۲۳ خرداد ۱۳۸۸، پس از لغو کنفرانس مطبوعاتی میرحسین موسوی، در تجمعی حوالی چهارراه جهان کودک تهران، کسانی از جمله جوانان فعال ستاد موسوی شعار میدادند: «یاحسین، میرحسین» و «خمینی، کجایی، موسوی تنها مانده». چگونه از آن شعارها به شعار «این آخرین نبرده، پهلوی برمیگرده» رسیدیم؟
شعارهای آن روز ادامه شعارهایی بود که پیش از برگزاری انتخابات ۲۲ خرداد آن سال داده میشد. شعارهایی چون: «اگه تقلب بشه، ایران قیامت میشه.» اما شعار اصلی آن سال «مرگ بر دیکتاتور» بود.
این مشاهده عینی نگارنده است که در آن سالها در میان اعتراضات بود. چه اتفاقی افتاده که پس از ۱۶ سال، شماری از مردم ایران، از «یاحسین میرحسین» به «این آخرین نبرده، پهلوی برمیگرده» رسیدند؟
پاسخ به این سوال از این رو مهم است که به نظر میرسد جریانی فعال تغییرات جامعه را انکار میکند بیآنکه روشن سازد دلیل این انکار چیست و تداوم آن به کجا ختم خواهد شد؟ آیا میتوان برای انعکاس صدای جامعه «سهمیه» بر پایه «مساوات» تعیین کرد؟
پرده اول: تغییرات صحنه بازی
همواره درباره صحت آمار رسمی مشارکت در انتخابات که از سوی جمهوری اسلامی اعلام میشود، تردید وجود داشته است. با این حال اگر قرار بر مقایسه باشد، میتوان دو آمار رسمی را، فارغ از میزان اعتبار آنها، با هم مقایسه کرد. طبق آمار رسمی، در سال ۸۸ از ۴۶ میلیون واجد شرایط، حدود ۴۰ میلیون نفر در انتخابات شرکت کردند. نرخ مشارکت در آن سال بر اساس آن آمار حدود ۸۵ درصد بود.
همان مرجع رسمی که آمار پیشین را اعلام کرده بود، تیرماه سال ۱۴۰۳، اعلام کرد از ۶۱.۵ میلیون نفر واجد شرایط رای دادن، تنها حدود ۲۴.۵ میلیون نفر در انتخابات شرکت کردند. یعنی نرخ مشارکت به حدود ۴۰ درصد رسیده بود.
در واقع جمعیت واجد شرایط در سال ۱۴۰۳، حدود ۱۵.۵ میلیون نفر افزایش داشت، اما تعداد شرکت کنندگان در انتخابات نیز ۱۵.۵ میلیون نفر کاهش داشت.
صرفنظر از بازی با اعداد مراجع رسمی، این ۱۵.۵ میلیون نفر از سال ۱۳۸۸ تا سال ۱۴۰۳ کجا رفتند؟
پرده دوم: بال چپ و راست همدست بودند
۱۹ اردیبهشت سال ۱۳۸۴، در روزهایی که ستادهای انتخاباتی اکبر هاشمی رفسنجانی، مهدی کروبی و مصطفی معین، با هم در رقابت بودند، مفهومی جدید در صحنه سیاست ایران در حال شکلگیری بود: «اصولگرایی». در آن زمان دو جناح ایران بیشتر به «راست» و «چپ» که هر دو پسوند مذهبی نیز داشتند تقسیم میشد.
در آن زمان علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، که نمادی از آن نظام سیاسی است، در یک سخنرانی گفت این دو جناح، «دو بال» هستند که «کشور» با آن پرواز میکند. ایران و کشور، در گفتار خامنهای، معمولا بهمعنای «نظام» است.
•
•
در واقع او برای مخاطبانشان تبین کرد که «اصولگرا و اصلاحطلب دو بال جمهوری اسلامی هستند.» اگرچه در همان سخنرانی او خطوط قرمز «بال چپ» را هم روشن کرد که «قانون اساسی و اصول انقلاب» بود.
خامنهای تیرماه سال ۱۳۸۸ هم، وقتی پس از اعتراضات خرداد اصلاحطلبان به خطوط قرمز او نزدیک شدند، به آنها نکتهای را یادآوری کرد. او در دیدار با برخی از آخوندهای حوزه علمیه قم گفت: «یک وقتی به خود آقای خاتمی هم گفتم که اگر امروز یک جریان چپی در کشور وجود نداشت، من لازم میدانستم یک جریان چپ بهوجود بیاورم تا برآیند این دوتا حرکت -حرکت آقای هاشمی و او- یک برآیند معتدل شود.»
کسی به سخنان خامنهای چنانکه باید توجه نکرد، یا شاید کسی دوست نداشت حرفهای خامنهای را بشنود. او خود صراحتا همه چیز را شرح داده بود.
