رسانههای اسرائیلی از حمله اسرائیل به مواضع حوثیها در بندر حدیده یمن خبر دادند.
خبرگزاری رویترز به نقل از دو منبع آگاه در بندر حدیده گزارش داد که مخازن سوخت در حملات هوایی هدف قرار گرفتند.
همچنین ویدیوهایی در شبکههای اجتماعی منتشر شده که نشان میدهد دود از منطقه بلند میشود.این حملات پس از آن انجام شده که حوثیهای مورد حمایت ایران در ماه جاری سه موشک بالستیک به سمت اسرائیل شلیک کردند.

احمد میدری، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، در پاسخ به انتقادت مطرحشده درباره قصور کارفرما در معدن زغال سنگ طبس اعلام کرد بسیاری از معادن در کشور ورشکسته شدهاند و نمیتوان مشکلات موجود را «یکشبه» حل کرد.
او گفت: «ما باید معادن را به جای عوامزدگی و تبلیغ، دوباره فعال کنیم. ما هم میدانیم که چطور میتوان محبوب شد؛ شعار دهیم که مقصرین را اعدام خواهیم کرد. اما چیزی دوا نخواهد شد ... در ایران کاری کردیم که فعالیت معدن تنها برای برخی سود دارد و برای کل ایران آوردهای ندارد.»
میدری با انتقاد از آنچه تهییج احساسات و بیان اظهارات عامهپسند خواند، افزود در حوادثی مانند معدن طبس «همه به دنبال مقصر و کشتن فرد مقصر صرفنظر از کیفیت ماجرا و درجه سهیم بودن او هستند؛ عدهای از درآمد فرد خاطی شکایت میکنند و عدهای دنبال سلطان معدن هستند».
وزیر کار این اظهارات را در مراسم یادبود کشتهشدگان حادثه معدن طبس در دانشگاه علمی و کاربردی خانه کارگر مطرح کرد.
انفجار گاز متان در معدن زغال سنگ شرکت معدنجوی طبس در روز ۳۱ شهریور دهها کارگر را به کام مرگ فرستاد.
ایرنا، خبرگزاری دولت جمهوری اسلامی، روز هشتم مهر گزارش داد با مرگ مغزی یکی دیگر از کارگران حادثهدیده معدن طبس، شمار کشتهشدگان این حادثه به ۵۰ نفر افزایش یافت.
پیشتر تعداد قربانیان این رویداد، ۵۱ تن اعلام شده بود.
وزیر کار روز اول مهر در رابطه با انفجار مرگبار این معدن گفته بود «تخلفی» در این خصوص صورت نگرفته و «این رویداد واقعا یک حادثه بوده است».
پیش از اظهارات میدری در مراسم یادبود کشتهشدگان معدن طبس، حسین حبیبی، عضو هیاتمدیره کانون شوراهای اسلامی کار، در سخنانی دولت را مسئول نبود ایمنی در معادن کشور دانست.
حبیبی گفت از مجموع شش هزار و ۲۵ معدن کشور، تنها ۲۳ درصد واحد ایمنی دارند و «این یعنی بزرگترین قصور از سوی دولتها رخ داده است».
او حاشیه سود معادن در ایران را ۵۱ درصد اعلام و تاکید کرد با توجه به سودآوری معادن زغال سنگ برای کارفرمایان، نداشتن سنسور گاز در معادن قابل قبول نیست.
عضو هیاتمدیره کانون شوراهای اسلامی کار افزود: «کارگر معدن طبس تهدید به اخراج شده و درحالی که برخی از آنان حال جسمی بد و حس سوختن چشم داشتند و گاز را حس کرده بودند، به ایشان گفته شده که اگر نمیخواهید تسویه کنید. این تهدید به اخراج یک جنایت است. گویی افراد به زور وارد معدن شدند.»
پایگاه خبری تجارتنیوز روز اول مهر گزارش داد انفجار مرگبار معدن طبس، دوازدهمین حادثه در معادن ایران در شش ماهه نخست سال ۱۴۰۳ بود.
بر اساس این گزارش، در ۱۱ حادثه پیشین در معادن کشور، ۱۳ کارگر جان خود را از دست داده بودند.
دادستان کل جمهوری اسلامی: اظهار نظر درباره انفجار معدن طبس ممنوع است
محمد موحدی آزاد، دادستان کل جمهوری اسلامی، روز شنبه هفتم مهر تهدید کرد تا زمانی که نتیجه تحقیقات بازپرس حادثه معدن زغال سنگ طبس اعلام نشده است، کسی نباید در این رابطه به اظهار نظر بپردازد.
