اگر برجام نقطه عطفی در رسیدن بهنوعی تفاهم بر سر برنامه هستهای جمهوری اسلامی بود، شکستش نشانه و در عین حال تشدیدکننده اختلافات، دیگر نه تنها بر سر برنامه اتمی، بلکه بر سر برنامه موشکی و گروههای نیابتی و به سخنی دیگر بر سر اصل نظام جمهوری اسلامی در شکل و تعریف کنونی آن است.
علی خامنهای، یکشنبه دوم شهریور در یکی از معدود مواردی که حقیقت را گفت، بهصراحت تاکید کرد که مسائل بین جمهوری اسلامی و غرب «حل ناشدنی» است؛ دستکم آن جمهوری اسلامی که خامنهای و کارگزارانش رهبری و اداره آن را در دست دارند.
فعال شدن مکانیسم ماشه از سوی کشورهای اروپایی که حتی هنوز امیدوارند جمهوری اسلامی در ۳۰ روز پیش رو، ناگهان تغییر ماهیت دهد و شرایطی را بپذیرد که چیزی از آنچه تا کنون بوده باقی نگذارد، نشانه روشنی از به پایان رسیدن دوران طولانی سیاست کج دار و مریز اروپا در قبال جمهوری اسلامی است.
سه کشور اروپایی برای رسیدن به این مرحله تقریبا تا آخرین لحظات صبر و مقاومت کردند، اما سرانجام حرف خامنهای را پذیرفتند که این تصور که میتوان با گفتوگو مسائل با جمهوری اسلامی را حل کرد، تصوری باطل و به بیان خامنهای ظاهربینانه است.
ماشهای که ترامپ چکانده بود
دونالد ترامپ در ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، در فرمانی اجرایی که برای احیای سیاست فشار حداکثری بر جمهوری اسلامی صادر کرد، بهصراحت از دستگاه سیاست خارجی خود خواست که آلمان، بریتانیا و فرانسه را برای فعال کردن مکانیسم ماشه ترغیب کند.
فعال کردن ماشه از سوی این سه کشور، تنها به معنای تایید سیاست و رویکرد ترامپ در قبال جمهوری اسلامی نیست بلکه در عمل، هم اروپا و هم دیگر کشورهای جهان را نیز برای اعمال تحریمها مسئول میکند، بدون آنکه آمریکا به تنهایی مجبور به اعمال تحریمهای ثانویه علیه کشورها، شرکتها و افرادی شود که این تحریمها را نقض میکنند.
اگر در تحریمهای قبلی، منازعه تنها و یا عمدتا بر سر برنامه هستهای جمهوری اسلامی بود و برای خامنهای امکان «نرمش قهرمانانه» وجود داشت، اکنون که مطالبات غرب به حوزههای دیگر از جمله توان موشکی و نظامی و نیز تشکیل و تقویت گروههای نیابتی گسترش پیدا کرده، میدان مانور خامنهای و دستگاه تصمیمگیر در جمهوری اسلامی برای نشان دادن نرمش و چرخش کوچکتر از هر زمان شده و تهدید نابودی، نزدیکتر از همیشه.
در آن دوران، نتیجه سیاستهای ویرانگر جمهوری اسلامی در تمامی عرصههای زیست ایران و ایرانیان کاملا پدیدار نشده بود، قیمت دلار کمتر از هزار تومان بود و تصور قیمتهای امروز برای هیچ کس ممکن نبود. بحران آب و برق و گاز و انرژی، آلودگی هوا، فرونشست زمین و کوچهای اجباری، گسترش ابعاد چپاول و فساد به دورترین افقها این چنین رخ ننموده بود و جمهوری اسلامی به قدرتش در منطقه مینازید و برای هلال شیعی و گروههای نیابتی خود هزینه میکرد و از همه مهمتر، در جنگی که به دو هفته هم نینجامید تا مرز سقوطی خفتبار پیش نرفته بود.
فعال شدن مکانیسم ماشه، ادامه منطقی روندی است که از حمله حماس به اسرائیل شروع شد و همچنان ادامه دارد. بازتاب و پیامدهای آنچه رخ داده و از این پس رخ میدهد و احتمالا با یک حمله نظامی دیگر تشدید میشود، هم در درون ساختار قدرت در جمهوری اسلامی و هم در میان ایرانیان بسیار شدید، موثر و غیرقابل مقایسه با گذشته خواهد بود.
در داخل ساختار قدرت، شکاف و اختلاف برای حفظ کلیت جمهوری اسلامی و منافع بهرهمندان از این نظام بیش از هر زمان دیگر گسترش خواهد یافت، شکافی که میتواند با درگیری و حذف و سرکوب همراه باشد. بهرغم تاکیدهای مکرر خامنهای و کارگزارانش برای حفظ اتحاد، جمهوری اسلامی از توان و اراده کافی برای حفظ یکدستی و جلوگیری از انشقاق و افتراق در میان طیفهای مختلف وفادار و بهرهمند از مواهب نظام خود برخوردار نیست و گزینه کنار گذاشتن خامنهای بیش از گذشته در محافل قدرت مورد توجه قرار خواهد گرفت.