حسن قشقاوی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، گفت با وجود «ناترازی انرژی، کمبود آب و برق، و گرانی» مردم ایران در زمینه مذاکرات هستهای «مجرب» شدهاند، گرچه «چهار نفر از عصبانیت یک جوری حرف میزنند».
قشقاوی با حضور در صداوسیما گفت «آگاهی مردم» بیشتر شده و میخواهند بدانند در مذاکرات با آمریکا «چه میخواهیم بدهیم، چه میخواهیم بگیریم.»
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی افزود: «اجماع ملی ما در حفظ خطقرمزها خیلی بیشتر از قبل است، چون دستاورد ما خیلی مهم است. آن موقعی که برجام شده بود این دستاوردها نبود.»
به گفته این نماینده شهریار در مجلس، حتی مخالفان برنامه هستهای هم اکنون باور دارند که «اگر خانه را چکی هم ساختی، هر جور ساختی، الان باید این را حفظ کنی».

خبرگزاری رویترز در گزارشی به بررسی آنچه چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت در دیدار دونالد ترامپ و سیریل رامافوسا، روسای جمهوری آمریکا و آفریقای جنوبی، رخ داد پرداخته و ضمن مقایسه آن با مشاجره دونالد ترامپ و ولودیمیر زلنسکی، رییسجمهوری اوکراین، پیامدهای این رفتار ترامپ را بررسی کرده است.
رویترز در گزارش خود نوشته است دونالد ترامپ روز چهارشنبه در اقدامی حسابشده، چراغهای دفتر بیضی شکل کاخ سفید را خاموش کرد و سیریل رامافوسا، رییسجمهوری آفریقای جنوبی، را در برابر دوربینهای تلویزیونی هدف جدیدترین حمله ژئوپلتیک خود قرار داد.
بهنوشته رویترز، این صحنه بیسابقه، که آشکارا برای تاثیرگذاری حداکثری از سوی کاخ سفید طراحی شده بود، یادآور دیدار جنجالی با ولودیمیر زلنسکی، رییسجمهوری اوکراین در ماه فوریه است. ترامپ در این ملاقات، رامافوسا را با ادعاهایی درباره «نسلکشی سفیدپوستان» در آفریقای جنوبی، از جمله قتلهای گسترده و مصادره زمین، مورد انتقاد قرار داد.
این اتفاق بار دیگر نشان داد که ترامپ آمادگی دارد از دفتر بیضی شکل، که بهطور سنتی محلی برای ادای احترام به رهبران خارجی است، به عنوان ابزاری برای تحت فشار گذاشتن میهمانان از کشورهای ضعیفتر یا اعمال فشار بر موضوعاتی که شخصا بر آنها متمرکز است، استفاده کند.
بهنوشته رویترز، این استفاده بیسابقه از جایگاه ریاستجمهوری، ممکن است باعث شود رهبران دیگر کشورها در پذیرش دعوت ترامپ تجدیدنظر کنند؛ چرا که خطر تحقیر عمومی آنها در برابر رسانهها وجود دارد.
رویترز افزوده که این تردید میتواند روابط ایالات متحده با دوستان و شرکای بینالمللی را که در عین حال مورد توجه رقبای بزرگی مانند چین نیز هستند، دشوارتر کند.
این دیدار در ابتدا با هدف بهبود روابط پرتنش میان آمریکا و آفریقای جنوبی، بهویژه پس از اعمال تعرفهها از سوی ترامپ و اتهامات او مبنی بر «نسلکشی سفیدپوستان» و پیشنهاد اسکان اقلیت آفریکانرها در آمریکا، برنامهریزی شده بود.
اما در ادامه، ترامپ دستور داد چراغها را کمنور کنند و سپس ویدیوها و مقالاتی چاپشده را به نمایش گذاشت.
رامافوسا که آماده پاسخگویی بود، هرچند احتمالا انتظار چنین نمایش سیاسی را نداشت، با متانت و توجه کامل تلاش کرد تا ادعاهای میزبانش را رد کند؛ هرچند از انتقاد مستقیم یا تقابل با رییسجمهوری آمریکا، که به حساسیت بیش از حد مشهور است، پرهیز کرد.
