ارتش اسرائیل اعلام کرد که صبح دوشنبه پنج آبان در جنوب نوار غزه حملهای هوایی انجام داده و گروهی از «افراد مسلح فلسطینی» را هدف قرار داده است.
این بیانیه افزود این افراد مسلح از «خط زرد» بهعنوان مرز تعیینشده برای عقبنشینی نیروهای اسرائیلی در غزه، عبور کرده بودند.
به گفته ارتش، این افراد در حال حفاری زمین و نزدیک شدن به نیروهای اسرائیلی در منطقه خانیونس بودند؛ منطقهای که طبق توافق آتشبس، تحت کنترل ارتش اسرائیل قرار دارد.
در بیانیه ارتش آمده است: «این افراد تهدیدی فوری برای نیروها محسوب میشدند و پس از شناسایی، با حمله هوایی هدف قرار گرفتند.»
رسانههای فلسطینی گزارش دادند که در این حمله دو نفر کشته شدند.

یائسگی (پساقاعدگی) برای زنان در جامعه ما صرفا یک رویداد زیستی نیست؛ بلکه مرحلهای است که بدن، فرهنگ، سیاست و روان در آن به هم گره میخورند.
در جامعهای که زنان عمدتا در چارچوب نقشهای مادری و مراقبتی تعریف میشوند، بدن زن همواره حامل معناهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است و تا زمانی ارزشمند تلقی میشود که در چرخهی بازتولید و باروری حضور دارد.
به همین دلیل، مواجهه با این دوره نوعی سردرگمی فرهنگی و هویتی ایجاد میکند: از یک سو بدن از چرخه بازتولید خارج و بیثمر تلقی میشود و از سوی دیگر زن وارد فرآیند بازتعریف استقلال، زنانگی و خودآگاهی میگردد.
این وضعیت با فشارهای فرهنگی، سنتی و مذهبی همراه است: گفتمانهای غالب، بدن زن را در این دوره به حاشیه میراند و با ابزارهایی مانند شرم و سکوت، تجربهی آنان را محدود میکند؛ فشارهایی که میتوانند اضطراب، افسردگی و کاهش عزت نفس را تشدید کنند.
علاوه بر این، نظام سلامت با تمرکز بر دوران باروری، زنانی را که در این مسیرند از دسترسی کامل به خدمات پزشکی و روانشناختی محروم میکند و نابرابریهای طبقاتی موجود در سلامت جنسیتی را بازتولید میکند.
با این حال، این دوران فرصتی منحصر به فرد برای تحول و بازتعریف هویت زنانه فراهم میکند. زن میتواند از دوره سوگ نمادین بدن بارور عبور کند و با حمایت خانواده و جامعه، بدن و تجربه خود را به چیزی متعلق به خود تبدیل کند. این مرحله میتواند نقطه شروعی برای استقلال، آرامش و رشد درونی باشد؛ جایی که ارزش و معنا دیگر نه از نقش مادری یا نگاه جامعه، بلکه از آگاهی، انتخاب و زندگی شخصی خود گرفته میشود. به بیان دیگر، تغییر نگاه به یائسگی میتواند زمینهساز بهبود سلامت، حقوق و استقلال زنان در جامعه شود و نشان دهد که این مرحله، نه پایان، بلکه فرصتی برای شکلگیری دوباره خود و بازتعریف زنانگی است.

تحلیل گفتمانی مذهب، سنت، و تجربه فقدان
تحلیل یائسگی/پساقاعدگی نیازمند پیوند دادن تجربه روانشناختی فردی زنان با ساختارهای اجتماعی و فرهنگی گسترده است. در ساختارهای مردسالارانه، بدن زن غالبا ارزش و معنایش را از طریق نقش برای دیگران (خانواده، همسر یا جامعه) به دست میآورد، نه از طریق تجربهای که متعلق به خود اوست. این نقش شامل تولیدمثل و جذابیت جنسی است.