پرده سوم: میرحسین و دعوای درون خانوادگی
بخشی از مردم ایران در خرداد ۷۶، به اصلاحات گامگام امید داشتند. با همین امید به خاتمی رای دادند. ۸ سال از عمر و جوانی رای دهندگان به خاتمی گذشت اما به نتیجهای که خواستند نرسیدند. بر اساس همان آمار رسمی (که طبعا درستی آن مورد تردید است)، خاتمی در سال ۷۶ خاتمی با بیش از ۲۰ میلیون رای به ریاستجمهوری رسید، اما سال ۱۳۸۴، مجموع رای سه نامزد اصلاحطلب آن زمان روی هم کمی بیش از ۱۰ میلیون بود.
۱۲ سال پس از خرداد ۷۶، این بار «بال چپ نظام» میرحسین موسوی را عرضه کرد. موسوی لقب «نخستوزیر امام» را داشت. اکثر جوانانی که در خرداد ۸۸ در صحنه بودند، اصولا نمیدانستند چرا او این لقب را دارد.
ماجرا این بود که در دوران رهبری روحالله خمینی، خامنهای به عنوان رییسجمهوری وقت، تمایلی به انتخاب موسوی نداشت. موسوی با حکم خمینی که انتخاب هر فرد به جز او را «خیانت به اسلام» دانست، برای بار دوم به نخستوزیری رسید.
هاشمی رفسنجانی و حامیان اصلاحطلب موسوی، به خوبی در جریان کهنه زخم خامنهای از موسوی بودند. بازگشت او به سیاست، پیام واضحی برای خامنهای داشت.
موسوی هم مراقب بود سطح درگیری از این اختلاف درونی بالاتر نرود. موسوی در ایام انتخابات، طبیعتا مانند سایر نامزدها، خامنهای را «مقام معظم رهبری» میخواند و حتی فراتر از سایرین، سالهای سیاه دهه ۶۰ را «دوران طلایی حضرت امام» میخواند.
با اینحال، خامنهای با معرفی محمود احمدینژاد، چنان «بال راستی» برای نظام ساخته بود، که بسیاری، ترجیح میدانند این نیمه موسوی را نبینند و دستبهنقد از شر احمدینژاد خلاص شوند.
اگرچه مخالفتهای سیاسی جدی با جمهوری اسلامی وجود داشت، اما اوضاع اقتصادی، در دوران احمدینژاد رو به وخامت گذاشته بود و اصرار او بر توسعه برنامه هستهای، مردم را نگران کرده بود. این نگرانی با توجه به تشدید تحریمها در دور دوم ریاست جمهوری او، چندان بیراه نبود.
موسوی توانست در انتخابات ۸۸، نرخ مشارکت را که براساس آمار رسمی جمهوری اسلامی در انتخابات سال ۸۴ به کمتر از ۶۰ درصد رسیده بود، به نزدیک ۸۵ درصد برساند.
معترضان ۸۸ گمان میکردند میتوان در جمهوری اسلامی از راههای مسالمتآمیز بهنتیجه رسید. هیچ آماری در دست نیست که دقیقا چند درصد از آنها به جمهوری اسلامی باور داشتند. اما موسوی در بیانه اول خود گلایهاش را مطرح کرد، او شکایت داشت که «متصدیان بیامانت»، ارکان «نظام مقدس جمهوری اسلامی» را تنزل دادند.
او آنچه را موج عقلانیت سبز مردم میخواند برگرفته از «تعالیم دینی و علایق ملت به اهل بیت پیامبر» میدانست.
در همان زمان که موسوی خود را در جایگاه رهبری خشم عمومی مردم با این بیانیهها تثبیت و اهداف آنان را اینچنین ثبت میکرد، امثال زندهیاد ندا آقاسلطان، در خیابانها اعتراض میکردند.
تصاویر و خاطرات نقلشده از زندگی شخصی او نشان میدهد که این زن جوان با تعریفهای موسوی همسو نبود. او پس از قتل حکومتی آقا سلطان در ۳۰ خرداد هم بیانیه داد و در آن خمینی را «امام روشن ضمیر» خواند. از بازگشت مردم به شعارهایی نظیر «نصر من الله و فتح قریب»، «یاحسین، میرحسین» و استفاده از نام خمینی در شعارها ابراز رضایت کرد و آن را نشانهای از وفاداری مردم به آرمانهای انقلاب ۵۷ دانست.
پرده چهارم: آخرین امید بهرنگ بنفش
در انتخابات سال ۱۳۹۲، «بال راست» نظام که همان اصولگرایان بودند، معیشت مردم را تنگ و همهچیز را برای ورود «بال چپ» نظام آماده کردند. حسن روحانی، با کلید و رنگ بنفش وارد شد و موسوی به همراه مهدی کروبی، دیگر رهبر جنبش سبز، از او حمایت کردند. او با شعار رفع تحریم و بهبود معیشت مردم وارد شد.
