روز جهانی دختر؛ دانشآموزان دختر در ایران نه سر تسلیم که بال پرواز دارند
در روز جهانی دختر (۱۱ اکتبر) جهان مات شجاعت دانشآموزان دختر در ایران است. دختران نوجوانی که اغلب با گیسوان بلند و باز، بسته یا بافته، صاف یا مواج راه میروند و شعار سر میدهند. موهایی مثل آبشاری خروشان -همچون خودشان- که روی مانتوی مدرسهشان رها شده.
دختران نوجوانی که مثل زنان، در غم از دست رفتن هموطنانشان، مویهکنان مو نچیدهاند. سوگواری دختران نوجوان، خشمی غران است که میخروشد و آرام نمیگیرد و انگشت وسط را به سمت دیکتاتور نشانه میرود.
•
حمله پلیس و ماموران لباس شخصی به مدارس، اخراج و دنبال کردن دختران نوجوان برای بازداشتشان و آنچه یک تحلیلگر «رها کردن الوات و سگهای خامنهای» در بین دختران دانشآموز خوانده نیز صدای آنها را خاموش نکرده است.
در ادامه یادداشت منتشر شده در «فمینیست جاینت» به قلم منی الطحاوی، نویسنده زن مصری، درباره رهبری دختران نوجوان در اعتراضات اخیر در ایران را بخوانید:
وقتی خشم دختران فوران کند، بنای مردسالاری به لرزه میافتد. و چه چیزی نفسگیرتر از وقتی دختران دانشآموز به مردسالاری نه بگویند؟
نگریستن به انقلاب ایران، مانند خیره شدن به خورشید است؛ نور آن چشمهایتان را میزند اما هر بار که چشمها را میبندید، رد پایش هنوز آنجاست.
در این انقلاب، موضوع از «نه» گذشته و به «میخواهم» رسیده که آغاز فهرستی است از آنچه دختران میدانند لایق آنند و طلب خواهند کرد.
من یک بار در متن تقدیم یکی از کتابهایم خطاب به دختران خاورمیانه و شمال آفریقا نوشتم: «جسور و شورشی باشید، نافرمانی کنید و بدانید که شما لایق آزادی هستید.»
و حالا فوران دختران ایرانزمین مثل این است که من چشم باز کردهام و آنچه میخواستم، به تحقق پیوسته است: دخترانی که با حجاب اجباریشان فشرده در مشت، جسور، طغیانگر و نافرمان شدهاند. انگشت وسطشان را به مردسالاری که حجاب اجباری را به آنان حاکم کرده، نشانه میروند و میدانند که لایق آزادیاند و حالا میدانم که این دخترها رویا نیستند بلکه خود حقیقتاند. فانتزی نیستند بلکه جوشیده و خروشیدهاند و با شکوه تمام نمایان شدهاند.
زنان و دختران ایران میگویند دلتان خوش نباشد که فقط به تغییر رژیم راضی میشویم. ما بیش از آن را تغییر خواهیم داد.
دختران خوب و سر به زیر از مردسالاری میترسند اما دختران جسور، طغیانگر و نافرمان، مردسالاری را میترسانند.
آیا دختران دانشآموز در ایران که اینچنین پرشکوه و عظیم خروشیدهاند، هرگز به آنچه پیش از آن بودهاند باز میگردند؟
من خشم و قاطعیتی در آنها میبینم که مهار نخواهد شد.
من انگشت وسط نشانهرفتهای میبینم که مردسالاری را هدف گرفته است.
زنان ایران آغازکننده این انقلاباند و آن را پیش خواهند برد.
شکوه و قدرت گوارای دختران ایران برای خشمشان، جرأتشان، جسارتشان و طغیانگریشان و از همه مهمتر، برای آنچه که به آن پی بردهاند: اینکه آنان لایق آزادیاند.
خیزش ایرانیان علیه جمهوری اسلامی در سراسر جهان همچنان جاری است و در ایران، رهبری آن حالا به دست دختران نوجوانی است که مدرسه و خیابان سنگر آنهاست. در ادامه، بخشی از یادداشت تحلیلی منتشر شده در گاردین را میخوانید درباره آنچه این روزها در ایران میگذرد.
«این دیگه اعتراض نیست، شروع انقلابه ...»
این شعار شماری از دانشجویان دانشکده علوم دانشگاه مشهد در خیزشی است که هفته سوم خود را پشت سر گذاشته و حکومت ایران را عاجز کرده است.
چنین تفسیری از اعتراضات -رو به انقلاب- در ایران، تا همین اواخر برداشت واشینگتن و پایتختهای اروپایی نبود. اظهار حمایتی از سوی کاخ سفید ارائه شد، تحریمهایی بر مقامهای ایرانی اعمال شد و وعده و وعیدهای مبهمی هم برای آزادی اینترنت که رژیم ایران آن را قطع و محدود کرده، داده شد.
دولت بایدن آنچه را در حال رخ دادن است، قیامی فرض کرده بود که بار دیگر زیر چکمههای سپاه پاسداران له خواهد شد. تاریخچه جمهوری اسلامی جز سانسور، باتوم و زندان نیست و البته سابقه این حکومت در سرکوب وحشیانه اعتراضات، بلند بالاست.
