در نگاه اول به نظر میآید نتیجه انتخابات سراسری سال ۲۰۲۴، بریتانیا را در یک مسیر متفاوت سیاسی قرار خواهد داد: دولتی محافظهکار که به شکلی سنتی در مختصات سیاسی راستمیانه ایستاده بود، جای خود را به یک دولت کارگر، درست در نقطه مخالف مختصات سیاسی خود و در چپ میانه، داده است.
اما این تفاوت چقدر است و تغییر چقدر و چه وقت در داخل و خارج از بریتانیا احساس خواهد شد؟
کییر استارمر، رهبر حزب حالا حاکم بر بریتانیا، حزب کارگر و نخستوزیر تازه بر سر کار آمده، پیش از اینکه وارد محل کار و اقامتش در خانه شماره ۱۰ خیابان داونینگ لندن بشود، گفت کشورش قاطعانه برای «تغییر» رای داده است و رای دهندگان برای رقم زدن این تغییر، اختیار را به او و حزبش تفویض کردهاند.
او که در کارزارهای انتخاباتی بر شعار «تغییر» اصرار داشت، در سخنرانی پیروزیاش مقابل در ورودی خانه شماره ۱۰ نه فقط بر ضرورت و فوریت تلاش برای دگرگونی وضع موجود پای فشرد که پای دیگر را فراتر گذاشت و گفت «رسالت دولتش بازسازی کشور» است.
نخستوزیر گفت برای این طرح «نوسازی ملی» که در سر دارد، از همان روز اول کار جدی را شروع میکند.
بازسازی بریتانیا
نوسازی بریتانیا که استارمر از آن میگوید، چه خواهد بود؟
در سخنرانی پیروزی مقابل خانه شماره ۱۰، استارمر در ارائه برنامههای دولتش بر باورهای اصلی حزب کارگر تاکید کرد و از جمله گفت از حقوق کارگران (بنا، پرستار، راننده و دیگران) دفاع، از مالکیت عمومی چون تقویت نظام سلامت همگانی حمایت و برای تحقق عدالت اجتماعی و حفظ کرامت تکتک بریتانیاییها، تلاش میکند.
اما آیا با استناد به این حرفها، طرح نوسازی استارمر تلاش به منظور تحقق رویاهای یک سیاستمدار چپگرا برای وفاداران خود در حزب کارگر است؟
اگر بخشی از پیشینه او را مرور کنیم، شاید تصور کنیم که احتمالا بله، همینطور است.
این بخشی از پیشینه اوست:
کییر استارمر ۶۱ ساله، فرزند یک کارگر ابزارساز و یک پرستار است. مادر و پدرش او را به یاد کییر هاردی، بنیانگذار حزب کارگر، نام گذاشتهاند. او در ثروت بزرگ نشده است.
استارمر در دوران دانشآموزی به یک جنبش جوانان حزب کارگر، به جنبش سوسیالیستهای جوان پیوست و اولین در خانوادهاش بود که توانست به دانشگاه راه پیدا کند.
او بعد از سالها وکالت در حوزه حقوق بشر و شش سال ریاست بر دادستانی کیفری انگلستان و ولز، در سال ۲۰۱۵ و در ۵۲ سالگی وارد عرصه سیاسیشد و به پارلمان راه پیدا کرد.
او زمانی در کابینه «دولت در سایه» جرمی کوربین، رهبر چپگرای وقت حزب کارگر حضور داشت.
پس از استعفای کوربین، استارمر در سال ۲۰۲۰ با برنامههای چپگرایانه به عنوان رهبر حزب انتخاب شد.
کییر استارمر
برای اینکه بفمیم استارمر چه در سر دارد نمیشود صرفا به این بخش از پیشینه او استناد کرد و باید به بخشهای دیگر سخنرانی پیروزیاش نیز توجه داشت.
او بر این نکته پای فشرد که دولتش دولتی خدمتگزار برای همه بریتانیاییها خواهد بود.
استارمر تاکید کرد که به خصوص به کسانی توجه خواهد کرد که به او رای ندادهاند.
رهبر حزب کارگر گفت دولتش خود را مقید به «دکترین»های سیاسی نخواهد کرد و برای او کشور در اولویت است نه حزبش.
شروع دوباره
استارمر گفت تغییری که او از آن میگوید یک «شروع دوباره» برای همه بریتانیاییها است.