دولت باراک اوباما، که معترضان در سال ۸۸ خطاب به او شعار میدادند «اوباما، اوباما، یا با اونا یا با ما» با دولت روحانی کنار آمد و برجام امضا شد و معیشت مردم اندکی از حد فاجعه فاصله گرفت.
دولتمردان روحانی، سرمست از پیروزی دیپلماسی، که به لطف آمریکا بهدست آمده بود به سراغ حذف یارانه بنزین و یارانههای نقدی مردم رفتند. با اینحال، بهبود نسبی شرایط اقتصادی باعث شد، مردم واکنش بسیار تندی نشان ندهند. تا زمستان ۱۳۹۵ که دونالد ترامپ، به ریاست جمهوری آمریکا رسید و ورق برگشت.
پرده پنجم: «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»
یکسال پس از آغاز ریاست جمهوری ترامپ، در دیماه ۱۳۹۶، درحالی که «بال راست» نظام یا همان اصولگرایان، در حال آماده شدن برای مراسم حکومتی «نهم دی» بودند، تا به «بال چپ» نظام یا همان اصلاحطلبان طعنه بزنند، اعتراضات عمدتا معیشتی در ایران آغاز شد.
در این اعتراضات، ۸ سال پس از اعتراضات ۸۸، دیگر خبری از «یاحسین، میرحسین» نبود. مردم اولین بار شعاری سر دادند که مستقیما یکی از پیچیدهترین و عمیقترین سیاستهای جمهوری اسلامی را نشانه رفته بود: «اصولگرا، اصلاحطلب، دیگه تمومه ماجرا»
پرده ششم: شعارها و تمایلات پادشاهیخواهانه
همزمان با شعار قبلی، در اعتراضات سال ۹۶، برای اولین بار بهطور آشکار شعار دیگری سر داده شد: «رضا شاه، روحت شاد» تا ۸ سال پیش از این اعتراضات، موسوی در بیانیههای خود انقلاب ۵۷ را میستود.
تا سال ۹۶، در جریان اعتراضات، همواره شعارهایی علیه جریان اصولگرا یا همان «بال راست» نظام سر داده میشد. شعار «مرگ بر دیکتاتور» مشخصا این بال نظام را نشانه میرفت. اما «بال چپ» یا همان اصلاحطلبان، خود را در سمت «آزادی» تعریف کرده بودند.
از همان زمستان سال ۹۶، تئورسینها و بازجوهای سابق وزارت اطلاعات، نظیر عباس عبدی و علی ربیعی و.. گلایههای خود را از «بال راست» آغاز کردند. آنها معتقد بودند اعتراضات دی ۹۶ را احمد علم الهدی، امام جمعه مشهد آغاز کرد تا دولت را تضعیف کند.
چهار ماه پس از اعتراضات دی ۹۶، در اوایل اردیبهشت سال ۱۳۹۷، اتفاقی عجیب رخ داد. در جریان یک حفاری برای عملیات عمرانی در شهرری تهران، یک مومیایی کشف شد. کارگر ساده آن عملیات عمرانی، عکس سلفی با مومیایی انداخت و منتشر کرد. همین عکس گمانهزنیها درباره هویت جسد را افزایش داد.
مومیایی درست در محلی پیدا شده بود که آرامگاه رضاشاه پهلوی در آن واقع شده و به دستور صادق خلخالی تخریب شده بود. اندکی بعد شورای شهر تهران تایید کرد جسد مومیایی پیدا شده، متعلق به رضاشاه پهلوی بوده است.
پرده هفتم: آبان خونین
اصلاحطلبان حاکم در دولت از همان دیماه ۹۶، از کم بودن شدت عمل در سرکوب اعتراضات شکایت داشتند. در سال ۱۳۹۸، پیش از افزایش ناگهانی قیمت بنزین، عباس عبدی با برخی چهرههای اصلاحطلب و روزنامهنگاران، جلساتی ترتیب داده بود که بین روزنامهنگاران اصلاحطلب به «اتاق بنزین» مشهور شده بود. روزنامهنگارانی که بعدها مشخص شد از جریانی بودند که بعدها به «سیمکارت سفید» مشهور شدند.
جریان اصلاحات یا همان «بال چپ» معمولا در اعتراضاتی از این دست، همواره حامی معترضان بودند یا دستکم اینطور نشان میدادند، اما در آبان خونین ۹۸ مستقیم و غیر مستقیم از معترضان انتقاد کردند.
شاخصترین چهرههای آنان، چون مصطفی تاجزاده اگرچه بهطور مشخص از سرکوب معترضان دفاع نکردند، اما در جایگاه ناصح دلسوز نظام، معترضان را تلویحا محکوم کردند. تاجزاده در گفتوگویی با اعتماد آنلاین گفت: «آبان ۹۸ از دیماه ۹۶ گستردهتر، خشنتر و غارتیتر بود، بعدی هم گستردهتر، خشنتر و غارتیتر خواهد بود.»
