آرزوهای بزرگ خفته در خاک؛ دستکم ۶۰ بچه بهدست عوامل جمهوری اسلامی کشته شدهاند
گاردین درباره کودکان کشتهشده در ایران در جریان خیزش انقلابی ایرانیان علیه جمهوری اسلامی بهدست نیروهای سرکوب، مقالهای منتشر کرده است که در ادامه میتوانید ترجمهای از آن را بخوانید.
تا زمان انتشار این گزارش، شمار کودکان کشتهشده دستکم ۵۸ نفر اعلام شده بود که از تاریخ انتشار این گزارش، روایتهایی مبنی بر مرگ چندین کودک دیگر در ایران نیز منتشر شده و جان باختن هستی نارویی، کودک هفت ساله بلوچ نیز به تایید رسیده است.
•
به گزارش گاردین، بر اساس آمار «مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران»، از زمان آغاز اعتراضات اخیر، ۴۶ پسر و ۱۲ دختر زیر ۱۸ سال کشته شدهاند.
در فهرست کودکانی که اخیرا کشتهشدهاند، نام کیان پیرفلک، کودک ۹ ساله هم به چشم میخورد. کیان در ایذه کشته شد.
مادر کیان در مراسم خاکسپاری کودکش گفت که نیروهای سرکوب، ماشین آنها را به رگبار بستهاند.
جمهوری اسلامی اما ادعا میکند تروریستها جان کیان را گرفتهاند.
نشانهای از فروکش کردن اعتراضات به چشم نمیخورد و آمار مرگ کودکان کشتهشده بهدست نیروهای سرکوب در ایران نیز همچنان بالا میرود.
خانوادههای برخی کودکان کشتهشده در مصاحبه با آبزرور گاردین، از جزییات کشته شدن کودکانشان بهدست نیروهای سرکوب گفتهاند.
کومار درافتاده، بزرگمرد کوچک
حسن درافتاده، پدر کومار ۱۶ ساله، میگوید که کومار همیشه به خانوادهاش میگفته میخواهد «مرد بزرگی» شود اما او را روز هشتم آبان ماه، در خیابانهای پیرانشهر کشتند.
پدر کومار میگوید که از نزدیک به او تیراندازی کردهاند: «کومار فقط در خیابان ایستاده بود. حتی یک کلمه حرفی نزده بود.»
او میگوید که نمیداند وجدان قاتلان چطور اجازه داده خون پسرش را بریزند.
حسن درافتاده میگوید: «پیرانشهر شهر کوچکی است و شب مرگ کومار، از اعتراضات خبری نبود اما باز هم پسر من را شهید کردند. او فقط یک پسربچه بود.»
ویدیویی از سوگواری پدر کومار درافتاده بر سر مزار پسرش، بر روی رسانههای اجتماعی منتشر شده است.
او میگوید: «من پریشانم. نفس مادر کومار هم به نفس او بسته بود. رژیم ایران انکار میکند که او را کشته و میگوید خارجیها او را کشتهاند. اما ماموری که پسر مرا کشت چطور فرزند خودش را در آغوش میکشد؟ شبها چطور سر به بالین میگذارد؟»
محمد اقبال، گل سرخی تاراج دست خزان
یک ماه پیش از مرگ کومار، در روز جمعهای که گروههای حقوقبشری آن را به دلیل جان باختن ۹۳ نفر، «جمعه خونین» نامیدند، محمد اقبال، نوجوان ۱۷ ساله نیز کشته شد.
محمد در راه رفتن به نماز جمعه زاهدان بود که تکتیرانداز به پشت او شلیک کرد.
بنا بر آمار سازمان عفو بینالملل، ۱۰ کودک در جمعه خونین زاهدان به خاک و خون کشیده شدند.
محمد اقبال از ۹ سالگی سر کار رفته بود و سر ساختمان، کارگری میکرد تا کمکخرجی برای خانواده پرجمعیتش باشد.
آرزوی محمد این بود که آنقدری پول جمع کند تا با آن یک گوشی هوشمند بخرد و بتواند یک حساب اینستاگرام برای خودش داشته باشد.
یکی از اقوام او به گاردین میگوید که این آخرین درخواست محمد پیش از جان سپردن، از یک غریبه بود: «لطفا گوشیام را از جیبم در بیاور و به پدرم زنگ بزن. به او بگو به من شلیک شده.»
وقتی خانواده محمد به بیمارستان میرسند تا او را پیدا کنند، با وضعیت یک «منطقه جنگی» مواجه میشوند: «جسد جانباختگان روی زمین بود و شیون و فریاد مادران فضا را پر کرده بود.»
خانواده او میگوید پس از مرگ محمد، در رسانههای دولتی، او را تروریست معرفی کردند: «گفتند محمد تجزیهطلب بوده. او فقط یک بچه بود و اصلا نمیدانست تجزیهطلب یعنی چه. حال پدرش حتی خرابتر از حال مادرش است. محمد شبها کنار پدرش میخوابید.»
بهگزارش سازمان حقوقبشری ههنگاو، تاکنون دستکم ۱۲ کودک در استان کردستان کشته شدهاند که سه نفر از آنها در بازداشت نیروهای سرکوب جانشان را از دست دادند.
دستکم ۲۰۰ نوجوان کرد دستگیر شدهاند و به ۳۰۰ نفر هم شلیک شده است.
ابوالفضل آدینهزاده، مبارزه در خیابان برای حقوق زنان
یک هفته پس از مرگ محمد اقبال، ابوالفضل آدینهزاده ۱۷ ساله در زادگاهش مشهد به خیابان رفت. رفتنی که بیبازگشت بود.
یکی از خویشاوندان او به گاردین میگوید: «به ابوالفضل ۵۰ تیر ساچمهای شلیک کرده بودند. کادر پزشکی فقط توانست ۲۷ ساچمه را دربیاورد. برای بیتابی مادر و خواهرانش نگرانیم. هرگز نخواهند توانست مرگ او را بپذیرند.»
خانواده ابوالفضل میگویند که دلیل شرکت او در اعتراضات، عشق او به سه خواهرش بود.
یکی از اقوام او به آبزرور گاردین میگوید: «ابوالفضل بچه مبادیآدابی بود و از آنجا که با سه خواهرش بزرگ شده بود، از چالشهای پیش روی زنان در ایران به خوبی آگاه بود. او یک فمینیست واقعی بود که حقوق برابر برای مردان و زنان میخواست.»
او در ادامه میگوید: «وقتی خواهرانش خبر را شنیدند (که به او شلیک شده) دواندوان و در حالی که اسمش را فریاد میزدند روانه خیابان شدند. نمیشود خانوادهاش را تسکین داد. او محبوب همه ما بود.»
از زمان کشته شدن مهسا امینی ۲۲ ساله و آغاز اعتراضات، نیروهای سرکوب جان چندین دختر نوجوان از جمله اسرا پناهی، نیکا شاکرمی، سارینا اسماعیلزاده و ... را هم گرفتهاند.
کودکان و نوجوانان در خط مقدم اعتراضات در ایران بودهاند و حمله نیروهای سرکوب به آنان همچنان ادامه دارد.
خبرگزاری سیانان در پرونده و گزارشی ویژه، به تجاوز و آزار جنسی معترضان بازداشتشده در جریان خیزش انقلابی ایرانیان علیه جمهوری اسلامی پرداخته است.