علی خامنهای ۸۳ ساله، صاحب بلندترین مدت حکمرانی در خاورمیانه است و بعید به نظر میرسد جمهوری اسلامی، حکومتی بینهایت محافظهکار، از غریزه اصلی خود برای توسل به سرکوب امنیتی، دست بکشد.
جمهوری اسلامی این راه را قبلا رفته و جواب گرفته است.
پس اگر تاریخ اعتراضات در ایران را در نظر بگیریم، راحت است که فاتحه این دور از قیام مردم ایران را هم بخوانیم. اما نباید توانایی مردم ایران در به حیرت واداشتن جهان را فراموش کنیم. تجربه انقلاب سال ۱۹۷۹(۱۳۵۷) نشان میدهد ایران میتواند بهترین تحلیلگران حوزه خودش را هم مات و مبهوت کند.
عده کمی فکر میکردند خیزش مردم ایران به سه هفته برسد. به نظر میرسد حاکمیت از اینکه مشروعیتش با اعتراضاتی بدون رهبر و انقلابی بیسلاح به چالش کشیده شده، غافلگیر و عصبی شده است؛ مخصوصا حالا که پای بچههای مدرسهای هم به میدان باز شده.
اعتراضات به رهبری زنان و دخترانی است که شعار مرگ بر خامنهای سر میدهند و حکومت ایران را سر در گم کردهاند که چطور باید به چنین اعتراضاتی واکنش نشان دهد.
زنان ایرانی میگویند از حکومت آخوندی که آنها را تهدیدی برای شرافت مرد میبیند بیزارند.
آوا هما، نویسنده کرد و صاحب کتاب «دختران آتش و دود» میگوید که از سنین کم به دختران جوان القا میشود اساسا چیزی گناهآلود و شرمآور درباره بدنهایشان وجود دارد.
او میگوید حجابی که بر سر میکرده، او را از خودش و دیگران بیگانه میکرده است.
معترضان در ایران از فنآوری خوب سر در میآورند و با وجود اینکه رژیم تمام سعیاش را به کار میبندد تا اینترنت را قطع کند، همچنان ویدیوهای اعتراضات و قساوت پلیس به رسانههای اجتماعی سرازیر یا از شبکههایی مثل ایراناینترنشنال پخش میشود. انقلاب، البته اگر اتفاق بیفتد، از تلویزیون پخش خواهد شد.
به نظر میرسد در ایران یک ضدانقلاب فرهنگی در شرف وقوع است و گاهی جلوگیری از رخداد چنین انقلابهایی دشوارتر از انقلابهای سیاسی است که رهبر دارند.
وبسایت کانورسیشن در مقالهای تحلیلی-پژوهشی به وجوه اشتراک برخی انقلابهای مهم مدرن، طبیعت اعتراضات قرن ۲۱ و راه رسیدن از اعتراض به انقلاب پرداخته است که ترجمهای از آن را در ادامه میخوانید.
ما انسانها در زمانهای زندگی میکنیم که وضع موجود را به نحوی خشونتآمیز به چالش میکشد. زمانه، زمانه اعتراضاتی است که طی سالهای اخیر از هنگکنگ تا عراق و کاتالونیا و شیلی را درنوردیده و به «جنبش علیه انقراض» هم رسیده است.
این دست اعتراضات معمولا در رسانهها صرفا به عنوان جلوهای از خشم نسبت به نظام نمایش داده میشود و البته که با نمایش ۱۵ ثانیهای روی صفحه که آمیزهای از رنگ، دود و خون است، به کار پوشش تلویزیونی میآید.
اما این اعتراضات چه معنایی دارند؟ آیا انقلابی در پس آنهاست یا تنها یک سلسلهانفجار خشم بر سر موضوعی خاص و در نتیجه محکوم به نابودی هستند؟
مشخصههای کلیدی یک انقلاب
نگارنده مطلب، مورخی متخصص در زمینه انقلاب فرانسه (۱۷۹۹-۱۷۸۹)، شباهتها میان پنج انقلاب جهان مدرن: انقلاب انگلستان (۱۶۴۹)، انقلاب آمریکا (۱۷۷۶)، انقلاب فرانسه (۱۷۸۹)، انقلاب روسیه (۱۹۱۷) و انقلاب چین (۱۹۴۹) را در زیر گرد آورده است که میتواند دلیل روی دادن انقلاب و مسیر گذار مشخص آن را توضیح دهد.
خصوصیات کلیدی انقلاب این است:
۱- اهداف طولانیمدت و محبوبیت یک ایدئولوژی اجتماعی-سیاسی که در مخالفت با ایدئولوژی رژیم قرار میگیرد.
۲- جرقههایی کوتاهمدت که اعتراضاتی گسترده در پس آنها میآید.
۳- لحظات درگیری خشونتآمیز بین معترضان و رژیم که صاحبان قدرت از کنترل آن درمیمانند و بخشهای مختلف نیروهای مسلح ناچار به فرار از دست معترضان میشوند.
