استاد فیزیک مستعفی در مصاحبه با «نیچر»: خیابانهای ایران غرق خون است، من دیگر سکوت نمیکنم
نشریه علمی «نیچر» با انسیه عرفانی، استاد مستعفی فیزیک، درباره علت استعفای او و مواردی دیگر گفتوگو کرده است. این استاد سابق بخش فیزیک موسسه تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان و کیهانشناس با تمرکز بر ماده تاریک، با آغاز اعتراضات سراسری استعفا داد و اکنون در «مکان امن» به سر میبرد.
یک ماه است که خیزش سراسری شهروندان علیه جمهوری اسلامی، ایران را درنوردیده است. خیزشی که جرقه آن جان باختن مهسا امینی ۲۲ ساله در بازداشتگاه گشت ارشاد بود.
•
حالا بیشتر دانشگاهها عملا بستهاند. دانشگاه شریف، از دانشگاههای برجسته در ایران هم با بدترین سرکوبها روبهرو شد.
نشریه علمی نیچر در مصاحبه با انسیه عرفانی، استاد فیزیک، درباره علت استعفای او و مواردی دیگر گفتوگو کرده است.
عرفانی، استاد مستعفی بخش فیزیک موسسه تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان و کیهانشناس، با تمرکز بر ماده تاریک است. او روز اول مهر ماه استعفا داد و حالا در یک «مکان امن» به سر میبرد.
او به نیچر میگوید: «چرا باید در نظام دیکتاتوری وحشیانه بمانم؟ ... نمیتوانم وقتی در خیابانهای ایران خون راه افتاده است، سکوت کنم.»
نیچر: چرا استعفا دادید؟
عرفانی: پس از مرگ مهسا امینی، دانشجویان شعار میدادند «خیابونا غرق خون، استادامون خفهخون!» ... به عنوان یک استاد دانشگاه، من به دانشجویان درس میدهم. پس نمیتوانستم سکوت کنم. اول مهر روز بازگشایی مدارس و دانشگاهها در ایران است و از کودکی، برایم خوشخاطره است. به خودم گفتم اگر بخواهم استعفا بدهم باید در همین روز استعفا بدهم چون ادامه تدریس دیگر معنا نداشت و ندارد.
نیچر: تدریس و تحقیق در دانشگاههای ایران چگونه است؟
عرفانی: دانشگاههای ایران تحت کنترل حکومت قرار دارند و وزیر علوم روسای دانشگاهها را منصوب میکند. معمولا کمیتههایی برای ارزیابی استادانی که برای مشاغل دانشگاهی اقدام میکنند وجود دارد. آخوندها -روحانیون- هم دیدگاه سیاسی استاد را ارزیابی میکنند. جدا از سنجش علمی، باید ارزیابی غیرعلمی درباره پیشینه، خانواده و فعالیتهای سیاسی او هم انجام شود. اگر فرد در ارزیابی علمی تایید شود ولی در باقی موارد تایید نشود، قطعا استخدام نمیشود. فشار بر زنان بسیار بیشتر است چرا که پوشش آنها هم مطابق با قوانین بررسی میشود و باید مواظب آنچه میپوشند، میگویند و جوری که رفتار میکنند، باشند. صحبت از حقوق زنان مجاز نیست. مواردی از آزار جنسی به گوشم خورده است اما هیچکس نمیتواند از آنها حرفی بزند.
نیچر: به نظر میرسد شما مدتها بوده که ناراحت بودهاید.
عرفانی: تصور کنید برای حکومت کار میکنید. خب در شرایط فعلی از خودتان میپرسید چرا من باید در یک نظام دیکتاتوری وحشی بمانم؟ من نمیخواستم جزوی از آن باشم و به خاطر فضایی که در آن قرار داشتم، نمیتوانستم حرفی بزنم. نمیتوانستم کار مثبتی در آن انجام دهم و باید درباره همه چیز سکوت میکردم. در واقع نباید حرف میزدم با آن که در خیابان خون ریخته میشود.
نیچر: پژوهشگران چقدر به خیزش مردم ایران متعهدند؟
عرفانی: بیشتر استادان دانشگاه ساکت هستند چرا که مسوولان دانشگاهها، سمت دولت قرار دارند. اگر استادان به دانشجویان بپیوندند اخراج میشوند. دانشجویان معترض ممکن است یک یا دو ترم تعلیق شوند یا در شرایط بدتر، ممکن است از دانشگاه اخراج شوند یا ناچار به دانشگاه دیگری منتقل شوند اما شما به عنوان استاد دانشگاه، اگر اخراج شوید دیگر کاری برایتان وجود ندارد چون وارد لیست ممنوعه حکومت میشوید. با این حال بسیاری دانشگاهیان اعلام کردهاند تا زمانی که دانشجویان زندانی آزاد نشوند، تدریس نمیکنند.
