بحران جهانی پلاستیک با هزینه سالانه ۱.۵ تریلیون دلار برای سلامت انسان

نشریه پزشکی لنست هشدار داد تولید پلاستیک از سال ۱۹۵۰ تاکنون بیش از ۲۰۰ برابر افزایش یافته و در هر مرحله، از استخراج تا دفع، سلامت انسان را تهدید میکند.

نشریه پزشکی لنست هشدار داد تولید پلاستیک از سال ۱۹۵۰ تاکنون بیش از ۲۰۰ برابر افزایش یافته و در هر مرحله، از استخراج تا دفع، سلامت انسان را تهدید میکند.

اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، اعلام کرد هر طرحی که بتواند «حق غنیسازی در ایران» را تامین کند، در مذاکرات هستهای قابل بررسی خواهد بود.
بقایی دوشنبه ۱۳ مرداد در نشست خبری هفتگی خود به طرح «مناره» ارائهشده از سوی محمدجواد ظریف، وزیر خارجه دولت حسن روحانی، واکنش نشان داد و گفت خود او بهتر میتواند درباره جزییات طرحش توضیح دهد.
او افزود راهاندازی «کنسرسیوم» موضوع جدیدی نیست و از سالها پیش و در جریان مذاکرات، این ایده بهعنوان یکی از ابتکارها مطرح بوده، اما تهران هیچگاه وارد جزییات اجرایی آن نشده است.
سخنگوی وزارت خارجه تاکید کرد در کشوری که موضوع هستهای و مسائل مرتبط با آن نزدیک به دو دهه در دستور کار رسمی سیاست خارجی قرار داشته، تلاش افرادی مانند ظریف برای بیان دیدگاهها و ارائه پیشنهادهایشان «امری طبیعی» است.
پیش از جنگ ۱۲ روزه، پنج دور مذاکرات هستهای میان تهران و واشینگتن برگزار شد، اما با تاکید مقامهای جمهوری اسلامی بر ادامه غنیسازی در خاک ایران، گفتوگوها به بنبست رسید.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، هفتم مرداد در سخنرانی خود به مناسبت چهلم کشتهشدگان جنگ اخیر، بهصورت تلویحی بر ادامه غنیسازی در خاک ایران تاکید کرد و گفت ملت ایران «دین و دانش» خود را رها نمیکند.
بقایی در ادامه اظهارات خود گفت: «ما همواره تاکید کردهایم موضوع غنیسازی در ایران، بهعنوان بخشی لاینفک از حقوق جمهوری اسلامی در چارچوب معاهده منع اشاعه، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.»
او اضافه کرد تهران هر طرحی را که قادر باشد «این مولفه مهم را تامین و تضمین کند»، قابل بررسی میداند.
در روزهای اخیر گمانهزنیها درباره سرنوشت ذخایر اورانیوم غنیشده حکومت ایران و همچنین احتمال فعالسازی مکانیسم ماشه از سوی آلمان، فرانسه و بریتانیا، موسوم به تروئیکای اروپایی، بالا گرفته است.
مناره چیست و آیا میتواند جانشین کنسرسیوم منطقهای شود؟
ظریف و محسن بهاروند، سفیر سابق جمهوری اسلامی در بریتانیا، ۹ مرداد در یادداشت مشترکی در روزنامه گاردین، طرحی تازه برای «همکاری هستهای صلحآمیز در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و کاهش تنشها در منطقه» پیشنهاد کردند.
آنها نام این طرح را «مناره» گذاشتند که مخفف عبارت انگلیسی معادل «مرکز تحقیق، توسعه و پیشرفت هستهای در خاورمیانه» است.
به گفته آنها، مناره نهادی منطقهای با امکان عضویت تمام «کشورهای واجد شرایط خاورمیانه و شمال آفریقا» خواهد بود. شرط عضویت هم رد توسعه یا استقرار سلاح هستهای و تعهد به راستیآزمایی متقابل در زمینه پایبندی به این اصل عنوان شده است.
