خشونت علیه زنان در ایران؛ چرخهای که زنان را میبلعد

خشونت علیه زنان در ایران، پدیدهای نه پنهان، نه تازه و نه محدود به یک طبقه یا جغرافیاست. اما آنچه آن را هراسناکتر میکند، عادی شدن آن در لایههای مختلف جامعه است.

خشونت علیه زنان در ایران، پدیدهای نه پنهان، نه تازه و نه محدود به یک طبقه یا جغرافیاست. اما آنچه آن را هراسناکتر میکند، عادی شدن آن در لایههای مختلف جامعه است.
گزارشهای رسمی و غیررسمی نشان میدهد هر چهار روز یک زن بهدست مردان خانوادهاش کشته میشود؛ آماری که تنها نوک کوه یخی است. بخش بزرگتر این خشونتها نه تیتر میشوند، نه شکایتی برایشان ثبت میشود و نه نهادی از قربانیان محافظت میکند.
زنی که کارت بانکیاش را از او میگیرند، کشته نمیشود اما «زندگی» از او گرفته میشود.
زنی که به او گفته میشود «بیاجازه من سفر نمیروی»، کشته نمیشود اما «حق انتخاب» از او گرفته میشود.
زنی که در خانهاش تحقیر، کنترل، یا مجبور به رابطه جنسی میشود، کشته نمیشود اما «خود»ش از او گرفته میشود.
خشونت فقط با چاقو اتفاق نمیافتد؛ گاهی با یک جمله.
پروندهای که هرگز بسته نمیشود
هر بار قتل زنی در رسانهها مطرح میشود، موجی از خشم عمومی شکل میگیرد؛ اما چند روز بعد همهچیز به سکوت برمیگردد.
پشت این سکوت، دهها نوع خشونت جریان دارد؛ خشونتهایی که صدایی ندارند چون:
• قانونی برای حمایت فوری وجود ندارد
• «آبرو» مانع شکایت است
• ترس از بیپناهی اقتصادی زنان را ساکت میکند
• و ساختار حقوقی کشور همچنان بر پایه «اولویت و اختیار مرد» تنظیم شده است
یک مددکار اجتماعی در گفتوگو با ایران اینترنشنال، گفت: «زنکشی آخرین حلقه زنجیره است. پیش از آن هزار ضربه نامرئی به روح و جسم زنان وارد میشود؛ ضربههایی که هیچ آمار رسمی ثبت نمیکند.»
خشونتهای زیرپوستی؛ آنچه خبر نمیشود
خشونت اقتصادی
از منع اشتغال تا گرفتن کارت بانکی. کنترل مالی، یکی از ابزارهای مهم برای وابسته نگهداشتن زنان است.
سمیه میگوید: «شوهرم حتی هزینه رفتوآمدم را سهمیهبندی میکرد تا مبادا زیاد بیرون بروم.»
خشونت روانی و احساسی
این خشونت همانجاست که در جمع، زن را با طعنه تحقیر میکنند؛ جایی که روزها با او حرف نمیزنند تا «تنبیه» شود؛ جایی که ارزشهای او به تمسخر گرفته میشود.
خشونت جنسی
در بسیاری از خانوادههای ایرانی، مفهوم «رضایت جنسی زن» هنوز ناشناخته است.
زنی روایت میکند: «برای همسرم فقط ابزار تخلیه بودم. نیاز من، خواسته من، رضایت من… هیچکدام معنا نداشت.»
خشونت قانونی
عمق تبعیض گاهی در سطرهای قانون پنهان است؛ وقتی زنی برای خروج از کشور باید اجازه همسر داشته باشد، وقتی پدر برای قتل فرزند دخترش از مجازات معاف میشود، وقتی زن در دادگاه باید «اثبات» کند که مورد تهدید بوده.
روایت مانا؛ وقتی قانون به خشونت مشروعیت میدهد
مانا، دانشجوی ایرانی که اکنون در ایتالیا زندگی میکند، نمونه آشکاری از خشونت قانونی را تجربه کرده است: «برای تمدید پاسپورتم هر بار باید شوهرم اجازه بدهد. مگر او مالک من است؟ حتی شوخی اینکه “نمیذارم سفر بری” نوعی تهدید است و تهدید خشونت است.»
او گفت در اروپا هرگز با موقعیتهایی روبهرو نشده که مامور دولتی، استاد دانشگاه یا وکیل از موقعیت قدرت برای امتیاز جنسی سوءاستفاده کنند: «اما در ایران این مسئله انگار بخشی از روزمرگی زنان است.»
خشونت علیه زنان بدون همسر؛ تبعیض دوگانه
خشونت فقط متوجه زنان متاهل نیست. زنان مجرد نیز به شکل دیگری مورد تهدید هستند؛ تهدید فرهنگی.
یک امدادگر که پس از هفت سال پیگیری توانست یک دختر را به فرزندخواندگی بگیرد، گفت خانوادهاش این اقدام را «ننگ» دانستهاند: «اگر این خشونت نیست، چیست؟ چون مردی کنارم نیست، نمیتوانم مادر شوم؟»
این روایتها نشان میدهد خشونت علیه زنان در ایران چندلایه و چندبعدی است: در خانه، در قانون، در اجتماع، و حتی در نگاههایی که زنان را «ناموس»، «متعلق» یا «وابسته» میبینند.
قتلهای ناموسی؛ مرگی با پشتوانه قانون
یکی از مهمترین دلایل تداوم زنکشی در ایران، قوانین تبعیضآمیز است.
قوانینی که برای قتلهای خانوادگی تخفیف قائل میشوند، عملا «پیام ضمنی» دارند: خشونت علیه زنان هزینه چندانی ندارد.
وقتی قانون به قاتل میگوید «پدر از قصاص معاف است»، یعنی جامعه حق کنترل مطلق مرد بر بدن زن یا دختر را به رسمیت میشناسد.
خشونت دیجیتال؛ تهدید تازه زنان
خشونت علیه زنان در فضای آنلاین نیز رو به گسترش است. از تهمت، تهدید و انتشار اطلاعات خصوصی تا ارسال تصاویر جنسی بدون رضایت.
در غیاب قوانین مشخص درباره حریم خصوصی دیجیتال، زنان عملا هیچ سازوکار حمایتی موثری ندارند.
چرا خشونت اینقدر گسترده است؟
تحلیلگران سه عامل کلیدی را مطرح میکنند:
۱. قوانین تبعیضآمیز و خلأهای حمایتی
۲. ساختارهای مردسالارانه در خانواده و جامعه
۳. نبود آموزش عمومی درباره حقوق زنان و مفهوم رضایت
در چنین ساختاری، خشونت نه تنها سرکوب نمیشود، بلکه بازتولید میشود.
جمعبندی؛ صدایی که باید شنیده شود
خشونت علیه زنان در ایران بحران است؛ بحرانی که از آمارهای رسمی بزرگتر، از سکوتها عمیقتر و از روایتها دردناکتر است.
این خشونت، فقط بدن زنان را هدف نمیگیرد؛ حق انتخاب، کرامت انسانی، آزادی، آینده و آرامش آنان را میکشد.
تا زمانی که قوانین تغییر نکنند، حمایتهای فوری و واقعی ایجاد نشود، فرهنگ مالکیت و غیرتمحور اصلاح نشود و زنان حق اظهار و اعتراض بیهزینه نداشته باشند، چرخه خشونت ادامه خواهد داشت؛ چرخهای که هر چهار روز یک قربانی جدید میگیرد و هزاران زن را در سکوت میسوزاند.