نیچر: خیزش مردم ایران چه تفاوتی با اعتراضات گذشته دارد؟
عرفانی: این بار کاملا فرق میکند. پیشتر دانشجوها چند روزی اعتراض میکردند، بازداشت میشدند و بعد همهچیز به روال سابق بازمیگشت. هرگز حرفی از اعتصاب دانشجویان نبود. اعتصاب کردن کاملا جدید است. شعارهایی که سر میدهند هم عوض شده است. پیشتر میگفتند «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» و حالا میگویند «مرگ بر دیکتاتور» .... دانشجویان زن هم داخل دانشگاه حجاب از سر برمیدارند که قبلا سابقهستند، نداشت ا و در دانشگاههای ایران دیده نمیشد. دانشجویان خطوط قرمز بسیاری را رد کردهاند. بسیاری از استادان هم در حال استعفا دادن هستند و این هم بیسابقه است. این بار پژوهشگران ایرانی هم که از خارج کشور با دانشگاهیان داخل همکاری و اغلب درباره وقایع ایران سکوت میکردند، آنانی که در داخلند را حمایت میکنند.
نیچر: سرکوب دانشجویان دانشگاه شریف از چه جهت پراهمیت است؟
عرفانی: حکومت با حمله به دانشگاه شریف خطای بزرگی کرد. این دانشگاه، دانشگاه نخبگان علوم در ایران است و همه ما، در دوران مدرسهمان، آرزوی رفتن به این دانشگاه را داشتیم و آنچه در آن روی داده، همه ما را غمگین کرده است. چرا حکومت به شریف حمله کرد؟ فقط چون شعارهایی را که سر داده شده بود، نپسندیده بود؟
نیچر: جامعه جهانی علوم چطور باید به مردم ایران کمک کند؟
عرفانی: سیاستگذاران اعمال تحریمها را سبک و سنگین میکنند اما تحریمها زندگی همه ایرانیان را تحت تاثیر قرار میدهد. به عنوان استاد دانشگاه، اگر کارت بانک بینالمللی به من داده نشود، نمیتوانم پول کنفرانسهای خارج کشور را بپردازم، نمیتوانم کمکهزینه مالی بینالمللی بگیرم یا هزینه پرواز و هتل را در خارج بپردازم. اگر کمک مالی از هر سازمان بینالمللی به من بشود، باید پول را نقد به من بپردازند. گرفتن ویزا هم دردسر بزرگی است. در علوم تجربی به ابز نیاز است و خریدن آنها هم به خاطر تحریمها ممکن نیست هر تلسکوپ بالای ۳۵ سانتیمتر تحریم است چون به نظر میرسد برای جاسوسی استفاده خواهد شد. فکر کنید تلسکوپ تحریم باشد! اگر کشورها میخواهند تحریمی بکنند باید وزیر علوم را تحریم کنند، روسای دانشگاه نباید راحت ویزا بگیرند و نباید قادر به همکاریهای بینالمللی باشند؛ مقامهایی که این افراد دارند بهخاطر توانایی علمیشان نیست. بلکه به دلیل رابطه نزدیک آنها با حکومت است.
نیچر: آیا دانشجویان میتوانند رژیم را سرنگون کنند؟
عرفانی: من در حوزه علوم اجتماعی صاحب تخصص نیستم. من سه سال پس از انقلاب اسلامی متولد شدم و نسل من دیگر قوانین این رژیم را برنمیتابد. دوران سکوت تمام شد. دیگر بس است. من دیگر سکوت نمیکنم. امیدوارم که دیگر افراد و نه فقط دانشگاهیان هم متوجه این مساله باشند. همه مسوولیت دارند که سکوت نکنند.
خیزش ایرانیان در سراسر جهان برای برانداختن نظام جمهوری اسلامی ادامه دارد.
مطالبات مردمی در همان ابتدای قیام شهریور و مهر ۱۴۰۱ از سطح برچیده شدن گشت ارشاد و حجاب اجباری فراتر رفت. نگاهی ژرفتر به این که اجبار جمهوری اسلامی برای نگه داشتن روسری بر سر زنان چیست و از آن چه عاید این حکومت ایدئولوژیک میشود که حتی به سقوط احتمالیاش میارزد، خالی از فایده نیست.
