باهنر: اصلاحات را از قسمتهای نرم نظام شروع کنیم

محمدرضا باهنر، عضو مجمع تشخیص مصلحت، خواستار «حکمرانی مطلوب» در جمهوری اسلامی شد و گفت که لازم است اصلاحات از «جاهای نرم نظام» شروع شود.

محمدرضا باهنر، عضو مجمع تشخیص مصلحت، خواستار «حکمرانی مطلوب» در جمهوری اسلامی شد و گفت که لازم است اصلاحات از «جاهای نرم نظام» شروع شود.
باهنر در گفتوگو با وبسایت انتخاب گفت: «من همیشه گفتهام که ما بنشینیم با یکدیگر بر سر یک حکمرانی مطلوب، حکمرانیای که قابل قبول باشد، به تفاهم برسیم.»
او افزود: «برای این حکمرانی مطلوب اگر یک تصویر یا تابلو باشد، این تابلو ممکن است به ۱۰۰ تا، هزار تا قطعه پازل تقسیم شود. اتفاقا آنهایی که اصلاحطلب هستند و میخواهند اصلاح کنند مساله را از جاهای سختش نباید شروع کنند. باید از جاهای نرمش شروع کنیم.»
این نماینده پیشین مجلس گفت: «اگر از جای سختش شروع کنیم ممکن است خود حاکمیت هم آمادگی این شیفت را نداشته باشد.»
این اظهارات باهنر در شرایطی است که پیشتر اظهارات او درباره حجاب اجباری با واکنشهای تندی مواجه شد.
باهنر ۱۲ مهر در نشست با رسانهها گفت: «عدهای دنبال این بودند که حجاب باید اجباری باشد. من از روز اول اعتقادی به حجاب اجباری نداشته و ندارم.»
او همچنین از پایان الزام و جریمههای حجاب خبر داد.
در پی این اظهارات، محسن دهنوی، سخنگوی مجمع تشخیص مصلحت نظام، ۱۹ مهر در حساب خود در ایکس نوشت: «مواضع او ارتباطی با مواضع رسمی مجمع یا جایگاه حقوقی آنان ندارد.»
روزنامه کیهان هم که زیر نظر نماینده علی خامنهای اداره میشود، به باهنر برای اظهاراتش درباره حجاب حمله کرد.
جمهوری اسلامی «هویت ایرانی را حذف کرد»
همزمان، عباس آخوندی، وزیر پیشین راه و شهرسازی، در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه گفت: «ما در داخل کشور با حذف هویت ایران به دست خود، غیریتسازی کردیم.»
او افزود: «ما اعلام کردیم که کشور شیعه هستیم و با این شرایط درصدد رهبری جهان اسلام هستیم که هدف غیرقابل وصول بود و با واقعیت مغایرت داشت زیرا اکثریت جهان اسلام در رابطه با ما مشکل تاریخی داشتند.»
این وزیر پیشین جمهوری اسلامی تاکید کرد: «این غیریتسازی که امروز روی میدهد حاصل سوءاستفاده و موجسواری بیگانگان بر اشتباهات داخلی است.»

جمهوری اسلامی «فاقد دولت است»
آخوندی درباره مذاکره جمهوری اسلامی با دیگر کشورها گفت: «در این حوزه اصلیترین پرسش کشورهای منطقه این است که آیا وقتی با ایران مذاکره میکنند، با یک دولت-ملت مذاکره میکنند؟ معتقدم ایشان کاملا به این نتیجه رسیدهاند که ایران اساسا فاقد دولت-ملت است و اصلا دولت وجود ندارد که مذاکره کنند.»
او به «نمونه برجام» اشاره کرد و افزود: «مخالفتها با آن از فردای امضا شروع شد و اگر تا پیش از آن شک داشتند، پس از آن مطمئن شدند که ایران اساسا فاقد دولت است.»
