مادران دادخواه با کارزار «من هم مادر کسی هستم» یاد فرزندانشان را گرامی داشتند
جمعی از مادران دادخواه، کارزاری با عنوان «من هم مادر کسی هستم» در اینستاگرام به راه انداختهاند و با انتشار تصاویری از فرزندانشان که در جریان اعتراضات به قتل رسیدند، یاد آنها را گرامی داشتهاند. کاملیا سجادیان، مادر دادخواه محمد حسن ترکمان، این کارزار را آغاز کرد.
جمله «من هم مادر کسی هستم»، برگرفته از جمله مشهوری است که در یکی از ویدیوهای آبان ۱۳۹۸ منتشر شد. در این ویدیو، پویا بختیاری، جوانی که در جریان اعتراضات آبان خونین ۹۸ به قتل رسید، خطاب به جمعیت فریاد زد: «من هم پسر کسی هستم».
ناهید شیر بیشه، مادر پویا، بعدها بر سر مزار او به یاد فرزندش فریاد زد: «من هم مادر کسی هستم».
اکنون در یک کارزار اینترنتی، مادران دادخواه در پستهای جداگانه، با ذکر این جمله، تصاویری از فرزندانشان را منتشر میکنند که در جریان اعتراضات آبان ۹۸ و اعتراضات پس از قتل حکومتی مهسا امینی، بهدست ماموران جمهوری اسلامی به قتل رسیدند منتشر میکنند.
کاملیا سجادیان، مادر دادخواه محمد حسن ترکمان، پنجشنبه ۱۴ فروردینماه، با انتشار تصویری از فرزندش، از سایر مادران دادخواه خواست تا به کارزار «من هم مادر کسی هستم» بپیوندند و از این طریق، اتحاد و همدلی خود را نشان دهند.
تا کنون تعداد زیادی از مادران دادخواه به این کارزار پیوستهاند و اسامی آنها در حال افزایش است.
در ادامه، نادیا احسانپور، مادر محسن محمدی کوچکسرایی، نیز با انتشار تصویر خود و پسر جانباختهاش، خواهان «سرنگونی دیکتاتوری ظالمان و قاتلان» شد.
تاکنون، ژیلا خاکپور مادر علی سیدی، ایران الههیاری مادر مهرداد معینفر، رحیمه یوسفزاده مادر نوید بهبودی، رقیه قربانی گل مادر ابوالفضل مهدیپور، شهین اسکندرخو مادر محمدرضا اسکندری، دایه خدیجه مادر محسن قیصری، خدیجه خزایی مادر عرفان خزایی و محبوبه رمضانی مادر پژمان قلیپو از جانباختگان آبان ۱۳۹۸ و ربابه نمازی مادر مهران بصیر توانا، زهرا کریمی مادر محمد رسول مومنیزاده، زهرا مالکینیا مادر امیررضا همتآزاد، لیلی مهدوی مادر سیاوش محمودی و مرضیه خالقینیا مادر اسما شجاعی، از جانباختگان اعتراضات سال ۱۴۰۱، در این کارزار شرکت کردهاند.
مادران دادخواه، عنوانی کلی برای اشاره به همه زنانی است که فرزندانشان توسط جمهوری اسلامی در مقاطع مختلف، از اعدامهای دهه ۶۰ و سال ۱۳۶۷ تا جنبش سبز در سال ۱۳۸۸ و اعتراضات دی ۱۳۹۶، آبان ۱۳۹۸ و شهریور ۱۴۰۱ و از گرایشهای گونان به قتل رسیدهاند.
از سال ۱۴۰۰، نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی، بهطور گسترده اقدام به بازداشت این مادران دادخواه و پرونده سازی برای آنها کردهاند.