با ورود به این دوران، زن همزمان با دو گفتمان محدودکننده مواجه میشود که بدن او را از جایگاه ارزشمند فرهنگی فاصله میدهد و احساس بیاهمیتی یا طردشدگی ایجاد میکند:
الف-گفتمان فرهنگی و مردسالارانه: فقدان ارزش
در گفتمان فرهنگی، بدن زن تا زمانی ارزشمند تلقی میشود که در چرخهی باروری و جذابیت جنسی حضور دارد. با پایان این دوره، زن با تصاویری چون پیر شدن، پایان زنانگی یا از کارافتادگی مواجه میشود و اغلب احساس حذف و نادیده گرفته شدن میکند.
سیاست بدن زن در این ساختار آشکار است؛ نظامهای سیاسی و فرهنگی با سکوت و تابو درباره این دوران گذار پیام روشنی به زنان میدهند: این مرحله از زندگی کماهمیت است و جایی برای گفتوگو یا حضور فعال در جامعه ندارد. این نگرشها باعث میشوند بسیاری از زنان تغییرات طبیعی بدن خود را با شرم و اضطراب تجربه کنند و از حمایت اجتماعی و عاطفی محروم بمانند.
ب-گفتمان مذهبی-سنتی: بازتعریف محدود نقش
در گفتمان مذهبی–سنتی نیز بدن زن از دیرباز در چارچوب احکام و آداب شرعی معنا یافته است. یائسگی بهصورت نمادین، از دست دادن توانایی تولیدمثل است و تجربهای است که فراتر از بعد بیولوژیک، زن را از نظم اجتماعی-فرهنگی تعریفشده دور میکند. در حالی که ورود به این مرحله، از سویی، جایگاه زن را در قالب نقشهای خانوادگی (مانند مادر و مادربزرگ) بازتعریف کرده و احترام و نفوذ درونخانوادگی را تقویت میکند، از سوی دیگر، مشارکت او را در فضای عمومی و تصمیمگیری اجتماعی محدود نگه میدارد.
این تلاقی فرهنگی-مذهبی الگوهای سنتی را به چالش میکشد؛ امری که در سطح ناخودآگاه میتواند اضطراب، کاهش اعتمادبهنفس و حس بی ارزشی ایجاد کند. در نتیجه، یائسگی در بستر فرهنگی و مذهبی جامعهی ما بیش از آنکه صرفا یک رویداد زیستی باشد، تجربهای عمیقا اجتماعی و روانی است؛ تجربهای که میتواند همزمان منبع سوگ برای نقشهای پیشین و فرصتی برای خودآگاهی و بازتعریف زنانگی باشد.
تجربه زیستی از سوگ تا بازتعریف خود
تجربهی یائسگی/پساقاعدگی برای هر زن یک تغییر عمیق زیستی و روانی است که بسته به حمایت اجتماعی و فرهنگی، میتواند مسیر زندگی او را به بحران یا رشد فردی هدایت کند. کاهش هورمونهای استروژن و پروژسترون بر خلقوخو، حافظه، تمرکز و میل جنسی تأثیر میگذارد و ممکن است باعث نوسانات خلقی، اضطراب و مه مغزی شود.
مه مغزی اختلال موقتی در حافظه کوتاهمدت، کاهش تمرکز و احساس سردرگمی ذهنی ایجاد میکند و حتی انجام کارهای روزمره و تصمیمگیری را دشوار میسازد. این تغییرات طبیعی در فرهنگ ما گاهی با برچسبهایی مانند فراموشی پیری یا ضعف ذهنی زنان همراه میشوند و میتوانند اعتمادبهنفس و تصویر ذهنی زن از خود را کاهش دهند.
با وجود تغییرات هورمونی که ممکن است خشکی واژن و کاهش میل جنسی ایجاد کند، این مرحله از زندگی فرصت روانی مهمی نیز فراهم میکند: رهایی از نگرانی بارداری. در این دوره، زنان میتوانند تجربه جنسی خود را از محور تولیدمثل به محور صمیمیت، لذت و نزدیکی هیجانی منتقل کنند، به شرط آنکه شریک زندگی و محیط فرهنگی این تغییر را با آگاهی و پذیرش همراه سازند.
این دوران همچنین مرحلهای از سوگ نمادین و پردازش فقدان است؛ سوگی برای نقشِ محوریِ مادرانه که زن در خدمت خانواده و مسئولیتهای اجتماعی انجام میداد. با این حال، در دل همین غم، فرصت شکلگیری نسخه جدید زن وجود دارد؛ زنی که میتواند دوباره معنا و هویت خود را بازسازی کند.