او گفت: «بازپرس ویژه اسناد و مدارک را جمع آوری میکند و بخشهایی که نیاز به نظر کارشناسی است، ارجاع میدهد لذا باید منتظر نتیجه و اظهار نظر قضایی بازپرس باشیم. تا آن زمان هیچ فردی مجاز به اظهار نظر نیست چون تخصص این کار را نداریم.»
در ادامه سخنان مقامهای جموری اسلامی در خصوص حادثه طبس، محمدعلی آخوندی، مدیرکل مدیریت بحران استانداری خراسان جنوبی، اعلام کرد شرکت معدنجو به ازای هر کارگر کشتهشده مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان و به ازای هر کارگر مصدوم ۵۰ میلیون تومان واریز میکند.
به گفته آخوندی، این مبلغ قرار است در اختیار دادگستری طبس قرار گیرد و «پس از طی مراحل قانونی تا پایان هفته جاری» به حساب خانوادههای حادثهدیدگان واریز شود.
شرکت سهامی خاص معدنجو تیرماه ۱۳۴۵ تاسیس شد. بررسی روزنامههای رسمی نشان میدهد تا پیش از سال ۱۳۵۷، هیات مدیره آن اشخاص حقیقی بودند. این شرکت بعد از انقلاب سال ۵۷ در ایران، در اختیار دولت جمهوری اسلامی قرار گرفت.
پس از حادثه مرگبار معدن طبس، شرکت معدنجو شرکتی خصوصی معرفی شد اما بررسی سوابق هیات مدیره آن نشان میدهد مالکان فعلیاش را کسانی تشکیل میدهند که پیشتر، از مدیران دولت جمهوری اسلامی بودهاند.
وزیر خارجه فرانسه میگوید کشورش مخالف هرگونه حمله زمینی به لبنان است.
استفان سژورنه همچنین امروز، ۸ مهر به لبنان سفر خواهد کرد.
فایننشال تایمز به نقل از منابع آگاه گزارش داد که ارتش اسرائیل برای جلوگیری از تکرار اشتباهات تلاشهای گذشته خود برای کشتن حسن نصرالله، روز جمعه زمانی که او را در پناهگاهی در اعماق یک مجتمع آپارتمانی در جنوب بیروت ردیابی کرد، برای اطمینان از کشتنش ۸۰ بمب پرتاب کرد.
بر اساس گزارش این گزارش، اسرائیل در جنگ سال ۲۰۰۶ با حزب الله، سه بار سعی کرده بود حسن نصرالله را بکشد، اما یکی از این دفعات به دلیل این که نصرالله قبلا محل را ترک کرده بود، ناکام ماند و دو دفعه دیگر نیز مواد منفجر پرتاب شده نتوانست به آرماتورهای بتنی پناهگاه زیرزمینی او نفوذ کند.

مقامات فعلی و سابق اسرائیلی به فایننشال تایمز گفتند آنچه تغییر کرده عمق و کیفیت اطلاعاتی است که اسرائیل در دو ماه گذشته توانسته است به آن تکیه کند.
پیشتر روزنامه فرانسوی لوپاریزین به نقل از یک منبع امنیتی لبنان خبر داد که دولت اسرائیل بعد از ظهر روز جمعه گذشته از طریق یک عامل نفوذی ایرانی از ورود قریبالوقوع حسن نصرالله رهبر حزبالله لبنان به حومه بیروت مطلع شده بود.
بر اساس این گزارش، جنگندههای اف-۳۵ اسرائیلی مجهز به بمبهای سنگرشکن در آسمان لبنان در کمین بودند و رسیدن نصرالله به مرکز فرماندهی حزبالله، مجموعهای متشکل از شش ساختمان در مرکز منطقه «ضاحیه» در جنوب بیروت را انتظار میکشیدند.
ارتش اسرائیل اعلام کرد که در حمله هوایی به بیروت در روز جمعه، بیش از ۲۰ نفر از اعضای حزبالله به همراه نصرالله کشته شدند.
کمی قبل از آن، حزبالله روز یکشنبه تایید کرد که علی کرکی فرمانده ارشد این گروه در حمله روز جمعه اسرائیل به حومه جنوبی بیروت کشته شده است.
لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا اعلام کرد که سایر نیروهای نظامی آمریکا را در وضعیت آمادهباش بالا برای اعزام قرار داده است.
جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید نیز گفت که آمریکا در حال نظارت بر این است که حزبالله چه اقداماتی برای پر کردن خلاء رهبری خود انجام میدهد.