مناره در ازای این تعهد، به اعضا کمک خواهد کرد تا از «فناوری صلحآمیز هستهای» در حوزههایی چون تولید انرژی، پزشکی، کشاورزی و پژوهش علمی بهرهمند شوند.
بر اساس این یادداشت، دفتر مرکزی مناره در یکی از کشورهای عضو مستقر میشود و دفاتر منطقهای و احتمالا تاسیسات مشترک غنیسازی در دیگر کشورها راهاندازی خواهند شد.
همچنین هیات امنایی متشکل از نمایندگان ملی وظیفه نظارت بر فعالیت اعضا را بر عهده خواهند داشت و ناظران بینالمللی از سازمان ملل، شورای امنیت و آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز دعوت خواهند شد.
ظریف و بهاروند خواهان حمایت کشورها از این طرح شدند و تاکید کردند یک نشست منطقهای تحت نظارت سازمان ملل و با حمایت قدرتهای جهانی میتواند پایهگذار این ابتکار باشد.
در جریان مذاکرات پیشین تهران و واشینگتن، چندین بار موضوع تاسیس «کنسرسیوم منطقهای غنیسازی اورانیوم» مطرح شد.
پیشتر در ۱۴ خرداد، پایگاه خبری آکسیوس به نقل از یک مقام ارشد جمهوری اسلامی گزارش داد تهران آماده است چارچوب یک توافق هستهای با آمریکا را بر پایه این ایده بنا کند، مشروط بر آنکه چنین کنسرسیومی در داخل خاک ایران مستقر باشد.
دونالد ترامپ، رییسجمهوری ایالات متحده، ۹ مرداد بار دیگر اعلام کرد برنامه هستهای حکومت ایران در پی حمله هوایی آمریکا در اول تیر نابود شده است.
او در عین حال هشدار داد جمهوری اسلامی ممکن است فعالیتهای هستهای خود را در سایتهای جدید از سر بگیرد.

۱۹ مقام ارشد امنیتی پیشین اسرائیل با انتشار ویدیویی مشترک، خواستار پایان جنگ در غزه شدند و استدلال کردند اسرائیل در این کارزار بیش از آنکه به پیروزی رسیده باشد، متحمل زیان شده است. همزمان، بیش از ۶۰۰ مقام امنیتی پیشین اسرائیل در بیانیهای جداگانه، درخواست مشابهی را مطرح کردند.
۱۹ مقام سابق اسرائیلی در بیانیه تصویری خود که دوشنبه ۱۳ مرداد منتشر شد، هشدار دادند جنگ غزه به «دلایل سیاسی» ادامه پیدا کرده است، نه بر اساس «محاسبات و تصمیمات راهبردی نظامی».
در میان امضاکنندگان این بیانیه روسای پیشین ستاد کل ارتش، موساد، شینبت (سازمان اطلاعات و امنیت)، پلیس و نهادهای اطلاعاتی اسرائیل به چشم میخورند؛ از جمله ایهود باراک، نخستوزیر پیشین، موشه یعلون و دن خلوتص، دو رییس پیشین ستاد کل ارتش و یورام کوهن، رییس سابق شینبت.
راوی ویدیو در ابتدای آن گفت هر یک از این ۱۹ نفر در جلسات کابینه حضور داشتهاند، در حلقههای تصمیمگیری حساس فعالیت کردهاند، در فرآیندهای بسیار ظریف و امنیتی نقش داشتهاند و مجموعا بیش از هزار سال تجربه در حوزه امنیت ملی و دیپلماسی دارند.
امضاکنندگان این بیانیه گفتند جنگ غزه مدتها پیش میتوانست پایان یابد و از دولت خواستند با یک آتشبس دائم و توافق جامع برای آزادی گروگانها، جنگ را متوقف و همه گروگانهای باقیمانده را بهطور کامل آزاد کند.
