کشتن اسماعیل هنیه، رییس پیشین دفتر سیاسی حماس که به عنوان میهمان جمهوری اسلامی در تهران به سر میبرد، پیامدهای متعددی برای حکومت ایران دارد و بر اعتبارش در داخل کشور و نیروهای نیابتی منطقه و متحدانش تاثیر خواهد داشت.
شکست تهران در حفاظت از مهمانان خود، بازتاب گستردهای در رسانههای جهانی داشته و به ادعاهای جمهوری اسلامی مبنی بر قدرقدرت بودن آسیب رسانده است.
مرگ رییس دفتر سیاسی حماس میتواند به عنوان یک نقطه عطف در عرصه سیاسی داخلی و خارجی تهران تلقی شود که تاثیرات آن فراتر از عرصه اطلاعاتی-امنیتی است و میتواند پیامدهای کوتاه و بلندمدتی داشته باشد.
واکنش حاکمیت جمهوری اسلامی در واکنش به این شکست اطلاعاتی-امنیتی به سرعت اقدام به توجیه و انکار ضعفهای خود میکند تا ناکارآمدی خود را با استفاده از راهکارهای گوناگون پنهان کند.
این راهکارها میتواند شامل اعلامهای عمومی مبنی بر اینکه حادثه ناشی از خطای فردی یا نقص جزیی بوده، باشد. حکومت همچنین ممکن است تلاش کند تا این حادثه را به عنوان یک «حادثه غیرمنتظره» و نه به عنوان شکست سیستماتیک توصیف کند.
مقامها برای کاهش توجه عمومی به این شکست اقدام به سانسور اخبار مرتبط با این حادثه کردهاند و همزمان اخبار نادرستی را منتشر میکنند تا توجه رسانهها و افکارعمومی را به سوی موضوعات دیگر منحرف کنند.
در همین راستا، نهادهای سرکوب حکومت به کنترل دقیقتر رسانهها و اطلاعات پرداخته اندو رسانهها را وادار میکنند که تنها گزارشهای مورد تایید حکومت را منتشر کنند. نظام همچنین میکوشد میکند تا با برگزاری انواع گردهمایی خیابانی و تبلیغاتی به نمایش قدرت و ثبات بپردازد تا افزایش نارضایتی و بیاعتمادی داخلی را پنهان کند.
مقامهای حاکمیت طبق معمول در نشستهای عمومی و بیانیههای خود بر قدرت و ثبات رژیم تاکید میکنند و اطمینان میدهند که این حادثه تاثیری بر وضعیت کلی کشور نخواهد گذاشت.
مرگ هنیه اعتبار و تواناییهای امنیتی و اطلاعاتی حکومت ایران را زیر سوال میبرد
پیامدهای حادثه در داخل ایران حاکمیت برای جلوگیری از افزایش نارضایتی و نقدهای داخلی، به افزایش سرکوب مخالفان و منتقدان داخلی و شهروندان خواهد پرداخت.
این امر میتواند شامل محدود کردن فعالیت رسانهای و جلوگیری از اعتراضات و همچنین دستگیریهای بیشتر باشد. افزون بر این، حاکمیت تلاش میکند تا با تحریک احساسات ضداسرائیلی و ضدآمریکایی فضای روانی جامعه را مدیریت کند و شکست اطلاعاتی-امنیتی را به توطئه دشمنان نسبت دهد.
اما این حادثه، بهرغم تلاشهای حاکمیت، به عنوان یک ناکامی بزرگ اطلاعاتی-امنیتی برای دولت و نهادهای امنیتی تعبیر میشود و به افزایش انتقادات جناحهای درون حاکمیت نیز منجر خواهد شد. همچنین، موجب تضعیف جایگاه حاکمیت و اعتبار آن در میان افکار عمومی خواهد شد. وقوع چنین حادثهای که مسبوق به سابقه است، آنهم در پایتخت کشور نشاندهنده ضعف جدی در سیستم امنیتی و اطلاعاتی رژیم ولایی است.
همچنین شکست حکومت در صیانت از رییس پیشین دفتر سیاسی حماس اعتبار آن در حفظ امنیت داخلی و حفاظت از مهمانان خارجی را به شدت زیر سوال میبرد و به تضعیف روابط حکومت با حماس و سایر گروههای نیابتی فعال در منطقهای میانجامد.
نیروهای سرکوب نظام، مانند بسیج، سپاه پاسداران و دیگر نیروهای امنیتی و نظامی به دلیل ناتوانی در حفظ امنیت داخلی و جلوگیری از ترور یکی از رهبران برجسته گروههای نیابتی، اعتماد خود را به توانایی اطلاعاتی-امنیتی جمهوری اسلامی از دست میدهند.
این کاهش اعتماد به کاهش کارآمدی دولتی میانجامد. نهادهای مختلف امنیتی و اطلاعاتی ممکن است برای یافتن مقصر یا انتقاد از عملکرد یکدیگر تلاش کنند، که این مساله به تضعیف هماهنگی و همبستگی داخلی بین مقامها منجر خواهد شد.
گروههای نیابتی گروههای نیابتی که به حمایت تهران وابستهاند، از مرگ رییس دفتر سیاسی حماس به این نتیجه خواهند رسید که تهران قادر به حمایت از آنها و حفاظت از رهبران و افراد کلیدی این گروهها نیست.
