این تحریمها بلافاصله پس از شکست جمهوری اسلامی در «جنگ ۱۲ روزه» با اسرائیل اعمال شده و بهگفته واشینگتن، با هدف جلوگیری از بازسازی توان نظامی و شبکه نیابتی جمهوری اسلامی طراحی شدهاند.
این بسته، مرحلهای تازه در سیاست «فشار حداکثری» است: نهفقط فروش نفت، بلکه تمام مسیرهای پنهانسازی، انتقال، بیمه، خرید، جابهجایی، و حتی پشتیبانی هوایی در یک بسته واحد هدف قرار گرفتهاند. به بیان دقیقتر، واشینگتن این بار نه منتظر خروج نفت از بنادر جمهوری اسلامی، بلکه مشغول انهدام «تمام پیچ و مهرههای» ماشین مالی سپاه و شبکه نیروی قدس است.
ادامه فشار حداکثری، اما هوشمندتر و پیچیدهتر از دوره اول ترامپ
در دوره نخست دولت ترامپ، تحریمها بیشتر بر صادرات نفت، بانک مرکزی و بخشهای کلان تمرکز داشت. اما در این بسته جدید، تمرکز اصلی بر شبکههای بسیار کوچک، شرکتهای پوششی چندلایه، واسطههای کشتیرانی، و ناوگان سایهای است که ستون فقرات دورزدن تحریمها محسوب میشوند.
پیام روشن «اوفک» (OFAC) این است: دیگر فقط «نفت جمهوری اسلامی» هدف نیست، بلکه کل اکوسیستم لجستیکی، مالی، حقوقی و فنی که نفت تحریمشده را از خلیج فارس به پالایشگاههای شرق و جنوب آسیا میرساند، هدف قرار گرفته است؛ از یک شرکت کوچک خدمات کشتی در امارات تا شرکت مدیریت ناوگان در هند، خریدار نفت در آلمان، یا شرکتهای پوششی در پاناما.
این رویکرد یک بازدارندگی ثانویه ایجاد میکند: شرکتهایی که هنوز تحریم نشدهاند، از ترس تحریمشدن، بهتدریج از معامله با شبکههای نفتی جمهوری اسلامی فاصله میگیرند.
گرهزدن فروش نفت به بازسازی ارتش شکستخورده جمهوری اسلامی
در سطر اول بیانیه خزانهداری، بهطور عمدی به «شکست جمهوری اسلامی در جنگ ۱۲ روزه» اشاره شده است. این اشاره صرفاً توصیف تاریخی نیست، بلکه بخشی از جنگ روانی و مشروعیتزدایی است.
هدف واشینگتن از این روایت این است که بگوید: «پول نفت، پول توسعه ملی نیست؛ پول بازسازی ماشین جنگی یک رژیم شکستخورده است.»
این قابسازی، مشروعیت اخلاقی تحریمها را برای افکار عمومی غرب افزایش میدهد و بانکها و شرکتها را به احتیاط بیشتر در معامله نفتی با جمهوری اسلامی وادار میکند.
جنگ علیه «ناوگان سایه» و تکنیکهای پنهانکاری
در این بسته تحریمی، آمریکا بهطور مشخص نام چندین کشتی را ذکر میکند؛ از جمله این اسامی:
PIONEER SAM, TUSITALA, NEXO, KAISA I, GAS ATHENA, KALLISTA, PANDA
این نام بردنِ جزئی از کشتیها، در واقع پیام مستقیمی به صنعت کشتیرانی و شرکتهای فعال در «ناوگان سایه» جمهوری اسلامی است: واشینگتن نشان میدهد که تکتک حلقههای این زنجیره را رصد میکند.