وبسایت کانورسیشن، در مطلبی به دلایل سلطهطلبی برخی حکومتها در حوزه پوشش زنان پرداخته است.
سیاست حجاب
در فضای سیاسی امروز، بدن زنان و «حیای وابسته به پوشش» آنان، اغلب جزو اولین چیزهایی است که برخی حکومتها به آن چنگ میاندازند تا سکولار یا سکولار نبودن جامعه را به جهان نشان دهند.
در سال ۱۹۷۰، دولت سوریه حجاب برای زنان در اماکن عمومی را ممنوع کرد چرا که حافظ اسد، رییسجمهوری وقت سوریه، میخواست به دنیا بفهماند که رژیم بعث، سکولار است.
همین سیاست در زمان بشار اسد، رییسجمهوری فعلی سوریه، ادامه یافت. در سال ۲۰۱۰ و به دنبال همین سیاست، بیش از هزاران معلم محجبه دبستان از کارهایشان برکنار و به کارهای دفتری و اداری گمارده شدند.
پس از وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ (بهمن ۵۷) در ایران نیز جمهوری اسلامی ناظرانی برای رعایت حجاب زنان گماشت و حجاب «نماد مرکزی» حکومتی اسلامگرا شد.
حجاب اجباری در ایران بعدتر به قانون تبدیل شد و از آن پس، هر گونه تخطی از آن با جریمه مالی و زندان مواجه میشود.
مصر مثال دیگر در این زمینه است. در سال ۲۰۱۱ تصویر یک زن مصری منتشر شد که پلیس او را با خشونت کتک میزد و روی زمین میکشید؛ صورت زن پوشیده بود اما پیراهن او در کشمکش با پلیس، از جلو باز شده و سوتین آبی او پیدا شده بود.
این عکس توجه رسانههای جهان را جلب کرد. تصویری که به «دختری با سوتین آبی» معروف شد، سریعا به نماد سرکوب زنان به دست نظامیان مصری تبدیل شد.
واقعیت این است که تحت سلطه حکومتهایی مانند جمهوری اسلامی و حکومت مصر و امثالهم، زنان فارغ از این که چه بپوشند و چه نپوشند، به هر حال از سوی پلیس مورد حمله قرار میگیرند.
«دختری در سوتین آبی» برای اعتراض به شرایط کشور از سوی پلیس هدف حمله قرار گرفت و به باور نگارنده، عریان کردن او و با لگد به سینه و شکم او کوبیدن عمدی بود تا دیگر زنان را از پیوستن به انقلاب مصر منصرف کند.
در سال ۲۰۱۱ در مصر، از بسیاری زنان معترض، در حبس، آزمایش باکرگی گرفته شد.
نکته این است که این رفتارهای مردسالارانه، اغلب به پاسبانی دادن این که زنان چه میپوشند و نمیپوشند ختم نمیشود و به مجازات وحشیانه زنان هم محدود نیست. مجبور کردن آنان به برداشتن حجاب هم از همین دست رفتار است.
به دنبال کودتای مصر در سال ۲۰۱۳، هنگامی که عبدالفتاح سیسی، رییس ستاد مشترک نیروهای مسلح مصر، رییسجمهوری، محمد مرسی را که بهشکل دموکراتیک برگزیده شده بود برانداخت، تغییرات بسیاری به جامعه تحمیل کرد؛ از جمله آنها سرکوب زنانی بود که با نقاب صورتشان را میپوشاندند.
رابطه بین دین و عمل به آن در کشورهای مسلمان، حوزه تحقیق نگارنده این مطلب است و نگاهی گستردهتر به کشورهای مسلمان نشان میدهد اغلب این کشورها حتی زمانی که ادعا میکنند کاملا در ایدئولوژیهایشان در تضاد با یکدیگر قرار دارند، معمولا نوعی پلیس اخلاقی دارند یا به قوانین دیگری که دین را به زور در زندگی روزمره مردم جا بیندازد متوسل میشوند.
به نظر نگارنده مطلب، این اصلا ربطی به اصول اسلام ندارد.
مرگ مهسا امینی ۲۲ ساله در بازداشتگاه گشت ارشاد در تهران هم به دلیل پیروی نکردن او از قوانین حجاب جمهوری اسلامی بود که البته نظرها را به سرکوب زنان در ایران جلب کرد.
عربستان سعودی، کشور همسایه ایران، کشوری سنتی که از نظر دینی و سیاسی در مقابل ایران شیعی قرار میگیرد هم همین دست قوانین را دارد که دست و پای زنان را میبندند.