این امر طبیعتا به کاهش اعتماد این گروهها به توانایی جمهوری اسلامی در ارائه حمایتهای امنیتی و اطلاعاتی آنها منجر میشود. با افزایش احساس ناامنی در میان این گروهها بعید نیست که آنها را به تجدیدنظر در همکاریهای خود با تهران بپردازند. زیرا اگر این گروهها احساس کنند که تهران دیگر قادر به تامین حمایتهای کافی از آنها یا مقابله با تهدیدات امنیتی نیست، ممکن است در راهبرد و سیاستهای خود تجدیدنظر کنند. این امر میتواند به کاهش تعهدات یا تغییرات در نحوه همکاریهایشان با تهران منجر شود.
در نتیجه، شکست اطلاعاتی–امنیتی تهران در حفاظت از میهمانان خود بر توازن قدرت و نفوذ رژیم تهران در منطقه تاثیر خواهد گذاشت. اگر این رخداد به کاهش قدرت منطقهای و نفوذ این رژیم در میان گروههای نیابتی منجر شود، رقبای منطقهای آن از این فرصت طلایی برای گسترش نفوذ خود استفاده خواهند کرد. این تغییرات بر معادلات قدرت در خاورمیانه در بلندمدت تاثیر خواهد گذاشت.
تشکلهای صنفی و فعالان دانشجویی ۲۰ دانشگاه کشور در بیانیهای مشترک خواهان برگزاری فوری تجمعات اعتراضی خارج از کشور در حمایت از شریفه محمدی و پخشان عزیزی، زنان زندانی سیاسی محکوم به اعدام و نسیم غلامی سیمیاری و وریشه مرادی زنان زندانی سیاسی در خطر صدور حکم اعدام شدند.
امضاکنندگان این بیانیه با بیان اینکه جمهوری اسلامی با اتهام واهی «بغی» (مبارزه مسلحانه علیه حاکمیت اسلامی) این زنان زندانی سیاسی را در خطر اعدام قرار داده، این رویکرد حکومت را سطح متفاوتی از سرکوب که سایه اعدام را بر سر تمام فعالین در حال ایستادگی در برابر شرایط ضدانسانی و اسفناک تحمیل شده بر جامعه ایران قرار داده، توصیف کردهاند.
آنها تاکید کردهاند که باید با پیشبرد سراسری اعتراضات، فشار همه جانبه علیه جمهوری اسلامی را افزایش داد.
طی هفتههای گذشته جریان تازهای از طرح اتهامات سنگین علیه زندانیان سیاسی و صدور احکام اعدام در ایران با اتهامات سیاسی به راه افتاده است.
پخشان عزیزی، زندانی سیاسی کُرد، روز سوم مرداد و شریفه محمدی، فعال کارگری روز ۱۴ تیر بابت اتهام «بغی» به اعدام محکوم شدند.
وریشه مرادی و نسیم غلامی سیمیاری، دو زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین نیز با اتهامات مشابه در خطر صدور احکام سنگین نظر اعدام هستند.
تشکلهای دانشجویی در بخش دیگری از بیانیه خود یادآوری کردند: «ما تجربه مثبت ایستادگی برابر صدور حکم اعدام برای توماج عزیزمان را داشتهایم و آن را با فشار اعتراضمان در داخل و خارج از کشور لغو کردیم، ما تجربه مبارزه و ایستادگیهای فراوانی را کنار یکدیگر داریم و با حضور شما گروهها، فعالین، تشکلها، نهادها، احزاب و سازمانهای سیاسی مردمی و سرنگونیطلب و ایرانیان آزادیخواه در خیابانهای جهان، تحمیل فشار به حکومت اسلامی را دیدهایم و روحیه گرفتهایم.»
آنها با تاکید بر لزوم حفط این فشار و اعتراض سراسری و کوبیدن بر طبل انقلاب «زن زندگی آزادی»، اضافه کردند:«ما نباید به جمهوری اسلامی اجازه بدهیم که اعدام، این قتل عمد و سازمانیافته حکومتی برای حذف مخالفین را عادیسازی، فراگیر و اجرایی کند.»
این تشکلهای صنفی حمله جمهوری اسلامی به فعالین زن در جنبشهای اعتراضی را ادامه جنگ علیه زنان و تمام جامعه ایران توصیف کرده و تاکید کردند که جنگ ما در جریان انقلاب «زن زندگی آزادی» علیه حکومت ضدزن، ضدزندگی و ضدآزادی را باید با سازماندهی وسیع اعتراضات در داخل و خارج کشور ادامه دهیم.
در هفتههای گذشته، صدور حکم اعدام برای دو زن زندانی سیاسی و در خطر صدور حکم اعدام قرار گرفتن دستکم دو تن دیگر از زنان زندانی سیاسی، اعتراضات بسیاری به دنبال داشت.
در تازهترین نمونه، کارزار سهشنبههای «نه به اعدام» روز سهشنبه ۹ مرداد در بیستوهفتمین هفته به ۱۸ زندان کشور گسترش یافت و زندانیان سیاسی اوین (بند زنان، چهار، شش و هشت)، قزلحصار (بند سه، چهار)، مرکزی کرج، خرمآباد، خوی، نقده، سقز، تبریز، مشهد، قائمشهر، اردبیل، کامیاران، مریوان، سلماس، ارومیه، بانه، نظام شیراز و لاکان رشت اعتصاب غذا کردند.
