این تصمیمها بهعنوان تغییری برای مقابله با بحران جلوه داده شد، اما در عمل بیش از آنکه به معنای تحول باشد، تکرار همان چهرهها و همان منطق نهادی است.
ایجاد شورای دفاع و انتصاب لاریجانی علاوه بر کارکرد عملیاتی، حامل یک پیام سیاسی نیز است؛ القای تصویری از تغییر و چابکسازی در بالاترین سطح تصمیمگیری امنیتی.
در این چارچوب، اصلاحطلبان و بخشهایی از جریان «میانهرو» تلاش میکنند این انتصاب را بهعنوان نشانهای از گشایش و عقلانیت معرفی کنند، حتی اگر چهره بازگشته سابقهای عمیقا امنیتی و پیوندی دیرینه با سختترین سیاستهای جمهوری اسلامی داشته باشد.
در سطح ساختاری، این تغییرات بهجای شکستن الگوی تصمیمگیری متمرکز و ناکارآمد، آن را در قالبی تازه بازتولید میکند.
شورای دفاع بهعنوان نهادی تازه در دل ساختار امنیتی، وعده تسریع تصمیمگیری را میدهد، اما ترکیب و منطق عمل آن تفاوت چندانی با شوراهای پیشین ندارد.
در نتیجه، این تحرکات بیش از آنکه نقطه شروع اصلاحات نهادی باشند، به وصلهپینهای شبیهاند که هدف اصلیشان حفظ ساختار موجود با کمترین هزینه سیاسی و بیشترین جلوه رسانهای از «تغییر» است.
تکنوکراتها و ایدئولوگها در یک زمین بازی
بازگشت لاریجانی بلافاصله به میدان جدال روایتی میان جریانهای مختلف سیاسی داخل ایران بدل شد.
از یک سو، روزنامه اصولگرای همشهری با دفاع تمامقد از این انتصاب، آن را نماد «تجربه، عقلانیت و نگاه مردمی در خدمت امنیت ملی» خواند.
در این روایت، لاریجانی فردی معرفی میشود که در موضوعاتی چون «حجاب، فیلترینگ و حکمرانی سایبری» میتواند تصمیماتی عقلانی و کاربردی بگیرد.
برخی دیگر، بهویژه اصلاحطلبان، بر این باورند که این انتخاب نشاندهنده درایت نظام سیاسی برای تعامل با داخل و خارج است. آنها این اقدام را گامهای اولیه برای اصلاح و بازگشت به مردم معنا کردهاند.
در سوی دیگر، سعید جلیلی، چهره شاخص جریان پایداری، با زبانی آشکارا ایدئولوژیک بعد از انتصاب لاریجانی به زمزمههای مذاکره تاخته است.
او در شبکه اجتماعی ایکس مذاکره با غرب را به «گوسالهپرستی» قوم بنیاسرائیل تشبیه کرد و نوشت: «عدهای امروز پس از اینکه دشمن در وسط مذاکره به ما حمله کرد و ملت ایران پیروز شد، مجدد دم از مذاکره میزنند!»