این همان چیزی است که پییر بوردیو، جامعهشناس فرانسوی آن را «خشونت نمادین» نامید؛ خشونتی که بدون اجبار مستقیم درونی میشود، طبیعی به نظر میرسد و فرد خشونتدیده اغلب به سختی میتواند آن را نامگذاری کند.
در جوامعی مانند ایران، خشونت نمادین نه یک لایه پنهان بلکه ساختاری عمیق و فراگیر است. از قوانین تا رسانهها، از شبکههای اجتماعی تا خانواده، از فرهنگ تا اقتصاد زیبایی، بدن زن به عرصهای تبدیل میشود که در آن نظم سیاسی، هنجارهای جنسیتی و ارزشهای اجتماعی دائماً بازتولید میشوند.
آنچه در ادامه میآید، تحلیلی از این خشونت با مثالهای واقعی از زندگی دیجیتال زنان ایران و ترندهای جهانی است.
بدن بهعنوان نماد قدرت؛ نظریه بوردیو و بازتاب آن در ایران
بوردیو میگوید خشونت نمادین زمانی اثرگذار میشود که مردم «سلطه را طبیعی» ببینند.
وقتی زنی از کودکی یاد میگیرد «این لباس برای دختر خوب نیست»، «این رنگ موی زنانه نیست»، «این مدل آرایش سنگین است»، «این رفتارت جلب توجه میکند»، در واقع با سازوکاری مواجه است که به او میآموزد بدنش متعلق به خودش نیست؛ بدن او میدان داوری است.
در ایران این خشونت نمادین تاریخی، امروز با ابزارهای جدید بهویژه شبکههای اجتماعی تقویت شده است.
الگوریتمها چگونه خشونت نمادین را بازتولید میکنند؟
در سالهای اخیر الگوریتمهای اینستاگرام، تیکتاک و ایکس تعیین میکنند که کدام بدن دیده شود، کدام زیبایی «ترند» شود و کدام ظاهر«مقبول» یا «غیرطبیعی» نشان داده شود.
در اینستاگرام فارسی، صفحات مرتبط با زیبایی اغلب زن را در قالب «چهره کاملا فیلتر شده»، «بدن ساعتشنی»، «پوست کاملا صاف» و «تناسب محدود به یک قالب خاص» بازنمایی میکنند. تعداد لایکها و اشتراکگذاریها این الگو را تقویت میکند.
بهعنوان مثال در سال ۲۰۲۴-۲۰۲۵، ترند «صورت عروسکی» با فیلترهای اغراقشده، بخش بزرگی از فضای زیبایی فارسی را گرفت. هزاران دختر نوجوان، چهرههای ویرایششده را معیار زیبایی میدانستند و هر چهره واقعی و بدون فیلتر، با عنوان «خام»، «بیحال» یا «نامناسب» قضاوت میشد.
این همان خشونت نمادین است: خودسانسوری ظاهری بر اثر فشار جمعی.
ایران؛ جایی که حاکمیت نیز در بازتولید خشونت نمادین نقش دارد
در بسیاری از کشورها خشونت نمادین بیشتر ریشه فرهنگی دارد، اما در ایران قدرت سیاسی نیز این خشونت را تقویت میکند.
قانون حجاب اجباری نمونهای کلاسیک است که بدن زن را به «موضوع کنترل حکومتی» تبدیل میکند. این قانون، بدن زن را نماد «نظم ایدئولوژیک» میکند و تخطی از آن نه فقط نافرمانی، بلکه تهدیدی علیه مشروعیت سیاسی تفسیر میشود.
در سال ۱۴۰۲–۱۴۰۳ استفاده از دوربینهای شهری برای ثبت «بدحجابی»، ارسال پیامکهای تهدید، جریمه خودروها و پروندهسازی برای زنان نمونهای از پیوند خشونت نمادین و خشونت ساختاری بود.
بدن زن در این سازوکار نه بدن، بلکه «کد» است؛ یعنی معنایی سیاسی که باید دیده، کنترل و تنظیم شود.