در ادامه این حرکتهای اعتراضی، تشکلهای صنفی و فعالان دانشجویی امضاکننده این بیانیه از همه گروههای انقلاب «زن زندگی آزادی» و گروههای حقوق بشری و سیاسی درخواست کردند که تجمعات اعتراضی در شهر خود را برای شنبه ۲۰ مرداد و یا یکشنبه ۲۱ مرداد در راستای مبارزه علیه جمهوری اسلامی و در دفاع از محمدی، عزیزی، غلامی سیمیاری، مرادی و دیگر زندانیان در خطر اعدام در خیابانهای سراسر دنیا با حضور خود عملی کنند.
آنها تاکید کردند که ما تا سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و نابودی حکومت اعدامی و آپارتاید جنسی-جنسیتی و پیروزی انقلاب «زن زندگی آزادی» همانطور که فعالین زن زندان اوین فریاد زدهاند: «ایستاده و همپیمان» هستیم.
این بیانیه به امضای گروهها و تشکلهای دانشجویی شامل تشکل دانشجویان پیشرو، تشکل آزاداندیشان جندیشاپور، نهاد آزادیخواهان دانشگاه تهران شمال، انجمن دانشجویان آزادیخواه دانشگاه بهشتی، کمیته سراسری دانشجویان کردستان، تشکل خبرنامه خواجه نصیر، نهاد دانشجویان آزاد خوراسگان، اتحاد دانشجویان دانشگاه الزهرا، تشکل دانشجویی اندیشه (دانشجویان تهران) و اتحاد دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان رسیده است.
جمعی از دانشجویان و فعالان دانشجویی دانشگاههای اصفهان، شیراز، کردستان، خوارزمی کرج، علوم پزشکی اصفهان، علوم پزشکی ارومیه، آزاد شهرقدس و دانشکدههای فنی یزدانپناه کردستان، فنی دخترانه سنندج و فنی مهاجر اصفهان از دیگر امضاکنندگان این بیانیه هستند.
جمهوری اسلامی از آغاز روی کار آمدن خود همواره فعالان مدنی و سیاسی منتقد حکومت را بازداشت، شکنجه و زندانی و بسیاری از آنان را اعدام کرده است.
از زمان آغاز خیزش سراسری ایرانیان علیه جمهوری اسلامی از شهریور ۱۴۰۱ تاکنون، سرکوب فعالان مدنی، سیاسی و معترضان از سوی حکومت شدت گرفته و همچنان ادامه دارد.
اسماعیل هنیه، رییس دفتر سیاسی گروه حماس، در اتاق محل اقامت خود در قلب تهران کشته شد. همین جمله کوتاه کافی بود تا در ساعتهای ابتدایی انتشار خبر، کاربران در رسانههای اجتماعی نسبت به آن واکنشی گسترده نشان دهند.
واکنشها به این اتفاق با روایتهایی سرشار از کنایه و طنز و بعد با خشم، نفرت، نگرانی و حسرت همراه بود.
تمسخر اقتدار جمهوری اسلامی در پایتخت خود، آن هم در شرایطی که شهر در وضعیت بالای امنیتی و نیمه تعطیل بود؛ خشم و نفرت از حکومتی که بیتدبیری و کاستیهای خود را برای تامین زندگی شهروندان پشت توهمی به نام «امنیت» پنهان کرده و نگرانی و حسرتی که واژه «انتقام سخت»، بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی، فرمانده شاخه برونمرزی سپاه پاسداران، با انهدام هواپیمای اوکراینی در آسمان ایران بر دل مردم ایران گذاشت.
بامداد چهارشنبه ۱۰مرداد۱۴۰۳، روز میزبانی از دهها مهمان خارجی برای مراسم تحلیف مسعود پزشکیان در پایتخت ایران، یک رسوایی امنیتی دیگر و تحقیر جمهوری اسلامی با نشان دادن عمق آسیبپذیری دفاعی و اطلاعاتی نهادهای امنیتی حکومت بود.
شهروندان در رسانههای اجتماعی «اقتدار پوشالی» جمهوری اسلامی را زیر سوال بردند
کنایه و تمسخر، سلاح مردم بیدفاع در برابر دیکتاتور
هنوز چند ساعت از انتشار عکسهای مراسم تحلیف نگذشته بود که خبر کشته شدن هنیه منتشر شد، آن هم پس از رجزخوانی طرفداران جمهوری اسلامی موسوم به «ارزشی» که اسماعیل هنیه را در آغوش مسعود پزشکیان نشان میداد و دستی که به نشانه افتخار و حمایت از حماس از سوی رییسجمهور جدید در مجلس بالا برده شده بود.
حالا بازی در زمین واژهها در میان کاربران تغییر کرده است. جمله «جبهه مقاومت در آغوش امن ایران»، دستمایه تمسخر تعداد بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی شد.
کاربری با انتشار عکسی قدیمی از آنچه جمهوری اسلامی «محور مقاومت» مینامد، با زیر سوال بردن اقتدار این گروهها، زنده ماندن حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان را در جمعی ۹ نفره مورد تمسخر قرار داد.