در آبان خونین ۹۸، نظیر دی ۹۶، معترضان از «بال چپ» نظام قطع امید کرده بودند. شعارهای سلبی وجود داشت، اما آنچه قابل توجه بود شعارهای ایجابی بود. اگر در گذشته معترضان فریاد میزدند چه چیزی نمیخواهند، در اعتراضات آبان ۹۸ آنچه میخواهند پر رنگتر شد.
به این ترتیب، شماری از معترضان همزمان که شعار دادند «چه اشتباهی کردیم که انقلاب کردیم»، شعار میدادند: «ایران که شاه نداره، حساب کتاب نداره»، «ای شاه ایران، برگرد به ایران» و «ولیعهد کجایی، به داد ما بیایی».
شعارهای دیگر مانند گذشته در نفی دیکتاتوری، خامنهای، جمهوری اسلامی و… هم وجود داشت، اما پدیده این دور اعتراضات، برجسته شدن شعارها در حمایت از پادشاهی و به طور خاص خاندان پهلوی بود.
پرده هشتم: زن، زندگی، آزادی
در پی قتل حکومتی مهسا ژینا امینی، مردم ایران دست به اعتراضات گستردهای زدند. «زن، زندگی، آزادی» شعار محوری این اعتراضات در آغاز بود. با آنکه از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب، زن و مرد در این اعتراضات حضور داشتند، برخی این اعتراضات را «خیزشی فمینیستی» نامیدند. همچنین برای اولین بار در این اعتراضات به طور گسترده، شعارهایی به زبانهای مادری در مناطقی از کشور سر داده شد.
در بطن اعتراضات، بین معترضان، اختلافاتی ظهور پیدا کرد. در کنار همه این پدیدهها که همگی بیسابقه بودند، یک اتفاق بیسابقه دیگر رخ داد: شعار دادن علیه شاه! نیم قرن پس از سال ۵۷، گروههایی که از جمله گروههای مخالف پهلوی بودند، شعارهایی علیه شاه سردادند، از جمله: «نه شاه میخوایم نه ملا، لعنت به آیتالله»
به نظر میرسد این شعارها پنج سال پس از دیماه ۹۶، در پاسخ به فراگیر شدن شعارها در حمایت از پادشاهی و خاندان پهلوی بود. در سوی دیگر، شعار «مرگ بر سه فاسد، ملا، چپی، مجاهد» شنیده شد.
پرده نهم: نوروز ۱۴۰۴
در حالی که بحثها بر سر این شعارها و حقانیت طرفها در رسانهها و بین گروهها در فضای مجازی در جریان بود، نوروز ۱۴۰۴ فرا رسید.
در لحظه تحویل سال و نوروز، جامعه ایرانی با پدیدهای جدید، باز هم نظران را غافلگیر کرد. مردم از جمله نسل جوان، با حضور در اماکن تاریخی که پیوند قویتری با فرهنگ ایرانی داشتند، شعارهایی در حمایت از خاندان پهلوی سر دادند.
ویدیوهایی که از این وقایع ثبت شد، گستردهگی آن را نشان میداد از خراسان از شمال شرقی کشور، تا پاسارگاد در قلب کشور، این پدیده ظهور کرد.
پرده دهم: دیماه ۱۴۰۴
نیمه آذر ۱۴۰۴، مرگ مشکوک خسرو علیکردی، وکیل حقوق بشر در مشهد، جامعه را در بهت فرو برد. پس از مرگ، پیامهای صوتی از او منتشر شد که نشان میداد این وکیل حقوق بشر، از حامیان خاندان پهلوی بوده است.
در مراسم بزرگداشت او، نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل، قصد سخنرانی داشت که با شعار های حاضران در حمایت از خاندان پهلوی مواجه شد. منتقدان و حامیان محمدی، جمعیت شعار دهنده را کمشمار توصیف کردند.
در این بین اتفاقی دیگر برای اولین بار بروز کرد. حساب رسمی تیم تراکتورسازی تبریز، از هواداران خواست در بازیهای این تیم، به زبان ترکی آذری شعارهایی علیه خاندان پهلوی سر بدهند.
در همین اثنا، حدود سه هفته پس از وقایع بزرگداشت علیکردی، اعتراضات بازار در تهران از یکشنبه هفت دی آغاز شد. اعتراضاتی که حمایت از خاندان پهلوی و پادشاهی، به شکلی قابلتوجه در ویدیوها و گزارشها به چشم میخورد.
این بار انکار این شعارها دشوارتر شده است. به طرزی بیسابقه، حتی در دانشگاه صنعتی شریف نیز در حمایت از پادشاهی شعارهایی سر داده شد.این در حالیاست که دانشگاه بهطور سنتی، پایگاه گروههای مخالف پادشاهی بهشمار میرود، این اعتراضات همچنان در جریان است.