پساقاعدگی لحظهای است که زن میتواند با بدن خود دوباره آشنا شود، بدنی که متعلق به خودش است، نه برای دیگران. در این مرحله، تجربه زن میتواند از محور خواست و انتظار جامعه به محور خواست و تصمیمگیری شخصی منتقل شود. اگر این تغییر با حمایت خانواده و پذیرش اجتماعی همراه باشد، به شکلگیری استقلال و اعتمادبهنفس واقعی منجر میشود.
توانمندی زنان در این دوره نتیجه تعامل میان خودآگاهی فردی و حمایت جمعی است. هرچه جامعه و خانواده فضایی امن برای بازگو کردن و تجربه کردن این مرحله فراهم کنند، زن میتواند از سوگ نمادین به رشد شخصی و روانی برسد، مرحلهای که در آن استقلال، آرامش و اعتمادبهنفس جایگزین حس از دست دادن و بی ارزشی میشود.

سیاستهای سلامت، محدودیتهای ساختاری
مشکلات یائسگی/پساقاعدگی مجموعهای از پیچیدگیهای زیستی، روانی، اجتماعی و اقتصادی است که به بحران ساختاری در نظام سلامت و سیاست عمومی منجر شده است.
کمبود آموزش عمومی و منابع کافی برای مراقبت از زنان در این دوران، نشان میدهد که بدن زن پس از خروج از چرخه باروری، از دیدگاه سیاست عمومی کماهمیت تلقی میشود و از حمایتهای لازم محروم میماند.
نقد ساختاری و تشدید نابرابری ها
اولویتبندی سیاستگذاران: نظام سلامت به دلیل تمرکز بر سلامت مادر و کودک، خدمات تخصصی، مشاوره روانشناختی و پوشش بیمهای برای مشکلات جسمی و روانی این دوران را در حاشیه قرار میدهد. در نتیجه، سلامت زنان پس از پایان باروری کمتر دیده میشود و ارزشزدایی میشود.
تشدید نابرابریهای طبقاتی: زنان در این مرحله، بهویژه در مناطق محروم و روستاها، دسترسی کمی به داروهای هورمونی و خدمات مشاوره دارند. این وضعیت نهتنها کیفیت زندگی آنان را کاهش میدهد، بلکه نابرابریهای جنسیتی و طبقاتی را تشدید میکند، زیرا زنان شهری یا طبقات بالاتر به خدمات خصوصی دسترسی بیشتری دارند.
درمان تکبُعدی: بدون توجه به ابعاد فرهنگی و اجتماعی، پساقاعدگی غالبا به عنوان یک مسئله صرفا هورمونی دیده میشود و درمانها معمولا تنها علائم فیزیکی را هدف میگیرند، در حالی که تجربه زنان در این دوره شامل ابعاد روانی، اجتماعی و هویتی گستردهای است که نادیده گرفته میشوند.
راهکارها: از آگاهی تا بازسازی ساختاری
برای عبور از بحران و حمایت واقعی از زنان در این دوران، لازم است مداخلات چندجانبه، هماهنگ و ساختاری انجام شود:
حمایتهای بهداشتی و سیاستی: سیاستهای سلامت باید به نیازهای زنان در این دوران توجه بیشتری داشته باشند. لازم است خدمات درمانی و مشاورهای، مانند درمانهای هورمونی، مشاوره روانشناختی و داروهای لازم، تحت پوشش بیمه قرار بگیرند تا همه زنان، بدون توجه به وضعیت اقتصادی، بتوانند از آنها استفاده کنند. همچنین آموزشهای علمی و درست درباره این دوران باید در دسترس زنان و خانواده قرار گیرد تا آگاهی عمومی افزایش یابد.
تغییر نگاه فرهنگی و اجتماعی: دوران پساقاعدگی باید از سکوت و شرم بیرون بیاید و بهعنوان مرحلهای طبیعی و ارزشمند از زندگی زن شناخته شود. رسانهها، مدارس و خانوادهها نقش مهمی در تغییر این نگاه دارند. گفتوگو و آموزش میتواند باعث شود زنان با اعتمادبهنفس بیشتری درباره تجربه خود صحبت کنند و مردان نیز یاد بگیرند در این دوران همراه و پشتیبان باشند.