آخوندی پیش از جنگ اخیر میان جمهوری اسلامی و اسرائیل نیز در گفتوگو با روزنامه اعتماد تاکید کرده بود مذاکره با آمریکا نباید به تعویق بیفتد: «دولت آمریکا منتظر نمیماند. اگر امروز توافق کنیم بهتر از فرداست.»
آخوندی در زمینه مسائل اقتصادی نیز گفت: «سهم ایران در بازیگری اقتصادی، به شدت کاهش پیدا کرده و اکنون حدود ۴۰۰ میلیارد دلار است که سهم تعیینکنندهای نیست.»
او افزود: «اما ما همچنان نقشی مهم و تعیینکننده در مساله امنیت داریم. بنابراین آینده ایران بستگی به فهم ما از امنیت دارد.»

در ادامه تجمعات با مطالبات صنفی و معیشتی در ایران، پرستاران دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه، بازنشستگان شرکت مخابرات در شهرهای مختلف کشور، جمعی از بازنشستگان بانک ملی در تهران و تعدادی از کارکنان شرکت نفت فلات قاره در منطقه لاوان در اعتراض به عدم رسیدگی به خواستههای خود تجمع کردند.
ویدیوی رسیده به ایراناینترنشنال در دوشنبه پنجم آبان حاکی از برگزاری تجمع اعتراضی پرستاران دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه در روز پرستار است.
شورای هماهنگی اعتراضات پرستاران با انتشار ویدیویی از این تجمع نوشت پرستاران معترض خشم و نارضایتی خود را نسبت به عدم دریافت حق و حقوق قانونی، از جمله اضافهکار و کارانه یک سال گذشته، فریاد زدند.
بر اساس این گزارش، معترضان تاکید کردند که رییس دانشگاه «بهدلیل مشغلههای شخصی و مدیریت ناکارآمد»، حتی به جمع پرستاران نیامد و بیتفاوتی خود را به وضوح نشان داد.
این تشکل صنفی با اشاره به اینکه این تجمع با تهدید به اعتصاب همراه بود، نوشت: «پرستاران اعلام کردند تا زمانی که حقوقشان پرداخت نشود و مشکلات معیشتی و حرفهای حل نشود، اعتراضات و اقدامات جدی ادامه خواهد داشت.»
پرستاران و اعضای کادر درمان در ایران طی سالهای گذشته بارها در اعتراض به رسیدگی نشدن به خواستهها و مطالبات خود، تجمع، تحصن و اعتصاب کردهاند.
در یکی از آخرین نمونهها، ۳۰ مهرماه پرستاران کرمانشاه و خوزستان با برگزاری تجمعاتی خواستار توجه مسئولان به مشکلات معیشتی و حقوقی خود شدند.
تجمع بازنشستگان مخابرات
گروهی از بازنشستگان شرکت مخابرات، دوشنبه پنجم آبان در شهرهای مختلف کشور تجمع و راهپیمایی اعتراضی برگزار کردند.
این تجمعات در شهرهایی از جمله اصفهان، ارومیه، تبریز، تهران، رشت، زنجان، سنندج، شیراز، کرمان، کرمانشاه و همدان شکل گرفت و معترضان به سیاستهای «ستاد اجرایی فرمان امام» و «بنیاد تعاون سپاه پاسداران» که سهامداران عمده شرکت مخابرات هستند، اعتراض کردند.
بر اساس ویدیوهای رسیده به ایراناینترنشنال، بازنشستگان شرکت مخابرات در تهران شعارهایی از جمله «دشمن ما همینجاست/ دروغ میگن آمریکاست» و در اصفهان شعارهایی از جمله «اجرای آییننامه/ حق مسلم ماست» سردادند.
کارکنان و بازنشستگان مخابرات در سالهای اخیر بارها در اعتراض به تاخیر در پرداخت مطالبات و کمکهزینههای رفاهی و مشکلات بیمه و خدمات درمانی، با خواست بازنگری در همسانسازی، در نقاط مختلف ایران تجمع کرده و خواستار رسیدگی به مطالباتشان شدهاند.