بسیاری انتظار داشتند که او به محض رسیدن به قدرت، در اولین سخنرانیاش اینگونه برای جلب حمایت گستردهتر شهروندان بریتانیا، شهروندانی فراتر از دایره رایدهندگان حزب کارگر، تلاش کند.
به هر حال او پس از اینکه به جای کوربین به عنوان رهبر حزب انتخاب شد، در واکنش به شکست سنگینی که حزب در انتخابات سراسری ۲۰۱۹ با رهبری کوربین متحمل شده بود، تلاش کرد حزب کارگر را متحول کند و با هدف رسیدن به مقبولیت بیشتر مردمی، آن را به میانه نزدیک کند.
اما شاید این اصرار استارمر برای دعوت بریتانیاییها به همگرایی بیشتر، به علاوه تلاش برای کسب مقبولیت بیشتر، متاثر از نتیجه انتخابات بر مبنای آرای مردمی باشد.
با این یادآوری که بنا به شکل انتخابات پارلمانی بریتانیا کرسیهای کسب شده احزاب متناسب با جمع آرای مردمی نیست، باید گفت پیروزی در انتخابات سال ۲۰۲۴ برای حزب کارگر از منظر کرسیهای کسب شده بسیار خیرهکننده است اما از نظر آرای مردمی خیلی دلگرمکننده نیست.
حزب کارگر ۴۱۲ کرسی به دست آورده است که این چیزی بیش از ۶۳ درصد کل کرسیهای مجلس عوام است.
این موفقیت را میشود با پیروزی تاریخی حزب کارگر به رهبری تونی بلر در سال ۱۹۹۷ مقایسه کرد که ۴۱۹ کرسی از ۶۵۹ کرسی را کسب کرده بود اما آرای مردمی کسب شده حزب کارگر در سال ۲۰۲۴ به ۳۴ درصد نمیرسد، در حالی که در سال ۱۹۹۷، حزب بیش از ۴۳ درصد آرای مردمی را کسب کرده بود.
درصد آرای مردمی کسب شده حزب به رهبری استارمر در این دور از انتخابات تنها ۱/۶ درصد بیشتر از دستاورد حزب به رهبری کوربین در انتخابات پیشین در سال ۲۰۱۹ است که آن رای مردمی، کمترین کرسی را پس از جنگ جهانی دوم نصیب حزب کارگر کرد.
به علاوه، این پایینترین درصد آرای مردمی کسب شده از سوی حزب پیروز در انتخابات بریتانیا است که دولت حداکثری را شکل میدهد.
برای همین پذیرفتن اینکه بیش از دو-سوم رای دهندگان بریتانیایی به حزب کارگر رای ندادهاند، آن هم در انتخاباتی که یکی از کمترین مشارکتها در تاریخ بریتانیا را ثبت کرده، از سوی استارمر صرفا از سر خضوع و خشوع سیاسی نمیتواند باشد بلکه یادآوری واقعیات موجود سیاسی بریتانیا است.
ناپایداریهای سیاسی و اقتصادی خشم و نارضایتی همگانی را رقم زده و تحمل رای دهنده بریتانیایی را پایین آورده است و این به وضوح لابهلای اعداد و ارقام آرای شمرده شده این دوره و مقایسهاش با دور قبل مشهود است.
برای همین استارمر نه فقط در سخنرانی اولش در قامت نخستوزیر از همگرایی صحبت کرد که از شهروندان بریتانیایی خواست برای تحقق وعدهاش صبور باشند.
او گفت ایجاد دگرگونی در وضع موجود مثل زدن یک کلید و روشن کردن یک چراغ نیست.
به علاوه نخستوزیر در اولین سخنرانیاش به این اعتراف کرد که شکاف بین طبقه حاکم و مردم باعث ایجاد زخمی عمیق در جامعه شده و وعده داد برای بازگرداندن اعتماد مردم به طبقه حاکم تلاش کند تا سیاست، تبدیل به ابزاری برای خدمت به مردم شود و سیاستمدار تبدیل به خدمتگزار مردم.
البته استارمر صرفا خطاب به شهروندانی فراتر از رایدهندگان به او و حزب کارگر حرف نزد. او حرفهایی برای مخاطبان خاص هم داشت. مخاطبانی از جنس سایر سیاستمداران که این هم واکنشی به واقعیت موجود سیاسی بریتانیا و فراتر از این کشور است.