این گزارش را که در وبسایت سیانان منتشر شده، در زیر بخوانید.
جمعیتی کوچک، از مرز معمولا شلوغ، واقع در کوههای شمال عراق (پایانه مرزی تمرچین) میگذرند. یک زن ایرانی میگوید «آنجا یک زندان بزرگ است» و به دروازه غولپیکری که نشانه مرز ایران است اشاره میکند؛ ایران، کشوری که ماههاست درگیر اعتراضات است.
تصویر چهره روحالله خمینی، بنیانگذار رژیم مذهبی ایران بر سر در دروازه، با پشتزمینه تپههای لغزان و چراغهای خیابان، تصویر مهیب و خوفناکی پدید آورده.
مکالمات آهسته مسافران، سکوت وهمآور را میشکند.
وحشت از بازداشتهای بیحسابوکتاب، بسیاری را از این که به این سوی مرز ایران سفر کنند، منصرف کرده است. برخی از آنهایی که از مرز رده شدهاند میگویند که شرایط بغرنجتر شده؛ معترضان با شلیک گلوله کشته میشوند، حکومت نظامی در روستاهای مرزی برقرار است و شبانه هم به خانهها حمله میشود.
پچپچکنان از معترضان زن حرف میزنند و میگویند بعضیشان دربازداشتگاههای ناجوری زندانی بودهاند و اتفاقات ترسناکی برایشان افتاده است.
جمهوری اسلامی در و دروازه ایران را به روی خبرنگاران خارجی «بیمجوز» بسته، اینترنت را قطع کرده و صدای معترضان را با دستگیریهای گسترده خفه میکند. با تشدید سرکوب، سلطه وحشت بر ایران سایه افکنده است.
حنا، زن کُرد ایرانی که سیانان نام او را برای حفظ امنیتش تغییر داده، به این خبرگزاری میگوید که او، هم شاهد و هم قربانی تجاوز جنسی به افراد دربند بوده است.
به گفته حنا، «به دخترانی تجاوز شده بود و بعد هم به (زندانهای) شهرهای دیگر منتقل شده بودند و آنها (دختران) میترسیدند که از این موضوع حرف بزنند.»
زنان نقشی محوری در قیام ایران بازی کردهاند. شعار «زن، زندگی، آزادی» و اصل کردی آن «ژن، ژیان، ئازادی» در اعتراضات علیه جمهوری اسلامی طنینافکن شده است. شعاری در ادای احترام به مهسا امینی ۲۲ ساله، که مرگش جرقه اعتراضات شد؛ ژینا (مهسا) امینی را گشت ارشاد بیرحمانه کتک زد و کشت.
از ابتدای اعتراضات، حقوق زنان در محوریت بحث آخوندهای حکومتی بوده است. برخی روحانیون و سیاستمداران خواستار تسهیل قوانین اجتماعی شدهاند اما برخی دیگر دوچندان تاختهاند و زنان معترض را «هرزه» و آلت دست دولتهای غربی خواندهاند.
از جمله نظرات اظهار شده در کارزار بهراهافتاده علیه زنان معترض، حرفهای زینب سلیمانی، دختر قاسم سلیمانی است که گفته زنان معترض میخواهند «لخت شوند».
از زمان آغاز اعتراضات، ویدیوهایی بر روی رسانههای اجتماعی منتشر شدهاند که نشان میدهند نیروهای سرکوب در ایران، در خیابان هم زنان معترض را دستمالی میکنند و مورد آزار جنسی قرار میدهند.
در پی انتشار این ویدیوها، گزارشهای خشونت جنسی علیه معترضان در زندانها هم کمکم شروع شد.
این بود که با وجود محدودیت شدید رسانه در ایران، تیمی از سیانان راهی مرز ایران و عراق شد تا با شاهدان عینی و نجاتیافتگان تجاوز و آزار جنسی که ایران را ترک کرده بودند مصاحبه کند.
صحت روایتهای این افراد، از طریق نجاتیافتگان و منابع دیگر، در داخل و خارج ایران، بررسی شده است.
سیانان بسیاری از گزارشها درباره خشونت جنسی علیه معترضان را تایید و از بسیاری روایات دیگر هم آگاه شده است؛ دستکم یکی از این موارد تجاوز (تجاوز به آرمیتا عباسی) باعث آسیب شدید شده و مورد دیگر، تجاوز به پسری زیر سن قانونی است.
بر اساس منابعی که سیانان با آنها گفتوگو کرده، در برخی موارد، فیلم آزار جنسی برای باجخواهی از معترضان و وادار کردنشان به سکوت، ضبط شده است.
مقامهای جمهوری اسلامی هنوز به درخواست سیانان برای اظهارنظر در این باره پاسخی ندادهاند.
آرمیتا عباسی، دختر شاد و رنگارنگ
آرمیتا عباسی، ۲۰ ساله، صاحب تمام مشخصههای نسل زِد، با مدل مویی متفاوت به رنگ بلوند پلاتینه، ابروی آژینکاریشده و لنز رنگی و گربههایش که از سر و کولش بالا میرفتند، از اتاق نشیمن خانه، ویدیو برای تیکتاک درست میکرد.
خیزش علیه جمهوری اسلامی اما زندگی او را عوض کرد و به نظر میرسد نیروهای سرکوب درایران، او را مورد بدترین نوع خشونت قرار داده باشند.
پس از آغاز اعتراضات، حساب آرمیتا روی رسانههای اجتماعی با انتقادات تند از رژیم ایران پر شد. معلوم نیست که او در اعتراضات هم شرکت داشته یا نه اما میدانیم بر خلاف اغلب معترضان در ایران، او از حساب ناشناس برای انتشار مواضع ضدحکومتیاش استفاده نمیکرد.
آرمیتا در کرج زندگی میکرد و و حدود یک ماه پس از آغاز اعتراضات در همان شهر دستگیر شد. حکومت در بیانیهای اعلام کرد که او «لیدر اغتشاشات» بوده و پلیس در خانه او «۱۰ کوکتل مولوتوف» پیدا کرده است.
چنین بیانیهای در یک نگاه، خبری بد بود چون به نظر میرسید قوه قضاییه جمهوری اسلامی مجازات سختی برای آرمیتای ۲۰ ساله در نظر بگیرد اما برای حکومت، به کار تکذیب سلسلهروایتهایی درباره آرمیتا هم میآمد. روایتهایی که بر روی اینستاگرام منتشر شده و در رسانههای اجتماعی سر و صدای زیادی به پا کرده و آرمیتا را هم در کنار مهسا امینی و نیکا شاکرمی، به نماد جنبش اعتراضی تبدیل کرده بود.
این روایتها، روایتهای درزکرده از چت خصوصی کادر درمان بیمارستان «امام علی» کرج روی پیامرسان اینستاگرام بود؛ محتوای گفتوگوها حاکی از آن بود که نیروهای سرکوب جمهوری اسلامی آرمیتا را شکنجه کرده و او را مورد آزار جنسی قرار دادهاند.
طبق این گفتوگوها، نیروهای لباس شخصی روز ۱۷ اکتبر ( ۲۵ مهر ماه) آرمیتا را به بیمارستان «امام علی» کرج میبرند.
موی آرمیتا تراشیده شده بوده و مثل بید میلرزیده. در چت درز کرده، کادر درمانی که به او رسیدگی کردهاند، از وحشتی که با دیدن نشانههای تجاوز وحشیانه به آرمیتا بر آنها مستولی شده، حرف زدهاند.