حمایت روانی و عاطفی: رواندرمانی و گروههای حمایتی میتوانند به زنان کمک کنند تا احساسات و هیجانات ناشی از تغییرات بدن خود را بهتر درک و مدیریت کنند. گفتوگو در محیطی امن، حضور در کارگاههای آموزشی و حمایت خانواده، به زنان کمک میکند تا احساس ارزشمندی و آرامش بیشتری داشته باشند و مرحله جدیدی از رشد شخصی و استقلال را تجربه کنند.
نقد واژه
ما گاهی از واژه یائسگی استفاده کردیم، با وجود بار منفی تاریخی آن که با کاهش باروری و یأس همراه بوده است، تا ضرورت نقد این گفتمان عمومی را نشان دهیم. هدف ما این است که به جای آن از اصطلاحات توانمندساز مانند دوران پساقاعدگی استفاده کنیم و این مرحله از زندگی را با آزادی، خودآگاهی و فرصت رشد فردی تعریف کنیم.
گیدون سعار وزیر خارجه اسرائیل، اعلام کرد که این کشور حضور نیروهای مسلح ترکیه در غزه تحت طرحی از سوی آمریکا برای پایان دادن دائمی به جنگ در این سرزمین فلسطین را نخواهد پذیرفت.
طرح رئیسجمهور آمریکا، دونالد ترامپ، شامل تشکیل نیروی بینالمللی در غزه است تا به تثبیت آتشبس کمک کند.
با این حال، هنوز مشخص نیست که آیا کشورهای عربی و دیگر کشورها حاضر به اعزام نیرو به این نیروی بینالمللی خواهند بود یا خیر.
سعار در یک کنفرانس خبری در بوداپست گفت: «کشورهایی که میخواهند یا آمادهاند نیروهای مسلح بفرستند، حداقل باید منصفانه با اسرائیل رفتار کنند.»
روابط گرم ترکیه و اسرائیل پس از جنگ غزه به شدت تیره شد، و رجب طیب اردوغان، رییسجمهور ترکیه، حمله هوایی و زمینی ویرانگر اسرائیل در این منطقه فلسطینی را شدیدا مورد انتقاد قرار داد.
سعار در کنار همتای مجارستانی خود، پیتر سییارتو، گفت: «ترکیه به رهبری اردوغان رویکرد خصمانهای علیه اسرائیل داشت. بنابراین منطقی نیست که اجازه دهیم نیروهای مسلح آنها وارد نوار غزه شوند و ما با آن موافقت نخواهیم کرد و این را به دوستان آمریکاییمان گفتهایم.»
در حالی که دولت ترامپ از اعزام سربازان آمریکایی به نوار غزه صرفنظر کرده، با اندونزی، امارات متحده عربی، مصر، قطر، ترکیه و جمهوری آذربایجان برای مشارکت در این نیروی چندملیتی گفتوگو کرده است.
هفته گذشته، بنیامین نتانیاهو اشاره کرد که به شدت با هرگونه نقش نیروهای امنیتی ترکیه در غزه مخالف خواهد بود.
او یکشنبه نیز گفت اسرائیل تصمیم خواهد گرفت که کدام نیروهای خارجی اجازه ورود به غزه را خواهند داشت.
مارکو روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا، که به اسرائیل سفر کرده بود تا آتشبس را تقویت کند، روز جمعه گفت نیروی بینالمللی باید متشکل از «کشورهایی باشد که اسرائیل با آنها راحت است».
او هیچ اظهارنظری درباره مشارکت ترکیه نکرد.

یک مطالعه جدید نشان میدهد زنانی که یائسگی (منوپوز) زودرس را تجربه میکنند، ۲۷% بیشتر در معرض سندرم متابولیک قرار دارند؛ سندرمی که میتواند زمینهساز ابتلا به بیماریهای خطرناکی از جمله دیابت نوع ۲، مشکلات قلبی-عروقی و سکته مغزی باشد. این تنها یکی از مشکلات همراه با منوپوز است.