کاربر دیگری نیز با دستمایه طنز قرار دادن سریال حکومتی «گاندو» که برای نمایش اشراف اطلاعاتی و عملیاتی نیروهای جمهوری اسلامی در زمینه اسرائیل ساخته شده بود، درباره مرگ هنیه در تهران اظهارنظر کرد. کاربرانی که در دقایق اولیه، چنان با زبان طنز به بیکفایتی تامین امنیت میزبان برای آنچه مقامات جمهوری اسلامی «مهمان عزیز» خوانده بودند پرداختند، که مهدی کشتدار، مدیرعامل خبرگزاری «میزان»، وابسته به قوهقضاییه جمهوری اسلامی، زبان به تهدید گشود و دادستانی تهران نیز خبر از تشکیل پرونده برای کاربران شبکههای اجتماعی خبر داد.
درحالی جمهوری اسلامی تمام قوای خود را برای مقابله با ظنزنوشته شهروندان در رسانههای اجتماعی که از مرگ اسماعیل هنیه ابراز خوشحالی کرده بودند بهکار گرفته، که این کنایه و تمسخر، تنها سلاح اعتراضی مردمی به دیکتاتوری، کودککشی و پیوند عمیق جمهوری اسلامی با حماس است؛ مردمی که رد پولهایشان، منابعی که باید برای رفاه و آسایششان صرف شود را در تونلهای مخفی او پیدا میکنند.
سرنگونی خامنهای، راهحل نهایی برای ثبات در منطقه
در کنار نوشتههای طنز و شوخی کاربران در شبکه اجتماعی ایکس درباره جزییات و نحوه کشته شدن اسماعیل هنیه در اتاق خواب محل اقامتش در تهران، برخی از اعضای خانواده کشتهشدگان بیش از چهل و پنج سال حکومت جمهوری اسلامی نیز به این اتفاق واکنش نشان دادند.
از جمله حامد اسماعیلیون، عضو خانواده کشتهشدگان در انهدام هواپیمای اوکراینی و از اعضای «انجمن جانباختگان پرواز پیاس۷۵۲» که در شبکه اجتماعی ایکس، به حضور اسماعیل هنیه در تهران و پرواز او درست در شب انهدام هواپیمای اوکراینی اشاره کرد. اسماعیلیون نوشت: «[هنیه] آن شب به سلامت ایران را ترک کرد درحالیکه ساعتی بعد ۱۷۷ مسافر و خدمهی بیگناه را با موشکها به خون کشیدند، چمدانهایشان را سرقت کردند و برای سالها بر جنایتشان خاک پاشیدند.»
انهدام هواپیمای اوکراینی با موشکهای سپاه، بعد از وعده «انتقام سخت» از سوی علی خامنهای در پی کشته شدن قاسم سلیمانی بود. واژهای که بعد از کشتهشدن اسماعیل هنیه در پایتخت ایران در ادبیات خامنهای، به «خونخواهی» تبدیل شد و حساب کاربری منتسب به او در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «اسرائیل مهمان عزیز ما را کشت، ولی زمینه مجازاتی سخت برای خود را فراهم ساخت.»
اظهارنظری که در کنار تهدیدات سایر مقامهای و مسوولین جمهوری اسلامی برای «انتقام» خون اسماعیل هنیه از اسرائیل، زمینه نگرانی شهروندان ایرانی در داخل و خارج از ایران درباره امنیت و وقوع جنگ را بهوجود آورده است.
درحالی مقامهای ایران این حمله را به اسرائیل نسبت میدهند، تاکنون مقامهای اسرائیل و در راس آن بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر این کشور، هیچ اظهارنظری درباره این ادعا نکردند.
شاهزاده رضا پهلوی نیز در شبکه اجتماعی ایکس، با انتشار متنی، حضور هنیه در ایران را توهین به ملت کشور و ملت ایران دانست و نوشت «هزینه تروریسم این ابَرجنایتکار علیه اسرائیلیها و فلسطینیهای بیگناه، از پول مردم ایران و برخلاف خواست و منافع آنها تامین میشد.»
او همچنین از مردم ایران با نام «مبارزان شجاعی ایرانی» یاد کرد که «راهحل نهایی و تنها مسیر رسیدن به صلح پایدار در خاورمیانه هستند.» شاهزاده رضا پهلوی از «خلافت تبهکار» برای توصیف علی خامنهای استفاده کرد و سرنگونی او با حمایت مردم ایران را، راه رسیدن به صلح و ثبات در منطقه دانست.
مردمی که حتی شوخی و شادیهای کوتاهشان در مرگ یکی از بزرگترین همدستان جمهوری اسلامی در آتشافروزها در منطقه و جهان، رفیق دلارهای ارسالی در چمدان به فلسطین، در نگاه جمهوری اسلامی، سهم بیشتری در خدشهدار کردن اقتدار جمهوری اسلامی و برهم زدن امنیت روانی جامعه دارد، تا بیعملی و گندهگوییهای حکومتی دستپاچه که رهبرش این روزها بیشترین مشغلهاش، خواندن نماز میت بر سر جنازههایی است که روی دستشان میماند.