در بسیاری کشورها با اکثریت جمعیت مسلمان، چوب لای چرخ زندگی زنان گذاشتن، راهی برای فهماندن به جهان بوده است که دولت به چه سیاست و ایدئولوژیای باور دارد.
محتسب در بازار است، محتسب سرکار است
«محتسب»، نزدیکترین چیز به گشت ارشاد و پلیس اخلاقی این دوره و زمانه، در اوایل تاریخ اسلام بوده است. محتسب فردی بود که قرار بود از قوانین دینی سر در بیاورد و از سوی حاکم منصوب میشد.
مثلا در زمان عثمانیان، سلطان او را بر سر کار میگذاشت تا بر خرید و فروش نظارت کند. کار «محتسب» این بود که اندازه و وزن محصولات را بررسی کند (تا کسی در خرید و فروش اجحاف یا کمفروشی نکند)، مالیات بپردازد و از رعایت بهداشت در محل کار اطمینان حاصل کند.
اما فراتر از آن، محتسبان به نظارت بر اعمال عموم هم میپرداختند. توبیخ و حتی گاهی مجازات هم در حوزه اختیارات آنان جای میگرفت.
البته شواهدی از این که محتسب در آن زمان زنان را هدف قرار میداده وجود ندارد. محتسبان به باور افراد از ادیان مختلف احترام میگذاشتند اما در ایران امروز، جمهوری اسلامی همه زنان، حتی زنان غیرمسلمان را مجبور به پوشاندن موهایشان میکند.
اما طبق اصول اسلامی انسانها، هر کدام رابطه مستقیمی با خدا، بدون دخالت افراد یا سازمانها دارند.
در قرآن نص صریحی مبنی بر این که فعالیتهایی مثل رانندگی برای زنان ممنوع است (آنچه در عربستان سعودی میبینیم) یا اینکه زنان باید پوشش سنتی داشته باشند وجود ندارد.
قرآن از زنان و مردان، هر دو، میخواهد در لباس پوشیدن حیا داشته باشند اما در این توصیه، تبعیضی بین زن و مرد قائل نمیشود.
در نهایت این که حقوق زنان و انتخاب آنان درباره بدنهایشان، فارغ از این که در کشور مسلمان یا غیرمسلمان زندگی کنند، باید مورد احترام قرار گیرد.
قیام مردم ایران در آستانه یکماهه شدن است. خیزشی که جهان گمان میکرد تنها آذرخشی از خشم است و دیری نخواهد پایید که فروکش کند، با شعارهایی همچون «بهش نگید اعتراض، اسمش شده انقلاب» در مسیری قرار گرفت که دنیا را متحیر کرد.
در ادامه، تحلیل جروزلمپست را بخوانید از حقههایی که جمهوری اسلامی به آنها متوسل شده تا خیزش مردم ایران را تحت تاثیر قرار دهد.
هفتهها اعتراضات بیسابقه در ایران، راه پس و پیش برای جمهوری اسلامی نگذاشته است.
از یک سو، اگر معترضان را سرکوب کند، سلسلهواکنشهایی برخواهد انگیخت و اعتراضات بدتر خواهد شد چون مردم خشمگینتر خواهند شد.
از سوی دیگر، اگر دست به کاری نزند و ضعیف به نظر بیاید، اعتراضات این دفعه یک فرصت «یکبار برای همیشه» برای مردم خواهد بود تا از چنگال این رژیم رها شوند و حکومت را براندازند.
رژیم ایران برای دههها بر کشوری حاکم بوده که در آن منفور بسیاری است اما حالا مخالفان آن از تمام اقلیتهای قومی و مناطق مختلف ایراناند.
زبان چرب و نرم جمهوری اسلامی
یکی از نکات جالب این است که در تحلیل برخی افراد حکومتی، زبان و لحنی آشتیجویانه به چشم میخورد که خیزش کنونی را نشات گرفته از «وقایعی تلخ و ناخوشایند» میداند و به ظاهر با نیاز مردم برای برگزاری اعتراضاتی صلحآمیز همدل است. در عین حال «آشوب و خشونت» جاری در اعتراضات را نکوهش میکند و معترضان را به «گفتوگو و مذاکره» فرا میخواند؛ این بهویژه حین صحبت از نوجوانان و دانشآموزان معترضی که در مرکز اعتراضات اخیر قرار دارند، صادق است.
چنین گفتوگوهایی نشان از این دارند که افراد رژیم فکر میکنند وقایع مرتبط با قتل مهسا امینی ۲۲ ساله در بازداشتگاه گشت ارشاد، درست مدیریت نشده. آنها به مرگ زنی جوان، بهویژه زنی کُرد، حساساند چرا که میدانستهاند مردم به چنین قتلی واکنش نشان خواهند داد و این بار از دست حکومت برنمیآید که مهسا را به جریانهای اعتراضی و تروریستی وصل کند.