۴- تقویت اتحادی گسترده و پیروزمندانه در برابر رژیم حاکم.
۵- وجود جناحهایی در اتحاد انقلابی که برای به دست گرفتن قدرت با یکدیگر رقابت میکنند.
۶- رهبران انقلابی که وقتی قدرت را از آن خود میکنند، نظم را از نو میچینند و تثبیت میکنند.
اعتراضات چه کم دارند که تبدیل به انقلاب نمیشوند؟
بررسی الگوی پنج انقلاب مهم جهان مدرن، نشان میدهد که چرا اکثر اعتراضات دنیای معاصر هنوز آنچنان که باید و شاید انقلابی نیستند.
در مورد اعتراضات عراق (۲۰۲۰-۲۰۱۹)، تصور انقلاب ممکن بود چون رژیم نشان داد حاضر است شهروندان خودش را بکشد (دستکم ۳۰۰ معترض در اکتبر ۲۰۱۹ کشته شدند).
چنین رویکردی اغلب به این معناست که هر امتیاز دادنی به معترضان از سوی حکومت، ناگزیر ناکافی است و در نتیجه انقلابی در پی خواهد داشت.
اما نکته اینجاست: مردم بسیار بیشتر خشمگین میشوند تا اینکه علیه رژیم حاکم بشورند و به همین دلیل است که اعتراضات جهان امروز، بهندرت به انقلاب میانجامند.
در مواردی دیگر از سالهای اخیر، فوران خشم مردمی در اعتراضات لبنان و عراق تا زیمبابوه و شیلی است که در آن کینه مردم متمرکز به اسناد فساد گسترده نخبگانی است که به ریش کوچکترین هنجارهای شفافیت و برابری میخندند و پول دولتی را به جیب خودشان و دوست و آشنایانشان میریزند.
پس باید بین انقلابهای بزرگ که ساختارهای اجتماعی و سیاسی را تغییر میدهند، با کودتاهای نخبگان مسلح و همچنین اشکال معمول اعتراض بر سر موضوعات خاص، تمایز قائل شد.
یک مثال از اعتراضات گسترده، پرخشونت و در نهایت موفقیتآمیز در سالهای اخیر، اعتراضات اکوادور در اکتبر ۲۰۱۹ بود که دولت این کشور را مجبور به لغو بسته ریاضتی کرد.
اعتراضات سالهای اخیر در هنگکنگ و کاتالونیا اما به دسته دیگری تعلق دارند و در آنها، بیشتر اهداف محدودی برای رسیدن به خودمختاری سیاسی وجود دارد تا اهداف عمومی که در دیگر انقلابها به چشم میخورد.
مشخصه انقلاب موفق چیست؟
مشخصه تمامی انقلابهای موفق این است: در ابتدا، اتحادهای گستردهای تشکیل میدهند که سرچشمه گرفته از نارضایتی عمیق گسترهای از گروههای اجتماع است که به گرد اپوزیسیون علیه رژیم، یک حلقه ائتلاف میبندند.
انقلابهای موفق با اعتراضات گسترده آغاز میشوند اما اعتراضات وسیع نیز اگر نتوانند متحدانه بهگرد اهداف اصلی جمع شوند، شکست خواهند خورد.
مثال بارز در این زمینه بهار عربی است که پس از جوانه زدن در سال ۲۰۱۰ میلادی، با امید و آرزوهای فراوانی توام بود اما به استثنای مورد تونس، از رسیدن به تغییری معنادار بازماند.
اتحادهای انقلابی در لیبی، به سرعت درگیر جنگ داخلی شدند و در مواردی مثل سوریه و مصر، از خلع سلاح نیروهای مسلح بازماندند.
قرن ۲۱، عصر اعتراضاتی با مشخصههایی نو
البته که با تمام آنچه ذکر شد، قطعیتی درباره اینکه جنبشهای اعتراضی به کجا ختم خواهند شد وجود ندارد. مساله این است که بسیاری از طغیانهای قرن ۲۱ تغییرات انقلابی به دنبال ندارند. پس باید نگاه کرد و دید علت چیست و اینکه این قیامها چه مشخصات جدیدی دارند.
یکی از رویکردهای مؤثر در فهم تاریخ دیرباز و نهاد اعتراض، متعلق به چارلز تیلی، جامعهشناس و نظریهپرداز آمریکایی است.
پژوهشهای تیلی درباره تاریخ اروپا دو مشخصه کلیدی در اعتراضات را نشان میدهند:
۱- اعتراض و انقلاب سیال است و نه ایستا
اول اینکه، اشکال اعتراض، متاثر از تغییرات گسترده در ساختار اقتصادی و اجتماعی، طی زمان تغییر میکند. مثلا شورشهای مرتبط با خوراک در جوامع پیشاصنعتی، به ایجاد اعتصاب، به عنوان شیوهای از اعتراض انجامید.
امروزه، گستریدن فراملی جنبش شورش علیه انقراض، نشانه تولد عصری جهانی است. دیگر اعتراضات هم نشان میدهند نحوه اعتراض و تاکتیک آن در قرن ۲۱ عوض شده است.