او با لحنی شوخطبعانه گفت: «متاسفم که هواپیمایی ندارم که به شما بدهم.»
سخن او کنایهای آشکار به پیشنهاد قطر برای اهدای یک جت لوکس به ترامپ بود که قرار است به هواپیمای رسمی رییسجمهوری آمریکا مشهور به ایر فورس وان تبدیل شود.
وینسنت مگونیا، سخنگوی رامافوسا، پس از این نشست به شبکه نیوز روم آفریکا (Newzroom Afrika) گفت: «کاملا مشخص بود که رییسجمهور رامافوسا را تحریک میکردند. واضح بود که دارند با اعصابش بازی میکنند، اما او وارد این دام نشد.»
کاخ سفید در پاسخ به پرسشی درباره اینکه آیا این دیدار عمدا برای تحتفشار قرار دادن رامافوسا طراحی شده بود، واکنشی فوری نشان نداد و نگفت آیا چنین اقداماتی ممکن است رهبران دیگر کشورها را از سفر به آمریکا باز دارد یا نه.
مقایسه با دیدار پرتنش زلنسکی و ترامپ
کامرون هادسون، پژوهشگر ارشد اندیشکده مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی در واشینگتن، به رویترز گفته که هر چند این دیدار از تلویزیون پخش شد، «اما از خط قرمز عبور نکرد و به خشم یا خصومت آشکار نینجامید، بنابراین از لبه پرتگاه عبور نکرد.»

فضای این دیدار در تضاد کامل با ملاقات چند ماه پیش ترامپ با زلنسکی بود که به مشاجرهای پر سر و صدا میان او، رییسجمهوری اوکراین، و معاونش جیدی ونس انجامید.
زلنسکی نیز مانند رامافوسا، با هدف ترمیم روابط و حفظ حمایت نظامی آمریکا در جنگ علیه روسیه به واشینگتن رفته بود، اما آن دیدار خیلی زود به تنش کشیده شد.
ترامپ، زلنسکی را به «بیاحترامی» متهم کرد و هشدار داد که رفتار او ممکن است جرقه جنگ جهانی سوم را بزند. معاونش، ونس، نیز مدعی شد که زلنسکی به اندازه کافی از کمکهای آمریکا قدردانی نکرده است.
این تنشها، تاثیر قابلتوجهی بر انسجام ائتلاف ناتو در حمایت از اوکراین داشت.
هرچند دیدار با رامافوسا چنین پیامد مستقیمی نداشت، اما آفریقای جنوبی بازیگری مهم در قاره آفریقاست. چین بزرگترین شریک تجاری این کشور است و ایالات متحده پس از چین، دومین شریک بزرگ تجاری آفریقای جنوبی است.
آفریقای جنوبی که پس از قرنها استعمار و آپارتاید، در سال ۱۹۹۴ با رهبری نلسون ماندلا به یک دموکراسی چندحزبی تبدیل شد، قاطعانه اتهامات ترامپ را رد میکند.
«تبعیض نژادی»
از زمان بازگشت ترامپ به قدرت در ژانویه، او کمکهای مالی به آفریقای جنوبی را قطع کرده، سفیر این کشور در واشینگتن را اخراج کرده و برخی از اقلیت سفیدپوست آفریکانر را به خاطر «تبعیض نژادی» در خاک آمریکا اسکان داده است. آفریقای جنوبی این اتهامات را رد میکند.
قانون جدید اصلاحات ارضی در آفریقای جنوبی که با هدف جبران بیعدالتیهای دوران آپارتاید تدوین شده، اجازه مصادره زمین بدون پرداخت غرامت را فقط در مواردی میدهد که «منافع عمومی» ایجاب کند؛ برای مثال، زمینهایی که بلااستفاده ماندهاند. تاکنون هیچ موردی از این نوع مصادره رخ نداده و هر حکمی در این خصوص قابلیت بررسی و تجدیدنظر در دادگاه را دارد.