به هر صورت چنین اظهارات و مصاحبههایی از دهان حکومتیها برای آنانی جالب است که به دنبال شکافی آشکار در بدنه رژیم جمهوری اسلامی میگردند.
افراد رژیم در حالی وعده و وعید گفتوگو بین حکومت و مخالفان میدهند که آنها را با مکالمههایی که در اوایل انقلاب ۱۹۷۹ (بهمن ۱۳۵۷) جریان داشت مقایسه میکنند و ادعا دارند هدفشان حمایت از جریانی است که مردم بتوانند آزادانهتر صحبت کنند.
گفتههای این افراد رنگ و بویی از اصلاحات جدی در ایران دارد و این تغییر جهتی آشکار برای رژیمهای خودکامه است؛ انگار که قرار است به تقاضای مردم گردن بنهند.
در رژیمهای مشابه دیگر مثل حکومت ترکیه، روسیه و چین، همچنان کسی در مصاحبهها از حق اعتراض برای مردم حرفی نمیزند.
حکومت نمیتواند حقه جدیدی از آستین درآورد
رژیم ایران میداند بر سر دو راهی گیر کرده است و سعی میکند خود را منعطف نشان دهد. اگر اعتراضات را مانند سال ۲۰۱۹ (آبان ۹۸) و دیگر موارد، با کشتار جمعی سرکوب کند، یک نسل به آن پشت میکند و اگر تظاهر کند که گوشش برای شنیدن صدای مردم باز است، یک دهه یا شاید بیشتر بر سر کار خواهد ماند.
رژیم ایران میداند که این بار، واقعا در گل گیر کرده است.
جمهوری اسلامی همچنین میداند که احیای برجام هم احتمالا از دست رفته است؛ چین و روسیه، متحدان این کشور هم ممکن است به یاری جمهوری اسلامی نیایند چون هر کدام سرشان به مشکلات خودشان گرم است.
حکومت جمهوری اسلامی میداند که این بار بخت با او یار نیست و از دولتی که در آمریکا بر سر کار باشد که جمهوری اسلامی با آن برای خودش توافقی دست و پا کند هم خبری نیست.
دشواری واقعی برای جمهوری اسلامی اما در داخل ایران است.
در روز جهانی دختر (۱۱ اکتبر) جهان مات شجاعت دانشآموزان دختر در ایران است. دختران نوجوانی که اغلب با گیسوان بلند و باز، بسته یا بافته، صاف یا مواج راه میروند و شعار سر میدهند. موهایی مثل آبشاری خروشان -همچون خودشان- که روی مانتوی مدرسهشان رها شده.
دختران نوجوانی که مثل زنان، در غم از دست رفتن هموطنانشان، مویهکنان مو نچیدهاند. سوگواری دختران نوجوان، خشمی غران است که میخروشد و آرام نمیگیرد و انگشت وسط را به سمت دیکتاتور نشانه میرود.
حمله پلیس و ماموران لباس شخصی به مدارس، اخراج و دنبال کردن دختران نوجوان برای بازداشتشان و آنچه یک تحلیلگر «رها کردن الوات و سگهای خامنهای» در بین دختران دانشآموز خوانده نیز صدای آنها را خاموش نکرده است.
در ادامه یادداشت منتشر شده در «فمینیست جاینت» به قلم منی الطحاوی، نویسنده زن مصری، درباره رهبری دختران نوجوان در اعتراضات اخیر در ایران را بخوانید:
وقتی خشم دختران فوران کند، بنای مردسالاری به لرزه میافتد. و چه چیزی نفسگیرتر از وقتی دختران دانشآموز به مردسالاری نه بگویند؟
نگریستن به انقلاب ایران، مانند خیره شدن به خورشید است؛ نور آن چشمهایتان را میزند اما هر بار که چشمها را میبندید، رد پایش هنوز آنجاست.
در این انقلاب، موضوع از «نه» گذشته و به «میخواهم» رسیده که آغاز فهرستی است از آنچه دختران میدانند لایق آنند و طلب خواهند کرد.
من یک بار در متن تقدیم یکی از کتابهایم خطاب به دختران خاورمیانه و شمال آفریقا نوشتم: «جسور و شورشی باشید، نافرمانی کنید و بدانید که شما لایق آزادی هستید.»