۲- انقلاب کار یک روز و دو روز نیست
نظریه دوم چارلز تیلی درباره اعتراض جمعی، مسالمتآمیز و خشونتآمیز هر دو، این بود که انقلاب بیش از اینکه به دوره ناآرامی انقلابی محدود باشد، فراگیر است و این بهویژه درباره انقلاب فرانسه و انقلاب روسیه صادق است.
چنین انقلابهایی، نمایش مستمر رقابت بین هماوردان برای دستیابی به قدرت است که این خود بخشی از تاروپود تاریخی تمامی جوامع است.
خیزش سراسری مردم در ایران، این بار با قیام هموطنانشان در خارج از کشور نیز همراه شده است. موج خشم و درد ایرانیان، سد مرزهای جغرافیایی را شکسته و رودی از مهاجران دادخواه را در خارج از کشور روان کرده که برای میهن و هموطنانشان، از انجام آنچه در توان داشته باشند، دریغ نمیکنند.
تجمعات برای اعتراض تا استوریها و پستهای ۲۴ ساعته و هشتگ زدنهای شبانهروزی (آن هم در زمانی که اینترنت در ایران قطع، فیلتر یا بسیار محدود است)، نوشتن نامه به نمایندگانشان، تنظیم دادخواست و برگزاری کارزار، اعلام اعتراضشان از طریق تولید آثار هنری، موسیقی و رقص، تنها برخی از مواردی هستند که مهاجران و تبعیدیان ایرانی، انجام دادهاند و میدهند.
برخی ایرانیان خارج از کشور همچنین برای آگاهیرسانی، متن و عکس روی تیشرت، هودی یا دیگر لباسهایشان چاپ کردهاند. شعارنویسی بر دیوارها در شهرهای جهان از دیگر کارهایی است که انجام میشود تا صدای ایران را به گوش جهان برساند.
بزرگترین تجمعات اعتراضی هماهنگ ایرانیان در سراسر جهان، روز شنبه اول اکتبر، ۹ مهر ماه، در دستکم ۱۵۱ شهر جهان برگزار شد.
شعار این فراخوان این بود: «وقتش رسیده است.»
در ادامه بخشی از مطلب واشینگتنپست را درباره احساسات و اقدامات ایرانیان خارج از کشور در روزهای خیزش مردم ایران را میخوانید:
با آغاز اعتراضات در ایران، «سلیم حقیقی» به کمتر چیزی جز آن فکر میکرد. او هر چه بر روی رسانههای اجتماعی منتشر میشد نگاه میکرد و با تماشای درگیری نیروهای امنیتی با معترضان با گلوله و گاز اشکآور در عکس و ویدیو، ترسی در جان خود حس میکرد. سلیم نگران پسرش بود.
سلیم ۴۶ ساله، مثل مهسا امینی ۲۲ ساله، اهل مناطق کردنشین ایران در غرب کشور است.
او بیش از ۳۰ سال پیش و در سنین نوجوانی، ایران را ترک کرد و حالا به عنوان پناهنده سیاسی در نروژ زندگی میکند.
میلان، پسر ۲۱ ساله او، با پدربزرگ و مادربزرگش در ایران بزرگ شده و سلیم، هر سال او را به مناسبتهایی، در کشورهای همسایه مثل ارمنستان و ترکیه دیده است.
میلان به اعتراضات اشنویه پیوست؛ اعتراضات اشنویه پرشور و سرکوب آن بیرحمانه بود.
اما آن روز که رسید، سلیم حقیقی احساس کرد حس عجیبی به جانش افتاده. نمیتوانست با خانواده و پسرش تماس برقرار کند. در آخر مطلع شد که نیروهای امنیتی، میلان را همراه دو معترض دیگر، کشتهاند.
وقتی مادربزرگ میلان برای تحویل گرفتن پیکر او به بیمارستان اشنویه رفت، از ورود او ممانعت شد و وقتی اصرار کرد، با چنان خشونتی از سمت ماموران امنیتی روبهرو شد که از حال رفت. به آنها دستورالعمل دقیق داده شد که میلان را در کمتر از یک ساعت دفن کنند و تشییع جنازه هم برگزار نکنند.
سلیم گفت که میلان با گلوله کلاشنیکف کشته شده. او که نمیتواند به ایران بازگردد، گفت که پس از مرگ میلان، شب و روز و خواب و آرام ندارد و شبانهروز به او فکر میکند. او گفت که جان میلان فدای آزادی میهنش شد.
برای هزاران هزاران ایرانی تبعیدی، اعتراضات کنونی ایران گرچه مجال پیوند دوباره با وطنشان و البته در سر پروراندن رویای آیندهای کاملا متفاوت است اما از سوی دیگر، درد دوری را برای آنها بیشتر کرده و بار دیگر، این واقعیت بیرحم را که حاکمان دست به کشتار میزنند، به یادشان آورده است.
پس از مرگ میلان، سلیم حقیقی صدها پیام تسلیت بر روی رسانههای اجتماعی از دیکر کردها گرفته و در کمال تعجب، از دیگر اقوام داخل و خارج ایران هم پیغامهای تسلیت دریافت کرده است.