یک روز پس از کشتن اسماعیل هنیه، رییس دفتر سیاسی حماس در تهران، مقامات جمهوری اسلامی از «انتقام سخت» و تکرار عملیات «وعده صادق» خبر دادند. پیش از مرگ هنیه نیز امیرعلی حاجیزاده، فرمانده هوافضای سپاه پاسداران، روز ۱۱ تیر از آرزوی سپاه برای رسیدن فرصت عملیات «وعده صادق-۲» گفته بود.
روزنامه کیهان که مدیر مسئول آن را علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی تعیین میکند، پنجشنبه ۱۱ مرداد در تیتر صفحه اول خود کشته شدن هنیه در تهران را ناشی از «ضربات سخت و دردناک وارد شده به اسرائیل» دانست و نوشت: «انتقام خون میهمان با میزبان است، دنیا منتظر است.»
چهارشنبه ۱۰ مرداد، سپاه پاسداران در بیانیهای تاکید کرد اسرائیل با پاسخ سخت و دردناک جبهه مقاومت به ویژه جمهوری اسلامی مواجه خواهد شد.
خبرگزاری «دفاع مقدس» هم در گزارشی از مجازات سخت اسرائیل در «وعده صادق-۲» خبر داد.
امیرحسین قاضیزاده هاشمی، رییس بنیاد شهید و نامزد انتخابات اخیر ریاستجمهوری، گفت که یکی از سران اصلی اسرائیل «حذف شود».
عبدالله گنجی، فعال رسانهای اصولگرا نیز با تهدید کشورهای منطقه گفت هر کشور عربی که حریم هوایی خود را در اختیار اسرائیل قرار دهد، به هدفی مشروع برای جمهوری اسلامی تبدیل خواهد شد.
وعده صادق
«وعده صادق» نام عملیات حمله جمهوری اسلامی به اسرائیل در ۲۶ فروردین سال جاری بود.
این حمله که نخستین رویارویی مستقیم جمهوری اسلامی و اسرائیل به شمار میرود، در واکنش به اصابت یک موشک به کنسولگری ایران در دمشق در ۱۳ فروردین و مرگ ارشدترین مقام نیروی قدس سپاه پاسداران در سوریه و لبنان انجام شد.
پیش از این حمله وبسایت عربی «جاده ایران» از شرط مقامهای جمهوری اسلامی برای پاسخ ندادن به حمله به کنسولگری ایران در دمشق خبر داد.
این وبسایت به نقل از یک منبع آگاه دیپلماتیک که هویت او را فاش نکرد، نوشت که جمهوری اسلامی به آمریکا اطلاع داده در صورت برقراری آتشبس در غزه، از پاسخ به حمله هوایی علیه کنسولگری خود در دمشق خودداری خواهد کرد.
این درخواست ایران اجابت نشد و نهایتا بر اساس آنچه رسانههای نزدیک به جمهوری اسلامی گزارش کردند، بیش از ۲۰۰ پهپاد و موشک به سوی اسرائیل شلیک شد و تعدادی از موشکها، با عبور از سامانههای دفاعی اسرائیل در خاک این کشور سقوط کردند.
دوم اردیبهشت ۱۴۰۳، اسرائیل در پاسخ به این موشکپراکنی، به بخش مهمی از پدافند اس-۳۰۰ پایگاه شکاری اصفهان حمله کرد و یکی از معدود سامانههای دفاعی ایران را تخریب کرد.
سیاوش میهندوست، فرمانده ارشد نظامی ارتش جمهوری اسلامی در اصفهان در واکنش به این حمله گفت که صدای شنیده شده انفجار در اصفهان، شلیک پدافند هوایی به یک شیء مشکوک بود.
او گفت: «هیچ خسارت و حادثهای نداشتهایم».
عبدالرحیم موسوی، فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی، ۲۸ اردیبهشت با بیان اینکه «دنیا به این باور رسیده که جمهوری اسلامی قدرت بزرگ جهانی است»، گفت: «همه اذعان دارند بعد از عملیات وعده صادق، منطقه و بلکه جهان به دو دوره قبل از عملیات وعده صادق و بعد از عملیات وعده صادق تقسیم شد.»
وعده سر خرمن؟
جمهوری اسلامی در سالهای گذشته در برابر حذف فیزیکی بسیاری از مقامات بلند مرتبه سپاه پاسداران و نزدیکان سیاسی و شبهنظامی خود در سوریه، لبنان، فلسطین و عراق، به هواداران خود وعده انتقام «در زمان و مکان مناسب» داده است اما به نظر میرسد عملیات وعده صادق و انتقامگیریهای جمهوری اسلامی نه تنها توان بازدارندگی دفاعی جمهوری اسلامی را تقویت نکرده، بلکه راه عملیات نظامی مستقیم در داخل خاک ایران را هم باز کرده است.
پس از کشته شدن قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس و از نزدیکترین فرماندهان به رهبر جمهوری اسلامی در بغداد به دست نیروهای آمریکایی، تهران در اولین واکنش یک حمله موشکی به پایگاه تخلیه شده عینالاسد آمریکا در عراق انجام داد که خسارات قابل توجهی در پی نداشت.
جمهوری اسلامی سالهاست از برنامهریزی برای گرفتن انتقام خون او خبر میدهد.