یک فرد مشغول به کار در بیمارستان «امام علی»، صحت این مکالمات افشا شده برای سیانان را تایید کرده اما خواسته است برای حفظ امنیت، نامش افشا نشود.
طبق آن گفتوگوها، یکی از اعضای کادر درمان نوشته: «وقتی (مامورها) آرمیتا را آوردند گفتند که در اثر تجاوز مکرر، دچار خونریزی مقعدی شده ... نیروهای لباس شخصی اصرار کردند که دکتر بنویسد تجاوز پیش از دستگیری او اتفاق افتاده است.»
در آن گفتوگو نوشته شده: «پس از آنکه برای همه معلوم شد واقعیت چه بوده، تمام داستان را عوض کردند.»
بنا بر تایید سیانان، چهار یا پنج نفر از کادر درمان این پیامها را در رسانههای اجتماعی پخش کردند و طبق آنچه رد و بدل شده، همهشان باور داشتند که به آرمیتا در بازداشت تجاوز شده است.
یکی از اعضای کادر درمان نوشته بود: «خلاصه که گند زدند!»
او گفته بود که «گند (زدند) و نمیدانند چهجوری جمعش کنند.»
تکههای دیگری از این گفتوگو: «مریض خودمان بود. رفتیم بالای سرش. موهایش را تراشیده بودند، سرش بسته بود.از ترس به خودش میلرزید ...» و «حالش آنقدر بد بود که فکر کردیم سرطان دارد.»
طبق بیانیه جمهوری اسلامی، آرمیتا برای درمان «مشکلات گوارشی» به بیمارستان برده شده اما کادر درمان بیمارستان گفتهاند چنین ادعایی با علایمی که آرمیتا نشان میداده، همخوانی ندارد.
یک پزشک زنان و یک روانپزشک هم آرمیتا را دیدهاند که این هم طبق گفتههای کادر درمان، با روایت حکومت تطابق ندارد.
سیانان روایتهای درز کرده درباره جراحات واردشده به آرمیتا را به یک دکتر ایرانی در خارج کشور نشان داده و او گفته است که علایم آرمیتا، نشانه تجاوز جنسی وحشیانه بوده است.
به گفته یک عضو کادر درمان، پلیس نمیگذاشته کارکنان بیمارستان با آرمیتا حرف بزنند و روایت مسوول بیمارستان از وضعیت پزشکی آرمیتا هم مدام تغییر میکرده.
وقتی سیانان به بیمارستان «امام علی» زنگ میزند، یکی از کارکنان آن میگوید که پرونده پزشکی برای فردی به نام آرمیتا عباسی وجود ندارد. این در حالی است که خود حکومت بردن آرمیتا به آن بیمارستان را تایید کرده است.
بر اساس همان روایتهای درز کرده، نیروهای سرکوب، آرمیتا را پیش از آن که خانوادهاش برای ملاقات با او سر برسند، از در پشتی بیمارستان خارج کردند.
یکی از اعضای کادر درمان نوشته: «قلب منی که دیدمش و نتوانستم فراریاش بدهم دارد دیوانهام میکند.»
بنا بر اعلام حکومت، آرمیتا فعلا در زندان مخوف فردیس در کرج زندانی است. سیانان موفق به تماس با اعضای خانواده او نشده است.
روسریسوزان حنا
بسیاری از کردها در اینسو و آنسوی مرز ایران و عراق، خانواده و اقوام دارند و معمولا با سهولتی نسبی در هر دو سوی مرز جابهجا میشوند.
اما حنا، دختر کرد ایرانی، بیستوچند ساله، سفر مخاطرهآمیز در گذرگاههای کوهستانی برای آمدن به کردستان عراق را به جان خریده تا از مسیر قانونی به این سوی مرز ایران نیاید. حنا پس از آزار جنسی در بازداشت پلیس، از ایران گریخته و حالا در خانه یکی از اقوامش در کردستان عراق است.
پیش از آن که حنا دستگیر شود، به او گفته شده که با زنان در بازداشتگاهها بسیار بد برخورد میشود. حنا به سیانان میگوید که همسایهشان در تماس تلفنی با مادرش به او گفته بود که نگذارد دخترانش «تحت هیچ شرایطی» از خانه خارج شوند. همسایه یک مقام عالیرتبه در زندان مهاباد، واقع در شمال غرب ایران است.
حنا اما عزمش را جزم کرده بوده. او به اعتراضات پیوسته و مانند بسیاری زنان معترض، چرخیده و رقصیده و روسریاش را در هوا تکان داده و بعد آن را به آتش کشیده؛ حرکتی که به آیینی در اعتراضات سراسری ایران تبدیل شده است.
وقتی او دستگیر شده، پلیس گفته که آنها در تصویر دوربینهای شهری دیدهاند که حنا روسریاش را آتش زده است.
حنا برای ۲۴ ساعت در بازداشتگاه پلیس شهر ارومیه زندانی بوده. بازداشتگاهی که به گفته او، در آن ۳۰ تا ۴۰ نفر زن و بقیه پسر بودهاند.
او میگوید: «بچههای ۱۳-۱۴ ساله بازداشتشده در اعتراضات هم بودند که بهشدت کتک میخوردند. دخترها را بیشتر هم میزنند و به آنها تجاوز جنسی میکنند.»
حنا نقشه بازداشتگاهی که پلیس در آنجا معترضان را مورد آزار قرار میداده برای سیانان کشیده است.
طبق نقشه، یک سالن اصلی بوده که اتاقهای خصوصی بازجویی کنار آن بودهاند.
به گفته حنا افسران، زنان زیبایی که باب میلشان بودهاند را انتخاب میکردهاند و به اتاقی کوچکتر و خصوصی میبردهاند و آنها را هدف تجاوز و آزار جنسی قرار میدادهاند.
سیانان توانسته با توصیفات حنا، تایید شاهدان عینی و استفاده از نشانی برای تعیین موقعیت جغرافیایی، آن بازداشتگاه را پیدا کند؛ بازداشتگاه حنا در محله اسلامآباد ارومیه بوده است.
هزارتوی بازداشتگاه و زندان
شهادت شاهدان عینی از یک سیر پیروی میکند: بازداشتگاههای مختلف و مارپیچ که در آنها، اول از همه از بازداشتیها بازجویی میشود.
و این اماکن چرخشی هر از چند گاهی هم تغییر مکان میدهند و بازداشتیها از زندان و بازداشتگاهی به زندان و بازداشتگاه دیگر جابهجا میشوند. و خانواده بازداشتیها سرگردان که عزیزانشان را کجا بردهاند؟
بنا بر گزارش گروههای حقوقبشری، تاکنون صدها نفر در این شبکه درهمتنیده زندان و بازداشتگاه، گم شدهاند.
برخلاف بسیاری از دیگر معترضان، حنا از ایران گریخته است. حنا و خانواده عمو/دایی او، روزها گروهی را دنبال کردند و از کوههای مرزی گذشتند.
اما تنها شمار اندکی از معترضان راهی چنین سفر مخاطرهآمیزی شدهاند؛ مرز از سمت ایران به شدت نظامی شده و نیروهای سرکوب، مدام به آنانی که از آن رد میشوند، شلیک میکند.