آنها در سالهای گذشته بیش از ۱۰۰ تجمع در اعتراض به وضعیت خود، به صورت سراسری در استانهای مختلف برگزار کردهاند.
تجمع بازنشستگان بانک ملی و کارکنان شرکت نفت فلات قاره
بر اساس ویدیوهای رسیده به ایراناینترنشنال، جمعی از بازنشستگان بانک ملی، دوشنبه پنجم آبان، مقابل ساختمان مرکزی این بانک در تهران تجمع کردند.
بازنشستگان در این تجمع شعارهایی چون «وعده وعید کافیه/ سفره ما خالیه» و «نترسید نترسید/ ما همه با هم هستیم» و «آینده رو رها کن/ فکری به حال ما کن»، سردادند.
همزمان تعدادی از کارکنان شرکت نفت فلات قاره ایران در منطقه لاوان، در اعتراض به تضییع حقوق صنفی خود دست به تجمع اعتراضی زدند.
معترضان خواستار اصلاح حقوق کارکنان حداقلبگیر، بازگرداندن کامل فوقالعادههای مناطق جنوبی از جمله فوقالعاده سختی شرایط اقلیمی و دوری از خانواده، حذف سقف سنوات بازنشستگی، استرداد مالیاتهای مازاد کسرشده و پرداخت معوقات مربوطه شدند.
آنها همچنین بر استقلال صندوق بازنشستگی صنعت نفت و لغو تفکیک ناعادلانه مشاغل عملیاتی به تخصصی و پشتیبانی تاکید کردند.
وضعیت معیشتی کارگران، پرستاران، بازنشستگان و مستمریبگیران سبب شده که تعداد تجمعات آنها در سالهای اخیر بهشدت افزایش پیدا کند.
بر اساس گزارش سالانه وبسایت حقوق بشری هرانا، تنها در سال ۱۴۰۳ دستکم سههزار و ۷۰۲ تجمع اعتراضی و اعتصاب در حوزههای مختلف از جمله کارگری، صنفی، دانشجویی، محیط زیست و اندیشه و بیان در ایران ثبت شده است.
این موضوع نشان میدهد با وجود وعدههای مسئولان جمهوری اسلامی، بهویژه مسعود پزشکیان، رییس دولت چهاردهم، وضعیت معیشتی ایرانیان روز به روز وخیمتر میشود.

مرکز اورشلیم برای امور امنیتی و روابط خارجی در تحلیلی با اشاره به آتشبس غزه و تحقق طرح ۲۰ مادهای دونالد ترامپ نوشت که با وجود آتشبس و آزادی گروگانها، حماس اهداف بنیادین خود را تغییر نداده و جمهوری اسلامی نیز به حمایت از بازسازی توان حزبالله لبنان پرداخته است.
این مرکز نوشت فرآیند واقعیِ «افراطزدایی» تنها زمانی ممکن است که حماس از حکومت برکنار، خلع سلاح و منحل شود.
این مرکز اشاره کرد سرائیل بر اساس حقوق بینالملل، حق دفاع از خود و حفظ حضور نظامی تا زمان خلع کامل توان تروریستی در غزه را دارد. اما نبود سازوکارهای نظارتی مشخص، فضا را برای سوءاستفاده بازیگران خصمانه باز میگذارد.
در توصیههای این تحلیل اشاره شده که باید فعالیتهای رسانهای و دیپلماتیم برای آشکارسازی همسویی ایدئولوزیک حماس، جمهوری اسلامی و حزبالله گسترش یابد.
همچنین این مرکز توصیه کرده که نقض حقوق بشر توسط حماس علیه فلسطینیان در کارزارهای جهانی تقویت شود.
این مرکز نوشت در چشمانداز پیشرو، ۶ تا ۱۲ ماه آینده تعیینکننده خواهد بود که آیا آتشبس به فرآیند تثبیت پایدار منجر میشود یا به چرخه جدیدی از خشونت فرو میغلتد.