او گفت: «ما شاهد لفاظیهایی از تهران بودهایم، نظارت خواهیم کرد و خواهیم دید که آنها چه اقداماتی انجام میدهند.»
کربی تاکید کرد: «جنگ تمامعیار با حزبالله یا ایران راهی برای بازگرداندن ایمن مردم به خانههایشان در شمال اسرائیل نیست. حمایت آمریکا از امنیت اسرائیل قطعی است و این تغییر نخواهد کرد.»

صدایش را بستند، چهرهاش را مخدوش کردند، روی نامش خط کشیدند، حذف شد! -اما شدت گرفت و بارید، چون «باران» در خشکسالی نمیمیرد!
در شرایطی که باران کوثری از هرگونه فعالیت فرهنگی و هنری تازه منع شده، آخرین فیلم او شهر خاموش ساخته احمد بهرامی در گروه هنر و تجربه اکران شد و جالب اینجاست که نقش او در فیلم بیشباهت به حضورش بهعنوان یک فعال مدنی (در سالهای پس از جنبش آزادیبخش مهسا) نیست. در شهر خاموش زن در محاصره مردان سرکوبگری است که هرکدام سعی در پایمال کردن حق او دارند اما زن تا پای جان پای ارزشهای خود میایستد. زن در فیلم نماد مقاومت است و باران کوثری در واقعیت نیز چنین. این آخرین فیلمش نقطه مقابل آثار اولیهای است که او در آن به نقشآفرینی پرداخته؛ زنی معصوم و بیصدا - با صدایی کودکانه- که آرامآرام بدل به زنی جسور و سرسخت شد. اما چگونه این مسیر طی شد؟
باران کوثری - فرزند رخشانِ بنیاعتماد- در ابتدا با نقشآفرینی در فیلمهای مادرش دست به تجربهگرایی زد و در این میان زیر پوست شهر بهعنوان اولین تجربه حرفهایاش، نوید یک بازیگر توانمند را میداد. تا پیش از این «باران» به عنوان دختری خردسال در آثار بنیاعتماد حضور داشت اما در این فیلم برای اولینبار نقش مهمی به او سپرده شد. در زیر پوست شهر نقش دختری را دارد که از رؤیاهای کودکانهاش به واقعیت تلخ بیرون پرتاب میشود -این لحظهای است که او به بلوغ فکری میرسد؛ لحظهای که دیگر خبری از کودکی نیست. «باران» در این فیلم روند تدریجی رؤیابینی کودک به واقعگرایی دختر بالغشده را -کاملاً باورپذیر- نشان میدهد.
شاید همین توفیق در واقعگرایی نقش بود که حضور او در فیلم دیگرش -رقص در غبار- ساخته اصغر فرهادی را ممکن کرد. تجربه زیر پوست شهر او را با طبقه فرودست و مناسبات رفتاری این طبقه آشنا کرده بود و در رقص در غبار آن تجربه به بار نشست. دختری که امکان و توان دفاع از حق خودش را نداشت زیرا فقر و حاشیهنشینی او را از درون تهی کرده بود.
«باران» در رقص در غبار دختری به انقیاد درآمده توسط سرمایه، مذهب و نظام مردسالارانه را به نمایش گذاشت؛ زنی که از هر سوی به آن فشار وارد میشد و توان فریاد شدن نداشت. تجربه موفق بازی در فیلم فرهادی بعلاوه فیلمهای رخشان بنیاعتماد داشت او را بهعنوان زنی فقرزده و مطیع جا میانداخت و پرسونای زن سنتی را به او میبخشید که فیلم ترسناک خوابگاه دختران از راه رسید؛ فیلمی که بهلحاظ کیفی و مضمونی ارتباط چندانی با آثار قبلی او نداشت اما وجه دیگری از توانایی بازیگری باران کوثری را به نمایش گذاشت - زنی نترس و کلهشق که برخلاف نقشهای قبلیاش، تن به خطر میزند. خوابگاه دختران اگرچه فیلم ماندگاری نشد اما باران را سر زبانها انداخت.
باران کوثری در دورهای روی به کار بازیگری آورد که ماندگاری نه در چهره و نقش بلکه در قدرت بازیگری بود. هرچند بهلحاظ چهره، او یکی از زیباترین بازیگرانی است که سینمای ایران به خود دید اما اگر اینچنین نقشهای متنوعی بازی نمیکرد و در این تنوع، باورپذیر جلوه نمیکرد، ماندگاریاش ممکن نبود.