حنا حالا با اقوامش در کردستان عراق زندگی میکند. موی شبقفام او تا پایین کمرش ریخته و روسری سفیدی دور گردن بسته که کبودی آن را پنهان میکند. کبودیای که وقتی یک مامور خواسته او را وحشیانه ببوسد، روی گردنش ایجاد شده است.
بیرون سلول بازجویی کوچک، جایی بوده که مامور پلیس او را آزار داده و با وعده آزاد کردنش، حرف را به خواسته جنسی کشانده و درخواست جنسی مطرح کرده است. همان وقت بوده که صدای دعوا و درگیری آمده و پلیس ناچار شده برود تا به آن رسیدگی کند.
وقتی بازجوی حنا برگشته، دوباره مشغول وعدهوعیدهای جنسی شده اما چند دقیقه بعد، پدر حنا از راه رسیده و برایش وثیقه گذاشته.
حنا میگوید اینطور شده که توانسته از بدترین چیزی که ممکن بوده بر سرش بیاید جان سالم به در ببرد.
حنا میگوید زنها را تهدید میکنند که «نگو چه کسی آزارت داد، چه کسی فحشت داد و چه کسی به تو تجاوز کرد ...»
حنا تعریف میکند که دختری در یک اتاق بازجویی دیگر گیر انداخته شده. برادر نوجوانش میخواسته که او هم داخل اتاق برود تا مطمئن شود برای خواهرش «اتفاقی نمیافتد». حنا میگوید که پلیس پسرک را با باتوم کتک میزند و در حالی که پسر زخمی و خاکی روی زمین میافتد، خواهرش هم در اتاق بازجویی فریاد میکشد.
حنا فکر میکند که زن را آزار جنسی میدادهاند.
همبندیان حنا هم به او گفتهاند که به آنها نیز در بازداشتگاه پلیس تجاوز شده.
اما همه زنهای بازداشتگاه اسلامآباد مثل حنا جان به در نبردهاند. برای برخی تعیین وثیقه نشده و آنها در بازداشتگاه ماندهاند و بنا بر گزارشهای منابع و گروههای حقوق بشری، در شبکه هزارتوی زندان به زندان، که گاه بازداشتگاههای پنهانی در پایگاههای نظامی هستند، گم شدهاند.
گروههای حقوقبشری کردی میگویند صدها نفر به همین شکل در منطقه کردستان ایران ناپدید شدهاند. این گروهها اسناد بازداشتگاههای پنهان و پایگاههای نظامی را ثبت کردهاند.
بیشتر گزارشهای خشونت جنسی که سیانان آنها را بررسی کرده است در غرب ایران و در مناطقی با اکثریت کرد اتفاق افتاده است. طی این بازجوییها، سیانان با منابعی در کانونهای اعتراضی در سراسر ایران، از جمله گروههای حقوقبشری و فعالان مرتبط با مناطقی با اکثریت کرد، فعالانی که دائما با بازداشتیهای زن در زندانهایی مثل اوین در تماس بودهاند و شبکه فعالان بلوچ که در تماس با اکثریت بلوچ در جنوب شرق کشور است، گفتوگو کرده است.
در کنار بازداشت گسترده معترضان، خاموشی رسانه هم در ایران بدتر شده و حالا رسوایی تجاوز به قربانیان خشونت جنسی تنها برگ جدیدی به دفتر پنهان آنچه در ایران در حال وقوع است، افزوده است.
بهرغم دشواری بررسی ادعاهای مرتبط با تجاوز و خطراتی که با گزارش آنها متوجه قربانی میشود، سیانان از ۱۱ مورد خشونت جنسی در زندانهای ایران خبردار شده و توانسته تقریبا نیمی از این موارد را تایید کند؛ تقریبا تمامی موارد تایید شده در مناطق کردنشین روی داده است.
روایت پسرک ۱۷ ساله از تجاوز
در یک مورد، سیانان شهادت صوتی یک پسر ۱۷ ساله را دریافت کرده که پس از دستگیری در اعترضات، به او و دوستانش تجاوز شده و با شوک الکتریکی هم شکنجه شدهاند.
شهادتهایی که به دست سیانان رسیده حاکی از آن است که تجاوز جنسی به این پسر نوجوان، یک تکمورد نبوده است.
در این فایل صوتی پسر میگوید: «چهار تا مرد را آوردند که کتک خورده بودند. در سلول دیگر بلندبلند جیغ میزدند و بعد تمام مردهایی که شکنجه شده بودند به اتاق انتظار که من آنجا بودم، فرستاده شدند.»
او در ادامه میگوید: «من دلیل فریادها را از یکیشان پرسیدم. او گفت دارند به مردها تجاوز میکنند. یکی از نگهبانها گفتوگویمان درباره آزار جنسی را شنید و من را هم شکنجه کرد. به من هم تجاوز کردند.»
از زمان آغاز اعتراضات اخیر در ایران، گروههای حقوقبشری دیدبان حقوقبشر و سازمان عفو بینالملل موارد بسیاری از آزار جنسی در زندانها را ثبت کردهاند.
ربین رحمانی، رییس شبکه حقوقبشر کردستان، به سیانان میگوید که دو زن بازداشتی که او با آنها صحبت کرده، تهدید شدهاند که به خواهرهای نوجوانشان تجاوز میشود تا آنها را مجبور به اعترافات اجباری تلویزیونی کنند.
در یکی از این موارد، نیروهای سرکوب خواهر نوجوان یکی از زنان را آوردهاند و از او پرسیدهاند که آیا «آماده است» که به خواهرش تجاوز کنند یا نه؟
طبق روایت زن برای رحمانی، او تسلیم شده و اعتراف کرده است.
سیانان در تهیه گزارش مذکور به منابع و نجاتیافتگان داخل ایران که آزادی و زندگیشان را برای گزارش خشونت جنسی به خطر میاندازند، تکیه کرده است.
در مورد تجاوز وحشیانه به آرمیتا عباسی، اگر کادر درمان بیمارستان گفتوگوهایشان را به رسانههای خبری و اجتماعی درز نمیدادند، تجاوز به او برملا نمیشد.
یکی از آنها نوشته بود: «قصد انتشار ترس و وحشت ندارم ولی حقیقت و جنایتی است که دارد اتفاق میافتد و نمیشود ساکت ماند.»
تحلیل زیر درباره خیزش انقلابی شهروندان در ایران علیه جمهوری اسلامی، در «ریسپانسیبل استیتکرافت» منتشر شده است:
وسعت اعتراضات در ایران هر لحظه بیشتر و شعارها آتشینتر میشود. تحلیلگران در داخل و خارج ایران از خود میپرسند آیا ایران به سمت انقلاب حرکت میکند؟ مخالفت گروه بزرگی از مردم ایران با حکومتشان انکارناپذیر است و این پرسش که نارضایتی عمیق کنونی چه وقت به تغییر سیاسی منتهی میشود، سوالی بهجاست.
در پاسخ به چنین پرسشی، نگاهی اجمالی به تفاوت خیزش فعلی رو به انقلاب و انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) خالی از فایده نیست.
انقلاب سال ۵۷ دو مشخصه اساسی داشت:
یکی این که مردم خواهان آن بودند و دوم این که برای آن سازماندهی میکردند.
از مساجد، بهشکل پنهانی، برای دیدار، برنامهریزی، پول جمع کردن و بسیج مردمی استفاده میشد.
در سیر انقلاب اسلامی، رهبری، بهویژه در مقاطع انتهایی مبارزه، اهمیت پیدا کرد و از حمایت مردمی برخوردار بود.
