رندی فاین، نماینده جمهوریخواه ایالت فلوریدا در مجلس نمایندگان ایالات متحده، در شبکه اجتماعی ایکس با اشاره به حماس نوشت: «آنها دیگر هیچ گروگان زندهای در اختیار ندارند.» و پست خود را با کلمه «شیشه.» به پایان برد.
شیشه اصطلاحی است که برای اشاره به بمبارانهای شدیدی مانند بمبباران هستهای به کار میرود، با آنچنان شدتی که در نتیجه آن زمین ذوب و به شیشه تبدیل شود.

جان اسنو، روزنامهنگار سرشناس بریتانیایی، سالها پیش در میزگردی در دانشگاه سوآس لندن درباره سفرهایش به تهران صحبت میکرد. او در پاسخ به این پرسش که کانال چهار بریتانیا چگونه میتواند به آسانی به مقامهای ایرانی دسترسی پیدا کند، مکثی کرد و گفت: «آنها سوت میزنند و ما میرویم.»
این جمله، لحظهای نادر از صداقت و استعارهای روشن از ضعفی عمیق در روزنامهنگاری غربی است. دهههاست که بسیاری از خبرنگاران غربی، «دسترسی به ایران» را با «فهمیدن ایران»، و دریافت «اجازه» از مقامهای ایرانی را با «اعتبار» اشتباه گرفتهاند.
اغلب گزارشهای رسانههای غربی، تقویتکننده این توهماند که گویا جناحی «میانهرو» یا «اصلاحطلب» درون نظام جمهوری اسلامی وجود دارد که آماده اتخاذ سیاستی دوستانهتر نسبت به غرب است؛ با این شرط که آمریکا و متحدانش اندکی نرمش نشان دهند.
پوشش خبری رسانههای غربی همچنین یک واقعیت اساسی را نادیده میگیرند: این حقیقت که در ایران یک نسل جوانِ جهانیتر و آشکارا سکولار وارد عرصه شده که دیگر نمیخواهد تحت حاکمیت دیکتاتوری مذهبی زندگی کند.
خبرنگاران خارجی برای گزارش از ایران باید تحت نظارت دولت جمهوری اسلامی فعالیت کنند.
هماهنگکنندهها و رابطهای محلی آنان اغلب ماموران مورد تایید حکومتاند. در واقع حکومت تعیین میکند خبرنگاران غربی، با کدام افراد و خانوادهها در ایران میتوانند صحبت کنند، به کدام خیابانها میتوانند بروند و چه داستانهایی را میتوانند روایت کنند.
هزینه نافرمانی، اخراج است. بیشتر خبرنگاران غربی ترجیح میدهند در ایران بمانند، بنابراین از مقرراتی که به آنان دیکته میشود اطاعت میکنند.
نتیجه، شکلی از روزنامهنگاری است که از دریچه نگاه جمهوری اسلامی گزارش میدهد؛ پوشش خبریاش روایت رسمی را منعکس میکند و تناقضهای سیستم را نادیده میگیرد.
وقتی جمهوری اسلامی اخیرا از رسانههای غربی دعوت کرد تا برای پوشش پیامدهای جنگ ۱۲ روزه به ایران سفر کنند، بسیاری از رسانههای بزرگ این دعوت را پذیرفتند.
با اینحال هیچکدام به آشکارترین واقعیت خیابانهای تهران اشاره نکردند: زنانی که بدون حجاب اجباری و با شجاعت در برابر قانون و تهدیدهای حکومت، در فضاهایی عمومی حاضر میشوند.
گزارشهای این رسانهها صرفا بر آمار کشتهشدگان غیرنظامی متمرکز بود، با شاهدان منتخب حکومت مصاحبه کردند و همان حرفها را با عباراتی کمابیش یکسان در گزارشهای خود منعکس کردند. به این ترتیب، دسترسی این روزنامهنگاران به ایران حفظ شد، اما حقایقِ جامعه ایران در گزارشهایشان غایب ماند.
از زمان انقلاب ۵۷ تاکنون، پوشش خبری غرب همواره یک دهه از واقعیتهای ایران عقب بوده است.
خبرنگاران خارجی در سالهای نخست انقلاب، ملت متحدی را به تصویر میکشیدند که پشت روحالله خمینی ایستاده است و در این روایت، لیبرالها، ملیگرایان و مذهبیهای مخالف او را نادیده میگرفتند.