مجید تختروانچی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، اعلام کرد دونالد ترامپ در نامهای که پیش از جنگ ۱۲ روزه برای علی خامنهای فرستاد، به او هشدار داد که اگر مذاکرات به نتیجه نرسد، «جنگ خواهد شد».
تختروانچی دوشنبه پنجم آبان با اشاره به پاسخ جمهوری اسلامی به نامه ترامپ گفت: «ما مذاکرات غیرمستقیم را پذیرفتیم، در حالی که آنها مذاکره مستقیم میخواستند. اینکه چرا ما مذاکرات مستقیم را نپذیرفتیم، دلایل خود را دارد.»
او اضافه کرد: «هم از متن نامه و هم رویکرد مقامات مختلف آمریکا مشخص بود که احساس میکنند با آمدن ترامپ همه دنیا نیازمند وی است و او باید شرایط همه دنیا را تعیین کند.»
ترامپ مدتی پس از آغاز رسمی دور دوم ریاستجمهوری خود اعلام کرد ۱۵ اسفند ۱۴۰۳ نامهای به رهبر جمهوری اسلامی ارسال و در آن، ترجیح خود را برای مذاکره بر سر یک توافق بهجای اقدام نظامی ابراز کرده است.
معاون عباس عراقچی در ادامه اظهارات خود گفت آمریکا پیامهای خود را از طریق امارات متحده عربی به جمهوری اسلامی منتقل کرد و تهران نیز از مسیر عمان پاسخ داد.
به گفته تختروانچی، هیات مذاکرهکننده آمریکایی در گفتوگو با تهران «یکی به نعل و یکی به میخ میزد» و با «زبانبازی» تلاش داشت اهداف خود را پیش ببرد، اما وقتی از «تحمیل» خواستههایش ناامید شد، به استفاده از زور روی آورد.
پیش از جنگ ۱۲ روزه، پنج دور مذاکرات هستهای میان تهران و واشینگتن برگزار شد، اما با تاکید مقامهای جمهوری اسلامی بر ادامه غنیسازی در خاک ایران، گفتوگوها به بنبست رسید.
تختروانچی افزود: «آمریکاییها از ابتدا با زبانبازی و وعده همکاری وارد شدند... یکی از دلایل جنگ این بود که آنها نتوانستند به خواستههای نامشروع خود دست یابند، با حربههای تطمیع و تهدید موفق نشدند و وقتی ناامید شدند، جنگ را کلید زدند و مسیر را به سمت فشار و تهدید بردند.»
به گفته او، هدف آمریکا «تعطیلی کل برنامه هستهای ایران» بود.
در حالی که مقامهای جمهوری اسلامی از «دفاع مشروع» در برابر فشارهای واشینگتن و متحدانش سخن میگویند، کشورهای غربی تاکید دارند تهران با پیشبرد برنامه هستهای و توسعه توان موشکیاش به تنشهای منطقهای دامن زده است.
جیدی ونس، معاون ترامپ، ۲۹ مهر در یک نشست خبری در اسرائیل تاکید کرد واشینگتن خواهان «شکوفایی ایران و روابط خوب با ایرانیان» است، اما از «هر ابزار دیپلماتیکی» برای جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح هستهای بهره خواهد برد.
۲۸ مهر، رهبر جمهوری اسلامی اظهارات مداوم ترامپ درباره نابود شدن برنامه هستهای حکومت ایران را «خیال» خواند.
خامنهای تهدید کرد «اگر لازم باشد»، حکومت ایران بار دیگر از موشکهای خود استفاده میکند.

ماه اکتبر ماه آگاهیبخشی درباره سرطان پستان است. پژوهشگران کینگز کالج لندن از تولید نوعی پادتن نوآورانه خبر دادند که میتواند مسیر تازهای در درمان این سرطان، به ویژه نوع مقاوم به درمان، بگشاید.
به گفته دانشمندان، این کشف امید تازهای برای بیمارانی ایجاد کرده که بدنشان دیگر به داروهای موجود پاسخ نمیدهد.