با مقایسه انقلاب اسلامی و انقلاب فعلی، کار برای انقلابیون امروز بسیار دشوارتر به نظر میرسد؛ مردان پیر سیاست جمهوری اسلامی و دستاندرکاران انقلاب ۵۷ هم درسشان را خوب از برند.
شاه هرگز باور نداشت که روحانیون بتوانند برای او چالشی ایجاد کنند و اگرچه ساواک فهرستی از رهبران میدانی به شاه داد، اما او، بهدلایلی همچون رابطه خاص پادشاه با مردمش یا هر دلیل دیگر، به دنبال دستگیری آنان نرفت. این در حالی است که جمهوری اسلامی از دستگیری مخالفانش دست نمیکشد.
انقلابیون ۵۷ که دور و بر علی خامنهای را گرفتهاند، تلاش زیادی به خرج میدهند تا کوچکترین نشانه از مخالفت سیاسی را در نطفه خفه کنند و با اندکمشاهده مبنی بر احتمال رهبری یک فرد، او را دستگیر، بازجویی و برای مدت زیادی در حبس نگه دارند و بعد، با این هشدار که یک کلمه حرف سیاسی نزند وگرنه بهای بسیار سنگینی میپردازد، رها یا آنها را به حصر خانگی دائم محکوم کنند.
مواردی از این دست، مبارزه با چنین حکومتی را دشوار میکند.
اما آیا این به آن معناست که قیام ناممکن است؟ البته که نه. زمانه تغییر کرده، شرایط عوض شده و وقتی مردم برای آزادی شخصی و ملیشان دست به مبارزه میبرند، آنقدری شجاع و جسور هستند که مسیری متفاوت بیابند.
قطعا همین حالا هم در کنار اعتراضات و دور از چشم سپاه پاسداران، دیدارهایی پنهانی شکل میگیرد. در غرب و دیگر نقاط جهان، نمیتوان از چنین وقایعی خبردار شد و احتمالا جهان هنگامی که این تلاشهای پنهانی علیه حکومت ثمر دهد، از آنها خبردار میشود.
کمک ایالات متحده به انقلابیون میتواند از راه ساخت خانهای مجازی (کمک به بهبود وضعیت اینترنت در ایران) برای آنها باشد.
اما جهان باید درباره انقلاب ایران صبوری به خرج دهد چون ممکن است این خیزش مدتها به طول بینجامد.
آمریکا باید در این مدت فضایی برای تنفس معترضان ایرانی فراهم آورد تا خود، جنبششان را، در آن سختترین شرایط ممکن، پیش ببرند.
خیزش انقلابی ایرانیان علیه جمهوری اسلامی همچنان تازهنفس است و تنها به هدف روبهرو، انقلاب، خیره شده است. معترضان از جمهوری اسلامی، اصلاحات و هر چه متعلق به آن است گذر کردهاند و این عبور، در شعارها و مبارزه آنان کاملا آشکار است.
در این میان، هر از گاهی بحثهایی درباره احتمال احیا یا عدم احیای برجام مطرح میشود که برای شهروندان معترض، دیگر قابل اعتنا نیست.
نظرات کاربران رسانههای اجتماعی هم نشان میدهد در حالی که از احتمال دستیابی جمهوری اسلامی به بمب اتم نگرانیهایی وجود دارد اما به نظر کاربران، جهان به هر صورت نباید به جمهوری اسلامی هیچ امتیاز و مشروعیتی از طریق مذاکره و گفتوگو درباره هیچ چیز بدهد.
معترضان قاطعانه خواهان آن هستند که جهان با جمهوری اسلامی هیچگونه مماشاتی نکند.
شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی روز پنجشنبه ۲۶ آبان ماه، قطعنامهای مبنی بر لزوم همکاری فوری تهران با آژانس صادر کرد.
در واکنش، محمد اسلامی، رییس سازمان انرژی اتمی، موافقت جمهوری اسلامی با سفر رافائل گروسی، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به ایران را مربوط به زمانی خواند که این آژانس هنوز به سیاست فشار متوسل نشده بود.
کاربران شبکههای اجتماعی اخیرا به حرفهای گروسی مبنی بر پافشاری او برای رساندن برجام به جایی، واکنش نشان داده و آن را نوعی مشروعیت بخشیدن به رژیمی سرکوبگر و «کودککش» توصیف کرده و تاکید کرده بودند هر گونه مذاکره با ایران به بقای حکومت کمک میکند.
در این باره تحلیلی در وبسایت فارین پالیسی منتشر شده است که در ادامه میخوانید.
دستیابی به نسخه بازبینی شده برجام در ماه مارس و ماه اوت ممکن به نظر میرسید؛ اما حالا کمتر کسی فکر میکند به نجات آن امیدی باشد. به باور کارشناسان، برجام در بهترین حالت در کماست و شاید حتی مرده باشد.
با وجود چندین دور مذاکرات در وین از سال ۲۰۲۱ و چندین پیشرفت قابل ملاحظه در گفتوگوها، دولت آمریکا و جمهوری اسلامی از احیای این توافقنامه بازماندهاند. قراردادی که حامیانش، آن را برای امنیت منطقه و بازداشتن رژیم ایران از تولید بمب اتمی، ضروری میدانستند.
کارشناسی در حوزه برجام، بر این باور است که گرچه برجام در کماست اما نمرده چون اگر مرده باشد لااقل یکی از طرفین باید مرگ آن را اعلام کند و اعلام چنین چیزی از سمت هر کدام از طرفین، اقرار به شکست سیاست خارجی است.
فرزین ندیمی، تحلیلگر موسسه واشینگتن اما باور دارد برجام اساسا مرده است.
حال سوال این است که اگر برجام مرده باشد، چه اتفاقی میافتد؟
ممکن است جمهوری اسلامی همین حالا هم در آستانه تولید بمب باشد و بتواند به زودی سلاحی هستهای تولید کند. منطقه هم ممکن است وارد رقابت تسلیحاتی شود، جنگ جاسوسی خطرناکی بین ایران و اسرائیل در بگیرد و حتی به برخورد نظامی این دو کشور بکشد و پای آمریکا را هم به آن باز کند.
یک دیپلمات اروپایی که خواست نامش افشا نشود، در گفتوگو با فارین پالیسی گفت که ایران یا همین حالا در شرف ساخت سلاح هستهای است یا اگر برجام احیا نشود، آماده است که سریع بمب هستهای بسازد.
او گفت که فکر میکند آمریکا در نهایت مداخله نظامی خواهد کرد تا ایران را از تولید بمب اتمی باز دارد.
جو بایدن، رییسجمهوری آمریکا هم پیشتر گفته بود ایالات متحده آماده است تا به عنوان «چاره نهایی» بر جمهوری اسلامی فشار بیاورد اما برخی کارشناسان بر این باورند که دولت بایدن به جای دنبال کردن دور دیگری از فشار حداکثری یا جنگ تمامعیار، در پیش گرفتن یک راهحل دیپلماتیک «خلاقانه» را ترجیح میدهد: سیاست مهار.
سیاستی که در آن غرب حد و حدود فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی را به آن دیکته کند و در کنار آن مذاکراتی هم با جمهوری اسلامی پیش ببرد.