و حالا فوران دختران ایرانزمین مثل این است که من چشم باز کردهام و آنچه میخواستم، به تحقق پیوسته است: دخترانی که با حجاب اجباریشان فشرده در مشت، جسور، طغیانگر و نافرمان شدهاند. انگشت وسطشان را به مردسالاری که حجاب اجباری را به آنان حاکم کرده، نشانه میروند و میدانند که لایق آزادیاند و حالا میدانم که این دخترها رویا نیستند بلکه خود حقیقتاند. فانتزی نیستند بلکه جوشیده و خروشیدهاند و با شکوه تمام نمایان شدهاند.
زنان و دختران ایران میگویند دلتان خوش نباشد که فقط به تغییر رژیم راضی میشویم. ما بیش از آن را تغییر خواهیم داد.
دختران خوب و سر به زیر از مردسالاری میترسند اما دختران جسور، طغیانگر و نافرمان، مردسالاری را میترسانند.
آیا دختران دانشآموز در ایران که اینچنین پرشکوه و عظیم خروشیدهاند، هرگز به آنچه پیش از آن بودهاند باز میگردند؟
من خشم و قاطعیتی در آنها میبینم که مهار نخواهد شد.
من انگشت وسط نشانهرفتهای میبینم که مردسالاری را هدف گرفته است.
زنان ایران آغازکننده این انقلاباند و آن را پیش خواهند برد.
شکوه و قدرت گوارای دختران ایران برای خشمشان، جرأتشان، جسارتشان و طغیانگریشان و از همه مهمتر، برای آنچه که به آن پی بردهاند: اینکه آنان لایق آزادیاند.
خیزش ایرانیان علیه جمهوری اسلامی در سراسر جهان همچنان جاری است و در ایران، رهبری آن حالا به دست دختران نوجوانی است که مدرسه و خیابان سنگر آنهاست. در ادامه، بخشی از یادداشت تحلیلی منتشر شده در گاردین را میخوانید درباره آنچه این روزها در ایران میگذرد.
«این دیگه اعتراض نیست، شروع انقلابه ...»
این شعار شماری از دانشجویان دانشکده علوم دانشگاه مشهد در خیزشی است که هفته سوم خود را پشت سر گذاشته و حکومت ایران را عاجز کرده است.
چنین تفسیری از اعتراضات -رو به انقلاب- در ایران، تا همین اواخر برداشت واشینگتن و پایتختهای اروپایی نبود. اظهار حمایتی از سوی کاخ سفید ارائه شد، تحریمهایی بر مقامهای ایرانی اعمال شد و وعده و وعیدهای مبهمی هم برای آزادی اینترنت که رژیم ایران آن را قطع و محدود کرده، داده شد.
دولت بایدن آنچه را در حال رخ دادن است، قیامی فرض کرده بود که بار دیگر زیر چکمههای سپاه پاسداران له خواهد شد. تاریخچه جمهوری اسلامی جز سانسور، باتوم و زندان نیست و البته سابقه این حکومت در سرکوب وحشیانه اعتراضات، بلند بالاست.
علی خامنهای ۸۳ ساله، صاحب بلندترین مدت حکمرانی در خاورمیانه است و بعید به نظر میرسد جمهوری اسلامی، حکومتی بینهایت محافظهکار، از غریزه اصلی خود برای توسل به سرکوب امنیتی، دست بکشد.
جمهوری اسلامی این راه را قبلا رفته و جواب گرفته است.
پس اگر تاریخ اعتراضات در ایران را در نظر بگیریم، راحت است که فاتحه این دور از قیام مردم ایران را هم بخوانیم. اما نباید توانایی مردم ایران در به حیرت واداشتن جهان را فراموش کنیم. تجربه انقلاب سال ۱۹۷۹(۱۳۵۷) نشان میدهد ایران میتواند بهترین تحلیلگران حوزه خودش را هم مات و مبهوت کند.
عده کمی فکر میکردند خیزش مردم ایران به سه هفته برسد. به نظر میرسد حاکمیت از اینکه مشروعیتش با اعتراضاتی بدون رهبر و انقلابی بیسلاح به چالش کشیده شده، غافلگیر و عصبی شده است؛ مخصوصا حالا که پای بچههای مدرسهای هم به میدان باز شده.
اعتراضات به رهبری زنان و دخترانی است که شعار مرگ بر خامنهای سر میدهند و حکومت ایران را سر در گم کردهاند که چطور باید به چنین اعتراضاتی واکنش نشان دهد.
زنان ایرانی میگویند از حکومت آخوندی که آنها را تهدیدی برای شرافت مرد میبیند بیزارند.