در خردادماه سال ۱۴۰۰، ناهید شیرپیشه که به همراه جمعی از دادخواهان دیگر و فعالان سیاسی به شیراز سفر کرده بود بازداشت شد. همچنین در مردادماه سال ۱۴۰۰ نیز جمع دیگری از مادران دادخواه بازداشت شدند. شماری از مادران و پدران دادخواه، که سال ۱۴۰۲، برای بزرگداشت مهسا امینی به سقز سفر کرده بودند، در راه بازگشت بازداشت شدند.
مهرماه سال ۱۴۰۳، رضا شفاخواه، وکیل دادگستری، خبر داد دادگاه انقلاب شهریار محبوبه رمضانی و رحیمه یوسفزاده، مادران پژمان قلیپور و نوید بهبودی، دو معترض کشتهشده، را برای سه اتهام «تبلیغ علیه نظام»، عضویت در گروه مادران کشتهشدگان آبان ۹۸ و «اهانت» به خامنهای به یک سال و نیم حبس محکوم کرد.
مصطفی مهرآیین، جامعهشناس، با انتشار سومین نامه سرگشاده خود به علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، ضمن ادامه انتقادات صریح و بیپرده خود، خطاب به او اعلام کرد که با وجود احضار شدنش از سوی قوه قضاییه جمهوری اسلامی، در هیچ دادگاهی حاضر نخواهد شد.
مهرآیین که پس از انتشار اولین نامه سرگشاده به خامنهای به دادسرای فرهنگ و رسانه احضار و برایش پرونده قضایی تشکیل شده است، جمعه ۱۵ فروردین در سومین نامه خود خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشت: «جناب آقای خامنهای، من بهعنوان یک اهل فرهنگ، برده شما نیستم و شما ارباب ملت ایران نیستید.»
او با نقل قولهایی از جان گالیانو و پابلو نرودا، «صدا و اندیشه را لازمه انسانیت» دانست و نوشت که پس از دو نامه قبلی، احضاریه قضایی دریافت کرده است که آن را نشانهای از «سرکوب آزادی» میبیند.
این جامعهشناس در نامه سوم خود به خامنهای، با اشاره به دارایی محدودش که شامل یک خودرو تیبا و سه دانگ از یک منزل مسکونی است، از درخواست وثیقه و تهدید به جلب انتقاد کرد.
او زندگی در ایران را زندگی در «زندانی بزرگ» خواند که مردم را به «انسانهای نامرده» تبدیل کرده؛ کسانی که نه زنده به معنای واقعی و نه مرده برای رهایی از رنج هستند.
مهرآیین با اشاره به اینکه حکمرانی خامنهای «مردود و مبتنی بر قواعد مرگ» است، نوشت که برای دادگاه این حکومت ارزشی قائل نیست و در آن حاضر نخواهد شد.
او، با استناد به نظر نادژدا ماندلشتایم، همسر شاعر روس اوسیپ ماندلشتایم، خطاب به خامنهای، «فریاد» را نشانه مقاومت و «سکوت» را جرم علیه انسانیت دانست و نوشت که چون امیدی به این جهان ندارد، ترسی هم ندارد.
این جامعهشناس، خامنهای را «بیایده» و دستگاهش را متکی بر زور دانست و خواستار پاسخگویی از طریق گفتوگو بهجای سرکوب شد.
او با ارجاع به مارتین لوتر کینگ، خود را مدافع صلح ایجابی و مبارزه بدون خشونت دانست که تنشهای پنهان را آشکار میکند.
مهرآیین، سکوت را «عامل تداوم ظلم» خواند و نوشت که این عامل را از خامنهای خواهد گرفت.
این جامعهشناس در بخش دیگری از نامه خود، از دستگاه قضایی خواست که اعمال زور بر اهل فرهنگ را متوقف کند، زیرا: «فرهنگ میدان گفتوگوست، نه قدرت.»