ماه اکتبر ماه آگاهیبخشی درباره یائسگی است و روز ۱۸ اکتبر برابر با ۲۶ مهر روز جهانی منوپوز نامگذاری شده است.
یائسگی که به شکل معمول بین سنین ۴۵ تا ۵۵ برای اکثریت قریب به اتفاق زنان رخ میدهد، سالها در نقاط مختلف جهان از جمله ایران موضوع و تجربهای شخصی تلقی میشد که در هالهای از سکوت پیچیده شده بود. این سکوت، بهای سنگینی برای زنان داشته از جمله پیامدهای مستقیم در زمینه سلامت، عدالت اجتماعی و حتی رشد اقتصادی.
بسیاری از زنان در کشورهای در حال توسعه و حتی توسعهیافته هنوز با این موضوع چندان آشنا نیستند که منوپوز یک دوره «گذار» است؛ همانطور که بلوغ، بارداری، مادر شدن یا حتی روبهرو شدن با ناباروری، دورههای گذار هستند. در اینجا به برخی موضوعات مهم و باورهای رایج اما نادرست درباره منوپوز میپردازیم.
علایم منوپوز واقعی هستند، آنها را جدی بگیرید
گرگرفتگی بدن از علائم اصلی یائسگی است و بر اساس مطالعات، حدود ۸۰ درصد زنان آن را تجربه میکننداما علائم کمتر شناختهشده دیگری هم ممکن است با یائسگی و پیشیائسگی (پریمنوپوز) همراه شوند از جمله بیخوابی، تغییرات خلقی، مه مغزی، خشکی واژن و درد مفاصل.
با این حال بسیاری از زنان نمیدانند که منوپوز چه طیف بزرگی از علائم را شامل میشود و در نتیجه ممکن است این علایم را جدی نگیرند و به سراغ درمان نروند.
بهناز، زنی ۵۸ ساله و ساکن تهران، درباره تجربه خود از این علایم به ایراناینترنشنال گفت ۱۲ سال پیش وقتی نخستین بار با گرگرفتگی و اختلال شدید خواب مواجه شد و به متخصص زنانی که سالها تحت نظرش بود، مراجعه کرد، پزشکش اعتنای چندانی به این موضوع نکرد و گفت درمان مشخصی برای این علائم وجود ندارد.
او معتقد است با توجه به مشاهده خودش و سایر دوستانش که گذر از دوره منوپوز و پیشیائسگی را تجربه کردهاند، به دلایل مختلف آموزش لازم در این زمینه به زنان داده نمیشود و گاهی حتی از توجه پزشکی کافی هم برخودار نیستند.

نرگس، تراپیست ساکن آلمان، به ایراناینترنشنال گفت به نظرش این موضوعی است که محدود به کشورهای در حال توسعه نیست و به طور کلی این تصور در جامعه وجود دارد که زنان درباره علایم بیماریشان اغراق میکنند و باید با آنها تا جایی که میشود کنار بیایند.
به گفته او، از این منظر گاهی بحث سلامت زنان به خصوص در مورد مسائل مرتبط با قاعدگی، سندرم پیشاقاعدگی و منوپوز چه به لحاظ فرهنگی و چه به عنوان یک موضوع مهم پزشکی، به اندازه سایر بیماریها جدی گرفته نمیشود یا با دیده اغماض با آنها برخورد میشود.
هورموندرمانی را به عنوان یک گزینه بررسی کنید
هورموندرمانی یکی از روشهای رایجی است که برای علائم کاهش و کنترل علایم منوپوز تجویز میشود، اما برخی زنان نگراناند این روش درمانی خطر ابتلا به برخی بیماریها از جمله سرطان پستان را افزایش دهد.
متخصصان معتقدند این خطرات درصد ناچیزی هستند و مزایای هورموندرمانی از جمله تسکین گرگرفتگی، خشکی واژن و کاهش احتمال پوکی استخوان به خطرات اندک آن میچربد.