ما و برابری «فرصت» و «نتیجه»
در یک مسابقه دو، شرکتکنندگان از یک خط آغاز، با تجهیزات مشابه، شروع به دویدن میکنند. ناظر قانونی مسابقه، خود را ملزم به ایجاد فضای برابر برای همه شرکتکنندگان میدانند، اگرچه یکی از شرکتکنندگان بهدلیل فیزیک بدنی سرعت کمتری داشته باشد و دیگری بیشتر. در اینجا ناظر قانونی، در نتیجه مسابقه دخالت نمیکند؛ این «برابری در فرصت» است.
در مقابل، اگر همین ناظر قانونی، با هر توجیهی، مثلا با این توجیه که فیزیک بدنی یکی از شرکتکنندگان ضعیفتر است، نقطه شروع او را جلوتر ببرد، او در پی این است که برابری را در نتیجه ایجاد کند. این «برابری در نتیجه» است.
بهنظر میرسد اعتقاد به «برابری در نتیجه» بهشکلی فزاینده در بین برخی از اهالی رسانه در حال افزایش است. بهدلیل شرایط خاص ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی، موسسات معتبر پرشماری برای ارزیابی شرایط ایران وجود ندارند که بتوان یافتههای آنها را با هم مقایسه و نتیجه گرفت.
در اینجا اهمیت قضاوت حرفهای روزنامهنگاران برجسته میشود. روزنامهنگار میتواند و باید با تکیه بر تجربه بتواند گستردگی شعارها را ارزیابی کند. شعاری که در تجمعات بزرگ در گوشه گوشه کشور از ملارد گرفته تا بازار تهران و یک مجتمع تجاری در جزیره قشم سر داده میشود، بههیچ وجه همسنگ یک شعار در تجمعی دانشگاهی نیست.
اگر رسانه خود را ملزم به «نتیجه برابر» نداند، لزومی ندارد با دادن «سهمیه» به یک شعار که کمتر از سوی جامعه مورد استقبال قرار گرفته، همه شعارها را در کنار هم قرار دهد. این به معنی حذف شعارها نیست، به معنی مداخله نکردن در نتیجه است.
در اعتراضات سال ۱۴۰۱، شعار غالب «زن، زندگی، آزادی» بود. پس از آن نیز شعارهایی نظیر «مرد، میهن، آبادی» و «هیز تویی، هرزه تویی، زن آزاده منم» سر داده میشد. اما در کنار اینها، بیش از ۲۰۰ شعار دیگر هم وجود داشت، پیداست که در یک گزارش محدود نمیتوان همه شعارها را ذکر کرد.
در چنین شرایطی، قضاوت بیطرفانه و رعایت برابری فرصتی، حکم میکند اگر قرار است شعارهایی برای توصیف این رخداد ذکر شوند روی این شعارها تاکید شود که هم به لحاظ محتوایی در پیوند با اعتراضات است و هم گستردگی آن قابل استنباط است. کسی در اینجا شعارها را نشمرده، این یک قضاوت حرفهای است.
در چنین شرایطی، ذکر شعار «مرگ بر دیکتاتور» که شعاری عمومی است، اگر تعمدا و برای کمرنگ کردن شعارهای اصلی نباشد، یک خطای حرفهای واضح بهشمار میرود.
اوضاع جهان امروز ما، هر روز در حال تغییر است. انقلاب هوش مصنوعی از یکسو و تحولات دنیای رسانه از سوی دیگر، همهچیز را تغییر داده است. امروز یک یوتیوبر یا اکانت ناشناس شبکه ایکس (توییتر سابق) میتواند به اندازه نوشتههای رسانههایی با دهها سال سابقه و میلیاردها دلار سرمایه، دیده شود. این «برابری در فرصت» در جهان ما وجود دارد.
در چنین شرایطی، اصرار بر «برابری نتیجه» و یارانه دادن به یک جناح، با توجیه اخلاقی، «آب در هاون کوفتن است.»
روزنامهنگاری هنوز هم میتواند بماند، به شرط آنکه خود را «انعکاس» دهنده بیطرف جامعه بداند، نه در خوشبینانهترین حالت شکل دهنده به تحولات و مسئول توزیع «یارانه توجه.»
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، با اشاره به اعتراضات جاری در ایران گفت که اگر تغییری در ایران رخ دهد، «از درون» خواهد آمد. او تاکید کرد این تغییر به تصمیم مردم ایران بستگی دارد و افزود: «ما آنچه را که آنها از سر میگذرانند درک میکنیم و عمیقا با آنها همدلی داریم.»
نتانیاهو در گفتوگو با نیوزمکس اعتراضات جاری در ایران را واکنشی به وضعیت اقتصادی و عملکرد حاکمیت جمهوری اسلامی دانست و گفت این شرایط ریشه در «سرکوب مردم و اولویتدادن به برنامههای تسلیحاتی» دارد.