مهرآیین در نامه دوم خود که ۱۱ فروردین منتشر شد، خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشت: «اندکی از این جهان فاصله بگیرید. چه چیز شما را اینگونه سرسخت و جدی در جنگ با مردم و جهان نگه داشته است؟ ... چرا تصور میکنید در مرکز عالم جای دارید و رسالت هدایت بشر را بر عهده دارید؟»
این جامعهشناس در نامه خود با عنوان «بدون بخشایش آیندهای در کار نخواهد بود»، نوشت: «آنچه به عنوان عقلانیت سیاسی دو ولیفقیه ممکن شده، چیزی جز یک پروژه ویرانگر نبوده است. حالا که قدرت هنوز در دست شما متمرکز است دستور دهید فرآیند تغییرات سیاسی در کشور آغاز شود.»
به گفته مهرآیین، رهبر جمهوری اسلامی با گفتوگوی مستقیم با آمریکا و «استفاده از تمامی اشکال خلاقیت در گفتوگو با این کشور»، میتواند خطر جنگ را از ایران دور کند اما: «بعد از ممکن شدن این تحولات با مردم خداحافظی کنید و از آنها بخواهید که مطابق دو اصل برگشتناپذیری و بخشایش، شما را ببخشند.»
مهرآیین ۹ فروردین نیز در نامهای خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشت: «به مردم ایران اعلام کنید که کل پروژه عقلانیت سیاسی نظام جمهوری اسلامی و شخص شما و آیتالله خمینی اشتباه بوده و از همه مردم، خصوصا مردمی که به هر شکل از سوی شما آسیب دیدهاند، عذرخواهی کنید.»
مهرآیین ظرف کمتر از یک روز پس از انتشار این نامه، با انتشار مطلبی در شبکه اجتماعی ایکس از احضار خود به شعبه ۹ دادسرای فرهنگ و رسانه قوه قضاییه جمهوری اسلامی خبر داد.
در ادامه اعتراضها به بیآبی و برای طرح درخواست تامین حقآبه، شهروندان خوراسگان در استان اصفهان، جمعه ۱۵ فروردین راهپیمایی اعتراضی کردند و با سر دادن شعارهایی، خواستار تامین حقآبه خود از زایندهرود شدند.
به دنبال تخریب خط لوله انتقال آب از چهارمحال و بختیاری به یزد به دست کشاورزان معترض اصفهانی، آب شرب یزد در بسیاری از مناطق قطع و این استان دو روز تعطیل شد. معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور، استفاده غیرشرب از آب انتقالی از چهارمحال و بختیاری به یزد را «نامعقول» دانست.
علیاکبر پورجمشیدیان، معاون امنیتی و انتظامی وزارت کشور، پنجشنبه ۱۴ فروردین در نشست شورای تامین استان یزد که به منظور بررسی تخریب خط انتقال آب شرب یزد برگزار شد، گفت: «موضوع آب انتقالی به استان یزد به طور کامل مورد بررسی قرار گرفته و [آب انتقالی] در این استان فقط و تماما برای شرب مردم استان استفاده میشود و بخش صنعت از منابع آب با کیفیت پایین موجود در منطقه بهره میبرد.»
پورجمشیدیان با بیان اینکه استفاده از آب انتقالی به یزد برای مصارف غیرشرب «معقول» نیست، تاکید کرد: «آب انتقالی از کوهرنگ متعلق به سه استان است و نیاز ضروری شرب مردم در اولویت قرار دارد و تلاش میکنیم تا مشکلی در زمینه تامین آب شرب ایجاد نشود.»
شنبه نهم فروردین، ویدیوهایی به دست ایراناینترنشنال رسید که نشان میدادند در اصفهان، گروهی از کشاورزان معترض به خشک بودن زایندهرود، خط لوله انتقال آب از کوهرنگ در استان چهارمحال و بختیاری به یزد را شکستند.
شرکت آب و فاضلاب یزد نیز از آسیب دیدن لولههای خط انتقال آب شرب این استان خبر داد و از شهروندان خواست برای جلوگیری از قطعی، مصرف آب را به حداقل برسانند.