آوا هما، نویسنده کرد و صاحب کتاب «دختران آتش و دود» میگوید که از سنین کم به دختران جوان القا میشود اساسا چیزی گناهآلود و شرمآور درباره بدنهایشان وجود دارد.
او میگوید حجابی که بر سر میکرده، او را از خودش و دیگران بیگانه میکرده است.
معترضان در ایران از فنآوری خوب سر در میآورند و با وجود اینکه رژیم تمام سعیاش را به کار میبندد تا اینترنت را قطع کند، همچنان ویدیوهای اعتراضات و قساوت پلیس به رسانههای اجتماعی سرازیر یا از شبکههایی مثل ایراناینترنشنال پخش میشود. انقلاب، البته اگر اتفاق بیفتد، از تلویزیون پخش خواهد شد.
به نظر میرسد در ایران یک ضدانقلاب فرهنگی در شرف وقوع است و گاهی جلوگیری از رخداد چنین انقلابهایی دشوارتر از انقلابهای سیاسی است که رهبر دارند.
وبسایت کانورسیشن در مقالهای تحلیلی-پژوهشی به وجوه اشتراک برخی انقلابهای مهم مدرن، طبیعت اعتراضات قرن ۲۱ و راه رسیدن از اعتراض به انقلاب پرداخته است که ترجمهای از آن را در ادامه میخوانید.
ما انسانها در زمانهای زندگی میکنیم که وضع موجود را به نحوی خشونتآمیز به چالش میکشد. زمانه، زمانه اعتراضاتی است که طی سالهای اخیر از هنگکنگ تا عراق و کاتالونیا و شیلی را درنوردیده و به «جنبش علیه انقراض» هم رسیده است.
این دست اعتراضات معمولا در رسانهها صرفا به عنوان جلوهای از خشم نسبت به نظام نمایش داده میشود و البته که با نمایش ۱۵ ثانیهای روی صفحه که آمیزهای از رنگ، دود و خون است، به کار پوشش تلویزیونی میآید.
اما این اعتراضات چه معنایی دارند؟ آیا انقلابی در پس آنهاست یا تنها یک سلسلهانفجار خشم بر سر موضوعی خاص و در نتیجه محکوم به نابودی هستند؟
مشخصههای کلیدی یک انقلاب
نگارنده مطلب، مورخی متخصص در زمینه انقلاب فرانسه (۱۷۹۹-۱۷۸۹)، شباهتها میان پنج انقلاب جهان مدرن: انقلاب انگلستان (۱۶۴۹)، انقلاب آمریکا (۱۷۷۶)، انقلاب فرانسه (۱۷۸۹)، انقلاب روسیه (۱۹۱۷) و انقلاب چین (۱۹۴۹) را در زیر گرد آورده است که میتواند دلیل روی دادن انقلاب و مسیر گذار مشخص آن را توضیح دهد.
خصوصیات کلیدی انقلاب این است:
۱- اهداف طولانیمدت و محبوبیت یک ایدئولوژی اجتماعی-سیاسی که در مخالفت با ایدئولوژی رژیم قرار میگیرد.
۲- جرقههایی کوتاهمدت که اعتراضاتی گسترده در پس آنها میآید.
۳- لحظات درگیری خشونتآمیز بین معترضان و رژیم که صاحبان قدرت از کنترل آن درمیمانند و بخشهای مختلف نیروهای مسلح ناچار به فرار از دست معترضان میشوند.
۴- تقویت اتحادی گسترده و پیروزمندانه در برابر رژیم حاکم.
۵- وجود جناحهایی در اتحاد انقلابی که برای به دست گرفتن قدرت با یکدیگر رقابت میکنند.
۶- رهبران انقلابی که وقتی قدرت را از آن خود میکنند، نظم را از نو میچینند و تثبیت میکنند.
اعتراضات چه کم دارند که تبدیل به انقلاب نمیشوند؟
بررسی الگوی پنج انقلاب مهم جهان مدرن، نشان میدهد که چرا اکثر اعتراضات دنیای معاصر هنوز آنچنان که باید و شاید انقلابی نیستند.
در مورد اعتراضات عراق (۲۰۲۰-۲۰۱۹)، تصور انقلاب ممکن بود چون رژیم نشان داد حاضر است شهروندان خودش را بکشد (دستکم ۳۰۰ معترض در اکتبر ۲۰۱۹ کشته شدند).
چنین رویکردی اغلب به این معناست که هر امتیاز دادنی به معترضان از سوی حکومت، ناگزیر ناکافی است و در نتیجه انقلابی در پی خواهد داشت.