فشار اجتماعی در شبکههای اجتماعی ایران؛ از «کتواک خیابانی» تا «پلیس اخلاق دیجیتال»
در اینستاگرام و ایکس فارسی، نوعی ««پلیس اخلاق دیجیتال» وجود دارد: کاربرانی زن یا مرد که دائما بدن، آرایش، مدل پوشش و حتی زاویه عکس زنان را نقد میکنند. این پلیسها هم به زنان برای ظاهر مرتبشان حمله میکنند، هم آنها را به خاطر زیادی مرتب بودن نقد میکنند.
مثالهای روشن این رویکرد را میتوان در این نمونهها دید:
زنان بیحجاب در خیابان: فیلمهایی که مخفیانه ضبط میشود و زیر آن نوشته میشود «این مدل پوشش فساده» یا «ترویج برهنگی».
این ویدیوها صدها بار بازنشر میشود و زن بدون رضایت خودش، سوژه قضاوت عمومی میشود.
آرایش غلیظ یا «بادی پازیتیوی» در اینستاگرام: زنانی که بدن غیرایدهآل خود را به نمایش میگذارند، زیر فشار توهینها و تمسخر قرار میگیرند. این شامل همه زنانی میشود که از حسابشان برای انعکاس رویدادهای زندگی خود بدون توجه به چهارچوبهای ظاهری استفاده میکنند.
ترند استایل دختر مرتب «clean girl aesthetic»: در نسخه ایرانی این ترند جهانی، از زنان انتظار میرود پوستی شفاف، آرایشی بسیار ساده ولی بینقص، و ظاهری «مرتب» داشته باشند. این ترند در ایران با فشار طبقاتی و جنسیتی ترکیب شده و به معیار تازهای برای ارزشگذاری زن تبدیل شده است.
قضاوت درباره سلبریتیها و بازتولید خشونت نمادین: کاربران بارها شکل بینی، وزن، مدل لبخند، رنگ مو یا لباس بازیگران و خبرنگاران زن را تحلیل میکنند. در شبکههای اجتماعی فارسی بارها دیدهایم که درباره آنها نوشتهاند: «خیلی عمل کرده»، «این مدل لباس چیه؟»، «اندامش مناسب نیست».
همه اینها خشونتاند؛ اما چون «به زبان نمادها» اعمال میشوند، کمتر بهعنوان خشونت شناخته میشوند.
گرایشهای غالب جهانی و اثرشان بر بدن زن در ایران
در سالهای ۲۰۲۴ تا ۲۰۲۵ سه ترند جهانی نقش تعیینکنندهای در شکلدهی به تصور زنان از بدن، زیبایی و «خودِ قابلنمایش» داشتهاند؛ گرایشهایی که اگرچه ظاهرا از فرهنگ غربی سرچشمه گرفتهاند، اما از طریق شبکههای اجتماعی بهسرعت در ایران بازتولید شده و لایههای تازهای از فشار زیبایی را بر زنان تحمیل کردهاند.
اثرگذاری این جریانها در ایران صرفا تقلید نیست؛ بلکه ترکیب آنها با ساختار فرهنگی، طبقاتی و جنسیتی کشور، آنها را به نسخهای شدیدتر و پیچیدهتر از خودشان تبدیل کرده است.
جنبش یا گفتمان «پذیرش بدن» (Body Positivity): این جریان قرار بود بدن را از اسارت معیارهای زیبایی آزاد کند. در اروپا و آمریکا این جریان رفتهرفته توانسته روایتهایی تازه از بدنهای متنوع، چاق، لاغر، دارای نقص، یا غیرهمخوان با استانداردهای سنتی بسازد.
اما در ایران، بازتاب این گفتمان با واکنشهای دوگانه روبهرو شده است. از یکسو، زنان جوان در اینستاگرام و تیکتاک فارسی سعی میکنند روایتهای متفاوتی از بدن ارائه دهند؛ از سوی دیگر، حجم تعقیب، تمسخر و خشونت کلامی علیه کسانی که اندامی خارج از استانداردهای کلاسیک نشان میدهند بسیار بیشتر از کشورهای غربی است.