گروهی از محققان کینگز کالج لندن در گزارشی که در نشریه کنسر ریسرچ منتشر شد، اعلام کردند این پادتن نخستین نمونه از نوع «سهگانه مهندسیشده» است و به گونهای طراحی شده تا از دو سو عمل کند؛ بخشی از آن به سلولهای سرطان پستان میچسبد و بخش دیگر باعث جذب سلولهای ایمنی بدن به محل تومور میشود.
به گفته محققان، بررسیهای آزمایشگاهی و مطالعات حیوانی نشان داد این پادتن نسبت به داروهای موجود، توان بیشتری در فعال سازی سلولهای ایمنی و مهار رشد تومور دارد.
محققان تاکید کردند که این روش به ویژه در مقابله با نوع موسوم به «سهگانه منفی» سرطان پستان، یکی از تهاجمیترین و مقاومترین انواع این بیماری، نتایج امیدوارکنندهای داشته است.
گام تازه در ایمنی درمانی سرطان
این پادتن با اتصال قویتر به سلولهای ایمنی، توانست واکنشهای ایمنی درون تومور را فعالتر کند و در نتیجه از گسترش سلولهای سرطانی جلوگیری کند. این فناوری میتواند به درمانهایی منجر شود که نه تنها به طور مستقیم با تومور مقابله میکنند، بلکه بدن را نیز برای ادامه نبرد با سرطان تقویت میکند.
آلیشیا چنووت، نویسنده اول این مطالعه، به نشریه میرور گفت هدف از این پروژه آن است که از توان طبیعی سیستم ایمنی بدن برای مبارزه با سلولهای سرطانی بهره گرفته شود. او افزود: «پادتنهای اصلاحشده سلولهای ایمنی در تومورهای سینه را که در حالت «سرکوبشده» هستند تقویت و فعال میکند.»

پیشینه پژوهشهای مشابه
ایمنی درمانی در سالهای اخیر یکی از امیدبخشترین مسیرهای تحقیقاتی در درمان سرطان بوده است. پیش از این، چند شرکت دارویی بزرگ نیز روی پادتنهای مشابه کار کردند، اما اغلب آنها نتوانستند در برابر سرطانهای مقاوم عملکرد پایداری نشان دهند.
به گفته سوفیا کاراگیانیس، رهبر این مطالعه، این پادتنها با بررسی گیرندههای کلیدی سلولهای ایمنی در تومورهای پستان، از جمله تومورهایی که در برابر شیمیدرمانی و ایمونوتراپی مقاوم هستند، طراحی شدند تا سیستم ایمنی را به روشی کاملا جدید، مهار کنند.
پژوهشگران کینگز کالج تاکید کردند که مراحل بالینی این پادتن هنوز آغاز نشده، اما نتایج اولیه زمینه را برای آزمایشهای انسانی فراهم میکند. آنها امیدوارند که در صورت تایید ایمنی و اثربخشی این دارو، بتوان آن را طی سالهای آینده وارد مرحله درمان بیماران کرد.

یائسگی (پساقاعدگی) برای زنان در جامعه ما صرفا یک رویداد زیستی نیست؛ بلکه مرحلهای است که بدن، فرهنگ، سیاست و روان در آن به هم گره میخورند.
در جامعهای که زنان عمدتا در چارچوب نقشهای مادری و مراقبتی تعریف میشوند، بدن زن همواره حامل معناهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است و تا زمانی ارزشمند تلقی میشود که در چرخهی بازتولید و باروری حضور دارد.
به همین دلیل، مواجهه با این دوره نوعی سردرگمی فرهنگی و هویتی ایجاد میکند: از یک سو بدن از چرخه بازتولید خارج و بیثمر تلقی میشود و از سوی دیگر زن وارد فرآیند بازتعریف استقلال، زنانگی و خودآگاهی میگردد.