او گفت حکومت ایران «مردمی با استعداد و دارای گذشتهای بزرگ» را سرکوب کرده و آیندهای را که میتوانست برای این کشور رقم بخورد، «به دست ملاها و آیتالله حاکم» از میان برده است. نتانیاهو افزود منابع مالی ایران به جای بهبود معیشت شهروندان، صرف پیگیری برنامه هستهای و حمایت از گروههای نیابتی شده است.
نخستوزیر اسرائیل با اشاره به پیامدهای اقتصادی این سیاستها گفت در نتیجه این روند، مردم ایران با کمبودهای اساسی از جمله غذا، برق و آب مواجه شدهاند.
او تاکید کرد ایران میتوانست یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان باشد، اما تولید ناخالص داخلی آن از کشوری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت کمتر است.
اعتراضهای ایران وارد روز سوم خود شدند و توانستند بهسرعت از تهران به شهرهای دیگر گسترش پیدا کنند و جنبشهای مدنی و صنفی دیگر را هم با هم همراه کنند؛ از جمله دانشجویان را که سهشنبه تظاهرات متعددی در حمایت از اعتراضها انجام دادند.
آنچه در خیابانهای ایران دیده میشود دیگر صرفا واکنشی صنفی به نوسانات قیمت ارز نیست؛ بلکه اعتراضی عمیق و صریح به ساختار حکومت جمهوری اسلامی است که ده ویژگی زیر به آن قدرتی مضاعف میبخشد:
۱- نخستین و شاید مهمترین نکته، بازگشت اعتراضهای اقتصادی به مرکز سیاست در ایران است. خواستههای معیشتی در تاریخ معاصر جمهوری اسلامی معمولا تحقیر شدهاند. از همان سالهای نخست انقلاب، روایت روحالله خمینی این بود که انقلاب برای اقتصاد و «قیمت خربزه» نبوده است و خواستههای رفاهی را به خواستههای حیوانی تقلیل میداد.
این نگاه، که ریشه در نوعی ایدئولوژی عرفانی داشت، برای دههها در میان بخشهایی از نخبگان سیاسی و حتی اپوزیسیون ادامه یافت. اعتراضهای آبان ۱۳۹۸، که با افزایش قیمت بنزین آغاز شد، نقطه عطفی در شکستن این تابو بود. با این حال، هنوز بسیاری از کنشگران سیاسی آن اعتراضها را «شورش نان» و فاقد ظرفیت دموکراتیک تلقی میکردند. اعتراضهای کنونی بازاریان و کسبه نشان میدهد که مطالبات ساده اقتصادی میتوانند ریشهایتر از بسیاری شعارهای سیاسی باشند و از این منظر ظرفیت فراگیری و جهانشمولی بیشتری داشته باشند.
۲- تورم بالا و رکود پدیدهای است که سالهاست ایرانیان با آن زندگی میکنند. اما آنچه امروز در بازار رخ میدهد، بیش از تورم، به فروپاشی اقتصادی شباهت دارد. بازاریان و کسبه در هر کشوری و از جمله ایران بیشتر از باقی اقشار توان تحمل و انتقال فشارهای اقتصادی را دارند چرا که میتوانند اجناس گران خریده را با قیمت بیشتری بفروشند و سود خود را تضمین کنند. اما نوسانات شدید ارز و بیثباتی سیاستگذاری، امکان برنامهریزی را حتی از این گروه گرفته است و فعالیت اقتصادی در ایران را عملا غیرممکن کرده است.
۳- بازاریان یکی از ستونهای تاریخی انقلاب اسلامی بودند؛ شبکهای منسجم با پیوندهای ایدئولوژیک و مالی با روحانیت. این شبکه نهتنها در پیروزی انقلاب نقش کلیدی داشت، بلکه در چهار دهه گذشته نیز از حامیان اصلی جمهوری اسلامی به شمار میرفت. اعتراض بازاریان به این معناست که حکومت حمایت فکری و مالی بخش بزرگی از این گروه پرنفوذ را از دست داده است.
۴- گسترش سریع اعتراضها از تهران به شهرهای بزرگ و کوچک قابل توجه است. این الگو نشان میدهد که جنبشهای اعتراضی اخیر در ایران دیگر نه تهرانمحورند و نه حتی شهرمحور. اگر «جنبش سبز» در سال ۱۳۸۸ عمدتا در کلانشهرها متمرکز بود، اعتراضهای سالهای اخیر توانستهاند به سرعت شهرهای کوچک و حاشیهای را با خود همراه کنند. این سرعت انتشار، نشانه وجود یک نارضایتی عمیق و همگانی است.
۵- حمایت سریع اتحادیههای رانندگان و کامیونداران، و سپس پیوستن جنبش دانشجویی، نشان میدهد که تشکلها و گروههای مختلف از خاستگاههای کاملا مختلف به این جمعبندی رسیدهاند که ریشه مشکلات مشترک است. میتوان پیشبینی کرد که حرکتهای دیگر از جمله جنبشهای زنان یا کارگری نیز به این موج بپیوندند.