ترور دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا که فرمان کشته شدن سلیمانی را صادر کرد، یکی از وعدههای جمهوری اسلامی به طرفدارانش بوده است که نه تنها عملی نشده، بلکه در هفتههای گذشته و پس از اقدام یک شهروند آمریکایی برای ترور ترامپ، اصل چنین ادعا و آرزویی از اساس تکذیب شد.
آیا گرفتن انتقام هنیه که جمهوری اسلامی آن را «مهمانکشی اسرائیل» میخواند نیز به همین ترتیب رخ خواهد داد؟
علی خامنهای از ابتدای رهبری خود در سال ۱۳۶۸ تاکنون طی حدود ۳۵ سال، دستکم ۲۲ نماز میت خوانده است. تا پیش از مرگ قاسم سلیمانی، طی حدود ۳۰ سال، خامنهای فقط هشت نماز میت خوانده بود اما بعد از مرگ سلیمانی، طی حدود پنج سال، او ۱۴ نماز میت خوانده است.
در نمازهای میتی که رهبر جمهوری اسلامی بر جنازهها خوانده، گاهی حاشیه بر متن غلبه کرده است؛ درست مثل نگاههای ترسیده رهبر جمهوری اسلامی در جریان نماز میت امروز، پنجشنبه ۱۱ مرداد اسماعیل هنیه.
تا قاسم سلیمانی
خامنهای اولین نماز میتش را در دوره رهبری، بر جنازه احمد خمینی، پسر روحالله خمینی و در سال ۱۳۷۳ خواند.
دومین نفر همسر خمینی بود. فروردین سال ۱۳۸۸، خامنهای نماز میت را بر جنازه خدیجه ثقفی خواند.
دی ماه ۱۳۹۱، مجتبی طهرانی، استاد مشهور حوزه علمیه درگذشت و خامنهای سومین نماز میت را برای او خواند.
اسفند همان سال عزیزالله خوشوقت، از صادرکنندگان فتوای قتلهای زنجیرهای درگذشت و به این بهانه، خامنهای چهارمین نمازش را بر جنازه خوشوقت خواند.
اسفند ۱۳۷۳، خامنهای اولین نماز میت دوران رهبریاش را بر جسد احمد خمینی اقامه کرد
دو سال بعد و در مهر ماه ۱۳۹۳، رهبر جمهوری اسلامی با خواندن نماز بر جنازه محمدرضا مهدوی کنی، پنجمین نماز میتش را خواند.
سال بعد و در اسفند ۱۳۹۴، عباس واعظ طبسی، تولیت آستان قدس درگذشت و ششمین نماز میت خامنهای بر سر جنازه او اقامه شد.
دی ماه ۱۳۹۵، اکبر هاشمی رفسنجانی به طرز مشکوکی در یک استخر مُرد و خامنهای هفتمین نماز میتش را بر جنازه هاشمی رفسنجانی گذاشت. نمازی پرحاشیه که به خاطر نخواندن بخشی مرسوم در آن با این معنی که «خدایا ما جز خوبی از او ندیدیم»، مورد توجه قرار گرفت.
دی ۱۳۹۷، نوبت محمود هاشمی شاهرودی، رییس وقت مجمع تشخیص مصلحت نظام رسید.
نماز میت بر جنازه هاشمی شاهرودی هشتمین نماز میت خامنهای بود.
دیماه ۱۳۹۵، خامنهای هفتمین نماز میت خود را بر جنازه اکبر هاشمی رفسنجانی اقامه کرد
بعد از قاسم سلیمانی
دی ماه ۱۳۹۸، قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس به همراه ابومهدی مهندس، رهبر گردانهای کتائب حزبالله عراق کشته شدند. گریههای بیامان خامنهای در نماز میت این دو نفر مورد توجه رسانهها قرار گرفت. نقطه عطفی در نمازهای میت رهبر جمهوری اسلامی.
یک سال بعد و در دی ماه ۱۳۹۹، تقی مصباح، مشهور به محمدتقی مصباح یزدی، پدرخوانده اعتقادی جریان پایداری درگذشت و خامنهای دهمین نماز میتش را بر جنازه مصباح یزدی خواند.
یازدهمین نماز میت خامنهای در مهر ماه سال ۱۴۰۰ بر جنازه حسن حسنزاده آملی، از اساتید حوزه علمیه اقامه شد.
فروردین سال ۱۴۰۱، محمد محمدی نیک، مشهور به محمد محمدی ریشهری، وزیر اطلاعات پیشین درگذشت و خامنهای دوازدهمین نماز میتش را بر جنازه او اقامه کرد.
گریههای خامنهای در نماز میت قاسم سلیمانی مورد توجه کاربران قرار گرفت
یک ماه بعد و در اردیبهشت ۱۴۰۱، عبدالله فاطمینیا، خطیب مشهور درگذشت و این بهانهای برای سیزدهمین نماز میت خامنهای شد.
ماه بعد و خرداد ۱۴۰۱، محمود دعائی، نماینده خامنهای در روزنامه اطلاعات درگذشت و خامنهای چهاردهمین نماز میتش را بر جنازه دعائی خواند.
تا دی ماه ۱۴۰۱، خامنهای نماز میت جدیدی نداشت تا اینکه عباس شیبانی، موسس نهضت آزادی درگذشت و پانزدهمین نماز میت خامنهای، بر جنازه او اقامه شد.