این وضعیت با فشارهای فرهنگی، سنتی و مذهبی همراه است: گفتمانهای غالب، بدن زن را در این دوره به حاشیه میراند و با ابزارهایی مانند شرم و سکوت، تجربهی آنان را محدود میکند؛ فشارهایی که میتوانند اضطراب، افسردگی و کاهش عزت نفس را تشدید کنند.
علاوه بر این، نظام سلامت با تمرکز بر دوران باروری، زنانی را که در این مسیرند از دسترسی کامل به خدمات پزشکی و روانشناختی محروم میکند و نابرابریهای طبقاتی موجود در سلامت جنسیتی را بازتولید میکند.
با این حال، این دوران فرصتی منحصر به فرد برای تحول و بازتعریف هویت زنانه فراهم میکند. زن میتواند از دوره سوگ نمادین بدن بارور عبور کند و با حمایت خانواده و جامعه، بدن و تجربه خود را به چیزی متعلق به خود تبدیل کند. این مرحله میتواند نقطه شروعی برای استقلال، آرامش و رشد درونی باشد؛ جایی که ارزش و معنا دیگر نه از نقش مادری یا نگاه جامعه، بلکه از آگاهی، انتخاب و زندگی شخصی خود گرفته میشود. به بیان دیگر، تغییر نگاه به یائسگی میتواند زمینهساز بهبود سلامت، حقوق و استقلال زنان در جامعه شود و نشان دهد که این مرحله، نه پایان، بلکه فرصتی برای شکلگیری دوباره خود و بازتعریف زنانگی است.

تحلیل گفتمانی مذهب، سنت، و تجربه فقدان
تحلیل یائسگی/پساقاعدگی نیازمند پیوند دادن تجربه روانشناختی فردی زنان با ساختارهای اجتماعی و فرهنگی گسترده است. در ساختارهای مردسالارانه، بدن زن غالبا ارزش و معنایش را از طریق نقش برای دیگران (خانواده، همسر یا جامعه) به دست میآورد، نه از طریق تجربهای که متعلق به خود اوست. این نقش شامل تولیدمثل و جذابیت جنسی است.
با ورود به این دوران، زن همزمان با دو گفتمان محدودکننده مواجه میشود که بدن او را از جایگاه ارزشمند فرهنگی فاصله میدهد و احساس بیاهمیتی یا طردشدگی ایجاد میکند:
الف-گفتمان فرهنگی و مردسالارانه: فقدان ارزش
در گفتمان فرهنگی، بدن زن تا زمانی ارزشمند تلقی میشود که در چرخهی باروری و جذابیت جنسی حضور دارد. با پایان این دوره، زن با تصاویری چون پیر شدن، پایان زنانگی یا از کارافتادگی مواجه میشود و اغلب احساس حذف و نادیده گرفته شدن میکند.
سیاست بدن زن در این ساختار آشکار است؛ نظامهای سیاسی و فرهنگی با سکوت و تابو درباره این دوران گذار پیام روشنی به زنان میدهند: این مرحله از زندگی کماهمیت است و جایی برای گفتوگو یا حضور فعال در جامعه ندارد. این نگرشها باعث میشوند بسیاری از زنان تغییرات طبیعی بدن خود را با شرم و اضطراب تجربه کنند و از حمایت اجتماعی و عاطفی محروم بمانند.
ب-گفتمان مذهبی-سنتی: بازتعریف محدود نقش
در گفتمان مذهبی–سنتی نیز بدن زن از دیرباز در چارچوب احکام و آداب شرعی معنا یافته است. یائسگی بهصورت نمادین، از دست دادن توانایی تولیدمثل است و تجربهای است که فراتر از بعد بیولوژیک، زن را از نظم اجتماعی-فرهنگی تعریفشده دور میکند. در حالی که ورود به این مرحله، از سویی، جایگاه زن را در قالب نقشهای خانوادگی (مانند مادر و مادربزرگ) بازتعریف کرده و احترام و نفوذ درونخانوادگی را تقویت میکند، از سوی دیگر، مشارکت او را در فضای عمومی و تصمیمگیری اجتماعی محدود نگه میدارد.