نوسازی و دیگر سیاستمداران
نخستوزیر جدید گفت این «شروع دوباره»، این «نوسازی ملی» به دیگر سیاستمداران بستگی دارد. این میتواند پذیرفتن این واقعیت از سوی استارمر باشد که در انتخابات اخیر، احزاب کوچکتر موفقیتی قابل توجه کسب کردند و در آینده بریتانیا نیروی سیاسی موثری خواهند بود.
در انتخابات سراسری ۲۰۲۴، مجموع آرای مردمی کسب شده احزاب محافظهکار و کارگر، تنها دو حزبی که طی یک قرن اخیر بر عرصه سیاسی بریتانیا سلطه داشتهاند، به کمترین مقدار خود طی تاریخ، یعنی به ۵۷ درصد رسید.
پیش از این کمترین مقدار رای دو حزب در مجموع ۶۵ درصد بود که در انتخابات ۲۰۱۰ رقم خورد.
با این وجود این به نظر نمیرسد استارمر از همه احزاب کوچک موفق دعوت کرده باشد.
او گفت این تغییر به سیاستمداران دیگری که به مانند خودش «میانهرو و طرفدار ثبات» هستند بستگی دارد.
به این ترتیب احتمالا در جمع احزاب موفق کوچک حزب اصلاح بریتانیا، یک حزب راستگرا و عوامگرا، مورد نظر رهبر حزب کارگر نیست.
حزب اصلاح بریتانیا بیش از چهار میلیون رای، ۱۴ درصد آرای مردمی را به خود اختصاص داد، پنج کرسی پارلمان را کسب کرد و رهبر پرآوازهاش، نایجل فاراژ را بعد از هشت بار تلاش برای راهیابی به پارلمان، برای بار اول به مجلس عوام فرستاد.
این حزب نوپا که سر ناسازگاری با پدیده مهاجرت دارد و از دل ضدیت با اتحادیه اروپا شکل گرفته است از سوی رهبرش، جنبش تازه مخالف با طبقه حاکم توصیف شده است.
اما خارج از دایره هوادارانش، حزب اصلاح به عنوان یک عامل بر هم زننده ثبات سیاسی شناخته میشود.
همچنین اصرار استارمر بر دعوت از سیاستمداران وفادار به میانهروی و ثبات، شاید ناشی از هراس از اقبال به افراطیون سیاسی در کشورهای همجوار باشد یا شاید هم او در همین اعداد و ارقام و ظهور حزب اصلاح بریتانیا با آنچه در فرانسه و آلمان میگذرد، شباهتهایی دیده است.
با این حال دعوت استارمر برای این همگرایی به منظور حل مشکلات بریتانیا و شهروندانش میتواند مورد استقبال احزاب کوچکتر و همسوتر قرار بگیرد. از جمله لیبرال دموکراتها، یک حزب میانهرو که باورمند به آزادیهای اجتماعی است و حزب سبز که مدافع عدالت اقلیمی و اجتماعی توامان است.
لیبرال دموکراتها پس از یک مرحله افول در سه دور انتخاباتی، دوباره تبدیل به حزب سوم پارلمان شدهاند.
آنها به یک پیروزی تاریخی رسیدهاند و تعداد کرسیهای خود را از هشت به ۷۱ رساندهاند که این بزرگترین موفقیت حزب در یکصد سال اخیر است.
حزب سبز پس از موفقیت در انتخابات محلی و منطقهای توانسته است تعداد آرای مردمی خود را از حدود ۲/۵ به نزدیک هفت درصد برساند و تعداد کرسیهای خود را از یک به چهار که همگی برای حزبی در این مقیاس، بسیار قابل توجهاست.
هر دو این احزاب امیدوارند با اختیاراتی که اینگونه بیشتر از قبل به آنها تفویض شده است، نقشی سازنده بر سیاستهای حزب حالا حاکم کارگر بگذارند و حتما از دعوت اینچنینی استارمر استقبال میکنند.
نقش جنگ غزه در انتخابات بریتانیا
نخستوزیر جدید البته نمیتواند یک نیروی مستقل سیاسی دیگر را فراموش کند. نیرویی که در اعتراض به سیاستهای خارجی حزب کارگر به خصوص در قبال رویدادهای اخیر غرب آسیا و غزه شکل گرفته است.