پیشتر، گروه بینالمللی بحران، پیشنهاد داده بود که آمریکا در عوض کاهش غلظت ۶۰ درصدی ذخیره اورانیوم کنونی جمهوری اسلامی، قسمتی از اموال بلوکه شده جمهوری اسلامی در خارج از ایران را آزاد کند.
بیاعتمادی عمیقی که گفتوگوهای وین را فلج کرده بود اما احتمالا بر هر توافق آتی هم سایه خواهد انداخت.
کارشناسان بر این باورند که راه آمدن هر دو طرف برای احیای برجام و آن همه زحمتی که صرف آن شده، همچنان برای احیای آن کافی نبوده است.
یکی از مشکلات رسیدن به توافق، سه سایت هستهای اعلام نشده از سوی جمهوری اسلامی است اما کارشناسان و دیپلماتهایی که فارین پالیسی با آنها گفتوگو کرده، باور دارند که جمهوری اسلامی هرگز اطلاعاتی درباره آنها نخواهد داد چون این گونه با دست خود، خود را متهم میکند.
جمهوری اسلامی همچنین خواستههایی در مذاکرات برجام داشته که به توافق هستهای بیربط است و یکی از آنها، درخواست خارج کردن سپاه پاسداران از لیست گروههای تروریستی بوده است.
از دلایل اخیر دیگر برای بیمیل شدن آمریکا و اروپا به احیای برجام، یکی هم پهپاد فرستادن جمهوری اسلامی به روسیه برای کمک به این کشور در جنگ اوکراین است و دیگری، اعتراضات مردمی در داخل ایران که با حملات مرگبار نیروهای سرکوب و لباس شخصیهای جمهوری اسلامی روبهرو شده است.
مذاکرات احیای برجام با ارزیابی دوباره جمهوری اسلامی و آمریکا درباره جایگاهشان در این توافق به بنبست رسیده است.
جمهوری اسلامی فکر میکند به دلیل جنگ اوکراین و جهش در قیمت نفت، دست بالا را در مذاکرات دارد و غرب درمانده است تا جمهوری اسلامی را به بازار جهانی نفت برگرداند و بابت آن امتیاز خواهد داد اما ایالات متحده هم حالا دست نگه داشته تا ببیند نتیجه اعتراضات در ایران به کجا میرسد.
آمریکا و شرکای این کشور باور دارند در مذاکرات احیای برجام با جمهوری اسلامی، بهترین پیشنهادهایشان را رو کردهاند.
پیتر استانو، سخنگوی امور خارجه اتحادیه اروپا، به فارین پالیسی گفت به نظر میآید کشورها برای رسیدگی به توافق هر راهی را رفتهاند و متن نهایی که نظر همه طرفین را در بر گرفته باشد هم آماده است و این متن دیگر قابل مذاکره نیست.
در گیر و دار برای احیای برجام اما جمهوری اسلامی همچنان اورانیوم غنیسازی میکند و جلوی نظارت آژانس را هم گرفته است.
به عقیده استانو، زمان در حال از دست رفتن است و وقت آن رسیده که «تصمیمی سیاسی» درباره برجام گرفته شود.
با ادامه و گسترش خیزش انقلابی ایرانیان علیه جمهوری اسلامی، جهان خود را برای دیدن چهره جدید ایران آماده و احتمال پیروزی مردم برای دستیابی به نتیجه انقلابشان را سبک و سنگین میکند.
در همین رابطه یادداشت زیر را بخوانید که در بلومبرگ منتشر شده است.
جو بایدن، رییسجمهوری آمریکا، روز سوم نوامبر (۱۳ آبان ماه) گفت «ایران را آزاد میکنیم» و البته آنطور که عقل حکم میکند، بلافاصله اضافه کرد که ایرانیها «خودشان را بهزودی آزاد میکنند».
آیا بایدن زیادی خوشبین است؟
معترضان در سراسر ایران، از جمعیت کرد و بلوچ گرفته تا ساکنان تهران و دیگر شهرها، از شوریدن علیه حکومت دینی علی خامنهای دست نمیکشند.
این عصیان، با زنان و کشته شدن مهسا امینی ۲۲ ساله در بازداشتگاه گشت ارشاد شروع شد و حالا شعار معترضان این است: «زن، زندگی، آزادی ...»
اعتراضات در ایران اما فراتر از حقوق زنان و حق آزادی پوشش آنهاست. در این قیام، از زنان معتقد خانهدار تا دانشجویان سکولار، کارگران کارخانهها، فقیر و غنی و همه گروهها، به چشم میخورند. همه از زندگی کردن در حکومت مذهبی و سرکوبگر جان به لب شدهاند؛ از زندگی در جامعهای که حاکمان آخوند آن، قوانین عهد بوق خود را بر ایرانیانی که میخواهند جامعهای مدرن و باز بسازند، تحمیل کردهاند.
سرنوشت قیامهای مشابه در دیگر کشورها، میتواند سرنخی برای طرح احتمال موفقیت یا شکست خیزش در ایران به دست دهد: پیروزی بیش از هر چیز بسته به این است که اعتراضات چقدر گسترش یابد.
در کره جنوبی در اواسط دهه ۱۹۸۰، دانشجویان معترض به رژیم نظامی این کشور، تحت حمایت بخش بزرگی از طبقه متوسط قرار داشتند.
اعتراضات دانشجویی در چین در سال ۱۹۸۹ هم با همراهی کارگران که بیش از دانشجویان مبارز بودند، همراه شد.
دولت حسنی مبارک در مصر هم با اعتراضات گسترده دانشجویان، فعالان مذهبی، اتحادیههای صنفی و شهروندان عادی سرنگون شد.
در قیام ایران، زنان با سر نترسی که دارند، باقی بخشهای جامعه را هم با خود همراه کردهاند و این نشانه امیدوارکنندهای است.
«شهادت» معترضان هم تنها باعث شعلهورتر شدن اعتراضات شده است.
برای سرنگونی دیکتاتوری اما به چیزهای دیگری هم نیاز است؛ مذاکره بخش اصلاحطلب رژیم با معترضان، شاید کمکی کند. این کار اگرچه در چین شدنی بود اما به گفته ژائو ژیانگ، رهبر اصلاحطلب چین، وقتی او صبح زود ۱۹ ماه می ۱۹۸۹ به دانشجویان در میدان تیانآنمن پیوست، «دیگر دیر شده بود».
در کره جنوبی، حاکمان نظامی آماده بودند تا به معترضان امتیاز دهند و وعده انتخابات هم دادند چون به حمایت طبقه متوسط نیازمند بودند و برای بازیهای المپیک سئول هم آماده میشدند.
اهرم فشار کافی آمریکا برای وادار کردن رژیم به موافقت با خواستههای دموکراتیک هم بیتاثیر نبود.
ایالات متحده در چین به چنین اهرم فشاری مجهز نبود و در ایران هم نیست. اگرچه در ایران اصلاحطلبانی مثل میرحسین موسوی و محمد خاتمی وجود دارند اما اولی در حصر خانگی است و دومی هم تاثیر اندک یا هیچ دارد. این است که از مذاکره، آنچنان عاید روحانیون در مسند قدرت و عاملانشان در سپاه پاسداران نمیشود.
البته که یک حکومت دینی که فلسفه وجودیاش وابسته به حکومت بر مبنای قوانین اسلامی سفت و سخت است هم با طبقه متوسط وارد معامله نمیشود و معاملهای مشابه معامله حزب کمونیست چین با معترضان در سال ۱۹۸۹ در کار نخواهد بود.