در نتیجه تخریب خط لوله انتقال آب، جلال علمدار، مدیرعامل شرکت آبفای یزد، وضعیت آب شرب این استان را بحرانی توصیف کرد و هشدار داد یزد با کمبود هزار و ۴۰۰ لیتر آب در ثانیه روبهرو شده است.
در پی تخریب ایستگاههای پمپاژ آب سه و چهار لوله انتقال آب در تجمع کشاورزان اصفهانی، محمدعلی شاهحسینی، معاون استانداری یزد، با اشاره به مشکل ایجاد شده در تامین آب محلات مختلف، گفت که به همین دلیل مراکز دولتی و مدارس یزد در روزهای شنبه و یکشنبه، ۱۶ و ۱۷ فروردین، تعطیل خواهند بود.
اعتراضات کشاورزان اصفهانی به بیآبی زایندهرود و تامین نشدن حقآبه این استان در سالهای اخیر بارها خبرساز شده است.
کشاورزان معترض معتقدند حقآبه استان اصفهان به استانهای دیگر از جمله یزد اختصاص مییابد.
این اعتراضات در برخی موارد با سرکوب خشونتآمیز نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی مواجه شده است.
خط لولهای که اخیرا تخریب شده است، متعلق به پروژه انتقال آب به یزد در دهه ۶۰ خورشیدی است. این طرح شامل احداث خط لولهای به طول حدود ۳۳۰ کیلومتر است که آب را از منطقه کوهرنگ در چهارمحال و بختیاری به یزد منتقل میکند.
طبق اعلام رسمی، اکنون بیش از ۹۰ درصد این آب برای تامین آب آشامیدنی یزد و مابقی برای صنایع استفاده میشود.
جزییات متن تفصیلی قانون بودجه سال جاری خورشیدی که دوشنبه گذشته از سوی دولت جمهوری اسلامی منتشر شد، نه تنها سهم هنگفت نظامیان و نیروهای امنیتی از درآمدهای نفتی و بودجه کشور را نشان میدهد بلکه زمینه تصاحب اموال دولت به وسیله این نهادها را هموارتر کرده است.
چندین سال است که بخشی از نفت صادراتی ایران در قالب طرحهای «تقویت بنیه دفاعی کشور» تحویل نیروهای نظامی، خصوصا سپاه پاسداران میشود اما در سال جاری نه تنها سهم نفت نظامیان به شدت بیشتر شده است بلکه هزینه بودجه دولتی برای تامین مالی آنها نیز رشد کرده و دامنه مجوز تحویل مستقیم نفت خام به نهادها و طرحهای دیگری مانند طرحهای هستهای نیز گسترش یافته است.
از طرفی، متن قانون بودجه سال جاری نشان میدهد دولت دست نهادهای سپاه پاسداران، از جمله قرارگاه خاتمالانبیا، همچنین نهادهای زیر نظر بیت رهبری مانند «ستاد اجرایی فرمان امام» که مستقیما به آنها اشاره کرده را برای تسویه بدهی خود با واگذاری داراییهای دولتی باز گذاشته است.
سهمنفتنظامیان
دولت مسعود پزشکیان برای سال جاری صادرات روزانه ۱.۸۵ میلیون بشکه نفت را در نظر گرفته که یکسوم آن (به ارزش ۱۲.۴ میلیارد دلار) مستقیما تحویل نیروهای مسلح و طرحهای خاص نظامی آنها خواهد شد که رقم یاد شده نسبت به پارسال، سه برابر شده است.
بقیه نفت صادراتی (به اضافه کل گاز صادراتی)، سهم مشترک بودجه دولت، صندوق توسعه ملی و شرکت ملی نفت به ارزش ۳۳.۵ میلیارد دلار است.
نکته مهم دیگر اینکه دولت نرخ تسعیر ارز را برای نفتی که تحویل نیروهای مسلح میدهد، از حدود ۶۰ هزار تومان در ازای هر یورو محاسبه کرده؛ در حالی که نرخ یورو در بازار آزاد ایران هماکنون ۱۱۴ هزار تومان است.