تیم مارشال، مفسر برجسته سیاست خارجی بریتانیا، در گفتوگو با رادیو تایمز لندن گفت: «اگر کسی هنوز تردید دارد که آن اتفاق با زلنسکی کاملا از سوی کاخ سفید کارگردانی نشده بود، حالا دیگر باید واقعیت را پذیرفته باشد.»

یک سال پس از سقوط بالگرد حامل ابراهیم رئیسی، رییس پیشین دولت در جمهوری اسلامی، همچنان پرسشهایی جدی درباره ماهیت این سانحه، پیامدهای آن و تاثیرش بر معادلات قدرت در ساختار حاکم جمهوری اسلامی مطرح است.
اگرچه روایت رسمی حکومتی، این حادثه را ناشی از «شرایط اقلیمی پیچیده» و «مه غلیظ» میداند، اما در فضای عمومی و رسانهای، تحلیلها عمدتا معطوف به تاثیرات سیاسی مرگ ناگهانی رئیسی بر موقعیت علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، بوده است.
روایت رسمی؛ حادثهای طبیعی بدون شائبه دخالت
ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، در گزارش نهایی خود تاکید کرده که تمامی سامانههای پروازی بالگرد فعال بودهاند و هیچ نشانهای از انفجار، حمله موشکی، خرابکاری سایبری یا نقص فنی مشاهده نشده است. مکالمات خلبان نیز تا لحظه سقوط، عادی گزارش شدهاند. این گزارش، بهصراحت فرضیه خرابکاری یا دخالت خارجی را رد میکند.
با این حال، پرسشهایی در افکار عمومی همچنان باقی است: چرا از میان سه بالگرد، تنها بالگرد حامل رئیسی دچار سانحه شد؟ چرا حتی پس از گذشت یک سال، ابهامات ماجرا همچنان زنده است؟ و چرا نهادهای امنیتی و رسانهای حکومت، بهجای پاسخگویی شفاف، به تکرار روایتهایی پراکنده و گاه متناقض بسنده کردهاند؟
مهرهای کلیدی که حذف شد؟
ابراهیم رئیسی، از زمان تصدی تولیت آستان قدس رضوی تا ریاست قوه قضائیه و سپس ریاستجمهوری، همواره از چهرههای وفادار به رهبر جمهوری اسلامی محسوب میشد.
بسیاری، او را از نامزدهای اصلی جانشینی خامنهای میدانستند. سابقهاش در «هیئت مرگ» دهه شصت، نزدیکیاش به بیت رهبری و مشارکت در سرکوب مخالفان، او را به یکی از عناصر کلیدی جناح تندرو نظام تبدیل کرده بود.
با این حال، کارنامه او در دوران ریاستجمهوری بهشدت زیر سوال بود. تورم افسارگسیخته، سقوط ارزش ریال، افزایش نارضایتی عمومی و ناتوانی دولت در مدیریت بحرانها، از رئیسی چهرهای ضعیف و ناکارآمد ساخت؛ چنانکه به گزارش رویترز، حتی مجلس خبرگان نیز او را از فهرست نامزدهای بالقوه رهبری کنار گذاشته بود.
فرصتهای پس از بحران
سقوط بالگرد رئیسی و کشتهشدن ناگهانی او، فرصت تازهای برای خامنهای فراهم کرد؛ فرصتی که شاید انتظارش را نمیکشید، اما بهشدت به آن نیاز داشت. خامنهای توانست در فقدان رئیسی، از «دولت مقاومت» بهسوی «دولت مذاکره» چرخشی ملموس انجام دهد، آن هم بدون پرداخت هزینههای مرسوم تغییر مسیر.
او در سخنرانی خود در سالگرد این حادثه، اذعان کرد که در دوران رئیسی نیز مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا در جریان بوده، اما بینتیجه مانده است. این اعتراف، گرچه خبر تازهای نبود، اما دست رهبر را برای تغییر مسیر بازتر میگذارد.