آنها دو دهه بعد، ریاستجمهوری محمد خاتمی را نشانهای برای ظهور «اصلاحطلبان» درون نظام معرفی کردند؛ در حالیکه پیروزی او در سال ۷۶ در اصل، رای اعتراضی از پایین به بالا بود، نه پروژه تغییر از بالا به پایین.
روزنامهنگاران از آن زمان، همان سناریو تکراری «میانهروها» در برابر «تندروها» را بازتولید کردهاند و میکنند.
آنها هنوز هم هر انتخابات فرمایشی در جمهوری اسلامی را «نبردی سرنوشتساز برای آینده ایران» مینامند، در حالیکه همه نامزدها در چارچوب خطوط قرمزی عمل میکنند که علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، ترسیم کرده است.
در حالی برجام را بهعنوان پیروزی «اعتدال» در دوران ریاستجمهوری حسن روحانی معرفی کردند که این توافق هستهای از سوی خودِ خامنهای طرحریزی و تایید شده بود.
در حالیکه خبرنگاران خارجی سرگرم گزارش دعواهای زرگری بین جناحهای جمهوری اسلامیاند، مردم ایران دگرگون شدهاند؛ نسلی جوان، جهانی و آشکارا سکولار، سلطه روحانیان بر زندگی خود را پس زده است.
شورش زنان ایران از خیزش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۱۴۰۱ گرفته تا مقاومت مدنی روزانه آنان با حضور بدون حجاب اجباری در خیابانها، پایدارترین چالش علیه جمهوری اسلامی از زمان تاسیس آن است.
اما این داستانها به ندرت از سوی رسانههای غربی روایت میشوند.
اعتراضات در اوج خود توجه خبرنگاران غربی را به خود جلب میکنند؛ اما وقتی اعتراضات بهواسطه سرکوب خونین فروکش میکند، دوباره رسانههای غربی به گزارش داستان قدیمیِ «میانهروهای» موهوم بازمیگردند.
وقتی زنان خبرنگار غربی با حجاب اجباری از تهران روی آنتن ظاهر میشوند، آن را «احترام به فرهنگ محلی» مینامند. اما واقعیت این است که تحمیل و اجبار را با هیچ بهانه فرهنگی نمیتوان موجه جلوه داد.
میلیونها زن ایرانی برای سرپیچی از قانون حجاب، خطر زندانی شدن را به جان میخرند، در حالیکه خبرنگاران خارجی، در همدستی با جمهوری اسلامی، به اطاعت از حجاب اجباری ادامه میدهند.
البته استثناهایی هم وجود دارد. ایزابل یانگ، خبرنگار وایس نیوز، در مستند خود درباره ایران پس از مهسا امینی در سال ۲۰۲۳، صداقت را به دسترسی ترجیح داد و در نتیجه، در میانه کارش از ایران اخراج شد.
از معدود استثنائات که بگذریم، اغلب خبرنگاران غربی، محدودیتهای اعمال شده از سوی جمهوری اسلامی را میپذیرند. همان رسانههایی که به محدودیتهای اعمال شده از سوی دولت دونالد ترامپ در نشستهای خبری در کاخ سفید به شدت اعتراض میکنند، با فروتنی در برابر سانسور جمهوری اسلامی سر خم میکنند.
این چیزی بیش از یک خطای روزنامهنگاری است و شکستی استراتژیک نیز محسوب میشود.
سیاستگذاران غربی برای درک وضعیت داخل ایران، از جمله به گزارشهای روزنامهنگاران غربی متکی هستند. وقتی رسانهها وضعیت ایران را نادرست تفسیر میکنند، دولتهایی که از آنها تغذیه میکنند هم دچار خطا میشوند.
آمریکا و اروپا سالهاست روی «میانهروها» یا «اصلاحطلبانی» شرط بستهاند که وجود خارجی ندارند؛ با روسای جمهوری بیاختیار مذاکره کردهاند و از احتمال فروپاشی درونی جمهوری اسلامی غافل بودهاند.
در نهایت این ایرانیان هستند که هزینه این خطا را میپردازند.
جمله «آنها سوت میزنند، و ما میرویم» جان اسنو باید بر سر در هر اتاق خبری که تحولات ایران را پوشش میدهد حک شود.
این جمله، وارونگی اخلاقیِ روزنامهنگاریِ مبتنی بر دسترسی را به تصویر میکشد: هرچه رژیم بیشتر سوت بزند، رسانهها تندتر میدوند.
ایران امروز کشوری نیست که روزنامهنگاران غربی توصیفش میکنند.