جمعه پنجم اسفند ۱۴۰۱، شانزدهمین نماز میت خامنهای بر جنازه عالیه روحانی، همسر مرتضی مطهری و مادر زن علی لاریجانی، اقامه شد.
دو هفته بعد و در روز جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱، حسن غفوریفرد، عضو سابق حزب موتلفه اسلامی و عضو منصوب خامنهای در شورای عالی انقلاب فرهنگی درگذشت.
خامنهای هفدهمین نماز میتش را بر جنازه غفوریفرد خواند.
خامنهای بلافاصله پس از اتمام نماز میت ابراهیم رئیسی و همراهانش، با عجله و در میان حلقه محافظان محل را ترک کرد
بعد از هفتم اکتبر
هفتم اکتبر ۲۰۲۳ برابر ۱۵ مهر ۱۴۰۲، حماس به اسرائیل حمله نظامی کرد.
چهارم دی ماه ۱۴۰۲، رضی موسوی، مشهور به سیدرضی که مسئول لجستیک و پشتیبانی نیروی قدس سپاه پاسداران بود، در حمله هوایی اسرائیل به سوریه کشته شد.
خامنهای هجدهمین نماز میتش را بر جنازه سیدرضی خواند. این دومین نماز میت خامنهای بر جنازه نیروهای نظامی تحت امرش بود.
اسفند ۱۴۰۲، محمد امامی کاشانی، امام جمعه موقت سابق و عضو مجلس خبرگان درگذشت. نوزدهمین نماز میت خامنهای بر جسد امامی کاشانی اقامه شد.
سه ماه بعد از سیدرضی، این بار در روز ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، محمدرضا زاهدی به همراه شش نفر دیگر از اعضای سپاه قدس در حمله هوایی اسرائیل به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی در سوریه کشته شدند.
خامنهای بیستمین نماز میتش را بر اجساد آنان اقامه کرد.
این سومین نماز میت خامنهای بر جنازه نظامیان بود.
حدود یکماه و نیم بعد و در تاریخ دوم خرداد ۱۴۰۳، بیستویکمین نماز میت خامنهای بر جنازه ابراهیم رئیسی و همراهانش اقامه شد که در حادثه سقوط بالگرد در ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ کشته شدند. نمازی که خامنهای خیلی سریع پس از اتمام آن، محل را ترک کرد.
این عجله برای ترک محل اقامه نماز مورد توجه رسانهها قرار گرفت؛ بهخصوص اینکه یکی از فرضیات جدی درباره سقوط بالگرد، دست داشتن اسرائیل در آن بود.
بامداد چهارشنبه دهم مرداد ۱۴۰۳، در حالی که میهمانان خارجی برای مراسم تحلیف مسعود پزشکیان، جانشین ابراهیم رئیسی به تهران آمده بودند، اسماعیل هنیه، از رهبران اصلی حماس در تهران هدف قرار گرفت.
خامنهای صبح پنجشنبه یازدهم دی ماه ۱۴۰۳، شخصا بر جنازه میهمان کشتهشدهاش بیستودومین نماز میتش را اقامه کرد. نمازی که حاشیه آن یعنی نگاههای ترسیده او به آسمان، بر متنش غلبه کرد.
سپاه پاسداران اعلام کرد هنیه با «پرتابهای از هوا» کشته شده و این نگاههای خامنهای از سوی بسیاری از کاربران، نشانهای از ترس او از آسمان توصیف شد. هر چند خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران، اعلام کرد خامنهای در حال نگاه کردن به جایگاه در حال بازسازی نماز جمعه بوده اما به نظر میرسد توضیح این خبرگزاری کاربران را قانع نکرده است.
خامنهای حدودا دو ماه قبل هم محل اقامه نماز میت رئیسی و همراهانش را با عجله ترک کرده بود.
کشتن اسماعیل هنیه، رییس دفتر سیاسی حماس در تهران، درخواستهایی برای پاسخ و انتقام را در بالاترین سطوح رهبری جمهوری اسلامی برانگیخته است. مقامات حکومت ایران، اسرائیل را عامل حمله به هنیه میدانند. نشریه نیوزویک در گزارشی به سه گزینه پیش روی جمهوری اسلامی در این زمینه پرداخته است.
در حالی که تهران در حال بررسی دامنه و مقیاس برنامههای خود برای گرفتن انتقام کشته شدن هنیه در خاک ایران است، امیرحسین وزیریان، تحلیلگر مقیم تهران، به نیوزویک گفت ایران «سه گزینه» برای پاسخ به این حمله دارد.
در این زمان، عملیاتی موسوم به «وعده صادق» علیه اسرائیل انجام شد که دستور آن در واکنش به قتل مقامات نیروی قدس سپاه پاسداران در حمله به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق صادر شد.
بنا بر گزارشها، اسرائیل با حمله به یک پایگاه هوایی در اصفهان، در جنوب تاسیسات هستهای نطنز، پاسخ این حمله موشکی و پهپادی جمهوری اسلامی را داد؛ هر چند هیچ یک از طرفین رسما نقش اسرائیل را در این حمله تایید نکردند.
