خدمت و خیانت یحیی سینوار: جمهوری اسلامی پس از هفتم اکتبر

حمله ناگهانی گروه حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و جنگ گسترده غزه، نهتنها نظم امنیتی خاورمیانه را برهم زد، بلکه معادلات جمهوری اسلامی را نیز وارد مرحلهای تازه کرد.
حمله ناگهانی گروه حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و جنگ گسترده غزه، نهتنها نظم امنیتی خاورمیانه را برهم زد، بلکه معادلات جمهوری اسلامی را نیز وارد مرحلهای تازه کرد.
اکنون، دو سال پس از آن واقعه، میتوان گفت که جمهوری اسلامی در موقعیتی پیچیدهتر و متناقضتر از گذشته قرار دارد؛ از یکسو با تضعیف میدانی متحدانش روبهرو است و از سوی دیگر، تلاش میکند با بهرهگیری از ابزارهای دیپلماتیک، اقتصادی و ایدئولوژیک، نفوذ منطقهای خود را حفظ و بازتعریف کند.
از مقاومت تا شراکت
حمله ۷ اکتبر در نگاه بسیاری محصول شبکهای از گروههای نزدیک به جمهوری اسلامی تلقی شد، اما در عمل، پیامدهای آن برای خود تهران چندان ساده نبود.
در سال ۲۰۲۴، اسرائیل و متحدانش حملات متعددی را علیه زیرساختهای نظامی حماس، حزبالله و نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در سوریه انجام دادند. این حملات، به گفته اندیشکده چتمهاوس، محور مقاومت را در موقعیت «تضعیفشده یا در آستانه شکست» قرار داد. با این همه جمهوری اسلامی سعی کرد تغییراتی در استراتژی خود ایجاد کند و در دل فشار نظامی آن را بازآرایی کند.
در این دو سال اخیر، آنچه محور مقاومت نامیده میشود، تحت فشار سنگین اسرائیل و امریکا سعی کرد خود را از ائتلاف نظامی صرف بودن خارج کند و به شبکههایی چندوجهی از پیوندهای مالی، سیاسی و ایدئولوژیک بدل شود.
جمهوری اسلامی از طریق جریانهای مالی فرامرزی، همکاریهای انرژی و حمایت رسانهای، تلاش کرده ساختار این محور را زنده نگه دارد.
در اینجاست که خاورمیانه و نیروهای مقاومتش در حال پوستاندازی وارد مرحله تازهای شدهاند و باز در اینجاست که اهمیت فعالسازی مکانیسم ماشه و فشار شدید و انزوای اقتصادی جمهوری اسلامی در منطقه اهمیتی دو چندان میيابد.
روابط با همسایگان عرب: از رقابت تا احتیاط
جنگ غزه آزمونی جدی برای روابط تازه احیاشده میان ایران و عربستان سعودی بود. از زمان توافق پکن در بهار ۲۰۲۳، دو کشور مسیر کاهش تنش را طی میکردند، اما بحران غزه بار دیگر شکافهای پنهان را آشکار کرد.
ریاض ضمن دفاع از موضع فلسطینیان، از هرگونه حمایت آشکار از حماس و در نتیجه از جمهوری اسلامی پرهیز کرد. این موضع محتاطانه نشان داد که عربستان تمایل دارد ضمن حفظ تماس دیپلماتیک با تهران، از درگیر شدن در رقابت ایدئولوژیک پرهیز کند.
در مقابل، قطر نقش میانجیگر را ایفا کرد و محل اصلی گفتوگوهای آتشبس میان حماس و اسرائیل شد. تهران از نقش دوحه بهطور ضمنی استقبال کرد، چرا که قطر توانست بدون تقابل مستقیم با غرب، بخشی از مطالبات سیاسی جمهوری اسلامی را در قالب مذاکرات غیرمستقیم دنبال کند.
ترکیه نیز پس از حمله ۷ اکتبر موضعی تند علیه اسرائیل گرفت و سفیر خود را از این کشور فراخواند، اما برخلاف جمهوری اسلامی، از تنش مستقیم پرهیز کرد.
در مجموع، جنگ غزه موجب شد روابط جمهوری اسلامی با همسایگان مسلمان ایران بیش از گذشته مبتنی بر احتیاط، و نه همسویی ایدئولوژیک، تعریف شود.