شخصیتهای ارشد حزب کارگر اعتراف کردند موضع این حزب در قبال غزه به قیمت از دست رفتن غیرمنتظره دستکم چهار کرسی این حزب در انتخابات اخیر بوده است.
در چهار حوزه انتخاباتی که رای دهندگان مسلمان قابل ملاحظهای دارند، نامزدهای مستقل، نمایندگان حزب کارگر را شکست دادند. یکی از آنها جاناتان اشورث از وزنههای حزب کارگر بود که استارمر امید داشت او را در کابینه دولت خود بگمارد.
همچنین وز استریتینگ که حالا وزیر بهداشت شده است، تنها با ۵۰۰ رای اختلاف به نسبت رقیبش، یک نامزد مستقل طرفدار فلسطین، توانست پیروز شود.
آیا استارمر برای همگرایی و رسیدن به نقطه مشترک با این نامزدهای مستقل که منتقد سیاستهای خارجی او بودهاند، برنامهای دارد؟
پنج سال پیش، از جانسون تا استارمر
پنج سال پیش، فردای رایگیری در انتخابات سراسری ۲۰۱۹ بریتانیا، کسانی که به سخنرانی پیروزمندانه بوریس جانسون، رهبر وقت حزب محافظهکار گوش میدانند، تصور میکردند در باد آن پیروزی خیره کننده، خیلی سخت است که پنج سال بعد جلوی خانه شماره ۱۰ خیابان داونینگ، جانسون باز هم در قامت نخستوزیر ظاهر نشود.
آنان در آن رویارویی انتخاباتی، حزب کارگر را در هم کوبیدند.
آن زمان تصور اینکه حزب کارگر در یک دور انتخابات دیگر بتواند برخیزد و برای یک مبارزه دوباره توانی داشته باشد، غیرممکن بود.
آن روز کسی از کووید-۱۹ چیزی نشنیده بود. روسیه به اوکراین حمله نکرده بود و چارلز سوم به سلطنت نرسیده بود.
از آن زمان خیلی چیزها تغییر کرده است.
تا پیش از انتخابات سال ۲۰۲۴، مردم بریتانیا رسواییهای بسیار سیاسی و اقتصادی طبقه حاکم را تحمل کردند و روی کار آمدن سه نخستوزیر از جمله اولین نخستوزیر رنگینپوست را تجربه کردند.
از آن زمان خیلی چیزها تغییر کرده است و حزب کارگر از یک شکستخورده ناامید به یک پیروز مصمم مبدل شده است.
استارمر که توانسته حزبش را در مسیری متفاوت قرار دهد، حتما میتواند مسیر سیاسی کشور را هم تغییر بدهد اما همانطور که خودش گفته است، این بستگی به همدلی مردم و همراهی سیاستمداران بریتانیا دارد.
البته نخستوزیر جدید احتمالا در دل پذیرفته است که به مقدار زیادی بخت و اقبال هم نیاز دارد.
امید شمس، حقوقدان به ایران اینترنشنال گفت که شاخصهای دموکراسی و حقوق بشر در دوران روحانی نسبت به دوران احمدینژاد بدتر شد.
او گفت: «برای نشان دادن تفاوتهای اصلاحطلبان و اصولگرایان باید به فکتها رجوع کنیم. آمارها نشان میدهد که در ۲۰۱۸ و در دولت روحانی و پیش از خروج ترامپ از برجام در مقایسه با ۲۰۱۲ و دوره احمدینژاد، وضعیت کشور در تمامی شاخصهای اقتصادی، دموکراسی و حقوق بشر بدتر شده است.»
توانایی ایستادگی برای خود و دفاع از حقوق شخصی مهارتی است که از آن با عنوان «رفتار قاطعانه» یاد میشود و نه تنها در زندگی شخصی بلکه در محیط کار و روابط اجتماعی نیز نقشی حیاتی ایفا میکند. اما چگونه میتوان این مهارت را آموخت و به کار بست؟
در دنیای پر چالش امروز، توانایی ایستادگی برای خود و دفاع از حقوق شخصی یکی از مهمترین مهارتهایی است که هر فردی باید آن را بیاموزد و تقویت کند.
رفتار قاطعانه، تعادل میان انفعال و پرخاشگری
سایکولوژی تودی نوشت رفتار قاطعانه را میتوان نقطه تعادل میان دو رفتار افراطی انفعال و پرخاشگری دانست.