ایران سرزمینی است که میلیونها نفر در آن روزانه در سکوت، شورش میکنند. زنانی که مقررات حجاب اجباری را نادیده میگیرند، رهبران یک انقلاب اخلاقیاند و دیکتاتوری جمهوری اسلامی به این دلیل زنده مانده است که مخالفانش را با گلوله سرکوب میکند. و این همه در حالی است که ناظران بیرونی، پژواکِ روایت مطلوب جمهوری اسلامی هستند.
گزینه پیشِروی روزنامهنگاران غربی روشن است: یا همچنان به اطاعت از سوت ادامه دهند، یا سرانجام به صدای مردم در خیابان گوش بسپارند.
جیدی ونس، معاون رییسجمهوری آمریکا، پیشنهاد داد که پیش از خلع سلاح حماس، نیروهای حافظ صلح بینالمللی با هدف تامین امنیت در غزه مستقر شوند. دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا نیز یکشنبه ۲۷ مهر در اظهارنظری دیگر درباره خلع سلاح حماس گفت که برای این کار «نه زمانبندی مشخصی وجود دارد، نه یک خط قرمز قطعی.»
ترامپ در بخشی از گفتوگویش با شبکه خبری فاکس که یکشنبه ۲۷ مهر پخش شد، با تاکید بر اینکه یک جدول زمانی سختگیرانه برای خلع سلاح حماس تعیین نکرده است، به این گروه هشدار داد که اگر به مفاد توافق آتشبس پایبند نباشد، با زور خلع سلاح خواهد شد.
معاون او نیز همین روز به خبرنگاران گفت: «پیش از آنکه بتوانیم اطمینان حاصل کنیم حماس بهطور کامل خلع سلاح شده است، لازم است برخی از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس نیروهایی به غزه اعزام کنند تا نظم، قانون و امنیت بهطور عملی در این منطقه برقرار شود.»
او افزود: «ما هنوز زیرساخت امنیتی لازم را در اختیار نداریم؛ یعنی متحدان عرب ما در منطقه هنوز یک زیرساخت امنیتی قابل اتکا برای تایید خلع سلاح حماس ایجاد نکردهاند.»
گردانهای عزالدین القسام، شاخه نظامی حماس، با انتشار بیانیهای ادعای ارتش اسرائیل مبنی بر نقض آتشبس از سوی حماس را رد کرد و آن را «دروغ و بیاساس» خواند.
القسام در این بیانیه نوشته است که مناطقی که به گفته ارتش اسرائیل از سوی شاخه نظامی حماس مورد حمله قرار گرفتهاند، «به عنوان منطقه قرمز شناخته میشوند و تحت کنترل کامل اسرائیل هستند.»
این بیانیه همچنین «اقدامهای تلافیجویانه اسرائیل» را نشانهای از تلاش اسرائیل برای «کارشکنی در روند توافق و نابودی آن» دانسته است.

چین آمریکا را به سرقت اسرار و نفوذ به مرکز ملی زمان این کشور متهم کرد و هشدار داد این نفوذها میتوانست ارتباطات، سامانههای مالی، شبکه برق و زمان استاندارد بینالمللی را مختل کند.
چین ایالات متحده را به حملات سایبری گسترده و سرقت اطلاعات حساس از «مرکز خدمات ملی زمان» متهم کرد و هشدار داد که این نفوذ میتوانست موجب اختلال در شبکههای ارتباطی، سیستمهای مالی، تأمین برق و حتی استاندارد جهانی زمان شود.
وزارت امنیت دولتی چین، یکشنبه ۲۷ مهر اعلام کرد که آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) برای مدتی طولانی در حال اجرای عملیات سایبری علیه این مرکز بوده است.
این نهاد در بیانیهای در حساب ویچت خود اعلام کرد که شواهدی از سرقت دادهها و اطلاعات محرمانه از سال ۲۰۲۲ یافته است؛ دادههایی که برای نفوذ به دستگاههای موبایل و شبکه داخلی کارکنان مرکز مورد استفاده قرار گرفتهاند.
وزارت امنیت دولتی چین افزود که آژانس امنیت ملی آمریکا با سوءاستفاده از یک حفره امنیتی در سرویس پیامرسان یک برند خارجی تلفن همراه، در سال ۲۰۲۲ به تلفنهای کارکنان دسترسی پیدا کرد.
در این بیانیه به نام این سرویس پیامرسان اشاره نشده است.