برای مثال، زنان ایرانی که ویدیوهای «بادی پازیتیوی» منتشر میکنند اغلب با موجی از کامنتهای توهینآمیز، حملات اخلاقی یا تمسخر مواجه میشوند؛ فشارهایی که نشان میدهد خشونت نمادین چگونه این روایتهای رهاییبخش را پس میزند.
بحران «زیبایی فیلترشده»: در جهان بحثی جدی درباره اثرات مخرب فیلترها بر نوجوانان راه افتاده است؛ در ایران شدت این بحران بیشتر است.
نوجوانان ایرانی بهدلیل نبود آموزش رسانهای، وابستگی شدیدتری به فیلترها پیدا کردهاند. بسیاری از آنها چهره خود را فقط در نسخه فیلتر شده «قابل ارائه» میدانند و حتی در دنیای واقعی نیز تلاش میکنند شبیه تصویر دیجیتالشده خود باشند.
این پدیده، که در ایران با دسترسی گسترده به جراحی زیبایی ترکیب شده، بدن زن را به «پروژهای قابل اصلاح» تقلیل داده است؛ پروژهای که باید دائما به استانداردهای دیجیتال نزدیک شود.
زیباییشناسی تیکتاکی و «بدن استاندارد شده»: ترندهای جهانی مانند کمر باریک-باسن برجسته(slim-thick) ، بدن باشگاهی (gym body) و اندام ساعتشنی (hourglass) دوباره برگشتهاند.
در غرب، این استانداردها همزمان با گفتمانهای انتقادی و مقاومت اجتماعی پیش میروند، اما در ایران، انتقادها کمتر دیده میشود و تبلیغات رسمی کلینیکها، باشگاههای ورزشی و فروشندگان مکملهای ورزشی این استانداردها را تقویت میکنند.
اینستاگرام فارسی پر شده از ویدیوهایی که نشان میدهند «بدن ایدهآل» چگونه باید باشد: کمر باریک، باسن برجسته، بازوهای بدون چربی، و پوستی بدون نقص.
این استانداردها در ایران با فشار طبقاتی نیز درهم میآمیزند؛ زیرا تحقق آنها نیازمند هزینههای بالا برای جراحیهای زیبایی، تغذیه، باشگاه، مربی خصوصی و خدمات پوستی است. نتیجه آن است که بدن زن نه فقط از نظر جنسیتی، بلکه از نظر اقتصادی نیز طبقهبندی میشود.
خانواده و خشونت نمادین: قضاوتهای کوچک، اثرهای بزرگ
خشونت نمادین فقط در فضاهای سیاسی و دیجیتال رخ نمیدهد. در خانه نیز جملات سادهای مثل «با این لباس بیرون نرو»، «این آرایش دخترانه نیست»، «چاق شدی؟»، «این مدل شلوار مناسب نیست»، در ذهن دختران و زنان حک میشود و قراردادهای جنسیتی را بازتولید میکند.
نتیجه آن است که زن، بهجای زندگیکردن در بدن خود، در بدن جامعه زندگی میکند.
چرا خشونت نمادین خطرناکتر از خشونت فیزیکی است؟
خشونت فیزیکی دیده میشود، ثبت میشود و قوانین میتوانند با آن مقابله کنند اما خشونت نمادین پنهان است، طبیعی جلوه میکند، از کودکی آغاز میشود، با الگوریتمها و شبکههای اجتماعی تقویت میشود و پیش از رسیدن به خشونت فیزیکی، ذهن و هویت زن را تسخیر میکند.
زنانی که با این استانداردها همخواناند، «مطلوب»، «مرتب»، «رو به رشد» یا «سلیقهمند» تلقی میشوند؛ و زنانی که از آنها فاصله دارند، با برچسبهایی چون «بیسلیقه»، «نامرتب»، «رها» یا «نامتناسب» قضاوت میشوند.
بدن زن، بهجای آنکه ملک شخصی او باشد، به صحنهای تبدیل میشود که سیاست، فرهنگ، اقتصاد و جامعه، هرکدام در آن تصویری از «زن مطلوب» میسازند.
خشونت نمادین زمانی متوقف میشود که به آن اشاره شود و به قول بوردیو «اولین قدم برای پایاندادن به خشونت نمادین، مرئیکردن نامرئیهاست.»