برخی تحلیلگران، از جمله در گاردین و والاستریت ژورنال، نوشتهاند که حذف رئیسی مسیر را برای انتقال رهبری به مجتبی خامنهای، پسر رهبر جمهوری اسلامی، هموارتر کرده است؛ گمانهای که همزمان با تلاش رسانههای وابسته به نهاد رهبری برای تطهیر چهره مجتبی و پررنگکردن وفاداریاش به «سید علی»، تقویت میشود.
در غیاب شفافیت، شایعه رونق میگیرد
در غیاب روایت رسمی قابلاعتماد، روایتهای غیررسمی و گاه تخیلی در فضای عمومی گسترده شدهاند؛ از فرضیههای مربوط به خرابکاری از سوی اسرائیل، آمریکا یا جمهوری آذربایجان، تا داستانسازیهای نمادین درباره «خرسهایی» که رئیسی را خوردهاند.
در همین بستر، حتی «کتاب خاطرات جعلی رئیسی» نیز منتشر شد و فایلهای صوتی ساختگی در فضای مجازی دستبهدست شد.
در تازهترین اظهارنظر رسمی، عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، تاکید کرد که اسرائیل نقشی در این حادثه نداشته است.
چشمانداز قدرت پس از رئیسی
برخی از ناظران معتقدند حذف رئیسی از معادلات قدرت، نوعی بازتوزیع فرصتها در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی را به همراه داشته است.
اکنون، چهرههایی از حلقههای نزدیک به بیت، سپاه، قوه قضاییه و جریانهای امنیتی، خود را واجد صلاحیت برای جانشینی میدانند. در عین حال، فضا بهگونهای باز شده که رقابت میان جناحها تشدید شده، اما افق آینده برای مردم همچنان تیره و مبهم است.
نظام جمهوری اسلامی، اگرچه تلاش دارد این واقعه را در قالب «شهید خدمت» و «حادثهای طبیعی» بازتعریف کند، اما بسیاری در داخل و خارج از کشور، آن را نه پایان یک دوره، بلکه آغاز مرحلهای تازه از منازعه قدرت میدانند؛ مرحلهای که شاید بیش از هر زمان دیگری، به آینده نقش مجتبی خامنهای در ساختار قدرت مرتبط باشد.
ما در «برنامه با کامبیز حسینی» از شما پرسیدیم: خامنهای با مرگ رئیسی، چه از دست داد و چه به دست آورد؟
نسخه کامل این برنامه با حضور نعمیه دوستدار را این پایین میتوانید تماشا کنید.

با به بنبست رسیدن مذاکرات میان ایران و آمریکا و کاهش خوشبینیهای اولیه، احتمال شکست کامل گفتوگوها بیش از گذشته شده است. در صورتی که دو طرف از مواضع خود عقبنشینی نکنند، خطر وقوع جنگ و حمله مستقیم از سوی آمریکا و اسرائیل افزایش خواهد یافت.
علی خامنهای بر حفظ برنامه غنیسازی اورانیوم تاکید دارد، در حالی که ایالات متحده بهصراحت اعلام کرده اجازه چنین کاری را نخواهد داد.
آمریکا معتقد است که هر میزان از غنیسازی اورانیوم، جمهوری اسلامی را یک گام به سوی توانمندی ساخت سلاح هستهای نزدیکتر میکند، اما اگر جمهوری اسلامی بخواهد واقعا چنین سلاحی را تولید کند، مسیر آن چیست؟ در گذشته چه اقداماتی انجام داده و چه کسانی در این پروژه نقش کلیدی داشته و دارند؟
پروژه آماد؛ تلاش پنهان برای ساخت سلاح هستهای
پروژه موسوم به آماد، همان پروژه مخفی ساخت سلاح هستهای جمهوری اسلامی ایران است که به گفته نهادهای اطلاعاتی آمریکا، از سال ۱۳۸۲ آغاز شده است. با افشای این برنامه و فشارهای بینالمللی، پروژه ظاهرا متوقف شد، اما شواهد نشان میدهد فعالیتها در قالب ساختارهای جدید ادامه یافتهاند.