سلیم با تمام دردی که در سینه دارد، تصمیم گرفته است خاطرات میلان را مزه مزه کند. او حالا میداند که تنها نیست.
به گفته پرسیس کریم، مدیر مرکز مطالعات مهاجران ایرانی در دانشگاه سانفرانسیسکو، اگر زندگی در تبعید، یک طیف از موجهای مهاجرت و لحظههای متفاوت در نظر گرفته شود، لحظهای که مردم مرگ زن جوانی را در تصویری از غیظ و خشم دیدند، لحظهای بود که آنها را بسیار به یکدیگر نزدیک کرد و با هم پیوند داد.
و گرچه این خشم و غیظ متوجه جمهوری اسلامی است اما بازنمای تمام وقایع مشابهی است که طی ۴۳ سال گذشته در ایران رخ داده است.
موج خروج ایرانیان از وطن از سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) بدینسو ادامه داشته است و شامل موج مهاجرت در پی اعتراضات سال ۲۰۰۹ (خرداد ۸۸) و ۲۰۱۹ (آبان ۹۸) بوده است.
جماعت ایرانیان ساکن خارج، از بزرگترینها بر روی زمین است. حدود یک میلیون ایرانی در آمریکا زندگی میکنند و چند میلیون ایرانی نیز در کانادا، اروپا، ترکیه، استرالیا و کشورهای حاشیه خلیج فارس پراکنده شدهاند.
از اوایل اعتراضات، ایرانیان لسآنجلس، محل سکونت یکی از مهمترین گروههای ایرانیان ساکن خارج کشور در کنار تورنتو و ایرانیان ساکن واشینگتن و شماری از پایتختهای اروپایی، دست به اعتراض زدند و همان شعارهایی را که از دل تهران، پایتخت ایران برآمده بود، سر دادند.
اکثر تجمعات ایرانیان خارج کشور، فارغ از هر وابستگی سیاسی، صرفا به قصد مخالفت با جمهوری اسلامی و اقدامات آن صورت گرفته و میگیرد.
یک دانشجوی دانشگاه سانفرانسیسکو باور دارد که سرنوشت خیزش سراسری ایران در دستان مردم داخل کشور است و جمعیت ایرانیان خارج کشور، تنها برای رساندن صدای آنان به گوش جهان است که روانه خیابانها میشوند.
ایرانیان خارج کشور میگویند دست به دامان نمایندگان منتخب سازمان ملل در سراسر جهان میشوند تا دنیا را درباره وضعیت حقوق بشر در ایران آگاه کنند و همچنین در کنار اعتراضات، داستان معترضانی که جانشان را از دست میدهند، روایت کنند.
به گفته سلیم حقیقی، شرکت ایرانیان در تجمعات خارج کشور بهترین راه است و چنین اعتراضاتی باید هر روز در جهان اتفاق بیفتد.
گوشهای از تحلیل مرکز عرب واشینگتن دیسی، پژوهشگاه مطالعات سیاسی، درباره خیزش سراسری مردم ایران را بخوانید.
با الهام از خطوط آغازین معروف کتاب آنا کارنینا بهقلم لئو تولستوی، نویسنده روس، میتوان گفت که تمام دولتها متناقضاند اما هر دولتی به شکل خاص خود متناقض است.
(جملات اول رمان آنا کارنینا: خانوادههای خوشبخت همه مثل هماند اما خانوادههای شوربخت هر کدام بدبختی خاص خود را دارند.)
در تناقض رژیم جمهوری اسلامی همین بس که بنیانگذارانش با گره زدن حکومتشان به فرمول شیعی خاص، بیگمان میدانستند روزی خواهد رسید که گروه بزرگی از جامعه ایران درباره اساس ایدئولوژیک نظام سیاسی این حکومت شک خواهند کرد.
و اگرچه قتل مهسا امینی ۲۲ ساله در بازداشتگاه گشت ارشاد، جرقه اعتراضات سراسری در ایران شد که اکنون اکثریت شهرهای این کشور، از جمله تهران، پایتخت را در نوردیده، اما گسترده شدن سریع این اعتراضات در بحران مشروعیتی بسیار وسیعتر ریشه دارد که زاده شکاف «دهاندرهکننده» میان ادعاهای رهبران حکومت و واقعیت دشواریها و سرکوب هر روزه مردم ایران است.
و البته که این نخستین بار نیست که ایران از زمان بر سر کار آمدن جمهوری اسلامی، رنگ خیزش، جنبش و اعتراض به خود میبیند.
به گفته کارشناسان حوزه ایران، تظاهرات این بار از این جهت که به رهبری زنان از طبقات مختلف اجتماع است که خواستار عدالت و آزادیهای شخصیاند، متفاوت است و همچنین «صبغه قومیتی» نیز دارد.
مهسا امینی کُرد بود و ترکیب عوامل مختلف مؤثر در قتل او، چالشی دشوار و پیشبینی ناشده پیش روی رژیم ایران قرار داده است.