گزینه دوم که وزیریان از آن به عنوان یک «عملیات غیرمستقیم» برای جمهوری اسلامی یاد کرد، استفاده از «نیروهای نیابتی، بهویژه حزبالله و حوثیها» است.
این دو گروه تحت حمایت جمهوری اسلامی در ماههای اخیر به طور مرتب علیه اسرائیل حملاتی را انجام دادهاند. تبادل تقریبا روزانه آتش میان اسرائیل و حزبالله بیم یک جنگ گستردهتر را به وجود آورده و حملات حوثیها علیه کشتیرانی تجاری در دریای سرخ، تردد کشتیها در این آبراه حیاتی را مختل کرده است.
گزینه سومی که وزیریان توصیف کرد، یک «عملیات ترکیبی» است که هم شامل حمله مستقیم جمهوری اسلامی به اسرائیل میشود و هم حملات همزمان گروههای محور مقاومت.
وزیریان گفت: «به نظر من ایران و سایر اعضای محور مقاومت میتوانند به بزرگترین شهر اسرائیل، تلآویو و حتی حیفا حمله کنند. حمله نمادین به اسرائیل و بندر این کشور در این زمینه مهم است.»
در نهایت، او استدلال کرد که یکی از تعیینکنندهترین عوامل در تعیین سطح واکنش جمهوری اسلامی، مشخص شدن روشهای مورد استفاده اسرائیل در ترور هنیه است.
او گفت که اگر قتل هنیه از راه دور یا با وسیلهای مانند کوادکوپتر انجام شده باشد، «شاید ایران تصمیم بگیرد غیرمستقیم پاسخ دهد».
از سوی دیگر، اگر این حمله از داخل خاک ایران انجام شده باشد، همانطور که گزارشهای اولیه نشان میدهند، «ایران احتمالا مستقیما به اسرائیل حمله خواهد کرد».
با این حال، این تحلیلگر معتقد است هیچ یک از طرفین به طور مستقیم به دنبال جنگ کامل نیستند.
وزیریان گفت: «من معتقد نیستم که ایران با یک جنگ همه جانبه علیه اسرائیل همراه شود و اسرائیل نیز به تنهایی جنگ تمام عیار را علیه ایران دنبال نخواهد کرد.»
او افزود: «فکر میکنم این بازی شبیه یک بازی شطرنج است و هم ایران و هم اسرائیل در تلاش هستند تا بر اصل بازی مسلط شوند تا تعادل قوا در منطقه و در جنگ کنونی در منطقه ادامه یابد.»
وضعیت پیچیده ایران
جواد حیراننیا، مدیر گروه مطالعات خلیج فارس در مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه مستقر در تهران، «وضعیت پیچیده» را برای ایران توصیف کرد.
او گفت: «نتانیاهو میخواهد جنگ را گسترش دهد تا ایران را به یک جنگ منطقهای بکشاند و متعاقبا آمریکا را وارد درگیری کند.»
حیراننیا به نیوزویک گفت: «از یک طرف ایران باید به اسرائیل پاسخ بازدارنده بدهد. از سوی دیگر، یک پاسخ قوی میتواند جنگ را گسترش دهد که به نفع نتانیاهو خواهد بود.»
حیراننیا در ادامه تاکید کرد: «این موضوع می تواند مذاکرات هستهای ایران و آمریکا را تحتالشعاع قرار دهد؛ موضوعی که مسعود پزشکیان برای رفع تحریمها تاکید زیادی بر آن داشته است.»
کشتن هنیه همزمان با آغاز کار پزشکیان
نیوزویک نوشت که قتل هنیه تنها چند ساعت پس از شرکت در مراسم تحلیف مسعود پزشکیان، «آغازی شوم» را برای رییسجمهوری جدید جمهوری اسلامی رقم زد.
جو تروزمن، محقق ارشد بنیاد دفاع از دموکراسیها گفت که نمایش آسیبپذیری جمهوری اسلامی احتمالا پاسخ تهران به قتل هنیه را تقویت میکند.
تروزمن به نیوزویک گفت: «اسرائیل یک بار دیگر حفرههای امنیتی ایران را نشان داد و رژیم تصمیم گرفته که برای بازگرداندن قدرت بازدارندگی خود علیه دولت اسرائیل اقدام کند.»
او افزود که ممکن است گروههای نیابتی جمهوری اسلامی از تهران چراغ سبز دریافت کنند تا حملاتی را علیه پرسنل آمریکایی در منطقه، کشتیهای تجاری در دریای سرخ و اراضی اسرائیل انجام دهند.
به گفته تروزمن، هدف این حملات، «تحت فشار قرار دادن آمریکا و اسرائیل برای دستیابی به آتشبس با حماس» خواهد بود.
نیوزویک نوشت که کشتن هنیه و واکنش متعاقب آن از سوی جمهوری اسلامی میتواند تاثیری معکوس بر مذاکرات به بنبست رسیده برای تحقق آتشبس غزه و توافق آزادی گروگانها داشته باشد.
به نوشته این نشریه آمریکایی، این حمله پتانسیل این را دارد که این مذاکرات را از بین ببرد.
مصریها نیز به عنوان یکی از میانجیهای مذاکرات آتشبس غزه، قبلا درباره اینکه آیا نتانیاهو واقعا به چنین مذاکرهای علاقه دارد یا نه، ابراز تردید کردهاند.