این موضوع یک رانت عظیم برای نیروهای مسلح در فروش نفت و درآمد چشمگیر از فروش ارز آن به قیمت آزاد در بازارهای داخلی فراهم میکند.
از طرفی، اولویت فروش نفت با نیروهای مسلح است و افت صادرات نفت ایران تنها دست بودجه دولتی را خواهد بست و اگر نیروهای مسلح نتوانند نفت تحویلی را صادر کنند، دولت باید معادل همان نفت، پول تحویل آنها دهد.
دولت پزشکیان در حالی صادرات روزانه ۱.۸۵ میلیون بشکه نفت برای سال جاری مالی را در نظر گرفته که آمارهای شرکت اطلاعات کالا، کپلر، که به رویت ایراناینترنشنال رسیده، نشان میدهد میزان تخلیه روزانه نفت ایران در بنادر چین، تنها مشتری نفت ایران، در سه ماه ابتدایی سال جاری میلادی حدود ۱.۳۴ میلیون بشکه بوده، در حالی که این رقم در سال گذشته میلادی بهطور متوسط ۱.۵ میلیون بشکه بوده است.
از طرفی، دولت دونالد ترامپ کارزار «به صفر رساندن صادرات نفت ایران» را آغاز کرده و چندین شرکت ردیابی نفتکشها و مشاوره انرژی پیشتر در گفتوگو با ایراناینترنشنال پیشبینی کرده بودند صادرات نفت ایران در چند ماه آینده حدود نیم میلیون بشکه افت کند.
سقوط صادرات نفت ایران به چین در حالی است که دولت برای پنج نهاد و طرح دیگر، از جمله «طرحهای انرژی اتمی» نیز مجوز صادرات مستقیم نفت (از سهم خود دولت) داده است.
با توجه به اینکه ایران پروژه جدید ساخت نیروگاه اتمی تازه برای سال جاری ندارد، این پول صرف فعالیتهای هستهای غیر از تولید برق، مانند برنامه حساس غنیسازی اورانیوم خواهد شد.
نکته دیگر اینکه، به غیر از درآمد نیروهای مسلح و طرحهای موسوم به «تقویت بنیه دفاعی کشور» از طریق فروش مستقیم نفت، نیروهای نظامی و امنیتی، سهمی ۱۰ درصدی در بودجه عمومی دولت بابت پرداخت حقوق پرسنل نظامی نیز دارند.
واگذاریداراییهایدولتبهنظامیانوبیترهبری
در غیاب شفافیت در فعالیتهای اقتصادی سپاه پاسداران و نهادهای تحت مدیریت بیت رهبری، گزارشهای غیررسمی از تسلط این نهادها بر نیمی از اقتصاد تاریک ایران خبر میدهند.
در این میان، طی دو دهه گذشته، بخش گستردهای از طرح خصوصیسازی دولت، از اهداف اولیه خود برای واگذاری به بخش خصوصی حقیقی خارج شد و داراییهای دولتی با نرخی بسیار نازل به سپاه پاسداران و نهادهای بیت رهبری رسید.
نهادهای زیر نظر سپاه پاسداران و علی خامنهای، فعالیت گستردهای در پروژههای عمرانی کشور دارند.
دقیقا مشخص نیست دولت از بابت پروژههای عمرانی واگذار شده به سپاه پاسداران و نهادهای تحت مدیریت بیت رهبری، چه میزان بدهی به آنها دارد اما در قانون بودجه ۱۴۰۴ مستقیما به نام «قرارگاه خاتمالانبیا» وابسته به سپاه پاسداران و «ستاد اجرایی فرمان امام»، زیر نظر بیت رهبری اشاره شده که میتوانند در ازای بدهی دولت به آنها تا سقف معادل حدود دو میلیارد دلار، داراییهای دولت را تصاحب کنند که برابر حدود ۱۳ درصد کل برنامه دولت برای فروش داراییها در سال جاری است.
