نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل، در یادداشتی اختصاصی برای ایراناینترنشنال گفت «زن، زندگی، آزادی» امتداد ۴۶ سال دادخواهی است و میتواند نیروهای پراکنده را برای تحقق عدالت و گذار از جمهوری اسلامی بسیج کند.
او در این یادداشت گفت از خاوران تا مهسا، خانوادههای قربانیان ستونهای جنبش دادخواهیاند.
محمدی نقش خانوادههای قربانیان و حافظه جمعی، از خاوران تا نام و یاد جانباختگان جنبش مهسا را حلقه پیوند نسلها دانست و بر کنشهای فرهنگی خلاق مانند شعر، موسیقی، فیلم و روایتگری بهعنوان موتور تداوم این جنبش تاکید کرد.
این فعال حقوق بشر دادخواهی را «چراغ عدالتیابی در برهوت بیعدالتی» خواند و افزود پیوستگی تجربههای نسلها و سماجت جامعه مدنی میتواند این انرژی را به نیرویی سازماندهنده برای تغییر بدل کند.
متن پاسخ کامل نرگس محمدی به ایراناینترنشنال را با عنوان «تمرکز بر جامعه و عدالت» در ادامه میخوانید:
تمرکز بر جامعه و عدالت
از زمان شروع کشتارها، زندانها، شکنجهها، قتلها و اعدامها در آغازین روزهای استقرار جمهوری اسلامی، دادخواهی در جامعه ایران آغاز شد. در هر دوره و هر زمانی و در هر موقعیت و مکانی، دادخواهی در جامعه ایران، شکل خاص و متاثر از شرایط جامعه را داشته، اما هرگز خاموش نشده است.
تصاویری که از مادران و پدران کشته و اعدامشدگان برجای مانده، دستنوشتهها، تاریخنگاری، روایتگری و خاطرهنویسی زندانیان و شکنجهشدگان و حرکتهای اعتراضی ای که در قالب انتشار نامههای علنی، نامههای غیرعلنی، مراجعه به مراجع قضایی-امنیتی و مراجعه به نهادهای بینالمللی حقوقبشری، بخشی از اقداماتی است که طی چهل و شش سال گذشته همواره وجود داشته است.
این حرکتها با بازنمایی خود در قالب شعر که شاعران به نامی سرودهاند، آوازها و تصنیفها که خوانندگان مشهوری از مرجان و مرضیه تا تکههایی که جوانان رپر خواندهاند، از فیلمهایی که گاه زیرزمینی و گاه در غربت هجرت ساخته شدهاند، تئاترهای زیرزمینی که در دل ترس به اجرا درآمدهاند، از داستانهای تاثیرگذاری که نویسندگان با ذوق و وجدان به نگارش درآوردهاند، بخش دیگری از تلاش جامعه ما برای زنده نگهداشتن امر دادخواهی بوده است.
به واقع، دادخواهی به عنوان فرایندی جمعی در لایه لایه جامعه با کنشها و واکنش ها و رویدادهای خلاقانه و تاثیرگذار و اعتراضات فردی و جمعی همراه بوده است.
فعالان مدنی طی سالهای اخیر تلاش کردهاند تا در کنار زندانیان، شکنجهشدگان، آسیبدیدگان و بازماندگان کشتهشدگان و اعدامشدگان، بخشی از جامعه را در این فرایند سهیم و جنبش دادخواهی را قدرتمندتر نمایند. خانوادهها و بازماندگان اعدامشدگان و کشتهشدگان و زندانیان و شکنجهشدگان و آزار و آسیبدیدگان و ستمدیدگان و مظلومان نقشی مهم در روند جنبش دادخواهی در ایران داشتهاند.
در دهههای شصت که همراهی جامعه، نیروهای سیاسی-اجتماعی و اقشار مردمی به گستردگی سالهای اخیر نبوده و خانوادهها تحت فشارهای حکومتی و گاه اجتماعی قرار داشتهاند، در نشاندن بذر دادخواهی در بستر جامعه ، رنجهای وصفناپذیری را متحمل شدهاند. اما سنت تاریخی دادخواهی در ایران را غنی و معنادار کردهاند.
به موجب تداوم و فزونی ظلم جمهوری اسلامی، هر دهه، هر سال و هر روز شمار دادخواهان و عمق مطالبهگری آنها برای تحقق امر عدالت فزونی گرفته است. بازماندگان کشتار و اعدام از دهه شصت، قتلهای زنجیرهای، کوی دانشگاه، جنبش سبز، سال نود و شش، سال نود و هشت تا جنبش «زن، زندگی، آزادی»، رشته به هم پیوسته در زنده نگه داشتن امر دادخواهی بودهاند که با حلقههای جامعه مدنی، صنفی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی به زنجیری قدرتمند در جامعه تبدیل شدهاند.
از تصویر مادر خاوران که بر قبرستان بیقبر و بینشان قد بر افراشته، تا همآغوشی پدر و مادر مهسا- ژینا امینی در پشت دیوار بیمارستان که واپسین لحظات مهسا را به درد و اشک میگذرانند، صحنه های بیشماری خلق شدهاند که در تاریخ دادخواهی سرزمین ما جاودانه خواهند بود.
از تصاویر فعالان ضد اعدام در پشت دیوارهای زندانها که شب ظلمت اعدام را در کنار خانوادهها به صبح اعدام رساندهاند، تا روزنامهنگارانی که تاوان گزارش و گفتوگوی با خانوادهها را با تحمل زندان، شکنجه، سلول انفرادی و رنج خاموش غربت پرداختهاند، همه و همه نشاندهنده قدرت نهفته در جنبش دادخواهی است.
دادخواهی راهی به سوی رهایی از طریق تحقق عدالت است. عدالتی که توسط حکومتی استبدادی لگدمال شده و ابزار احقاق آن در هم شکسته است. دادخواهی در برهوت بیعدالتی و ستم، خود چراغی است برای عدالتیابی، امیدی است در تاریکی ناامیدی و تلاشی است برای تن ندادن به شکست و انفعال.
جامعه ما در امر دادخواهی و تلاش برای تحقق عدالت و افشای ستم و تبعیض، به منظور محو تاریخی آن، یکی از سرآمدها در جهان است.