در روزهای اخیر و در پی اقدام حماس و جهاد اسلامی در انتشار تصاویر دو گروگان اسرائیلی، فشارها بر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر این کشور، شدت گرفته است.
امی آیالون، رییس پیشین شینبت، جنگ غزه را «در ابتدا عادلانه و برای دفاع از خود» خواند و در عین حال گفت وقتی اسرائیل به همه اهداف نظامی خود دست یافت و به پیروزی درخشانی در برابر دشمنانش رسید، این جنگ دیگر عادلانه نبود.
به گفته او، این نبرد اکنون اسرائیل را به سمت از دست دادن «امنیت و هویتش» سوق داده است.
عاموس مالکا، رییس پیشین اطلاعات نظامی، نیز گفت اسرائیل بیش از یک سال است از نقطهای که میتوانست با موفقیت عملیاتی به جنگ پایان دهد، عبور کرده است.
نداو آرگامان، رییس پیشین شینبت و تامیر پاردو، رییس سابق موساد، هم وضعیت کنونی اسرائیل را «در آستانه شکست» توصیف کردند.
موشه یعلون و یورام کوهن دولت نتانیاهو را متشکل از «تندروها» و «اقلیتی حاکم بر سیاست» خواندند که اسرائیل را به «مسیری غیرعقلانی» کشانده است.
این مقامات امنیتی پیشین از جانشینان کنونی خود خواستند که در برابر ادامه جنگ موضعگیری کنند.
همچنین بیش از ۶۰۰ مقام امنیتی پیشین اسرائیل، از جمله روسای سابق دستگاههای اطلاعاتی، در نامهای از دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، خواستند به دولت اسرائیل برای پایان جنگ در غزه فشار وارد کند.

کاترین شکدم، پژوهشگر یهودی بریتانیایی-فرانسوی، در یادداشتی نوشت جمهوری اسلامی با بهرهگیری از راهبرد تفرقهافکنی، در پی تضعیف وحدت و همبستگی میان گروههای مختلف در ایران است.
شکدم که اکنون بهعنوان تحلیلگر سیاسی و سخنگوی یک نهاد حامی اسرائیل با نام «ما به اسرائیل ایمان داریم» فعالیت میکند، دوشنبه ۱۳ مرداد در روزنامه جروزالم پست نوشت جمهوری اسلامی تنها به فریب دادن مردم خود قانع نیست و جاهطلبیهایش تا مجذوب ساختن غرب با روایتی از مظلومنمایی نیز امتداد یافته است.
او هشدار داد حکومت ایران «کیمیاگری کهنِ تبدیل مظلومنمایی به ابزاری برای امپراتوریسازی» را به کمال رسانده است.
در ادامه بخشهایی از این یادداشت را میخوانید.
نمیتوان در برابر مهارتی که با آن همزمان نقاب مظلومیت بر چهره میزند و داس سرکوب را به حرکت درمیآورد، شگفتزده نشد. این مظلومیت نه بهعنوان وضعیتی تاسفبار، بلکه همچون گرزی درخشان است؛ سلاحی صیقلخورده برای بریدن، خلع سلاح کردن و خاموش ساختن.
به طبقهبندی انسانها در جمهوری اسلامی نگاه کنید؛ این حکومت انسانها را بر پایه قومیت، مذهب یا گرایش جنسی جدا میسازد. هر ویژگی هویتی را بیرون میکشد، به نمایش میگذارد و سپس آن را چون تیغی برای پاره کردن تار و پود جامعه بهکار میگیرد؛ کُرد در برابر آذری، سنی در برابر شیعه، زن در برابر مرد.
این حکومت بهخوبی دریافته که برای تضعیف یک ملت، نخست باید پیوندهای وحدت آن را گسست و مردم را به قبیلههایی متخاصم تقلیل داد.