در یک سو، رفتار منفعلانه قرار دارد که در آن فرد نیازها و خواستههای خود را نادیده میگیرد و اجازه میدهد دیگران از او سواستفاده کنند.
در سوی دیگر، رفتار پرخاشگرانه قرار دارد که در آن فرد بدون در نظر گرفتن حقوق و احساسات دیگران، تنها به دنبال منافع خود است.
قاطعیت اما نقطه تعادل میان این دو رفتار است. در این روش، فرد ضمن احترام به حقوق دیگران، از حقوق خود نیز دفاع میکند.
او نیازها و خواستههای خود را به روشنی بیان میکند، اما در عین حال به نظرات و احساسات دیگران نیز توجه دارد.
چرا رفتار قاطعانه مهم است؟
داشتن قاطعیت یکی از مولفههای اصلی هوش هیجانی است و نقش مهمی در موفقیت فردی و حرفهای ایفا میکند.
افرادی که قاطعیت بالایی دارند معمولا اعتماد به نفس بیشتری دارند، روابط سالمتر و صادقانهتری برقرار میکنند، در محیط کار موفقترند، استرس کمتری را تجربه میکنند و احساس کنترل بیشتری بر زندگی خود دارند.
رفتار قاطعانه در عمل
سایکولوژی تودی در این گزارش با اشاره به داستانی واقعی از تجربهای نوشته که اهمیت قاطعیت را به خوبی نشان میدهد.
کالی کیلوئه در فوریه ۲۰۲۳ با سردردی شدید به اورژانس مراجعه کرد اما پزشک تشخیص میگرن داد و او را مرخص کرد. کالی که سالها بود میگرن نداشت، احساس میکرد مشکل جدیتری در میان است.
او چند روز بعد، با دردی غیرقابل تحمل و مشکل بینایی، دوباره به اورژانس بازگشت و اینبار با وجود اصرار پزشک بر تشخیص میگرن، کالی برای انجام سیتی اسکن پافشاری کرد. نتیجه اسکن و اِمآرآی بعدی، وجود یک لخته خون بزرگ را نشان داد.
اگر کالی قاطعانه برای حق خود نایستاده بود، ممکن بود جانش را از دست بدهد.
این تجربه نشان میدهد که گاهی قاطعیت میتواند حتی نجاتبخش باشد. ما باید یاد بگیریم که حتی در مقابل متخصصان، اگر احساس میکنیم چیزی درست نیست، نظر خود را مطرح کنیم.
رفتار قاطعانه در محیط کار
محیط کار یکی از مهمترین جاهایی است که نیاز به قاطعیت در آن احساس میشود. چه در تعامل با همکاران و چه در ارتباط با مدیران، توانایی بیان واضح نظرات و خواستهها میتواند تفاوت بزرگی ایجاد کند.
در تعامل با همکاران، مسائلی مانند تقسیم کار اغلب نیاز به رفتار قاطعانه دارد.
اگر احساس میکنید حجم کاری شما بیش از حد است، میتوانید اینگونه مطرحش کنید: «میدانم که همه ما مشغله زیادی داریم، اما من در حال حاضر با چند پروژه بزرگ درگیرم و واقعا نمیدانم چطور میتوانم این کار اضافی را هم انجام دهم. آیا میتوانیم راهی برای تقسیم عادلانهتر این وظیفه پیدا کنیم؟»
در ارتباط با مدیران، قاطعیت میتواند چالشبرانگیزتر باشد.
اینجاست که باید مهارت خود را در بیان نظرات، بدون زیر سوال بردن اقتدار مدیر، نشان دهید. مثلا: «من میدانم که تصمیم نهایی با شماست، اما اجازه میخواهم اطلاعاتی را که فکر میکنم در این تصمیمگیری مهم هستند، با شما در میان بگذارم. آیا مایلید آنها را بشنوید؟»
چگونگی زبان رفتار قاطعانه
استفاده از زبان مناسب، بخش مهمی از قاطعیت است.
زبان قاطعانه شامل چهار عنصر اصلی «شناخت: دیدگاه شما نسبت به موقعیت»، «احساس: نحوه احساس شما در مورد موقعیت»، «انگیزه: آنچه میخواهید از نتیجه به دست آورید» و «طرح پیشنهادی: ایدههایی برای حل تعارض» است.