با توجه به تضعیف و ناتوانی بخش خصوصی، انتظار میرود دوباره عملا نهادهای زیر نظر سپاه پاسداران و بیت رهبری، بخش اعظمی از داراییهای دولتی را مانند سابق، در جریان واگذاری، تصاحب کنند.
موسسه یهودی امنیت ملی آمریکا، جینسا (JINSA)، با انتشار گزارشی تحلیلی اعلام کرد که از نظر تاکتیکی مهلت واقعی برای فعال کردن مکانیسم ماشه براساس قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل حداکثر یک ماه دیگر است.
قطعنامه ۲۲۳۱ که پس از توافق اتمی سال ۲۰۱۵، موسوم به برجام، تصویب شد در ۱۸ اکتبر ۲۰۲۵ منقضی میشود.
آلمان، فرانسه و بریتانیا پیش از این هشدار داده بودند که اگر جمهوری اسلامی همچنان به فعالیتهای هستهای خود ادامه دهد مکانیسم ماشه را فعال خواهند کرد تا تحریمهای سازمان ملل متحد علیه ایران بازگردانده شود.
موسسه یهودی امنیت ملی آمریکا، جینسا، اما میگوید گزارش جدیدی که این موسسه پنجشنبه ۱۴ فروردین منتشر کرده، نشان میدهد که از نظر تاکتیکی، ضربالاجل واقعی برای اجرای موفقیتآمیز این مکانیسم، حداکثر تا مه ۲۰۲۵ است.
در حالی که دولت ترامپ به دنبال مذاکره با جمهوری اسلامی برای برچیدن برنامه هستهای تهران است، در این گزارش با عنوان «تحریمهای ایران، قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت و مسیر اجرای مکانیسم ماشه» تاکید شده است که برای اعمال فشار موثر بر حکومت ایران، آمریکا ابتدا باید سه کشور اروپایی (E3) را متقاعد کند که تا پیش از پایان ماه مه، مکانیسم ماشه را فعال کنند.
گابریل نورونها، عضو موسسه جینسا و نویسنده این گزارش، گفت: «غرب نباید اجازه دهد که تحریمهای سازمان ملل علیه ایران در اکتبر منقضی شود.»
او افزود: «هرچه اروپا زودتر مکانیسم ماشه را اجرا کند، زمان بیشتری برای طی کردن روند قانونی، افزایش فشار بر حکومت ایران و اعمال هزینههای بیشتر برای حمایت تهران از جنگ روسیه در اوکراین خواهد داشت.»
دلایل ضرورت اجرای فوری مکانیسم ماشه
بر اساس این گزارش، دلایلی چند از جمله، مدتزمان لازم برای طی شدن فرآیند لازم در سازمان ملل، لزوم اجرای این فرآیند در دورهای که ریاست شورای امنیت در اختیار کشورهای همسو با غرب باشد و نقش کلیدی مکانیسم ماشه در مذاکرات با جمهوری اسلامی باعث شده است که اعمال مکانیسم ماشه پیش از اکتبر ۲۰۲۵ ضروری باشد.
بلیز میژتال، معاون سیاستگذاری مؤسسه جینسا، گفت: «دوره زمانی برای استفاده از ابزار در حال از بین رفتنِ مکانیسم ماشه بسیار کوتاهتر از آن چیزی است که تصور میشود. این مسئله نشان میدهد که فرصت برای دیپلماسی با ایران چقدر محدود و غیرواقعبینانه است.»
او افزود: «نقش حیاتی بریتانیا، آلمان و فرانسه در اجرای مکانیسم ماشه و پیشبرد آن در شورای امنیت، ضرورت هماهنگی نزدیکتر آمریکا با شرکای اروپاییاش در این موضوع کلیدی را نشان میدهد.»
تحریمها، اهرمی کلیدی برای مذاکرات آینده با جمهوری اسلامی
بهگفته موسسه جینسا، هرگونه مذاکره در آینده با حکومت ایران زمانی بیشترین شانس موفقیت را خواهد داشت که اقتصاد ایران تحت فشار شدیدی قرار گرفته باشد و گروههای نیابتی آن در ضعیفترین وضعیت خود باشند.