وقتی همه بندهای ملت بودن از هم گسسته شود، چه میماند؟ تنها ایدئولوژی؛ اما نه یک ایدئولوژی پویا و زندگیبخش، بلکه جزماندیشی خشک و بیروح، همچون یک نقاشی تکرنگ که بر پیکره تمدنی رنگارنگ کشیده شده باشد.
ملاها حکومتی بنا کردهاند که نهتنها اطاعت، بلکه همدستی میطلبد؛ یک اتاق پژواک بیپایان که در آن از شهروندان انتظار میرود شعارهای روز را تکرار کنند و چشم بر خشونتی ببندند که ستونهای آن را نگه میدارد.
ایدئولوژی که روزی ابزاری در خدمت دولت بود، اکنون خود به بتی بدل شده که در هر محراب، قربانی میطلبد: از حقیقت، از فردیت و از عشق.
تبلیغات جمهوری اسلامی چگونه عمل میکند؟
با این حال، حکومت ایران تنها به فریب مردم خود قانع نیست و جاهطلبیهایش فراتر از مرزهایش میرود. تهران با جذابیتی نرم و فریبکارانه، همچون یک شیاد حرفهای، غرب را با روایتی از مظلومیت چنان مجذوب کرده که حتی روشنفکرترین ذهنها نیز فریب آن را خوردهاند.
روشنفکران غربی که در احساس گناه پسااستعماری غوطهورند، ایران را نه یک زندان تئوکراتیک، بلکه شهیدی «بد فهمیده شده» میپندارند؛ ملتی شریف که قربانی زورگویی امپریالیستها شده است. تهران حتما از تماشای این نمایش مضحک خندهاش میگیرد! آنکه هم زندانبان است و هم زندانی، هم ستمگر است و هم ستمدیده، بیتردید استاد تبلیغات است.
جمهوری اسلامی دهههاست این بازی را با شکیبایی عنکبوتی که تار میتند، پیش میبرد. هر تار با دقت تنیده میشود: یک سخنرانی در اینجا، یک مانور دیپلماتیک در آنجا، یک صحنهسازی حسابشده برای برانگیختن خشم و جلب توجه رسانههای جهانی.
در این میان، غرب هر بار فریب میخورد؛ ژست میگیریم، بیانیه صادر میکنیم، تحریم اعلام میکنیم، اما پشت این کلمات سختگیرانه، ارادهای برای رویارویی با پوسیدگی بنیادین وجود ندارد.
دانشجویان ما شاید غمانگیزترین قربانیان این نمایش باشند. از کلاسهای درس دانشگاه کمبریج تا پردیسهای کالیفرنیا، از جا برمیخیزند و خود را پاسداران عدالت، حامیان مظلومان میخوانند. اما عدالت چه کسی؟ مظلومیت چه کسی را بازگو میکنند؟ دقیقا همان روایتهایی که تهران با وسواس پرورانده است.
انگار جمهوری اسلامی در میان جوانان غرب عروسکی سخنگو یافته؛ جملاتی در دهانشان میگذارد که ظاهری شریف دارند، اما تنها برای پنهان کردن بیرحمی طراحی شدهاند.
چگونه و چرا این فریب کارگر افتاد؟
چگونه چنین شد؟ چگونه وارثان عقلانیت عصر روشنگری و اندیشه لیبرال، چنین تمامعیار فریب خوردند؟ بخشی از پاسخ در خودپسندی اخلاقی ما نهفته است. ما عاشق آنیم که خود را درستکار بدانیم؛ عاشق صحنهسازیهای قهرمانانهایم که در آن مشت بر میز میکوبیم و با تبهکاران تاریخی فرضی درمیافتیم.
پس وقتی تهران زمزمههایی از ظلم غربی در گوشمان میخواند، گوش میسپاریم. سر تکان میدهیم. یادداشت برمیداریم. ساختارهایی پیچیده برای سرزنشگری میسازیم و به راحتی فراموش میکنیم که ستمگر واقعی در این داستان نه «غرب» انتزاعی، بلکه رژیمی است که مردم خود را به زندان میاندازد، شاعران را شلاق میزند و زنان را سنگسار میکند.