مرکز ملی زمان، یکی از موسسات پژوهشی زیرمجموعه آکادمی علوم چین است که مسئول تولید، نگهداری و پخش زمان استاندارد ملی چین محسوب میشود.
بر اساس بیانیه پکن، ایالات متحده در سالهای ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ نیز تلاش کرده بود به سیستمهای شبکه داخلی و سامانههای زمینی زمانسنجی دقیق این مرکز حمله کند.
سفارت آمریکا در پکن بهطور مستقیم به این اتهامات واکنش نشان نداد، اما در بیانیهای به رویترز گفت: «بازیگران سایبری مستقر در چین شبکههای شرکتهای مخابراتی بزرگ آمریکا و سایر نقاط جهان را هدف گرفته و عملیات جاسوسی گستردهای انجام دادهاند.»
سخنگوی سفارت آمریکا در چین افزود: «چین فعالترین و مداومترین تهدید سایبری علیه شبکههای دولتی، بخش خصوصی و زیرساختهای حیاتی ایالات متحده است.»
در سالهای اخیر، واشینگتن و پکن بارها یکدیگر را به جاسوسی سایبری و حملات دیجیتال سازمانیافته متهم کردهاند.
تازهترین درگیری لفظی چین و آمریکا در حالی رخ میدهد که دو کشور درگیر تنشهای تجاری جدید بر سر کنترل صادرات عناصر کمیاب فرآوریشده از سوی چین و تهدید آمریکا به افزایش تعرفهها بر کالاهای چینی هستند.
دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، ۲۵ مهر در تلاش برای کاهش تنش با پکن اعلام کرد که چین او را مجبور ساخت تا تعرفههای اضافی ۱۰۰ درصد را بر صادرات آن کشور اعمال کند.
ترامپ همچنین گفت که دو هفته دیگر با همتای چینی خود، شی جینپینگ، دیدار خواهد کرد.
ترامپ گفت که تعرفه ۱۰۰ درصدی پیشنهادی او بر کالاهای چینی پایدار نخواهد بود، اما پکن را مسئول بنبست اخیر در مذاکرات تجاری دانست که با تشدید کنترل بر صادرات عناصر کمیاب فرآوریشده از سوی مقامات چینی آغاز شده بود.
چین بیش از ۹۰ درصد عناصر کمیاب فرآوریشده جهان را تولید میکند. این ۱۷ عنصر موادی حیاتی برای صنایع مختلف از خودروهای برقی گرفته تا موتورهای هواپیما و رادارهای نظامی هستند.

رودریگو پاز، سیاستمدار میانهرو از حزب دموکرات مسیحی، در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری بولیوی پیروز شد و رقیب محافظهکار خود، خورخه «توتو» کیروگا، را شکست داد.
این انتخابات در حالی برگزار شد که بولیوی با بدترین بحران اقتصادی چند دهه اخیر دستوپنجه نرم میکند؛ بحرانی که به حدود ۲۰ سال حضور جناح چپ در قدرت پایان داد.
بر اساس نتایج اولیه اعلامشده از سوی هیئت انتخاباتی بولیوی، پاز با ۵۴.۶ درصد آرا در برابر ۴۵.۴ درصد کیروگا پیروز شد. با این حال، حزب او نتوانست اکثریت پارلمانی را به دست آورد و ناگزیر است برای اداره کشور ائتلافهای سیاسی جدیدی تشکیل دهد. او در ۸ نوامبر (۱۸ آبان) رسماً قدرت را در دست خواهد گرفت.
نقطهعطف تاریخی در سیاست بولیوی
این پیروزی پایان دورهای است که از سال ۲۰۰۶ آغاز شد و تا امروز ادامه داشت. در این دوره بولیوی تقریباً بهطور پیوسته تحت حاکمیت جنبش سوسیالیسم (MAS)، حزب تاسیسشده بهدست اوو مورالس، قرار داشت؛ حزبی که سالها از حمایت گسترده اکثریت بومی کشور برخوردار بود.
پاز با برنامهای میانهرو و عملگرایانه وارد رقابت شد: حفظ برنامههای اجتماعی دولتهای پیشین، اما با تمرکز بر رشد اقتصادی به رهبری بخش خصوصی. این رویکرد توانست رأی بسیاری از رأیدهندگان چپگرایی را جلب کند که از جنبش سوسیالیسم ناامید شده بودند ولی نگران سیاستهای ریاضتی کیروگا بودند.