بهگفته این موسسه چند ماه طول خواهد کشید تا اجرای کامل کارزار «فشار حداکثری» دولت ترامپ، تاثیر خود را بر اقتصاد ایران و بودجه دولت این کشور نشان دهد. به همین دلیل، تلاش برای مذاکره و نهاییسازی یک توافق جامع پیش از تابستان ۲۰۲۵، احتمالا موفق نخواهد بود و بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل علیه ایران بهعنوان یک اهرم فشار کلیدی ضروری است.
پس از نزدیک به ۵۰ سال، ایراناینترنشنال از داستان ناگفته یک ماموریت حیاتی آمریکا در تهران پرده برداشته است؛ ماموریتی که به دستور جیمی کارتر، رییسجمهوری وقت ایالات متحده، انجام شد تا مشخص شود آیا محمدرضا شاه پهلوی توان مقابله با انقلاب سال ۱۳۵۷ را دارد یا خیر.
نتیجه این ماموریت، پس از مواجهه با گلولههای نیروهای انقلابی و دیداری وهمآلود با شاه که در شوک به سر میبرد، این بود که ایالات متحده دیگر نمیتواند از حکومت متحد خود حمایت کند.
پیامدهای انقلابی که در پی این ماموریت رخ داد، تا امروز نیز ادامه دارد.
ماموریت محرمانه در تهران
جان کریگ، دیپلمات آمریکایی که اکنون ۸۰ ساله است، در آن زمان یک دیپلمات جوان بود که به عضویت یک گروه ویژه درآمد تا همراه با سناتور رابرت برد، رهبر اکثریت سنا، با شاه ایران دیدار کند.
این ماموریت به قدری محرمانه بود که حتی ویلیام سولیوان، سفیر وقت آمریکا در ایران، نیز از آن بیاطلاع ماند.
کریگ در مصاحبهای با ایراناینترنشنال در الیزابتتاون، در ایالت پنسیلوانیا، جایی که اکنون در یک دانشگاه محلی تدریس میکند، این ماجرا را بازگو کرد.
کریگ که در دوران حرفهای خود بهعنوان سفیر آمریکا در مصر و عمان نیز خدمت کرده است، به ایراناینترنشنال گفت: «رییسجمهوری کارتر از سناتور برد خواست تا سفر ویژهای به تهران داشته باشد و بهصورت شخصی ارزیابی کند که شاه ایران تا چه مدت میتواند در قدرت باقی بماند. نگرانی زیادی در واشینگتن وجود داشت.»
او افزود: «آیا شاه میتواند مقاومت کند؟ آیا شاه میتواند انقلاب را شکست دهد؟»
وظیفه گروه این بود که به کارتر کمک کنند تا بر اختلافات موجود در سیاست خارجی آمریکا درباره آینده شاه ایران غلبه کند. این گروه باید ارزیابی صریحی از توانایی شاه به کارتر ارائه میداد.
کریگ گفت: «برخی میگفتند که شاه میتواند مقاومت کند، برخی دیگر مخالف بودند. یکی از بحثهای اصلی این بود که تا چه میزان باید از زور برای سرکوب انقلاب استفاده کرد.»
او افزود: «برخی معتقد بودند که شاه باید قاطعانه عمل کند و مردم را سرکوب کند. برخی دیگر بر این باور بودند که تنها اصلاحات میتواند انقلاب را متوقف کند.»
جان کریگ
ورود به تهران در آستانه سقوط شاه
برای پوشاندن هدف واقعی این سفر، این گروه دیپلماتیک ابتدا به چند کشور خاورمیانه و شمال آفریقا سفر کرد و سپس وارد تهران شد.