این روش کار جمهوری اسلامی است: تفرقه بینداز، سردرگم کن، وارونه جلوه بده.
رهبران حکومت ایران بسیار بهتر از ما دریافتهاند که میدان نبرد قرن بیستویکم نه دشتهای بیابانی، بلکه ذهن انسانهاست. آنها جنگ را نه صرفا با تانک و هواپیما - که آنها را نیز دارند - بلکه با روایتها، با داستانها، با ترکیبی فریبنده از رنج و شکوه به پیش میبرند؛ ترکیبی که حتی فرهیختهترین انسانها را به همدستانی نادان بدل میسازد.
آنها بهدنبال تصرف سرزمین نیستند، بلکه خیال را فتح میکنند؛ در پی استعمار واژگان اخلاقی جهاناند.
در همین حال، درون ایران، مردم با رنجهایی زندگی میکنند که حتی درکشان دشوار است: فشار اقتصادی روزمره، تشدیدشده با فساد و سوءمدیریت، تهدید دائمی بازداشت یا سرنوشتی بدتر برای کسانی که زبان میگشایند؛ فضای خفقانآور ایدئولوژیک که از کلاس درس تا اتاق خواب را فراگرفته است.
اما صدای این رنجها هم در هیاهوی تبلیغات رژیم و هم در همصدایی ناآگاهانه برخی روشنفکران خوشنیت اما گمراه غربی گم میشود؛ آنان که استبداد را با مقاومت و قساوت را با شجاعت اشتباه میگیرند.
جمهوری اسلامی از این سردرگمی تغذیه میکند. میداند تا زمانی که جهان در جدال میان شرق و غرب، میان دانشجویان معترض و دولتهای بهاصطلاح جنگطلب باقی بماند، سلطهاش ادامه خواهد یافت. این رژیم همچون تردستیکار ماهریست که وقتی ما مشغول بحث بر سر ترفندش هستیم، جادوی واقعی را در جایی دیگر و دور از چشم اجرا میکند.
ما درباره تحریمها بحث میکنیم، درگیر پیچوخم دیپلماسی میشویم و در همین حین، تهران گامبهگام بنیانهای ملی بودن را از هم میگشاید و ایران را به ظرفی توخالی بدل میکند که تنها بخارهای ایدئولوژی در آن موج میزند.
تراژدی اینجاست: مردم ایران، رژیم ایران نیستند. آنان نه همان آخوندهایی هستند که بهدروغ به نامشان سخن میگویند و نه همان پاسدارانی که با گلوله و باتون سکوت را تحمیل میکنند. آنان مردمیاند سرافراز، گوناگون و زیبا؛ وارثان یکی از کهنترین تمدنهای جهان که در قفسی آهنین گرفتار آمدهاند. غرب، در اشتیاق خود برای عادل جلوه کردن، بارها این تمایز بنیادین را از یاد برده است.
پس باید نقابها، روایتها و افسانههای دمدستی را کنار زد. باید جمهوری اسلامی را آن گونه که هست دید: نه قربانی، بلکه شکارچی؛ نه چراغ راه مقاومت، بلکه کارخانه دروغ.
باید شجاعت آن را داشت تا کسانی را که چه از سر سادهدلی و چه از سر غرور، روایات این حکومت را بهجای حقیقت بازگو میکنند، به چالش کشید. در غیر این صورت، خود در زهر و توهمی شریک میشویم که نهتنها ایران، بلکه شفافیت اخلاقی جهان را آهسته آهسته میفرساید.

بیش از سه هزار و ۲۰۰ کارگر فعال در خط تولید جتهای جنگنده شرکت بوئینگ، در اعتراض به برآورده نشدن خواستههایشان دست به اعتصاب زدند.