۶- این اعتراضها بار دیگر نشان میدهد که نقطه آغاز جنبشهای اجتماعی لزوما بزرگ، نمادین یا از پیشطراحیشده نیست. در سالهای گذشته، بخشی از تحلیلها در ایران بر این فرض استوار بود که اعتراضهای فراگیر تنها در واکنش به رخدادهایی بزرگ شکل میگیرند: اعتراض به نتیجه انتخابات یا مرگ خامنهای. اما تجربه جنبشهای اخیر در ایران این نگاه را به چالش کشیده است. همانگونه که افزایش قیمت بنزین در آبان ۹۸، یا مرگ مهسا ژینا امینی در بازداشت، به حرکتهای اعتراضی گسترده انجامید، اعتراضهای امروز بازاریان نیز از یک مساله بهظاهر ساده و روزمره آغاز شدهاند.
اما این مطالبات، در جریان گسترش اعتراض، به پرسشهایی بنیادیتر درباره شیوه حکمرانی، مسئولیتپذیری و آینده اقتصادی کشور گره میخورند. به همین دلیل است که مرز میان اعتراض اقتصادی و اعتراض سیاسی در ایران عملا از میان رفته است.
متن اعتراضهای اخیر نشان میدهد که جامعه ایران دیگر منتظر عامل بزرگ نمیماند. نه انتخابات، نه مرگ رهبر، و نه رخدادهای نمادین الزاما شرط آغاز جنبشهای اجتماعی نیستند. نقطه شروع میتواند بسیار ساده باشد، اما آنچه موفقیت این جنبشها را تعیین میکند، توان آنها در گسترش، پیوند خوردن با دیگر گروهها و تبدیل شدن به یک حرکت انباشتی است.
۷- این نخستین موج اعتراضی پس از حملات اسرائیل و آمریکا به ایران است. مقامات جمهوری اسلامی اکنون با سطحی از ناامنی روانی مواجهاند که پیش از این تجربه نکرده بودند. این درحالی است که مقامات و رسانههای اسرائیلی، چه بهصورت رسمی و چه نیمهرسمی، مردم ایران را به حضور در خیابان تشویق میکنند و حتی وعده حمایت (نظامی) میدهند. رسانههای حکومتی و مقامهای جمهوری اسلامی هم گفتهاند این اعتراضها قصد دارد راه را برای حمله دوباره اسرائیل هموار میکند. حاکمیت اینبار اعتراضها را ادامه همان تهدید خارجی میبیند که بهتازگی بهطور مستقیم تجربه کرده است و این احساس ترس آنها را در موضع ضعف شدیدتری قرار میدهد.
۸- تنها یک روز پس از آغاز اعتراضها، مقامهای ارشد سیاسی در آمریکا بهصراحت درباره آن موضع گرفتند. دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا در دیدار با نخستوزیر اسرائیل مستقیما به اعتراضها اشاره کرد و گفت که جمهوری اسلامی در مواجهه با اعتراضهای مردمی سابقه استفاده سریع از خشونت دارد. همزمان، وزارت امور خارجه آمریکا و نماینده این کشور در سازمان ملل نیز مواضعی حمایتی اتخاذ کردند.
در اعتراضهای پیشین مقامهای غربی معمولا رویکردی محتاطانهتر در پیش میگرفتند. ابتدا منتظر میماندند تا ببینند اعتراضها تا چه اندازه گسترده و ماندگار میشود، سپس با مشاوران امنیتی و دیپلماتیک خود صحبت میکردند و در نهایت، اگر اعتراضها ادامه مییافت، بیانیههایی محتاطانه و حسابشده صادر میشد؛ بیانیههایی که در آنها تلاش میشد هم از مردم ایران حمایت لفظی شود و هم حساسیتهای حاکمیت جمهوری اسلامی تحریک نشود.
سرعت و صراحت در واکنش دولت آمریکا به اعتراضهای این روزها در ایران، فرصتی مهم برای این جنبش اعتراضی محسوب میشود.
۹- شعارهای حمایت از شاهزاده رضا پهلوی در بسیاری از ویدیوها چشمگیر است و نشان میدهد حداقل در نگاه عده بسیاری از معترضان، کانون رهبری اعتراضها از داخل به خارج از کشور منتقل شده است. این انتقال میتواند سرکوب اعتراضها را در ایران دشوارتر کند.
۱۰- سکوت رهبر جمهوری اسلامی که همواره بخشی از تاکتیک او برای ارزیابی و همزمان بیاهمیت جلوه دادن اعتراضها بوده، اینبار در بستری متفاوت معنا پیدا میکند. علی خامنهای که اکنون از ترس تهدیدها خود زندگی در سایه دارد، بهسختی خواهد توانست این فضای خیابان را کنترل کند. ابزارهای روایی گذشته او - از «فتنه» تا «نفوذ»- فرسوده شدهاند و او با ابداع و اطلاق هر برچسب تازهای، بخشی دیگر از پایگاه اجتماعی نظام را از خود میراند. سکوت، در این معنا، نه نشانه اقتدار، بلکه نشانه یک تنگنای استراتژیک است.