اما تحلیلگران باید برای نتیجهگیری عجولانه درباره تاثیرات بلندمدت و میانمدت اعتراضات بر وقوع انقلاب، حتی جان به در بردن رژیم ایران یا تاثیر این اعتراضات بر سیاست آمریکا در قبال ایران، دست نگه دارند.
کارشناسان به ویژه باید بین مدافعه و تحلیل فرق بگذارند؛ پرسش اساسی کنونی این نیست که «آیا حکومت ایران که به دست رهبران ستمگر اداره میشود باید با حکومتی که از اساس با حقوق بشر و آزادیها حمایت، و رهبران منتخب آتی را پاسخگو میکند، جایگزین شود». البته که تمام افراد معقول که از خیزش سراسری مردم ایران حمایت میکنند، از جمله اکثریت ایرانیان، بر سر کار آمدن حکومت دموکراتیک صلحآمیز را به بقای حکومت خودکامه فعلی این کشور ترجیح میدهند. پس دو سوال اساسی مطرح است: یک اینکه احتمال گرفتن نتیجه دموکراتیک برای ایران در مقایسه با باقی احتمالات چیست؟ دو اینکه آمریکا و جامعه بینالملل، اگر قرار است نقشی داشته باشد، چه نقشی در عرصه سیاسی پرآشوب ایران بازی خواهد کرد؟
سازماندهی، رهبران و میانجیان نزدیک به رژیم
پیشبینی، خود ماهیتی پرمخاطره دارد. پس غیرمحتمل شمردن هیچ سناریویی برای اعتراضات کنونی در ایران ممکن نیست.
انواع احتمالات برای خیزش سراسری ایران مطرح است بهویژه اگر نیروهای امنیتی تصمیم بگیرند شمار بیشتری از معترضان را بکشند. اما از آنجا که خشونت گسترده به دست حکومت میتواند بین مردم و رژیم تنش بیشتری به وجود آورد، رهبران ایران احتمالا میخواهند از چنین پیامدی جلوگیری کنند حتی اگر چنین چیزی هیچ دلیل دیگری جز سودجویی مطلق برای خودشان نداشته باشد.
گرچه درباره خروجی قیام فعلی، احتمالاتی وجود دارد که از باقی احتمالات قوت بیشتر دارند اما هیچ تغییر جهتی را نمیتوان و نباید غیرمحتمل شمرد. تصور انواع «احتمالات در برابر ممکنات»، به کمی درک از شرایط سیاسی نیاز دارد که لازم است تا یک حرکت را از اعتراض به سمت جنبشی سازماندهیشده ببرد؛ جنبشی که بتواند به اهرمی حقیقی علیه رژیمی که مشخصا درمانده بقاست تبدیل شود.
پژوهشگران و کارشناسان، طیفی از نظرات و آنچه پیش خواهد آمد را مطرح میکنند. مثل تحلیل اخیر برزو درگاهی، روزنامهنگار آمریکایی ایرانیتبار، که به عقیده او ایرانیان میتوانند از شورش مردمی علیه خودکامگان در جهان عرب درس بگیرند. قیامهای مصر و تونس در سال ۲۰۱۱ و همچنین قیام الجزایر در سال ۲۰۱۹ که رهبران را، با چرخش ارتش علیه دیکتاتور، برانداخت. دیگر، قیام لیبی در سال ۲۰۱۱ و خیزش سودان ۲۰۱۹ پس از آن موفق شد که احزاب سیاسی متحد با معترضان، به پایتخت کشورهای خارجی رفتند و در این دیدارها، کشورهای منطقه را متقاعد کردند که میتوانند کشورشان را مسوولانه هدایت کنند.
چنین تحلیلهایی در بر گیرنده یک بینش کلیدی است و آن همانی است که پژوهشگران جنبشهای اجتماعی مدتهاست بر آن تاکید کردهاند: «اعتراضات بهخودی خود حقایق سیاسی را تغییر نمیدهند.»
برای فشار به رژیم با هدف آزاد کردن جامعه، تظاهراتکنندگان نه تنها به رهبران الهامبخشی نیاز دارند که بتوانند اعتراضات پراکنده را به جنبشهای جمعی سازماندهیشده تبدیل کنند، بلکه به میانجیانی نیازمندند که با تکیه بر جایگاهشان در داخل رژیم یا نزدیک به آن، بتوانند رژیم را مهار کنند و با توسل به اهرم خواستههای معترضان، تندروها را قانع کنند که از سرکوب دست بکشند و به عرصه سیاسی فضای تنفس بدهند.
تناقضات و محدودیتهای سرکوب سیاسی
متاسفانه اما چنین میانجیانی کمیاباند. در مصر و الجزایر، رهبران نظامی انرژی معترضان را صرف سرنگونی رهبران سیاسی کردند که گامهای غلط این رهبران، منافع خود ارتش را به خطر انداخته بود. در هر دو مورد، جای پای ارتش در نهایت محکم شد؛ اگر حتی محکمتر نشده باشد.
پس میانجیان میتوانند بیفایده یا حتی خطرناک هم باشند، مخصوصا اگر اول دست یاری به سمت معترضان دراز کنند و بعد از آنها روی بگردانند.