خبرگزاری رویترز نوشت این کارگران که در بخش مونتاژ جنگندههای بوئینگ در منطقه سنتلوئیس و ایالت ایلینوی مشغول به کار هستند، دوشنبه ۱۳ مرداد و پس از رد دومین پیشنهاد قراردادی شرکت، اعتصاب خود را آغاز کردند.
بخش دفاعی شرکت بوئینگ اعلام کرد برای این اعتصاب آماده است و قصد دارد با اجرای یک طرح اضطراری، از افرادی که عضو اتحادیههای کارگری نیستند، برای ادامه فعالیت خود استفاده کند.
بوئینگ افزود قراردادی که مورد قبول کارگران قرار نگرفت، یک توافق چهار ساله بود که افزایش میانگین دستمزدها تا حدود ۴۰ درصد، افزایش عمومی ۲۰ درصدی حقوق، پاداش پنج هزار دلاری برای تصویب قرارداد، افزایش دورهای حقوق و مرخصیهای بیشتر از جمله مرخصی استعلاجی را شامل میشد.
دَن گیلیان، معاون شرکت بوئینگ و مدیرکل تاسیسات این شرکت در سنتلوئیس، در بیانیهای گفت: «مایه تاسف است که کارکنان ما در سنتلوئیس پیشنهادی را رد کردند که شامل رشد میانگین دستمزدها تا ۴۰ درصد بود.»
در سوی دیگر، تام بولینگ، رییس ناحیه ۸۳۷ اتحادیه بینالمللی ماشینکاران و کارکنان صنایع هوافضا، در بیانیهای اعلام کرد: «اعضای ما شایسته قراردادی هستند که بازتابدهنده مهارت، تعهد و نقش حیاتی آنها در دفاع ملی [آمریکا] باشد.»

رویترز نوشت دومین قرارداد پیشنهادی بوئینگ به کارگران این شرکت تا حد زیادی مشابه پیشنهاد نخست بود که هفته گذشته با اکثریت قاطع مورد قبول قرار نگرفت.
کارگران ناحیه ۸۳۷ مسئول مونتاژ جنگندههای اف-۱۵ و اف/اِی-۱۸، هواپیمای آموزشی تی-۷ و پهپاد سوخترسان امکیو-۲۵ هستند؛ پهپادی که برای نیروی دریایی ایالات متحده در دست طراحی و توسعه است.
شرکت بوئینگ پس از امضای قرارداد ساخت جنگنده اف-۴۷اِی برای نیروی هوایی آمریکا در سال جاری، روند گسترش تاسیسات تولیدی خود در منطقه سنتلوئیس را آغاز کرده است.
پیشتر در هفتم مرداد، کلی اورتبرگ، مدیرعامل بوئینگ، تاثیر اعتصاب کارکنان بر فعالیت این شرکت را کماهمیت توصیف کرد و گفت بوئینگ سال گذشته نیز از پسِ اعتصاب هفت هفتهای ۳۳ هزار تن از اعضای خود در ناحیه ۷۵۱ در شمال غربی آمریکا که در خط تولید جتهای مسافربری فعال هستند، برآمده بود.
او افزود: «بیش از حد نگران پیامدهای اعتصاب نیستم. آن را مدیریت خواهیم کرد.»
اعتصاب ناحیه ۷۵۱ در آن مقطع زمانی، پس از تصویب قراردادی چهار ساله با افرایش ۳۸ درصدی دستمزدها پایان یافت.

یک مطالعه جدید در دانشگاه مونترال نشان داد که بزرگسالان مبتلا به اختلال کمتوجهی-بیشفعالی یا ایدیاچدی حین انجام فعالیتهای دشوار بیشتر از دیگر همسالان خود به شنیدن موسیقی پسزمینه و محرک تمایل دارند.
این مطالعه با هدف شناسایی عادتهای شنیداری افراد مبتلا به ایدیاچدی و مقایسه آن با افراد بدون این اختلال انجام شد.