اما نکته اینجاست: مردم بسیار بیشتر خشمگین میشوند تا اینکه علیه رژیم حاکم بشورند و به همین دلیل است که اعتراضات جهان امروز، بهندرت به انقلاب میانجامند.
در مواردی دیگر از سالهای اخیر، فوران خشم مردمی در اعتراضات لبنان و عراق تا زیمبابوه و شیلی است که در آن کینه مردم متمرکز به اسناد فساد گسترده نخبگانی است که به ریش کوچکترین هنجارهای شفافیت و برابری میخندند و پول دولتی را به جیب خودشان و دوست و آشنایانشان میریزند.
پس باید بین انقلابهای بزرگ که ساختارهای اجتماعی و سیاسی را تغییر میدهند، با کودتاهای نخبگان مسلح و همچنین اشکال معمول اعتراض بر سر موضوعات خاص، تمایز قائل شد.
یک مثال از اعتراضات گسترده، پرخشونت و در نهایت موفقیتآمیز در سالهای اخیر، اعتراضات اکوادور در اکتبر ۲۰۱۹ بود که دولت این کشور را مجبور به لغو بسته ریاضتی کرد.
اعتراضات سالهای اخیر در هنگکنگ و کاتالونیا اما به دسته دیگری تعلق دارند و در آنها، بیشتر اهداف محدودی برای رسیدن به خودمختاری سیاسی وجود دارد تا اهداف عمومی که در دیگر انقلابها به چشم میخورد.
مشخصه انقلاب موفق چیست؟
مشخصه تمامی انقلابهای موفق این است: در ابتدا، اتحادهای گستردهای تشکیل میدهند که سرچشمه گرفته از نارضایتی عمیق گسترهای از گروههای اجتماع است که به گرد اپوزیسیون علیه رژیم، یک حلقه ائتلاف میبندند.
انقلابهای موفق با اعتراضات گسترده آغاز میشوند اما اعتراضات وسیع نیز اگر نتوانند متحدانه بهگرد اهداف اصلی جمع شوند، شکست خواهند خورد.
مثال بارز در این زمینه بهار عربی است که پس از جوانه زدن در سال ۲۰۱۰ میلادی، با امید و آرزوهای فراوانی توام بود اما به استثنای مورد تونس، از رسیدن به تغییری معنادار بازماند.
اتحادهای انقلابی در لیبی، به سرعت درگیر جنگ داخلی شدند و در مواردی مثل سوریه و مصر، از خلع سلاح نیروهای مسلح بازماندند.
قرن ۲۱، عصر اعتراضاتی با مشخصههایی نو
البته که با تمام آنچه ذکر شد، قطعیتی درباره اینکه جنبشهای اعتراضی به کجا ختم خواهند شد وجود ندارد. مساله این است که بسیاری از طغیانهای قرن ۲۱ تغییرات انقلابی به دنبال ندارند. پس باید نگاه کرد و دید علت چیست و اینکه این قیامها چه مشخصات جدیدی دارند.
یکی از رویکردهای مؤثر در فهم تاریخ دیرباز و نهاد اعتراض، متعلق به چارلز تیلی، جامعهشناس و نظریهپرداز آمریکایی است.
پژوهشهای تیلی درباره تاریخ اروپا دو مشخصه کلیدی در اعتراضات را نشان میدهند:
۱- اعتراض و انقلاب سیال است و نه ایستا
اول اینکه، اشکال اعتراض، متاثر از تغییرات گسترده در ساختار اقتصادی و اجتماعی، طی زمان تغییر میکند. مثلا شورشهای مرتبط با خوراک در جوامع پیشاصنعتی، به ایجاد اعتصاب، به عنوان شیوهای از اعتراض انجامید.
امروزه، گستریدن فراملی جنبش شورش علیه انقراض، نشانه تولد عصری جهانی است. دیگر اعتراضات هم نشان میدهند نحوه اعتراض و تاکتیک آن در قرن ۲۱ عوض شده است.
۲- انقلاب کار یک روز و دو روز نیست
نظریه دوم چارلز تیلی درباره اعتراض جمعی، مسالمتآمیز و خشونتآمیز هر دو، این بود که انقلاب بیش از اینکه به دوره ناآرامی انقلابی محدود باشد، فراگیر است و این بهویژه درباره انقلاب فرانسه و انقلاب روسیه صادق است.
چنین انقلابهایی، نمایش مستمر رقابت بین هماوردان برای دستیابی به قدرت است که این خود بخشی از تاروپود تاریخی تمامی جوامع است.