در ایران، مساله کنونی معترضان تنها اندک بودن رهبرانی نیست که برای جنبش با آنها متحد شوند بلکه به نظر میرسد هیچ رهبر سیاسی و نظامیای در داخل یا نزدیک به رژیم جمهوری اسلامی وجود ندارد که بتواند تندرویان حکومت را از لبه پرتگاهی که بر آن ایستادهاند یک قدم عقب ببرد.
غیاب این افراد در رژیم ایران تا حدودی نتیجه تلاش تندرویان برای بیرون راندن اصلاحطلبان از مجلس و موسسات اجرایی دولت است و در چنین غیابی، سپاه پاسداران و بسیج میراند و میماند.
نقش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دفاع از ایدئولوژی حکومت اسلامی و به ویژه نظریه ولایت فقیه است. طبیعتا علی خامنهای و سپاه پاسداران، اصلاحطلبان را برنمیتابند.
برای سپاه پاسداران و برای علی خامنهای، حتی کوچکترین اصلاح سیاسی زنگ خطر است. تندرویان جمهوری اسلامی باور دارند که اصلاحطلبان باید متوقف، در نطفه خفه یا سرکوب شوند.
سکوت علی خامنهای که تازه چند روز پیش درباره اعتراضات لب به سخن گشود هم جای تعجبی نداشت. فعلا بهترین گزینه برای او کماهمیت جلوه دادن اعتراضات است؛ بهویژه این که خشم معترضان متوجه شخص خودش بود.
از سقوط حکومت تا صعود ملت
سه پیامد احتمالی برای خیزش سراسری کنونی در ایران وجود دارد:
۱- سقوط رژیم
یکی از احتمالات، سقوط رژیم و جایگزینی آن با ائتلاف رهبرانی است که به جایگزینی رژیم جمهوری اسلامی با رژیم دموکراتیک متعهدند. البته سپاه پاسداران هر کاری خواهد کرد تا از چنین پیامدی جلوگیری کند.
۲- مذاکره برای صلح
حالت دوم تلاش خامنهای و رییسجمهورش، شاید با حمایت برخی تندرویان کهنهکار، برای پایان رویارویی رژیم با معترضان، برای بازگرداندن نظم و نمایش تمایل رژیم برای ترمیم یا کوچک کردن شکاف طبقاتی خواهد بود. حالتی که با توجه به خشم معترضان، غیاب میانجیان و قدرت قهرآمیز سپاه پاسداران، بسیار نامحتمل است.
۳- سرکوب با اسباب قدرتمند امنیتی
با افزایش خشونت در هر دو طرف، محتملترین نتیجه، سرکوب شدید معترضان به دست سپاه پاسداران با حمایت خامنهای و سپس آماده کردن صحنه برای بر سر کار آوردن جانشینی برای اوست که البته دردی از مردم ایران دوا نخواهد کرد. این راهبرد، همانطور که پیشتر اشاره شد، میتواند خطرناک باشد. رژیم در آن صورت بقا خواهد یافت چرا که در نظر جمهوری اسلامی، حالت دیگری جز بقا پذیرفتنی نیست.
نقش ایالات متحده
خیزش سراسری مردم ایران در زمانی دشوار برای جمهوری اسلامی و آمریکا رخ داده است. با جان دادن ایرانیان معترض بر کف خیابان، این که آمریکا مذاکرات هستهای برای احیای برجام را پیش ببرد نامحتمل است. برای رژیمی که با افزایش اعتراضات روبهروست، قول پایان دادن به تحریمهایی که اقتصاد آن را فلج کرده است از سوی آمریکا، ممکن است پا روی باقی ملاحظات بگذارد. این است در حال حاضر دورنمای رسیدن به توافق، دور است.
استدلال برخی تحلیلگران ساکن آمریکا این است که دولت بایدن نباید از این مذاکرات خارج شود اما باید گامهایی اساسی برای حمایت از معترضان در ایران بردارد؛ از جمله صدور بیانیههای عمومی برای اعلام حمایت و فراهم آوردن فنآوریهایی برای معترضان که دست رژیم برای مسدود کردن پلتفرمهای رسانههای اجتماعی را ببندند.
چنین پیشنهادهایی دیدگاه آنانی را منعکس میکند که امید دارند ایران نهایتا به سمت آن حکومتی گام بردارد که ایرانیان را نمایندگی کند و منافع ملی کشور را پیش از ایدئولوژی قرار دهد.
اما بسیار بعید است که آینده سیاسی ایران، به شکل خاصی، از این که آمریکا چه کند یا نکند متاثر شود.
تندرویان ایران از باز شدن فضای سیاسی جلوگیری میکنند تا جلوی اعتراضات را بگیرند. برای سپاه پاسداران و متحدانش، اعتراضات اخیر نبرد بر سر بودن یا نبودن است و آنها نمیخواهند این بازی را ببازند اما با خیل جمعیت ایرانیانی روبهرو هستند که یکنفس برای آینده کاملا متفاوتی از آنچه آنان میخواهند، میجنگند.