تقابل با آمریکا و غرب
۷ اکتبر بار دیگر نام ایران را در صدر فهرست نگرانیهای امنیتی غرب قرار داد. کشور شماره یک حامی تروریسم پس از هفتم اکتبر به حمایت تسلیحاتی و آموزشی از حماس متهم شد. هر چند مدرک مستندی ارائه نشد، اما از اسناد یافته شده در تونلهای حماس گرفته تا عکسی که بهتازگی رسانه نزدیک به سپاه از اتاق عملیات هفتم اکتبر منتشر و سپس حذف کرد، میتوان نتیجه گرفت که جمهوری اسلامی از این حمله بیخبر نبوده است.
واشینگتن و متحدانش در پاسخ، تحریمهای تازهای علیه نهادهای مالی و اشخاص مرتبط با محور مقاومت وضع کردند.
در کنار فشار اقتصادی، حضور نظامی آمریکا در منطقه نیز افزایش یافت. ناوهای هواپیمابر در شرق مدیترانه و خلیج فارس مستقر شدند و حملاتی علیه پایگاههای شبهنظامیان مورد حمایت جمهوری اسلامی در سوریه و عراق صورت گرفت.
این نمایش قدرت، پیامی آشکار به تهران بود: هرگونه گسترش جنگ به سایر جبههها، با واکنش مستقیم آمریکا مواجه خواهد شد.
از سوی دیگر، اتحادیه اروپا نیز ضمن حمایت از آتشبس انسانی، تحریمهایی تازه علیه شبکههای مالی و فناوری وابسته به سپاه پاسداران اعمال کرد.
بدین ترتیب، پس از ۷ اکتبر، مسیر تنشزدایی محدود جمهوری اسلامی با غرب عملاً متوقف شد و آمریکایی که جمهوری اسلامی به دنبال اخراجش از منطقه بود، با تمام قوای نظامی در منطقه مستقر شد.
گرایش به شرق: روسیه و چین
در پاسخ به انزوای فزاینده از سوی غرب، جمهوری اسلامی بیش از پیش به سوی شرق متمایل شد. روابط نظامی با روسیه پس از جنگ اوکراین به بالاترین سطح خود رسید و دو کشور در قالب توافقنامههای دفاعی و امنیتی، همکاریهای راهبردی تازهای آغاز کردند.
تهران بخشی از نیازهای نظامی مسکو را با ارسال پهپاد و تجهیزات تامین کرد و در مقابل، از حمایت دیپلماتیک روسیه در شورای امنیت بهرهمند شد.
در سوی دیگر، چین به عنوان خریدار اصلی نفت ایران و شریک کلیدی در پروژههای زیرساختی، اهمیت فزایندهای یافت. پکن، تهران را عنصری کلیدی در معماری جدید امنیتی خود در غرب آسیا میبیند و در چارچوب سازمان همکاری شانگهای و بریکس، از حضور ایران حمایت کرده است.
بدین ترتیب، هرچند ایران در غرب منزویتر شد، اما در شرق جایگاهی تازه یافت؛ جایگاهی که بیش از هر زمان دیگر بر همکاری اقتصادی و سیاسی با مسکو و پکن استوار است.
اما در نهایت میتوان گفت که غبار برخاسته از هفتم اکتبر هنوز آرام نگرفته و آنچه تا اینجا مشهود است وضعیت دو گانه جمهوری اسلامی است: از یکسو، متحدانش در منطقه تضعیف و پراکنده شدهاند و نفوذ نظامیاش با ضربات پیاپی اسرائیل مواجه شده؛ از سوی دیگر، تهران توانسته از طریق ائتلافهای شرقی، دیپلماسی فعال و شبکههای اقتصادی، بقای نفوذ خود را تا اینجا تضمین کند.
محور مقاومت دیگر تنها بر موشک و جنگ متکی نیست؛ بلکه به شبکهای از پیوندهای سیاسی و مالی تبدیل شده که همچنان زیر پرچم ایدئولوژی جمهوری اسلامی فعالیت میکند. باید دید با طرح صلح ترامپ و آرام گرفتن جبهه غزه چه تحولاتی در جبهه تحت نفوذ جمهوری اسلامی رخ خواهد داد. ماههای پیشرو آینده خاورمیانه را رقم خواهند زد.