همزمانی این اعتراضها با «۹ دی» - روزی که خامنهای در آن حامیانش را به خیابان فرستاد تا موج اعتراضهای ۱۳۸۸ را مهار کند - نشان میدهد که معترضان چطور تقویم جمهوری اسلامی را از این روایتها خالی کردهاند.
شاهزاده رضا پهلوی با صدور فراخوانی از مردم ایران خواست با حضور در خیابانها و گسترش اعتراضات و اعتصابات سراسری، به آنچه «حرکت ملی» خواند، بپیوندند. او تاکید کرد که «ایران و خیابانهایش از آن ملت ایران است».
شاهزاده رضا پهلوی در پیام خود نوشت: «حضور شما در خیابانهای سراسر ایران، نوید آتش انقلاب ملی را برافروخته است. تداوم و گسترش این حضور و تسخیر خیابان، امروز، اولویت نخست و حیاتی ماست.»
او از اقشار مختلف جامعه، از جمله کارکنان دولت، کارگران بخش انرژی و حملونقل، کامیونداران، پرستاران، معلمان و دانشگاهیان، صنعتگران و کارآفرینان، بازنشستگان و مالباختگان خواست با اعتصابات و اعتراضات سراسری همراهی کنند و «همه و همه متحد» به این حرکت بپیوندند.
در این فراخوان، به شهرهای مختلف ایران از جمله تهران، کرج، قزوین، رشت، ساری، گرگان، سمنان، بجنورد، مشهد، بیرجند، زاهدان، کرمان، یزد، شیراز، بندرعباس، بوشهر، یاسوج، اهواز، شهرکرد، اصفهان، خرمآباد، ایلام، کرمانشاه، سنندج، ارومیه، تبریز، اردبیل، زنجان، همدان، اراک و قم اشاره شده و از مردم این شهرها برای حضور در اعتراضات دعوت شده است.
شاهزاده رضا پهلوی همچنین از ایرانیان خارج از کشور خواست از «استرالیا و شرق آسیا تا اروپا و آمریکای شمالی» در چارچوب کمپین «ایران را پس میگیریم»، فعالیتهای خود را برای رساندن صدای مردم ایران به رسانهها، نهادهای بینالمللی، دولتها و پارلمانهای خارجی افزایش دهند.
مهدی مهدویآزاد، روزنامهنگار، در برنامه چشمانداز گفت: «حکومتی که هیچوقت در عمرش عقبنشینی نکرد، اکنون به مرحلهای رسیده که در خارج توسریخور شده است.»
او افزود: «رفتار جهانی با جمهوری اسلامی تغییر کرده و برای مردم ایران نیز دیگر آن هراس گذشته وجود ندارد.»
وزارت خارجه آمریکا با اشاره به اعمال تحریمهای جدید علیه برنامههای هستهای و موشک بالستیک جمهوری اسلامی اعلام کرد که تهران به طور فعال در حال گسترش پهپادهای رزمی خود است و همچنان با نقض محدودیتهای سازمان ملل، به تامین اقلام مرتبط با موشک ادامه میدهد.
این وزارتخانه در بیانیه خود تاکید کرد که اقدامات اخیر در راستای افزایش فشار بر برنامههای تسلیحاتی جمهوری اسلامی انجام شده و نشان میدهد تهران به فعالیتهای گسترش تسلیحاتی خود، بهویژه در حوزه پهپادهای رزمی و موشکهای بالستیک، ادامه میدهد.
همچنین با استناد به یادداشت دونالد ترامپ، آمده است که رییسجمهوری آمریکا، پیشتر بهصراحت اعلام کرده بود ایالات متحده برای مهار برنامه موشکهای بالستیک جمهوری اسلامی، مقابله با توسعه دیگر توانمندیهای تسلیحاتی نامتقارن و متعارف، جلوگیری از دستیابی تهران به سلاح هستهای و محروم کردن سپاه پاسداران از دسترسی به منابع مالی و داراییهایی که فعالیتهای بیثباتکننده آن را تامین میکند، اقدام خواهد کرد.
در این بیانیه تاکید شده است که واشینگتن در پاسخگو کردن هر فرد یا نهادی که از فعالیتهای گسترش تسلیحاتی تهران حمایت کند، تردید نخواهد کرد.
وزارت خزانهداری آمریکا روز سهشنبه ۱۰ نهاد و فرد مستقر در ایران و ونزوئلا را تحریم کرد. این تحریمها شامل یک شرکت ونزوئلایی میشود که در فروش پهپادهای رزمی بدون سرنشین با طراحی ایرانی به ارزش میلیونها دلار نقش داشته و همچنین نهادها و افرادی را در بر میگیرد که به شبکههای تدارکاتی مرتبط بوده و از برنامههای پهپادی و موشکهای بالستیک ایران پشتیبانی کردهاند.