ضمن اینکه به گفته پزشکان، اشکال مختلفی از هورموندرمان وجود دارد. بنابراین اگر یک نوع درمان برای یک فرد خاص موثر نباشد، میتوان نوع دیگری را امتحان کرد. متخصصان میگویند برای زنانی که هورموندرمانی کمکشان نمیکند، جایگزینهایی دارویی دیگری وجود دارد.
سارا، زنی ۴۹ ساله و ساکن لندن، از تجربه هورموندرمانیاش به ایراناینترنشنال چنین گفت: «مه مغزی و توانایی در تمرکز کردن با شروع علایم یائسگی و اختلالات خلقی که به دلیل دوره پیشیائسگی تجربه میکردم چنان من را درگیر کرده کرده بود که حس میکردم در کارم در جا میزنم و حتی بعضی روزها عملا تمرکزی برای کار و بازدهی نداشتم. هورموندرمانی که پیشنهاد دکترم بود مرا از این تصور که دارم کار و عقلم را از دست میدهم، نجات داد.»
او اما هورموندرمانی را موضوعی شخصی میداند که زنان نباید مجبور به انتخاب آن شوند و فکر میکند زنان باید روش درمانی دلخواهشان را بعد از مشورت دقیق با پزشک برگزینند.
مجبور به تحمل نیستید، علایم ممکن است چند سال طول بکشد
گروهی از زنان ممکن است این تصور را داشته باشند که علایم منوپوز کوتاهمدت است و تمایل دارند بدون کمک، دوره پیشیائسگی و منوپوز را پشت سر بگذارند.
نسیم، پزشک ساکن ایران، در این مورد به ایراناینترنشنال گفت علام پیشیائسگی ممکن است چند سال قبل از خود منوپوز شروع شوند و حدود چهار یا پنج سال طول بکشند ولی برای بعضی زنان این رقم به ۱۰ سال هم میرسد و معمولا تا چند سال پس از منوپوز ادامه پیدا میکند.
پزشکان میگویند گرگرفتگی مکرر و شدید در زنان یائسه میتواند زمینه ابتلا به بیماریهای قلبی-عروقی و ضعف و بدخوابی را ایجاد کند که مورد آخر به بیماریهای قلبی-عروقی، دیابت و زوال شناختی مرتبط است.
خشکی واژن هم که در این زنان ایجاد میشود، خطر عفونتهای دستگاه ادراری را افزایش میدهد.
بله! زنان در دوره پیشیائسگی هم باردار میشوند
این تصور که اگر در دوره پیشیائسگی و یا چهل و چند ساله هستید و پریودهای نامنظم دارید، توان و امکان بارداری ندارید، تصوری رایج ولی کاملا اشتباه است.
دکتر نسیم میگوید برای اینکه مطمئن شوید در معرض بارداری ناخواسته نیستید باید دوران پیشیائسگی را تمام کنید و یک سال کامل را بدون پریود شدن بگذرانید و این موضوع را هم در نظر بگیرید که بیماری دیگری بر پریود شدن یا نشدن شما تاثیر نمیگذارد.
بنابراین، زنان در دهه ۴۰ و ۵۰ زندگی تا وقتی از منوپوز شدن خود مطمئن نشدند، در صورتی که تمایلی به فرزندآوری نداشته باشند باید از روشهای ایمن و مناسب برای پیشگیری از بارداری استفاده کنند.
منوپوز قرار نیست توان جنسی و علاقه شما به سکس را نابود کند
نرگس معتقد است در طول کار تراپی با زنان و مردانی که در سنین بین ۴۰ تا ۶۰ سال هستند، بارها شاهد بوده که نگاه فرهنگی افراد به منوپوز و زنان یائسه نگاهی ناخوشایند است و این دسته از زنان افرادی رو زوال و از دست رفته در نظر گرفته میشوند که گویی به چشم همسر، شریک عاطفی و حتی همکارانشان نامرئی شدهاند.
متخصصان اذعان میکنند کاهش سطح استروژن و تستوسترون میتواند منجر به کاهش میل جنسی شود، اما این حالت دایمی نیست و حتی برای برخی زنان عکس این قضیه صادق است.
از دیگر اثرات مثبت منوپوز میتوان به رها شدن از رنج روانی و جسمی پریود شدن و نگرانی از بارداری ناخواسته اشاره کرد.