تیم پژوهش یک نظرسنجی آنلاین شامل پرسشهایی درباره عادتهای شنیداری، علاقهمندیها و ترجیحات در حوزه موسیقی و آثار قابل درک موسیقی پسزمینه بر عملکرد شناختی و عاطفی طراحی کرد. ۴۳۴ نفر در بازه سنی ۱۷ تا ۲۴ سال در این نظرسنجی شرکت کردند و به دو گروه دارای اختلال کمیتوجهی-بیشفعالی و بدون این اختلال تقسیم شدند.
پژوهشگران دریافتند که بیشترِ بزرگسالان جوان حین فعالیتهای شناختی سخت مانند مطالعه و حل مسئله و نیز در فعالیتهای سبکتر مانند نظافت، آشپزی و ورزش، به موسیقی پسزمینه گوش میدهند. اما افراد دارای ایدیاچدی گزارش دادند که حین مطالعه و ورزش اتکای بیشتری به موسیقی دارند و حین فعالیتهای کمزحمت هم بیشتر از گروه دیگر به موسیقی گوش میدادند.
یافته دیگر این پژوهش تفاوت در نوع موسیقی منتخب دو گروه است؛ افراد دارای ایدیاچدی حین فعالیتهای شناختی سبک یا سنگین موسیقیهای محرک را ترجیح میدهند، در حالی که گروه دیگر موسیقی آرام را برای فعالیتهای شناختی پیچیده و موسیقی محرک را برای فعالیتهای سبکتر انتخاب میکنند.
پژوهشگران در گفتوگو با نشریه سایپُست میگویند: «این الگو حاکی از تفاوتی روشن در روش استفاده از موسیقی و نحوه درک موسیقی است، آنهم نه بهصورت اتفاقی، بلکه بهعنوان راهبردی برای پاسخ به نیازهای روانی.»
ایدیاچدی یک اختلال عصبتحولی است که با نشانههایی چون بیتوجهی، بیشفعالی یا تکانشگری (واکنشهای آنی و هیجانی) مشخص میشود. این اختلال اغلب در دوران کودکی آغاز میشود و در بیشترِ افراد تا بزرگسالی ادامه مییابد.
بزرگسالان مبتلا به این اختلال در حفظ تمرکز، مدیریت وظایف و سازماندهی دچار مشکل میشوند، معمولا با چالشهای روانی مانند اضطراب یا افسردگی مواجهند و سطوح پایهای پایینتری از برانگیختگی مغز را تجربه میکنند.
محققان این پژوهش میگویند موسیقی به عنوان یک محرک خارجی به افراد مبتلا به این اختلال کمک میکند به سطح بهینهای از برانگیختگی برسند که تمرکزشان را بهبود دهد و به درگیر شدن بیشتر با وظایف به آنها کمک کند.
آنها توضیح دادهاند که موسیقی محرک، با فعالسازی سیستم پاداش مغز و آزادسازی دوپامین، میتواند به جبران این نقص پایهای در مغز کمک کند و تمایل این افراد به سرگردانی ذهن یا حواسپرتی حین انجام وظایف شناختی سنگین نظیر مطالعه را کاهش دهد.
پژوهشگران اعلام کردهاند که گام بعدی مهم بررسی این موضوع است که ویژگیهای موسیقی مانند سرعت و ریتم و ترانه میتواند بهسرعت بر تمرکز و تنظیم عاطفیِ افراد مبتلا به ایدیاچدی اثر بگذارد.
روزنامه گاردین دوشنبه ۱۳ مرداد با استناد به یافتههای مطالعه جدید نشریه لنست نوشت جهان با «بحران پلاستیک» روبهروست؛ بحرانی فزاینده، کمتر شناختهشده و جدی که سلامت انسان و محیط زیست را بهطور همزمان تهدید میکند.
پیامدهای بهداشتی این بحران هر ساله دستکم ۱.۵ تریلیون دلار خسارت به همراه دارد.