کریگ در دسامبر ۱۹۷۸، تنها چند ماه پیش از سقوط شاه، وارد تهران شد. در آن زمان، شورشها سراسر کشور را فرا گرفته بود، خشونتها رو به افزایش بود و حکومت نظامی برقرار شده بود. تظاهراتکنندگان مسلح در خیابانها شعار «مرگ بر شاه» سر میدادند.
بهدلیل خطرات امنیتی، تیم آمریکایی نتوانست با خودرو به کاخ نیاوران برود و مجبور شد با هلیکوپتر راهی کاخ شود.
کریگ در این باره گفت: «ما در حال پرواز بودیم. از پنجرهها میشد دید که مردم به سمت ما تیراندازی میکنند.»
اما چیزی که او را بیش از همه شگفتزده کرد، دیوارهای خالی کاخ نیاوران بود. به گفته او هیچ نقاشی و هیچ عتیقهای به چشم نمیخورد.
کریگ گفت: «بلافاصله متوجه شدم که شاه و خانوادهاش در حال آماده شدن برای ترک ایران هستند. در ذهنم گفتم: این خیلی عجیب است. اینها چمدانهایشان را بستهاند. بدون شک آماده رفتن هستند.»
سناتور رابرت برد
شاه بیحرکت و بیحس
در سالن آیینه کاخ، شاه و فرح دیبا برای استقبال از مهمانان ایستاده بودند.
کریگ در توصیف آن لحظه گفت: «شاه در حالت اغما بود. ایستاده بود، اما بیحرکت. او فقط به روبهرو نگاه میکرد. هیچ واکنشی نشان نمیداد. چشمهایش تکان نمیخورد. دستش را بالا نیاورد. اما وقتی کسی دستش را در دست شاه گذاشت، او حتی دستش را فشار نداد و دست نداد.»
در ادامه، اعضای گروه ناهار را در کاخ صرف کردند.
کریگ گفت: «شاه در تمام مدت ناهار حتی یک کلمه هم حرف نزد. اصلا غذا نخورد. حرکت نکرد. هیچ صحبتی نکرد.»
در مقابل، فرح دیبا تمام مکالمات را مدیریت میکرد. کریگ اینگونه نتیجه گرفت که در روزهای پایانی حکومت، این فرح بود که کشور را اداره میکرد.
پس از این دیدار، سناتور برد و کریگ به این نتیجه رسیدند که شاه دیگر توانایی حکومت ندارد.
این ناهار، هرچند در ظاهر بیاهمیت، اما یکی از نقاط عطف در تصمیمگیری سیاست خارجی آمریکا درباره آینده ایران بود.
جدال بر سر آینده شاه
پس از دیدار با شاه، سناتور برد و کریگ برای اطلاعرسانی به ویلیام سولیوان، سفیر وقت آمریکا در تهران، به محل اقامت او رفتند.
کریگ در مکالمه بهطور مستقیم شرکت نداشت، اما صحبتهای بین سولیوان و برد را شنید.
او گفت: «مشاجره شدیدی در گرفت. هر دو فریاد میزدند و سر هم داد میکشیدند. بحث این بود که سیاست آینده آمریکا چه باید باشد.»
مذاکرات حدود سه ساعت طول کشید. سولیوان از شاه دفاع و استدلال میکرد که آمریکا باید او را در قدرت نگه دارد. اما برد اصرار داشت که شاه دیگر تمام شده و قادر به حکومت بر مردمی که علیه او قیام کردهاند، نیست.
ویلیام سولیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران
گزارش سرنوشتساز به رییسجمهوری آمریکا
در مسیر بازگشت به واشینگتن، سناتور برد گزارش خود را برای رییسجمهوری کارتر آماده کرد.
کریگ گفت: «ما گروه کوچکی بودیم، پس همه شنیدیم که سناتور در گزارشش چه میگوید.»
به محض رسیدن به واشینگتن، سناتور برد مستقیما به کاخ سفید رفت و نتیجهای را که گرفته بود به اطلاع کارتر رساند: «این دیگر جواب نمیدهد. شاه نمیتواند به حکومت ادامه دهد.»