این تلاقی فرهنگی-مذهبی الگوهای سنتی را به چالش میکشد؛ امری که در سطح ناخودآگاه میتواند اضطراب، کاهش اعتمادبهنفس و حس بی ارزشی ایجاد کند. در نتیجه، یائسگی در بستر فرهنگی و مذهبی جامعهی ما بیش از آنکه صرفا یک رویداد زیستی باشد، تجربهای عمیقا اجتماعی و روانی است؛ تجربهای که میتواند همزمان منبع سوگ برای نقشهای پیشین و فرصتی برای خودآگاهی و بازتعریف زنانگی باشد.
تجربه زیستی از سوگ تا بازتعریف خود
تجربهی یائسگی/پساقاعدگی برای هر زن یک تغییر عمیق زیستی و روانی است که بسته به حمایت اجتماعی و فرهنگی، میتواند مسیر زندگی او را به بحران یا رشد فردی هدایت کند. کاهش هورمونهای استروژن و پروژسترون بر خلقوخو، حافظه، تمرکز و میل جنسی تأثیر میگذارد و ممکن است باعث نوسانات خلقی، اضطراب و مه مغزی شود.
مه مغزی اختلال موقتی در حافظه کوتاهمدت، کاهش تمرکز و احساس سردرگمی ذهنی ایجاد میکند و حتی انجام کارهای روزمره و تصمیمگیری را دشوار میسازد. این تغییرات طبیعی در فرهنگ ما گاهی با برچسبهایی مانند فراموشی پیری یا ضعف ذهنی زنان همراه میشوند و میتوانند اعتمادبهنفس و تصویر ذهنی زن از خود را کاهش دهند.
با وجود تغییرات هورمونی که ممکن است خشکی واژن و کاهش میل جنسی ایجاد کند، این مرحله از زندگی فرصت روانی مهمی نیز فراهم میکند: رهایی از نگرانی بارداری. در این دوره، زنان میتوانند تجربه جنسی خود را از محور تولیدمثل به محور صمیمیت، لذت و نزدیکی هیجانی منتقل کنند، به شرط آنکه شریک زندگی و محیط فرهنگی این تغییر را با آگاهی و پذیرش همراه سازند.
این دوران همچنین مرحلهای از سوگ نمادین و پردازش فقدان است؛ سوگی برای نقشِ محوریِ مادرانه که زن در خدمت خانواده و مسئولیتهای اجتماعی انجام میداد. با این حال، در دل همین غم، فرصت شکلگیری نسخه جدید زن وجود دارد؛ زنی که میتواند دوباره معنا و هویت خود را بازسازی کند.
پساقاعدگی لحظهای است که زن میتواند با بدن خود دوباره آشنا شود، بدنی که متعلق به خودش است، نه برای دیگران. در این مرحله، تجربه زن میتواند از محور خواست و انتظار جامعه به محور خواست و تصمیمگیری شخصی منتقل شود. اگر این تغییر با حمایت خانواده و پذیرش اجتماعی همراه باشد، به شکلگیری استقلال و اعتمادبهنفس واقعی منجر میشود.
توانمندی زنان در این دوره نتیجه تعامل میان خودآگاهی فردی و حمایت جمعی است. هرچه جامعه و خانواده فضایی امن برای بازگو کردن و تجربه کردن این مرحله فراهم کنند، زن میتواند از سوگ نمادین به رشد شخصی و روانی برسد، مرحلهای که در آن استقلال، آرامش و اعتمادبهنفس جایگزین حس از دست دادن و بی ارزشی میشود.

سیاستهای سلامت، محدودیتهای ساختاری
مشکلات یائسگی/پساقاعدگی مجموعهای از پیچیدگیهای زیستی، روانی، اجتماعی و اقتصادی است که به بحران ساختاری در نظام سلامت و سیاست عمومی منجر شده است.