یکی از چهرههایی که از ابتدای امر مظنون به هدایت این برنامه بود، محسن فخریزاده، سردار ارشد سپاه پاسداران بود. نام فخریزاده نخستینبار پس از افتادن یک لپتاپ حاوی اطلاعات محرمانه جمهوری اسلامی به دست سرویسهای اطلاعاتی غربی مطرح شد.
در سال ۱۳۸۹، او نهادی به نام «سازمان پژوهشهای نوین دفاعی» (سپند) را زیر نظر وزارت دفاع تاسیس کرد.
بر اساس ارزیابیهای غربی، سپند محلی برای یکپارچهسازی عناصر مختلف برنامه هستهای جمهوری اسلامی، از جمله طراحی کلاهک، سامانههای حمل و انفجار بوده است.
در سال ۱۳۹۰، خبرگزاری رویترز گزارش داد که محسن فخریزاده در قلب برنامه هستهای نظامی ایران قرار دارد. آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز او را چهرهای کلیدی در تلاشهای مرتبط با فناوری سلاح هستهای معرفی کرد. این گزارش موجب شد نام فخریزاده برای نخستینبار بهطور رسمی در اسناد آژانس ذکر شود.
در سال ۱۳۹۴، آژانس خواستار مصاحبه با فخریزاده و عباس شاه مرادی زواره، استاد دانشگاه شریف و همکار او در پروژههای هستهای شد، اما خامنهای شخصا با انجام این مصاحبهها مخالفت کرد و در یک سخنرانی در دانشگاه امام حسین، بهصراحت با درخواست آژانس مخالفت کرد.
سرقت اسناد هستهای و افشای هویت کامل فخریزاده
در زمستان ۱۳۹۶، سرویس موساد اسرائیل اعلام کرد که آرشیو هستهای جمهوری اسلامی را از انبار محرمانهای در جنوب تهران به سرقت برده است.
یوسی کوهن، رییس وقت موساد گفت هیچکدام از ۲۰ مامور عملیات اسرائیلی نبودهاند. در مجموع ۵۰ هزار سند کاغذی، ۵۵ هزار فایل دیجیتال و ۱۸۳ دیسک به دست موساد افتاد.
بررسی این اسناد، نقش کلیدی فخریزاده را بار دیگر تایید کرد. بنیامین نتانیاهو در یک نشست خبری گفت: محسن فخریزاده رییس پروژه آماد بود. نام او را به خاطر بسپارید.
ترور هدفمند
در سال ۱۳۹۹، محسن فخریزاده در آبسرد دماوند هدف یک عملیات پیچیده ترور قرار گرفت و کشته شد.
این عملیات با استفاده از یک تیربار خودکار با هدایت ماهوارهای انجام شد که پس از شلیک نیز خود را منفجر کرد. رسانههای رسمی جمهوری اسلامی ابتدا از درگیری مسلحانه خبر دادند، اما بعدها مشخص شد که هیچ مهاجمی در صحنه حضور نداشته است. خانواده فخریزاده تایید کردند که حتی صدای شلیک هم شنیده نشده و گلولهها فقط به شخص فخریزاده اصابت کردهاند.
محمود علوی، وزیر وقت اطلاعات، بعدها گفت که عوامل ترور در هر مرحله حدود نیمساعت جلوتر از تیمهای امنیتی جمهوری اسلامی حرکت میکردند و عملا دستگیر نشدند.
جانشین فخریزاده
پس از ترور فخریزاده ، رضا مظفرینیا، یکی دیگر از سرداران سپاه به ریاست سپند منصوب شد. مجلس نیز به دستور خامنهای، سپند را بهعنوان سازمانی مستقل به رسمیت شناخت. طبق مصوبه، این نهاد از نظارت دیوان محاسبات معاف شد و تنها به فرماندهی نظامی عالیرتبه (با محوریت خامنهای) پاسخگوست.