در خون بازی او نقش دختری معتاد را ایفا میکند؛ دختری در خانوادهای از هم پاشیده که نسبت به مادرش افسارگسیخته مینماید و جنون روابط ناسالم خانوادگی را نشان میدهد. باران کوثری در خون بازی نقشی را ایفا کرد که هیچکس فکرش را نمیکرد او بتواند به چنین شخصیتی حتی نزدیک شود. و حیرت اینجاست که دقیقاً در همین سال، او در تلویزیون نقشی را بازی میکند با تفاوتی فاحش نسبت به نقشش در خون بازی. همانقدر که در خون بازی او دختری جنونزده است، در سریال صاحبدلان دختری مذهبی و منطقی بود که پشت خانوادهاش - پدربزرگش- ایستاده و او را در تمام موقعیتها پشتیبانی میکند. باران کوثری بهگفته خودش در مصاحبه با فریدون جیرانی در طول تمرینهای این سریال، به تکتک رفتارهای دختران محجبه دقت میکرده و ساعتها به آنها خیره میشده. اما بهواقع تنها یک استعداد ناب میتواند در یک سال، دختری معتاد و گستاخ و همزمان دختری مذهبی را بازی کند.
باران کوثری همواره در مسیر بازیگریاش سعی در فروریختن عادتها و قواعد را داشت. وقتی در صاحبدلان او نقش دینا را ایفا کرد، به سرعت در باور مردم تبدیل به زنی با حجاب و سنتی شد؛ اما جسارت در بازیگریاش باعث شد چندی بعد نقش یک تنفروش را بازی کند؛ نقشی که میتوانست (با اجرای نادرست) از صفحه محبوبیت خط بخورد اما او با ظرافت تمام این نقش را چونان همدلانه ایفا کرد که در معصومیت و پاکیاش فرقی با دختری چادری در صاحبدلان نداشت.
دایره زندگی دومین همکاری او با اصغر فرهادی (اینبار بهعنوان فیلمنامهنویس) محسوب میشود. اگرچه دایره زندگی فیلمی پربازیگر است اما نقش او به واقع نقش اصلی است و محرک باقی رخدادهای داستانی. این نقش او را جاودانه کرد و تواناییاش را بار دیگر به رخ کشید. حالا دیگر او بازیگر نقشهای سخت بود.
در عرق سرد او زنی را ایفای نقش میکند که تمایلات همجنسخواهانه دارد؛ ورزشکاری که تحت سرکوب جامعه مردانه، امکان بروز عواطفش را نداشت. در اسب حیوان نجیبی است او دختری است آواره و بیمکان و بیش از حد ساده، دروغگو و در عین حال همدلیبرانگیز. و نقشهای متعدد و متنوع دیگری که هرکدام، عادت مخاطبش را درهم میشکند.
این کارنامه طولانی و این نقشهای متفاوت و متضاد نشان میدهد باران کوثری میتواند انواع نقشها را به عرصه باورپذیری برساند. او قادر است در هر فیلم بخشهای کشفنشدهای از میمیک و صدا و زبان بدنش را به ثبت برساند. باران هیچگاه تیپ نشد و اجازه نداد یک نقش ماندگارش تبدیل به پرسونای او شود. شاید همین هم باعث شد - با اینکه او همیشه با دولت سرناسازگاری داشته- دوبار جایزه بهترین بازیگر را از جشنواره فجر از آن خود کند.
اما سیاست و گرایش به موضوعات سیاسی چیزی نبود که از باران کوثری جدا باشد. شاید به خاطر مادرش -شاید به خاطر اولین تجربه حرفهایاش؛ زیر پوست شهر- و شاید به خاطر تخطی ذاتی او نسبت به چارچوبها. او همپای بازیگری، فردی سیاسی است. شاید در ابتدا این سیاسی بودن چندان محبوب نبود و به تدریج باران کوثری را با چنین شخصیتی جا انداخت. در دوران ریاست جمهوری احمدینژاد او از منتقدان جدی دولت محسوب میشد. و اگرچه از تبلیغکنندگان دولت روحانی بود اما چندی بعد در مصاحبهای پشیمانیاش را اعلام کرد. در دولت رئیسی رسماً به انتقادهای جدی پرداخت و در اواخر این دولت - مانند تعدادی دیگر از هنرمندان- حجاب از سر برداشت و دیگر در حکومت سانسور بازی نکرد. او نماد شکستن قواعد است؛ نماد مقاومت در برابر سرکوب و این را میتوان در اغلب نقشهایش دید. باران کوثری حتی اگر دیگر هیچ فیلمی بازی نکند، یکی از مهمترین بازیگران تاریخ سینمای ایران خواهد بود.