استفاده از جملات «من» به جای جملات «تو» یکی از تکنیکهای مهم در زبان قاطعانه است.
این روش به طرف مقابل نشان میدهد که شما از موضع خود صحبت میکنید نه اینکه او را قضاوت میکنید.
مثلا به جای «تو همیشه دیر میکنی»، میتوانید بگویید «وقتی قرار ملاقاتهایمان با تاخیر شروع میشود، من احساس ناراحتی و بیاحترامی میکنم».
رفتار قاطعانه در مراقبتهای بهداشتی
یکی از حوزههایی که قاطعیت در آن اهمیت ویژهای پیدا میکند، مراقبتهای بهداشتی است. متاسفانه، بسیاری از افراد، به ویژه زنان، تجربیاتی از نادیده گرفته شدن یا باور نشدن از سوی متخصصان پزشکی دارند.
مطالعهای که اخیرا در مجله بینالمللی مطالعات کیفی در مورد سلامت و بهزیستی منتشر شده، نشان میدهد که زنان اغلب با موانعی در ارتباط با ارائهدهندگان مراقبتهای بهداشتی روبهرو میشوند.
این موانع میتواند شامل احساس سکوت، نبود پاسخ هماهنگ از سوی پزشکان و حتی احساس «دیوانه شدن» باشد.
مرزهای شخصی و رفتار قاطعانه
یکی از مهمترین جنبههای قاطعیت، توانایی تعیین و حفظ مرزهای شخصی است.
مرزها تعیین میکنند که کجا حدود شما تمام و حدود دیگران شروع میشود. آنها مشخص میکنند که چه رفتارهایی از سوی دیگران برای شما قابل قبول است و چه زمانی یک خط قرمز را رد کردهاند.
وقتی مرزهای شما مشخص و درست نباشند، ممکن است خود را در موقعیتهایی بیابید که احساس راحتی نمیکنید.
نقض مرزها میتواند شامل مواردی مانند خیانت به اعتماد، استفاده از داراییهای شما بدون اجازه یا رفتار تحقیرآمیز باشد.
تعیین مرزهای سالم نیازمند خودآگاهی و توانایی بیان نیازها و خواستههاست. این دقیقا همان جایی است که قاطعیت وارد عمل میشود.
با استفاده از تکنیکهای قاطعیت، میتوانید مرزهای خود را به روشنی برای دیگران مشخص کنید.
تمرین رفتار قاطعانه
به یاد داشته باشید که قاطعیت یک مهارت است و مانند هر مهارت دیگری، نیاز به زمان و تمرین دارد.
با صبر و پشتکار، میتوانید این مهارت را در خود تقویت کنید و از مزایای آن بهرهمند شوید.
برای تقویت رفتار قاطعانه میتوانید ارتباط باز و صادقانه را هدف قرار دهید، به دقت به دیدگاههای دیگران گوش دهید، برای حقوق خود و دیگران ارزش قائل شوید، بپذیرید که نمیتوانید دیگران را کنترل کنید، احساسات و نیازهای خود را با احترام بیان کنید و به زبان بدن خود توجه کنید و سعی کنید آرام و مطمئن به نظر برسید.
قاطعیت به معنای گرفتن همه چیز به زور نیست. بلکه توانایی بیان واضح خواستهها و نیازهاست، حتی اگر در نهایت به آنها نرسید.
رفتار قاطعانه مهارتی است که میتواند زندگی شخصی و حرفهای شما را متحول کند.
با تمرین و استفاده از تکنیکهای مناسب، میتوانید یاد بگیرید که چگونه از حقوق خود دفاع کنید و در عین حال به دیگران احترام بگذارید.
افشین شاهی، استاد روابط بینالملل در دانشگاه کیل انگلستان به ایران اینترنشنال گفت که جمهوری اسلامی جزو حکومتهای اقتدارگرایی است که انتخابات هم برگزار میکند.
او گفت: «مفهومی تحت عنوان"اقتدارگرایی انتخاباتی" وجود دارد. به این معنی که حکومتهای استبدادی در دنیا وجود دارند که انتخابات را به شکل دائمی برگزار میکنند و با توجه به دادههای حکومتی قشر قابل توجهی از مردم هم در آن شرکت میکنند.»
این استاد دانشگاه تاکید کرد که چنین انتخاباتی یک «سراب از دموکراسی» است.