایگاهی ریشهدار در جامعه شیعه لبنان پیدا کند و خود را نه فقط یک نیروی نظامی، بلکه یک «دولت موازی» نشان دهد.
منابع مالی حزبالله عمدتا از ایران تامین میشد اما این جریان با شبکهای از کمکهای مردمی در داخل و خارج لبنان، فعالیت شرکتهای پوششی و سازوکارهای مالی غیرقانونی نیز تقویت شده است. مسیری که به این گروه توان تابآوری در برابر فشار تحریمهای بینالمللی را داد.
چشمانداز آینده
خلع سلاح نیازمند اجرای همزمان عقبنشینی اسرائیل، استقرار ارتش لبنان و یونیفل و تحویل سلاحهاست. جلوگیری از تجدید تسلیح از مسیر سوریه پس از سقوط اسد نیز چالشی مهم خواهد بود.
در داخل لبنان موفقیت این روند نیازمند اجماع سیاسی و پذیرش اجتماعی در میان شیعیان است؛ جامعهای که هم از حمایتهای حزبالله بهرهمند بوده و هم هزینههای جنگ و بحران اقتصادی را پرداخته است.
تهران هم میتواند نقش تعیینکنندهای داشته باشد؛ چه با تشویق به همکاری، چه با کند کردن روند یا حفظ بازدارندگی پنهان. در عین حال احتمال اقدام گروههای حاشیهای فلسطینی یا حملات پیشدستانه اسرائیل وجود دارد و در این میان نقش و آزادی عمل یونیفل حیاتی خواهد بود.
هفتههای آینده تعیین خواهد کرد که آیا اصل انحصار سلاح در دست دولت از متن قطعنامهها به واقعیت بدل میشود یا نه.