بهناز میگوید بعد از اینکه توانست بالاخره علایم منوپوز را کنترل کند، متوجه شد که میل جنسیاش بیشتر شده چون نه از پریودهای دردناکش خبری بود و نه لازم بود نگران فراموشی قرص ضدبارداریاش باشد و این خیال آسوده، تجربه روانی او از سکس را بسیار خوشایندتر کرد. به توصیف خودش، «انگار ار قفس رها شده بودم.»
دکتر نسیم توصیه میکند با در نظر داشتن این موضوع که یائسگی باعث میشود بافت واژن خشکتر و شکنندهتر شود، میتوان از روانکنندههای طبیعی واژن استفاده کرد.

علی دایی، اسطوره فوتبال ایران درباره دستگیری پژمان جمشیدی، بازیکن پیشین پرسپولیس و ستاره سینمای ایران به هفت صبح گفت: «احساس میکنم او قربانی یک توطئه شده است. پژمان مجرد است و روابطش با آدمهای متاهل فرق دارد. تا جایی که شنیدم و خبر دارم، احساس میکنم برای او پاپوش دوختهاند.»
علی دایی ادامه داد: «پژمان جمشیدی را از دوران جوانیاش میشناسم. از یک خانواده فرهنگی میآید. پسر محترمی است. از لحاظ رفتار و اخلاق همیشه زبانزد بوده، چه آن زمان که در فوتبال حضور داشت و چه حالا که وارد هنر شده، همیشه برای کسوت ارزش قائل بوده و به بزرگتر احترام گذاشته و من یادم نمیآید از او بد اخلاقی و بد رفتاری دیده باشم.»
علی دایی درباره کنار گذاشتن وحید هاشمیان از سرمربیگری پرسپولیس گفت: «وحید هاشمیان را همه میشناسند. او اصلا قالتاق نیست و هیچ بده بستانی هم با دلالها ندارد. رفتاری که در پرسپولیس با وحید شد، اصلا جوانمردانه نبود. وقتی باشگاهی یک مربی را میآورد، باید به او اعتماد و از او دفاع کند. پرسپولیس وحید هاشمیان را جذب کرد اما فرصت کافی به او نداد تا حتی تفکر خودش را در این تیم پیاده کند.»
او گفت: «من میدانم منافع یک سری آدمها در آوردن اوسمار بود. همیشه در فوتبال ما این بوده که یک عده برای رسیدن به منافع خودشان، بزرگان این فوتبال را قربانی کردهاند. این وسط گناهی متوجه اوسمار نیست. او یک مربی است و حق انتخاب دارد و پیشنهادی دریافت کرده و پذیرفته اما ایراد متوجه آنهاست که فریب میخورند و تحت تاثیر بازی پشت پرده کسانی که منافعشان در آوردن مربی جدید است، مربی جوان و با اخلاقی مثل هاشمیان را کنار میگذارند.»
دایی در ادامه گفت: «این تقصیر فوتبال ماست که یک آدم سالم بدون رابطه با دلالها در این فوتبال دوام نمیآورد. ما باید به جای حذف آدمهای سالم، فوتبال خودمان را درست کنیم. سادهترین کار قربانی کردن آدمهای سالم است ولی درستترین کار این است که وقتی به یک مربی سالم و بااخلاق حکم میدهیم، پای او بمانیم و اجازه بدهیم کارش را انجام بدهد.»
مورگان اورتگاس، معاون فرستاده ویژه آمریکا در امور خاورمیانه دوشنبه وارد بیروت میشود تا با مقامات لبنانی درباره خلع سلاح گروه مسلح حزبالله گفتوگو کند.
این سفر در شرایطی است که در لبنان نگرانیهایی از احتمال آغاز دوباره جنگ هوایی اسرائیل علیه این گروه وجود دارد.
این نگرانیها در پی شدت یافتن حملات هوایی اسرائیل به جنوب و شرق لبنان به وجود آمده است که طبق منابع امنیتی لبنانی، بیش از ده نفر را کشتهاند که اکثرا اعضای حزبالله بودهاند.
لبنان نگران است که این بمباران نشاندهنده قصد اسرائیل برای تشدید عملیات هوایی خود باشد.