در متنهای رسمی دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری آمریکا، بارها به مجموعهای از تکنیکهای پنهانکاری اشاره میشود که در سالهای اخیر به ابزار اصلی جمهوری اسلامی برای دور زدن تحریمها تبدیل شدهاند؛ از جمله تشکیل «ناوگان سایه»، خاموشکردن یا دستکاری سامانه شناسایی خودکار کشتیها (ترانسپوندر AIS)، انجام عملیات انتقال کشتی به کشتی (STS) در نقاط دور از رادار رسانهای و حقوقی، تغییر مکرر پرچم و نام کشتیها، جعل اسناد حمل، و برچسبگذاری نفت جمهوری اسلامی بهعنوان نفت مالزی یا سایر کشورها.
هدف از برجستهکردن این تاکتیکها، صرفاً افشای یک روش نیست؛ بلکه افزایش هزینه هرگونه پنهانکاری است. به این معنا که هر بار که یک کشتی وارد این شبکه میشود و از الگوی خاموشکردن سامانه شناسایی خودکار، انتقال کشتی به کشتی یا تغییر پرچم استفاده میکند، با مجموعهای از ریسکهای فزاینده روبهرو میشود: افزایش نرخ بیمه، بالا رفتن احتمال توقیف کشتی در بنادر ثالث، دشوارتر شدن دسترسی به بانکها و گشایش اعتبارات اسنادی، و در نهایت، اجبار به ارائه تخفیفهای بیشتر برای فروش نفت.
پیوند تحریمهای نفتی با تحریم خطوط هوایی – محور هوایی «مقاومت»
یکی از نکتههای مهم این بسته تحریمی آن است که واشینگتن تنها به شبکه فروش نفت جمهوری اسلامی بسنده نکرده، بلکه همزمان، خطوط هوایی مرتبط با این شبکه – بهویژه هواپیمایی یزد و ماهان و چند شرکت همکار – را نیز هدف قرار داده است. به تعبیر دیگر، وزارت خزانهداری در این بسته تلاش کرده است دو حلقه کلیدی را در یک قاب واحد نشان دهد: نفت بهعنوان منبع پول، و هواپیما بهعنوان ابزار انتقال نیرو و سلاح برای محور موسوم به «مقاومت» در لبنان، سوریه و سایر جبههها.
از منظر واشینگتن، معادله ساده است: نفت، پول مورد نیاز جمهوری اسلامی را تأمین میکند؛ و شبکه هوایی، این پول را به قدرت سخت تبدیل میکند؛ یعنی به جنگافزار، مهمات، و جابهجایی نیروی انسانی در مسیرهایی که از تهران تا بیروت و دمشق کشیده شدهاند.
تحریم همزمان این دو حوزه، چارچوب روایی تازهای برای افکار عمومی غرب خلق میکند: «نفت جمهوری اسلامی هزینه راکتها و موشکهایی را میدهد که با هواپیماهای ماهان و زیرمجموعههایی مانند هواپیمایی یزد، به حزبالله و سایر نیروهای وابسته منتقل میشوند.»
چنین روایتی، کار دولت آمریکا را برای جلب حمایت کنگره و متحدان اروپایی آسانتر میکند؛ بهویژه پس از جنگ ۱۲ روزه. در این تصویر، تحریم دیگر صرفاً ابزار فشار اقتصادی بر یک حکومت نیست، بلکه «ابزار دفاعی» برای جلوگیری از تقویت مجدد ماشین جنگی جمهوری اسلامی و بازسازی شبکه نیابتی آن در منطقه معرفی میشود.
مرحلهای تازه در جنگ اقتصادی علیه جمهوری اسلامی
این بسته تحریمی، در ظاهر فقط یک فهرست طولانی از اسامی کشتیها، شرکتها و مدیران است؛ اما در واقع، بیانگر مرحلهای تازه در جنگ اقتصادی آمریکا علیه جمهوری اسلامی پس از شکست در جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل است. در این چارچوب، واشینگتن در تلاش است رگ حیاتی مالی بازسازی ارتش و شبکه نیابتی جمهوری اسلامی را قطع کند و همزمان، «نفت جمهوری اسلامی» را در افکار عمومی جهان نه بهعنوان منبع توسعه اقتصادی، بلکه بهعنوان «سوخت ماشین جنگی یک رژیم شکستخورده» بازتعریف کند.