در کنار مظفرینیا، محمد اسلامی، رییس فعلی سازمان انرژی اتمی، نیز از مهرههای کلیدی پروژه است. اسلامی که پس از دولت رئیسی در سمت خود ابقا شده، سابقه همکاری با محسن فخریزاده و عبدالقدیر خان، پدر بمب اتمی پاکستان را دارد. گفته میشود اسلامی از اولین افرادی بوده که با خان در تماس بود.
فرد سوم این حلقه، سعید برجی است که در زمینه چاشنیهای انفجاری فعالیت دارد. طبق اسناد سرقتشده از سوی اسرائیل، برجی در سایت آباده شیراز با همکاری دو پژوهشگر روسی روی چاشنیهای هستهای کار کرده است.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی بارها درباره فعالیتهای سایتهای آباده و پارچین از جمهوری اسلامی توضیح خواسته، اما پاسخ مشخصی دریافت نکرده است.
وضعیت کنونی
اکنون محمد اسلامی، رضا مظفرینیا و سعید برجی سه مسئول اصلی برنامه احتمالی ساخت سلاح هستهای جمهوری اسلامی هستند.
بهنظر میرسد که مظفرینیا، بهعنوان چهرهای کمتر شناختهشده اما با اختیارات نظامی گسترده، فرمانده این پروژه باشد.
در واقع شواهد و قرائن نشان میدهد جمهوری اسلامی اگر قرار باشد بمب اتمی بسازد و عواقب آن را هم تحمل کند، فرمانده اصلی این پروژه رضا مظفری نیا است.
تحلیلگرانی مانند دیوید آلبرایت و اولی هاینون معتقدند که جمهوری اسلامی میتواند ظرف چند هفته مواد لازم را برای ساخت یک سلاح هستهای ابتدایی آماده کند و اگر اراده سیاسی وجود داشته باشد، ظرف دو تا سه ماه نخستین سلاح هستهای اولیه را بسازد. تبدیل این سلاح به کلاهک قابل نصب روی موشکهای بالستیک ممکن است تا ۱۸ ماه طول بکشد؛ هرچند گفته میشود جمهوری اسلامی در تلاش برای کاهش این زمان است.
همین نگرانیها موجب شده تا اسرائیل و آمریکا بر این موضوع متمرکز شوند. بهگفته ترامپ، این موضوع یا باید از طریق توافق حل شود یا با حمله نظامی جلو آن گرفته خواهد شد.
علی خضریان، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس، در صداوسیما در پاسخ به این سوال که «اگر به هر دلیلی برای مذاکرات هستهای بین جمهوری اسلامی و آمریکا توافقی صورت نگیرد جایگزین آن چه خواهد بود؟»، گفت: «آنها دوباره برای مذاکره از شما دعوت میکنند زیرا آمریکاییها به توافق نیاز دارند.»
او در ادامه افزود: «در مذاکرات با اروپاییها، آنها به ما میگفتند خیلی کار بدی کردید. یک هفته دیگر تمدید میکنیم تا با هم صحبت کنیم.»
نشریه پولیتیکو به نقل از دو مقام آمریکایی گزارش داد ژیو وانگ، پژوهشگر چینیتبار و زندانی پیشین در ایران، از سوی وزارت خارجه آمریکا بهعنوان مشاور ارشد در امور ایران منصوب شده است.
این دو مقام که نامشان فاش نشده، به فلیشیا شوارتز، خبرنگار پولیتیکو، گفتهاند وانگ اخیرا به اداره امور خاور نزدیک در وزارت خارجه آمریکا پیوسته است.
آنها تاکید کردهاند بهدلیل نداشتن مجوز رسمی برای اظهارنظر درباره انتصابات داخلی، نمیتوانند بهصورت علنی صحبت کنند.
ژیو وانگ، شهروند آمریکایی چینیتبار، در سال ۲۰۱۶ هنگام انجام تحقیقات دانشگاهی در ایران بازداشت شد و پس از سه سال زندان، در سال ۲۰۱۹ طی یک تبادل زندانی میان تهران و واشینگتن آزاد شد.