در چین، نخبگان تحصیلکرده شهرنشین، با توافقاتی که مشابه آنها پیشتر در دیگر نقاط شرق و جنوب آسیا به دست آمده بود، از اعتراض دست کشیدند. توافقاتی که به آنها میگفت: «به عرصه سیاست وارد نشو تا ثروتمند شوی، سفر خارج بروی و در زندگی خصوصیات هم هر کاری دلت میخواهد بکنی.»
اما اگر ایرانیها مجاز به پیروی نکردن از قوانین دینی شوند، مشروعیت حاکمان دینی به شکل مهلکی سست میشود.
به این ترتیب، اعتراضات کنونی ایران اگر به انقلاب هم ختم نشود، بسیار پراهمیت است.
«موسسه واشینگتن برای خاور نزدیک»، در تحلیلی به درآمد حقیقی رژیم ایران از فروش نفت پرداخته و این که جهان و بهویژه آمریکا، چطور باید در مسیر صادرات نفت جمهوری اسلامی سنگ بیندازد تا دست این رژیم را از اوکراین و سرکوب معترضان در ایران کوتاه کند.
در ماههای گذشته، تخطی جمهوری اسلامی از قطعنامههای سازمان ملل و هنجارهای بینالمللی، بیشتر و بیشتر شده است. از فرستادن سلاح به روسیه برای استفاده از آن در جنگ اوکراین تا سرکوب خیزش انقلابی مردم ایران و پیشبرد «برگشتناپذیر» برنامه هستهای، همه از این دست تخطیهاست.
گرچه دولتهای غربی با تحریمهای جدید محدود، به اقدامات اینچنینی جمهوری اسلامی واکنش نشان دادهاند و در پی منزوی ساختن دیپلماتیک رژیم ایراناند، اما تا به حال، آنچنان که باید و شاید، فشار بر جمهوری اسلامی را افزایش ندادهاند.
یک نقطه که فشار غرب بر آن ممکن است، بخش انرژی ایران است که از این راه و با فشار هماهنگ، میتوان راه اصلی درآمد رژیم جمهوری اسلامی را بست.
دولت جو بایدن گرچه به سیاست «فشار حداکثری» دولت پیشین آمریکا وفادار مانده، اما اعمال آن سیاستها را با شدت و حدت دنبال نکرده است و همین، به جمهوری اسلامی مجال داده تا طی دو سال گذشته، صادرات نفت ایران را افزایش دهد.
و اگرچه تحریمهای وضعشده اخیر وزارت خزانهداری آمریکا، حرکت در جهت درستی است، همچنان کارزار نظاممندی برای جلوگیری از صادرات نفت ایران وجود ندارد. هر برخورد جدیتر، میتواند برای رژیم ایران و سیاستهای هستهای، منطقهای و داخلی آن، هزینهبرتر باشد.
وضعیت صادرات نفت ایران
طی سه ماه گذشته، جمهوری اسلامی روزانه بین حدود ۸۱۰ هزار تا ۱/۲ میلیون بشکه نفت خام و هیدروکربن سبک صادر کرده است.
بر اساس تخمین کپلر، ورتکسا، تانکر ترکرز و «اتحاد علیه ایران هستهای»، بیشترین صادرات نفت ایران به شرکتهایی در چین و نهادهایی در روسیه ، ونزوئلا و امارات متحده عربی است.
نفتی که به امارات متحده عربی فرستاده میشود، دوباره از آنجا به باقی نقاط آسیا صادر میشود.
اما این اعداد تخمینی، بسیار پایینتر از حدود ۲/۷ میلیون بشکه نفتی است که رژیم ایران در سال ۲۰۱۸ و پیش از خروج آمریکا از برجام و برگرداندن تحریمهای ثانویه علیه جمهوری اسلامی، صادر میکرد و البته بسیار بالاتر از زمانی که نقطه اوج اعمال سیاست فشار حداکثری دونالد ترامپ، رییسجمهوری پیشین آمریکا، علیه جمهوری اسلامی بود: با انقضای معافیت واردات نفت ایران در ماه مه ۲۰۱۹، صادرات نفت جمهوری اسلامی به ۵۰۰ هزار بشکه در روز یا حتی کمتر، کاهش یافت.
با شروع مذاکرات برای احیای برجام در سال ۲۰۲۱، دولت بایدن تصمیم گرفت که در حرف و در عمل، تحریمهای حداکثری را سفت و سخت اعمال نکند. آن زمان به نظر میرسید چنین اقدامی چشمانداز دیپلماتیک دو کشور را تحت تاثیر قرار دهد و در نهایت بیفایده نباشد، چون انتظار میرفت توافق هستهای با ایران به سرعت احیا شود.
از سوی دیگر مقامهای آمریکا تلاشهای دیپلماتیک برای منصرف کردن چین از خرید نفت از رژیم ایران را ارجح میدانستند. به همین دلیل ایالات متحده تا ژوئن ۲۰۲۱ هیچ تحریم جدیدی در حوزه انرژی بر جمهوری اسلامی اعمال نکرد و پس از آن، تنها به دو بسته تحریمی رضایت داد.
اما اقدامات عملی دولت بایدن در سال ۲۰۲۲ شتاب گرفت: وزارت خزانهداری دولت بایدن ۱۰ دور تحریم بر فروش بخش انرژی جمهوری اسلامی اعمال کرد اما این اقدامات بیشتر متناوب بود تا این که بخشی از یک کارزار گستردهتر باشد و تاثیر قابل توجهی هم بر رقم صادرات رژیم ایران یا تصمیمگیریهای جمهوری اسلامی در حوزه انرژی نداشت.
اعمال مختصر سیاستهای آمریکا، احساس فوریت جمهوری اسلامی برای احیای برجام را هم از بین برد و با در نظر گرفتن تمامی این عوامل، پیامی که این گونه اعمال تحریم به بازار جهانی نفت فرستاد روشن بود: نظارت بر نفت صادراتی جمهوری اسلامی از دست رفته است.
اعداد و ارقام فروش و درآمد با هم نمیخواند
اما اعداد و ارقام ارائه شده درباره فروش نفت جمهوری اسلامی تنها گویای قسمتی از ماجراست؛ در این ماجرا، چیزی از این نیست که از فروش نفت واقعا چقدر پول گیر جمهوری اسلامی میآید.
شکاف بین این که قاعدتا چقدر پول باید از فروش نفت گیر رژیم ایران بیاید و حقیقتا جمهوری اسلامی چقدر از آن پول درمیآورد، نشان میدهد که صدور نفت ایران به شکل پنهانی چقدر هزینهبر است و سیاستگذاران ایالات متحده دقیقا باید بر همین نکته دست بگذارند و بکوشند تا این شکاف را عمیقتر کنند.
نفت نقشی اساسی در درآمدزایی جمهوری اسلامی و دسترسی این رژیم به ارزهای پرارزش دارد.
در سال مالی جاری (مارس ۲۰۲۲-مارس ۲۰۲۳) انتظار میرود جمهوری اسلامی ۱/۴ میلیون بشکه نفت، به بهای بشکهای ۷۰ دلار، صادر کند که این تقریبا یکسوم درآمد کل کشور محسوب میشود.