حملههای انتقامجویانه جمهوری اسلامی به مناطق مرزی کُردنشین و کشتار مردم آن، در نهایت خود جمهوری اسلامی را نشانه خواهد گرفت.
قسمتی از تحلیل منتشر شده در این باره را در نشریه اسرائیلی جروزلم پست بخوانید.
رژیم ایران میداند حریف قدرتهای غربی که از اعتراضات اخیر در ایران حمایت کردهاند، نمیشود. پس تصمیم گرفت در واکنش به این حمایتها، به کُردها حمله کند و اقلیم کردستان را هدف قرار دهد.
البته که تصمیم جمهوری اسلامی برای حمله به کردها عجیب نیست. رژیم ایران با چنین اقداماتی، تلاش میکند اذهان را از قتل مهسا امینی ۲۲ ساله و خیزش سراسری مردم ایران در پی آن، منحرف کند.
و البته مهسا امینی هم کرد بود.
جمهوری اسلامی خوب میداند قتل یک زن، به ویژه یک زن از گروههایی که در ایران با عنوان اقلیت از آنها یاد میشود، به فوران خشم خواهد انجامید و به همین دلیل، از اول کوشید قتل مهسا را کوچک جلوه دهد، برای آن توجیهی دست و پا بزند یا حتی به این ادعا که ماجرا را بررسی خواهد کرد، متوسل شود.
رژیم ایران میداند هنگامی که یک زن (کرد) را هدف میگیرد و میکشد، خط قرمز ملت ایران، بهویژه در مناطق کردنشین را رد کرده است.
اعتراضات به قتل مهسا، از شهرهای کردنشین ایران آغاز شد.
اصالت شعار «زن، زندگی، آزادی» نیز آنچنان که گفته میشود برآمده از کردستان است و حالا در سراسر ایران و جهان گسترش یافته است؛ پس جمهوری اسلامی دست به کار شد تا گروههای کرد مناطق مرزی را در بحبوحه گسترده شدن اعتراضات در ایران، هدف قرار دهد.
هدف جمهوری اسلامی از این حملات چیست؟
جمهوری اسلامی، تقصیر اعتراضات کنونی در ایران را به گردن غرب انداخته است اما نمیتواند به غرب حمله کند چون در حال پیشبرد گفتوگوها برای احیای توافق هستهای (برجام) است و وقتی از غرب، لغو تحریمها را میخواهد، نمیتواند به آن هجوم ببرد.
پس به جای آن، جمهوری اسلامی به سرکوب در اقلیم کردستان مشغول شده است و در عین حال میترسد سرکوب بیش از حد خشونتبار در این منطقه، شورشی گستردهتر را رقم بزند.
رژیم ایران میداند نزد گروههای اقلیت ایران، از کرد، آذری، بلوچ و ... تا فارسیزبانان ساکن تهران، منفور است و توان مقابله با تمامی مخالفانش را در آن واحد ندارد. پس با سرکوب به نوبت هر گروه، بقا مییابد.
هدف جمهوری اسلامی از بمباران اقلیم خودمختار کردستان عراق هم همین است.
و اگرچه نیویورک تایمز به گروههای کرد اقلیم کردستان برچسب «جداییطلب» زده اما آنها در حقیقت گروههای اپوزیسیوناند که از دیرباز برای حمایت از حقوق کردها در ایران کوشیدهاند.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعلام کرد که در حملات به اقلیم کردستان از آتش توپخانه و پهپاد استفاده کرده است که ادعای این کشور در استفاده از پهپاد جالب است. این کشور استفاده روز افزونی از پهپاد در عملیاتها دارد و آنها را به روسیه هم صادر کرده است.
زمانی برای اتحاد مجدد کردها
احزاب کرد اقلیم کردستان پیش از مرگ مهسا و اعتراضات سراسری در ایران هم از نزدیک شدن و برقراری اتحاد دوباره با یکدیگر خبر داده بودند. ریشه تمامی این گروهها و احزاب، اقلیت کرد ایران است.
جمهوری اسلامی این گروهها را طی سالهای گذشته همواره هدف قرار داده است و حتی تهدید کرده که به عراق حمله میکند.
رژیم ایران همواره از گروههای کرد میهراسیده و سالهای سال است که در صدد حذف آنان بوده است.
جمهوری اسلامی در سال ۱۹۸۹ (۱۳۶۸) ایادی خود را به اروپا فرستاد تا عبدالرحمان قاسملو، دبیر کل حزب دموکرات کردستان ایران را ترور کنند.
ایران منطقه کردستان عراق را متهم میکند که جاسوسان اسرائیلی را در خود جای داده است و در ماه مارس ۲۰۲۲ ادعا کرد «موساد» را در شمال عراق هدف قرار داده است.
طی سالهای اخیر، اقدامات گروههای اپوزیسیون کرد از جمله حزب دموکرات کردستان عراق، پژاک و کومله، برای افزایش عملیات در ایران افزایش یافته است.
حملات اخیر سپاه پاسداران به اقلیم کردستان هم بخشی از «جنگ سایه» جمهوری اسلامی و گروههای کرد است اما روشنتر از روز است که این حملات مشخصا به خیزش سراسری مردم ایران مربوط است.