علی لاریجانی؛ بازجوی فیلسوف، سپاهی با لباس مبدل

در ساختار قدرت جمهوری اسلامی، چهرههایی هستند که لبخند میزنند، کتاب میخوانند و از فلسفه و منطق سخن میگویند، اما در واقع ستونفقرات دستگاه سرکوباند.
در ساختار قدرت جمهوری اسلامی، چهرههایی هستند که لبخند میزنند، کتاب میخوانند و از فلسفه و منطق سخن میگویند، اما در واقع ستونفقرات دستگاه سرکوباند.
علی لاریجانی یکی از آنهاست. چهرهای دانشگاهی، اما با سابقه نظامی و ذهنیتی امنیتی. کسی که هم در سرکوب داخلی نقش محوری داشته و هم در تغذیه گروههای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه.
از لباس سپاه تا میز سیاست
لاریجانی از نخستین سالهای پس از انقلاب، عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. برخلاف ظاهر امروزش، روزگاری یونیفورم نظامی بر تن داشت و در جبهه فرهنگی و اطلاعاتی سپاه فعالیت میکرد. از اولین چهرههای جوان سپاهی بود که با ریشی آشفته، پلههای ترقی در ساختار جمهوری اسلامی را طی کرد.
او ترجیح میدهد این بخش از کارنامهاش کمتر دیده شود، اما حذفشدنی نیست. با اینکه علی لاریجانی خود میگوید آن موقع «وظیفه» بود که در سپاه حضور داشته باشد و بعد از جنگ این «وظیفه» را حضور در وزارت ارشاد دیده است؛ اما او بهتر از هر کسی میداند که چگونه با لباس سپاه وارد ساختار قدرت شد و تنها شکل لباسش را عوض کرد، نه ماموریتش را.
ماموریتی که از ابتدا روشن بود؛ تبیین ایدئولوژی رسمی نظام و روایتسازی در خدمت سرکوب. او از همه ابزارهای ممکن استفاده کرد تا این نقش را تثبیت کند؛ از رسانه تا مجلس، از دیپلماسی تا ارتباط خانوادگی و ریشهای با روحانیون تندرو شیعه در قم.
«هویت»؛ رسانه در خدمت بازجویی
دهه هفتاد را شاید بسیاری با برنامه تلویزیونی «هویت» به خاطر آوردند. محصولی از صداوسیمای تحت مدیریت علی لاریجانی؛ جایی که اعترافات اجباری، حذف فرهنگی و ساختن «دشمن داخلی» از روشنفکران و دانشگاهیان به رویه تبدیل شد.
در آن دوران، دهها نویسنده، شاعر، مترجم و دانشجو صرفاً بهخاطر اندیشه یا حضور در جمعی فرهنگی به خیانت متهم شدند. لاریجانی، صداوسیما را به ابزار رسمی بازجویی تبدیل کرد و پایهگذار الگویی شد که تا امروز در جمهوری اسلامی ادامه دارد: اعتراف مقابل دوربین.
ارتباط برنامه «هویت» با سخنرانیهای علی خامنهای درباره «تهاجم فرهنگی» و «ناتوی فرهنگی» مستقیم، آشکار و کاملاً هدفمند است. این برنامه را باید نه صرفاً یک تولید رسانهای، بلکه بازوی اجرایی یک دکترین ایدئولوژیک-امنیتی دانست که رأس نظام آن را تعریف کرد و سازمان صداوسیما در دوران علی لاریجانی آن را اجرا کرد.
کنفرانس برلین؛ رسانه بهمثابه سلاح
ماجرای کنفرانس برلین در سال ۱۳۷۹ نقطه عطف دیگری است. گروهی از روشنفکران ایرانی به دعوت رسمی در نشستی فرهنگی در آلمان شرکت کردند. دستگاه سرکوب، با هدایت مستقیم لاریجانی، بهسرعت وارد عمل شد. صداوسیما با تدوینهای جهتدار، تحریف صحنهها و گزارشهای تحریکآمیز، افکار عمومی را علیه شرکتکنندگان شوراند. البته اینجا هم دستگاه پروپاگاندا جمهوری اسلامی تحت مدیریت علی لاریجانی تنها مسئولیت تهییج یا زمینهسازی سرکوب را نداشت، بلکه خود بخشی از دستگاه امنیتی نظام اقدام کرد تا جایی که به گفته برخی از بازداشتشدگان، ماموران امنیتی هنگام بازجویی نسخه ضبط شده گزارشهای صداوسیما را پخش و بهعنوان «مدرک جرم» نشان میدادند.
خانوادهای در خدمت سرکوب
علی لاریجانی تنها بازیگر این میدان نبود. برادرانش، صادق، باقر، فاضل و محمدجواد، هر یک در نقطهای کلیدی از دستگاه حاکم مستقر بودند؛ از ریاست قوه قضائیه تا عضویت در شورای نگهبان. خاندان لاریجانی، عملاً به یک «شبکه خانوادگی قدرت» در خدمت تثبیت نظم سرکوب تبدیل شدند.
در این هلدینگ خانوادگی، علی لاریجانی پیوند دهنده سیاست رسمی با عملیات امنیتی بود؛ چه در صداوسیما، چه در مجلس و چه در حوزه دیپلماسی امنیتی.
افسر رابط با تروریسم منطقهای
با ورود لاریجانی به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، نقش او از مدیر رسانه به مامور راهبردی منطقهای تغییر یافت. او به چهرهای کلیدی در هماهنگی با حزبالله لبنان، حماس و جهاد اسلامی تبدیل شد. نقشش دیگر دیپلماتیک نبود؛ او افسر رابط نیروی قدس سپاه با هماهنگی قاسم سلیمانی با گروههای نیابتی جمهوری اسلامی در خاورمیانه بود.
در این مسیر ترکیب لاریجانی و سلیمانی مشخص بود، یک ماموریت مشترک برای صدور بحران، تغذیه تروریسم و تثبیت نفوذ ایران با هزینه مردم. شاید اولین نشانههای آنچه بعدتر به ترکیب میدان و دیپلماسی مشهور شد از همینجا کلید خورد. جایی که علی لاریجانی در قامت دیپلمات لبخند میزد و فعالیتهای قاسم سلیمانی را توجیه میکرد.
مجلس، مهر تایید بر سرکوب
ریاست علی لاریجانی بر مجلس شورای اسلامی، ادامه همان ماموریت امنیتی بود. از تصویب طرحهای محدود کننده اینترنت و رسانه گرفته تا سکوت در برابر سرکوب خونین خیابانی، لاریجانی همواره در کنار نهادهای سرکوب ایستاد. ظاهر موجه و سخنان حسابشدهاش، فقط ماسکی بود بر نقش همیشگیاش در تثبیت ساختار پلیسی جمهوری اسلامی.
ماموریت ادامه دارد
علی لاریجانی نه تحولخواه است، نه میانهرو. او از ابتدا مامور بود؛ مامور سرکوب داخلی و پشتیبانی از تروریسم خارجی. ماموریتی که از سپاه پاسداران و وزارت ارشاد شروع شد، به صداوسیما رسید، از مجلس گذشت و حالا دوباره به شورای عالی امنیت ملی برگشته است.
لاریجانی، امروز با چهرهای «متعادل» معرفی میشود، اما پروندهاش سند زندهای است از شکلگیری جمهوری اسلامی بهعنوان یک نظام بازجو-محور. نظامی که نه الزاما با گلوله، که با قاب تلویزیون، نه با کودتا، که با تصویب قانون، صدای مردم را سرکوب میکند. و لاریجانی، یکی از معماران همین نظم است.