یک معترض ایرانی که در جریان قیام زن، زندگی، آزادی مورد اصابت گلوله قرار گرفت، با بیش از ۸۰ گلوله سربی که در بدنش جا خوش کرده، دائما درد میکشد. او حالا با ترس از اخراج از ترکیه به ایران دستو پنجه نرم میکند؛ جایی که ممکن است با مجازاتی شدید روبرو شود.
آریا استاد ابراهیمی ۲۲ ساله در گفتگو با ایران اینترنشنال توضیح داد که چگونه در جریان اعتراضات در شهر کردنشین مهاباد در پاییز ۱۴۰۱ از سوی نیروهای امنیتی به شدت زخمی شد و پس از تهدیدهای مکرر علیه خود و خانوادهاش مجبور به فرار از کشور شد.
او با بیان این که از سوی نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی زخمی شده است گفت: «آن روز، وقتی به جمعیت حمله کردند من به یک زن و پسر کوچکش کمک کردم فرار کنند. من جان آنها را نجات دادم، اما از فاصله نزدیک مورد اصابت گلوله قرار گرفتم و بهشدت مجروح شدم.»
ابراهیمی گفت که هر دو پایش مورد اصابت گلولههای ساچمهزنی قرار گرفته است.
او به ایران اینترنشنال گفت: «از آن جا که مهاباد تحت حکومت نظامی بود، آنها مرا به جای بیمارستان به یک روستا بردند و برخی از گلولهها را خارج کردند، اما حدود ۸۰ گلوله هنوز در بدنم باقیمانده است.»
او گفت، پزشکان بعدا تایید کردند که بسیاری از گلولهها در نزدیکی زانوها و رگهایش گیر کرده و جراحی را غیرممکن کردند.
ابراهیمی گفت: «درد هرگز متوقف نمیشود، وقتی میخوابم، اگر به پهلو بچرخم یا دستم را زیر سرم بگذارم، از درد بیدار میشوم. مثل این است که کسی سرنگی را در مچ دستم فشار میدهد.»
قبل از قیام، ابراهیمی بوکسور و دوندهای بود که برای تحصیل در رشته حقوق آماده میشد. زندگی او روزی تغییر کرد که در مراسم تشییع جنازه زانیار ابوبکری، معترض کشته شده در یکی از خونینترین روزهای تظاهرات مهاباد، شرکت کرد.
او به یاد میآورد: «مردم مهاباد به طرز وحشیانهای مورد ضرب و شتم و تیراندازی قرار گرفتند. من نمیتوانستم بیتفاوت بمانم و کاری نکنم.»
پس از تیراندازی، او برای در امان ماندن از دستگیری، در خانهای امن پنهان شد.
نیروهای امنیتی چندین بار به خانه خانوادهاش حمله کردند و تهدید کردند که اگر تسلیم نشود، خواهر ۹ سالهاش را خواهند ربود.
او گفت: «آنها نیمهشب با اسلحه آمدند. خواهر کوچکم هنوز از ترس آن شبها بهبود نیافته است.»
در نهایت، او از ایران فرار کرد و به ترکیه پناهنده شد. اما به گفته او، حتی در آنجا نیز امنیت پیدا نکرده است.
وضعیت پناهندگی او لغو شده است و باید مرتبا به مقامات گزارش دهد، او میترسد که این روند در نهایت منجر به دستگیری و اخراجش شود.
ابراهیمی توضیح داد: «دولت ترکیه اقامت و وضعیت پناهندگی من را لغو کرد و حالا، از طریق یک وکیل، فقط دارم وقت میخرم. باید هر چند هفته یک بار برای امضا به اداره مهاجرت بروم و هر بار وحشتزدهام. دیدهام که چطور کسانی که مثل من پناهنده سیاسی هستند هنگام امضا دستگیر و به ایران بازگردانده شدهاند.»
او گفت که این ترس، زندگی روزمره را غیرقابل تحمل کرده است: «نمیتوانم بخوابم. میترسم که روزی به خانهام بیایند و مرا ببرند. اگر مرا برگردانند، حکمم اعدام خواهد بود. میدانم در ایران چه اتفاقی برایم خواهد افتاد.»
بحران رو به رشد برای پناهندگان ایرانی
مصیبت ابراهیمی بخشی از بحران گستردهتری است که پناهجویان ایرانی در ترکیه با آن مواجه هستند. ایران اینترنشنال پیش از این گزارش داده بود که چگونه مخالفان سیاسی و معترضانی که از ایران فرار کردهاند، با خطر بازداشت، بدرفتاری و در برخی موارد اخراج مواجه میشوند.
در ماه ژانویه، ایران اینترنشنال سینا رستمی، پناهنده ۳۵ ساله ایرانی را که در یک اردوگاه اخراج از ترکیه نگهداری میشود، معرفی کرد.
رستمی که همچنین از معترضان سابق جنبش «زن، زندگی، آزادی» بود، گفت که مرتبا از سوی نگهبانانی که با باتوم به او ضربه میزدند، از خواب بیدار میشد و مجبور به زندگی در محلههای شلوغ و کثیف میشد.
رستمی در آن زمان گفت: «نحوه برخورد آنها با ما در اینجا طوری است که انگار ما انسان نیستیم.»
در ماه فوریه، ایران اینترنشنال در مورد ناهید مدرسی، پناهنده و فعال الجیبیتیکیو پلاس ایرانی، که پس از واگذاری مسئولیتهای پناهندگی سازمان ملل به آنکارا، وضعیت شخص تحت حفاظت خود را از دست داد، گزارشی منتشر کرد.
او گفت: «من خودم را پنهان میکنم چون از بیرون رفتن خیلی میترسم.»
وکلای حقوقی تخمین میزنند که وضعیت هزاران ایرانی که زمانی تحت حفاظت سازمان ملل بودند، لغو شده و آنها در معرض خطر بازداشت و اخراج قرار گرفتهاند.
این موارد در کنار هم، الگوی رو به رشدی از فشار بر پناهندگان ایرانی در ترکیه را نشان میدهند.
گروههای حقوق بشری هشدار میدهند که تبعیدیان سیاسی بدون حمایت رها میشوند و با احتمال بازگشت به ایران روبرو هستند، جایی که در معرض شکنجه، زندان یا اعدام قرار میگیرند.
آریا استاد ابراهیمی، علیرغم جراحات و عدم اطمینان، همچنان مصمم است که به صحبت کردن ادامه دهد.
او به آرامی گفت: «من هیچ جرمی مرتکب نشدهام. فقط آزادی میخواستم.»