با این حال تمام پول فروش نفت به جیب رژیم نمیرود: ۴۰ درصد بدهکاری رژیم به صندوق توسعه ملی و ۱۴/۵ درصد هم طلب شرکت ملی نفت ایران است. ۴۵/۵ درصد باقیمانده اما متعلق به رژیم است که طبق اعلام دولت، سهم کمی از آن خرج پروژههای در مناطق محرومتر کشور میشود.
البته اگر پول رژیم به اهداف مقرر شده نرسد، برای برداشت کسری، سراغ صندوق توسعه ملی میرود.
از سوی دیگر، جمهوری اسلامی قسمتی از درآمد نفت ایران را برای تامین واردات کالاهای اساسی یارانهای کنار میگذارد اما ابراهیم رئیسی و روسای جمهوری پیشین، طی زمان، عرصه را برای ورود کالاهایی واجد شرایط با یارانه، تنگ و تنگتر کرده و باعث ایجاد آشفتگی در بازار و فشار تورمی شدهاند.
برخی درآمدهای نفتی جمهوری اسلامی هم مستقیما به جیب سازمانهای نظامی، از جمله سپاه پاسداران، سرازیر میشود.
رژیم ایران تنها بهصورت دورهای دادههایی درباره بودجه کشور ارائه میکند که میتوان با آن دادهها، درآمد جمهوری اسلامی را از فروش نفت تخمین زد: جمهوری اسلامی از آوریل تا ژوییه ۲۰۲۲، درآمد خود را از فروش نفت، ۶۵۰ تریلیون ریال اعلام کرده است که پس از محاسبه نرخ تبدیل ریال به دلار، سهم صندوق توسعه ملی و سازمان ملی نفت ایران، ۶/۲ میلیارد برای رژیم باقی میماند. اما مساله این است که درآمد رژیم ایران باید واقعا بیشتر از این بوده باشد.
با وجود محدودیتهای اعمالی آمریکا، نفت صادراتی ایران قیمت رسمی ندارد. پس چندین عامل در درآمد نفتی ایران موثر است:
یک این که رژیم باید نفت خود را با تخفیف بفروشد تا خریدارانی را که از معامله نفت با ایران نگراناند، تشویق به خرید نفت خود کند. خریدارانی که باید در تصمیمهای هزینهبر برای انتقال پنهانی نفت درگیر شوند تا معلوم نشود مبدا نفت صادراتی از کجاست.
تخفیف دادن همچنین برای دور زدن محدودیتهای مالی برای دسترسی به درآمد نفتی هم لازم است. از آن گذشته، سپاه پاسداران هم به قاچاق نفت و چپاول قسمتی از پول فروش نفت مشغول است. پولی که برای تامین مالی فعالیتها و جنگهای نیابتی شبهنظامیان خارجی تحت حمایت جمهوری اسلامی در منطقه هزینه میشود.
طبق آمار ارائه شده از سوی بسیاری از شرکتهای رصد کننده فروش نفت ایران، صادرات نفت به وسیله جمهوری اسلامی بین آوریل و ژویی،ه روزانه حدودا ۶۲ تا ۹۸ هزار بشکه نفت (شامل هیدروکربن سبک) بوده است و این بدون محاسبه صادرات نفت به ونزوئلا و سوریه است چرا که هزینه نفت ارسالی به این دو کشور، ممکن است مستقیما به جمهوری اسلامی پرداخت نشود.
با محاسبه این حجم صادرات به بهای ۱۱۳ دلار، قیمت معمول بشکه خام برنت، باید بین ۸/۶ و ۱۳/۵ میلیارد دلار از فروش نفت عاید رژیم ایران شده باشد.
با این حساب و کتاب و طبق اعلام درآمد نفتی خود رژیم، جمهوری اسلامی در حقیقت نصف درآمد نفتیاش را با تخفیف دادن، هزینه تراکنشهای مالی، کمبود دسترسی به مبلغ پرداختی و دیگر موانع، از دست داده است.
گزینههای آمریکا برای مهار فروش نفت ایران
برای ایجاد شکاف گستردهتر بین درآمد بالقوه و واقعی جمهوری اسلامی از فروش نفت، ایالات متحده باید به اقداماتی متوسل شود که جمهوری اسلامی را مجبور به اتخاذ راهبردهای پیچیدهتر و هزینهبرتر در بازار سیاه نفت کند. آمریکا به این شکل خطر برای شرکتها، بانکها و دولتهایی که در چنین معاملاتی با جمهوری اسلامی درگیر شوند یا اجازه آنها را بدهند، بیشتر خواهد کرد.
واشینگتن چند راه دیگر هم در اختیار دارد:
۱.فشار بر کشورها برای افزایش اعمال تحریمها: این اقدام با اشاره آمریکا به این که هر بشکه نفت فروخته شده، پول رژیم ایران برای کمک به حمله روسیه به اوکراین را فراهم میکند، امکانپذیر است و همچنین یادآوری این که درآمد نفتی جمهوری اسلامی صرف سرکوب داخلی و فعالیتهای شریرانه آن در منطقه میشود.
سیاستمداران آمریکایی باید در گفتوگوهای دوجانبه با چین، هند، سنگاپور و امارات متحده عربی، بر اهمیت این موضوع تاکید کنند.
۲.افزایش تحریمهای ایران در حوزه انرژی: این راهکار برای ایجاد فضای تردید و اضطراب در میان افراد، شرکتها و کشورهایی که در انتقال و فروش فرآوردههای انرژی جمهوری اسلامی نقش دارند، موثر است.
۳.وزارت خزانهداری، امور خارجه و گارد ساحلی باید دستورالعملی برای تشخیص شیوههایی که قاچاقچیان نفت از آن استفاده میکنند ارائه دهند. مثلا ارائه جزییات از نقاط معمولی که در آن انتقال نفت، از نفتکشی به نفتکش دیگر انجام میگیرد.
۳.افزایش پاداش برای وزارت امور خارجه در مورد سر در آوردن از اطلاعات و شبکههای قاچاق سپاه پاسداران.
تمامی این اقدامات باید به سرعت انجام شود اما ادامه تردیدها درباره اعمال سقف بر قیمت نفت روسیه، طی هفتههای آتی باعث اتخاذ اقدامات محتاطانهتری خواهد شد.
همچنین نگرانیهایی وجود دارد از این که فشار بیشتر آمریکا به سقوط صادرات نفت ایران و افزایش هر چه بیشتر قیمت نفت در جهان منجر شود اما عربستان سعودی احتمالا برای از میان برداشتن چنین مشکلی، صاحب ظرفیت است و فارغ از سیاستهای نفتی اخیر این کشور، واشینگتن و ریاض، بر سر مهار تهران با هم اتفاقنظر دارند.
منافع عربستان سعودی هم در گرو این است که قیمت نفت از سطحی مشخص فراتر نرود.
در نهایت واشینگتن نیاز خواهد داشت تا جمهوری اسلامی را از هر اقدام تلافیجویانه نظامی در پاسخ به فشار بیشتر ایالات متحده، باز دارد.
گامهای بازدارنده احتمالی شامل تقویت نیروهای دفاعی اعزامی آمریکا در منطقه، همراه ارتقای توان اطلاعاتی، نظارتی و سنجش توانایی جمهوری اسلامی خواهد بود. چنین اقداماتی میتواند فضای دیگری برای واشینگتن فراهم کند تا کشورهای عضو «پیمان ابراهیم» و عربستان سعودی را برای همکاری با یکدیگر در زمینه تبادل اطلاعات و دفاع در برابر تهدیدات مشترک، گرد هم بیاورد.