عامل اصلی این وضعیت، رشد شتابان تولید جهانی پلاستیک است که از سال ۱۹۵۰ تاکنون بیش از ۲۰۰ برابر شده و پیشبینی میشود تا سال ۲۰۶۰ به بیش از یک میلیارد تُن در سال برسد.
اکنون هشت میلیارد تن پلاستیک سراسر کره زمین را آلوده کرده است.
این گزارش پیش از ششمین و احتمالا آخرین دور مذاکرات میان کشورها برای توافق بر سر «پیمان جهانی پلاستیک» منتشر شد.
این مذاکرات با اختلاف نظر جدی میان دو گروه از کشورها همراه است: گروهی که خواستار اعمال محدودیت بر تولید پلاستیک هستند و در مقابل، کشورهای نفتمحوری مانند عربستان سعودی که با چنین محدودیتهایی مخالفت میکنند.
کشورهای نفتی و صنایع تولید پلاستیک استدلال میکنند که تمرکز اقدامات جهانی باید بر بهبود بازیافت پلاستیک باشد، نه بر کاهش میزان تولید آن.
با این حال، برخلاف موادی مانند کاغذ، شیشه، فولاد و آلومینیوم، پلاستیکهای پیچیده بهدلیل ساختار شیمیایی خاص خود بهسادگی قابل بازیافت نیستند.
در حال حاضر، کمتر از ۱۰ درصد از پلاستیکهای تولیدشده در جهان بازیافت میشوند.
پلاستیک و تهدید مداوم برای سلامت و محیط زیست
بر اساس یافتههای مطالعه لنست، پلاستیک در تمام مراحل چرخه عمر خود - از تولید و مصرف گرفته تا دفع - تهدیدی جدی برای سلامت انسان و محیط زیست به شمار میرود.
فیلیپ لندریگان، متخصص اطفال و اپیدمیولوژی در کالج بوستون و نویسنده اصلی گزارش، گفت: «ما اطلاعات زیادی درباره دامنه و شدت تاثیرات زیست محیطی و سلامتی آلودگی پلاستیک داریم.»
او تاکید کرد این تاثیرات عمدتا جمعیتهای آسیبپذیر، بهویژه نوزادان و کودکان، را تحت فشار قرار میدهد.
بیش از ۹۸ درصد پلاستیکهای مورد استفاده در جهان از منابع فسیلی نظیر نفت، گاز و زغالسنگ تولید میشوند.
فرایند پرانرژی ساخت این مواد سالانه حدود دو میلیارد تُن دیاکسید کربن وارد جو میکند؛ رقمی که از مجموع انتشار گازهای گلخانهای روسیه، چهارمین آلاینده بزرگ جهان، نیز فراتر میرود.
در ساخت پلاستیکها از بیش از ۱۶ هزار نوع ماده شیمیایی استفاده میشود؛ موادی که بسیاری از آنها با مشکلات سلامت انسان در تمام مراحل زندگی مرتبط هستند.
با این حال، اطلاعات شفاف و کافی درباره میزان و نوع این مواد در محصولات پلاستیکی در دسترس نیست.
گزارش لنست حاکی از آن است که جنینها، نوزادان و کودکان بیش از دیگر گروههای سنی در برابر خطرات ناشی از مواد شیمیایی موجود در پلاستیک آسیبپذیر هستند.
مواجهه با این ترکیبات میتواند خطراتی چون سقط جنین، تولد زودرس، ناهنجاریهای مادرزادی، اختلال در رشد ریه، ابتلا به سرطانهای دوران کودکی و مشکلات باروری در بزرگسالی را افزایش دهد.
اگرچه پلاستیک در ظاهر مادهای ارزان بهنظر میرسد، اما با توجه به پیامدهای بهداشتی آن، هزینهای سنگین به جامعه تحمیل میکند. تنها سه نوع از مواد شیمیایی موجود در پلاستیکها سالانه معادل ۱.۵ تریلیون دلار خسارت به سلامت جامعه در ۳۸ کشور برجا میگذارند.