گلاِلدیس گونسالس کالانچه، تحلیلگر اندیشکده گروه بینالمللی بحران به رویترز گفت: «این انتخابات نقطهعطفی در سیاست بولیوی است. کشور در مسیر تازهای قرار گرفته است.»
در لاپاز، پایتخت بولیوی، یکی از رأیدهندگان به رویترز گفت: «فرزندانم از وقتی به دنیا آمدهاند فقط یک دولت را دیدهاند. امیدوارم حالا شاهد گزینههای دیگری باشند.»
بحران اقتصادی در مرکز رقابت
اقتصاد شکننده بولیوی، محور اصلی رقابتها بود. صادرات گاز طبیعی، ستون اقتصاد کشور، بهشدت کاهش یافته، تورم در بالاترین سطح ۴۰ سال اخیر است و کمبود سوخت زندگی روزمره مردم را مختل کرده است.
هر دو نامزد وعده دادند مدل اقتصادی دولتی دوران حکومت جنبش سوسیالیسم را اصلاح کنند، اما پاز طرفدار اصلاح تدریجی از جمله با مشوقهای مالیاتی برای کسبوکارهای کوچک و خودمختاری مالی مناطق بود در حالی که کیروگا به دنبال تعدیل شدید بودجه و درخواست وام از صندوق بینالمللی پول بود.
پاز دو روز پیش از انتخابات در گفتوگو با رویترز گفت: «میخواهیم اقتصاد را برای مردم بسازیم، نه برای دولت. دوران جدیدی از دموکراسی بولیوی آغاز شده است.»
پس از سالها که بولیوی عمدتاً با روسیه و چین همسو بود، پاز وعده داده است روابط دیپلماتیک با غرب، از جمله ایالات متحده را بهبود بخشد.
کارزار پاز تا حد زیادی به لطف ادمَن لارا، معاون او و افسر سابق پلیس که با ویدیوهای افشاگرانه در تیکتاک شهرت یافته بود، رونق گرفت. محبوبیت مردمی لارا به پاز کمک کرد تا با رأیدهندگان جوانتر و اقشار کارگری ارتباط برقرار کند.
چالشهای فوری دولت جدید
اقتصاددانان هشدار میدهند دولت پاز با چالشهایی فوری از جمله تامین سوخت، تثبیت نرخ ارز و تشکیل ائتلافهای پایدار در پارلمان چند پاره روبهرو است.
وزیر پیشین نفت و گاز اعلام کرده بود شرکت ملی انرژی بولیوی برای واردات سوخت با کمبود ارز خارجی مواجه است.
پاز گفت از هماکنون در حال مذاکره با تامینکنندگان سوخت برای پرداختهای معوقه است تا ورود گازوئیل و بنزین در روزهای ابتدایی پس از تحلیف تضمین شود.
او همچنین وعده داده یارانههای همگانی سوخت را بهتدریج حذف و به جای آن حمایت هدفمند از اقشار آسیبپذیر برقرار کند، در حالی که صنایع بزرگ باید بهای واقعی سوخت را بپردازند.
پاز گفت: «بازار باید خودش را با قیمتها تطبیق دهد، اما دولت تا زمان احیای اقتصاد، از بخشهای ضعیفتر حمایت خواهد کرد.»
پارلمان چندقطبی و احتمال شروع اعتراضات
حزب دموکرات مسیحی (PDC) به رهبری پاز در مجلس نمایندگان ۴۹ کرسی از ۱۳۰ کرسی و در سنا ۱۶ کرسی از ۳۶ کرسی را به دست آورد، در حالی که ائتلاف کیروگا ۴۳ کرسی در مجلس و ۱۲ کرسی در سنا کسب کرد؛ وضعیتی که احتمال درگیری سیاسی و لزوم ائتلافسازی گسترده را نشان میدهد.
اتحادیه اصلی کارگری کشور، مرکز کارگران بولیوی (COB)، هشدار داده که هرگونه تهدید علیه «دستاوردهای اجتماعی و اقتصادی» سالهای گذشته میتواند باعث تظاهرات خیابانی شود.
با این حال، بسیاری از تحلیلگران معتقدند که پیروزی پاز فرصتی نادر برای بازتعریف مدل اقتصادی و سیاسی بولیوی پس از دوران مورالس فراهم کرده است؛ تلاشی برای عبور از دو دهه سیاستهای دولتی به سمت اقتصادی بازتر اما همچنان اجتماعی.