کمبود آموزش عمومی و منابع کافی برای مراقبت از زنان در این دوران، نشان میدهد که بدن زن پس از خروج از چرخه باروری، از دیدگاه سیاست عمومی کماهمیت تلقی میشود و از حمایتهای لازم محروم میماند.
نقد ساختاری و تشدید نابرابری ها
اولویتبندی سیاستگذاران: نظام سلامت به دلیل تمرکز بر سلامت مادر و کودک، خدمات تخصصی، مشاوره روانشناختی و پوشش بیمهای برای مشکلات جسمی و روانی این دوران را در حاشیه قرار میدهد. در نتیجه، سلامت زنان پس از پایان باروری کمتر دیده میشود و ارزشزدایی میشود.
تشدید نابرابریهای طبقاتی: زنان در این مرحله، بهویژه در مناطق محروم و روستاها، دسترسی کمی به داروهای هورمونی و خدمات مشاوره دارند. این وضعیت نهتنها کیفیت زندگی آنان را کاهش میدهد، بلکه نابرابریهای جنسیتی و طبقاتی را تشدید میکند، زیرا زنان شهری یا طبقات بالاتر به خدمات خصوصی دسترسی بیشتری دارند.
درمان تکبُعدی: بدون توجه به ابعاد فرهنگی و اجتماعی، پساقاعدگی غالبا به عنوان یک مسئله صرفا هورمونی دیده میشود و درمانها معمولا تنها علائم فیزیکی را هدف میگیرند، در حالی که تجربه زنان در این دوره شامل ابعاد روانی، اجتماعی و هویتی گستردهای است که نادیده گرفته میشوند.
راهکارها: از آگاهی تا بازسازی ساختاری
برای عبور از بحران و حمایت واقعی از زنان در این دوران، لازم است مداخلات چندجانبه، هماهنگ و ساختاری انجام شود:
حمایتهای بهداشتی و سیاستی: سیاستهای سلامت باید به نیازهای زنان در این دوران توجه بیشتری داشته باشند. لازم است خدمات درمانی و مشاورهای، مانند درمانهای هورمونی، مشاوره روانشناختی و داروهای لازم، تحت پوشش بیمه قرار بگیرند تا همه زنان، بدون توجه به وضعیت اقتصادی، بتوانند از آنها استفاده کنند. همچنین آموزشهای علمی و درست درباره این دوران باید در دسترس زنان و خانواده قرار گیرد تا آگاهی عمومی افزایش یابد.
تغییر نگاه فرهنگی و اجتماعی: دوران پساقاعدگی باید از سکوت و شرم بیرون بیاید و بهعنوان مرحلهای طبیعی و ارزشمند از زندگی زن شناخته شود. رسانهها، مدارس و خانوادهها نقش مهمی در تغییر این نگاه دارند. گفتوگو و آموزش میتواند باعث شود زنان با اعتمادبهنفس بیشتری درباره تجربه خود صحبت کنند و مردان نیز یاد بگیرند در این دوران همراه و پشتیبان باشند.
حمایت روانی و عاطفی: رواندرمانی و گروههای حمایتی میتوانند به زنان کمک کنند تا احساسات و هیجانات ناشی از تغییرات بدن خود را بهتر درک و مدیریت کنند. گفتوگو در محیطی امن، حضور در کارگاههای آموزشی و حمایت خانواده، به زنان کمک میکند تا احساس ارزشمندی و آرامش بیشتری داشته باشند و مرحله جدیدی از رشد شخصی و استقلال را تجربه کنند.
نقد واژه
ما گاهی از واژه یائسگی استفاده کردیم، با وجود بار منفی تاریخی آن که با کاهش باروری و یأس همراه بوده است، تا ضرورت نقد این گفتمان عمومی را نشان دهیم. هدف ما این است که به جای آن از اصطلاحات توانمندساز مانند دوران پساقاعدگی استفاده کنیم و این مرحله از زندگی را با آزادی، خودآگاهی و فرصت رشد فردی تعریف کنیم.






