تحلیل

مفهوم تازه «مقاومت»؛ از جهان اسلام به جغرافیای ایران

عطا محامد
عطا محامد

پژوهش‌گر علوم سیاسی

در پی پایان جنگ ۱۲ ‌روزه میان ایران و اسرائیل و برقراری آتش‌بسی شکننده، گفتمان رسمی جمهوری اسلامی شاهد تحولی جدی در مفهوم «مقاومت» است. این واژه که زمانی عمدتا با نبردهای فرامرزی و ایدئولوژی امت اسلامی پیوند خورده بود، اکنون با گفتمانی ملی‌گرایانه و سرکوبگر در حال بازتعریف است.

جنگ با اسرائيل یکی از شدیدترین بحران‌های نظامی در تاریخ جمهوری اسلامی بود. در مقابل این بحران، رسانه‌های رسمی، سخنرانی‌های مقامات و بیانیه‌های حکومتی به‌سرعت با زبانی واحد به میدان آمدند: «مقاومت»، «پیروزی»، «انسجام».

مفاهیمی که سال‌ها برای توجیه سیاست‌های منطقه‌ای و ایدئولوژیک به کار می‌رفتند، حالا رنگ و بوی ملی گرفته‌اند و در خدمت بازسازی نظم داخلی هستند.

مقاومت دیگر صرفا نامی برای پروژه‌های منطقه‌ای یا گروه‌های نیابتی نیست. در روایت تازه‌ حکومت، مردم ایران خودِ مقاومت شده‌اند: کسانی که خانه‌هایشان را ترک نکردند، برای انتقام به خیابان‌ها آمدند و در کنار نظام ماندند.

مقاومت به وفاداری ترجمه شد و «ملت ایران» به‌جای «امت اسلامی» نشست. در همین چرخش معنایی، مفاهیمی چون «خیانت» و «وطن‌فروشی» نیز دوباره فعال شدند.

قوه قضاییه، مجلس، رسانه‌ها و نهادهای نظامی هم‌صدا کوشیدند تا از دل این بحران، انسجامی نو بسازند.

مقاومت در چارچوب وطن و کم‌رنگ شدن ابعاد اسلامی

مفهوم «مقاومت» در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی عمدتا بر محوریت امت اسلامی و بازیگران فراملی همچون حزب‌الله لبنان، حماس، حشدالشعبی عراق و انصارالله یمن تاکید داشت.

مقاومت عموما فراتر از مرزهای جغرافیایی تعریف می‌شد، حاکمیت خود را حامی مقاومت می‌نامید و هدف نهایی آن را مقابله با «نظام سلطه جهانی» می‌دانست.

این موضوع غالبا با نمادهای مذهبی مشخص‌تری همچون شهادت در راه اسلام، آمادگی برای ظهور و مفاهیم شیعی گره خورده بود.

اما پس از حمله مستقیم اسرائیل به خاک ایران، شاهد چرخش در برخی از ابعاد مفهوم مقاومت هستیم. می‌توان گفت مفهوم مقاومت در چارچوب «دفاع از وطن»‌ بازخوانی شده است.

در رسانه‌های رسمی، به‌جای تمرکز بر وحدت اسلامی یا جبهه جهانی مستضعفین، تاکید بر «ملت ایران»، «سرزمین مادری»، «غیرت ملی» و «حمله به خانه» قرار گرفت.

در رسانه‌های نزدیک به جمهوری اسلامی، تیترهایی با محوریت ایران و وطن گویای این تغییر جهت بود. روایت «دفاع از حرم» که زمانی نقل محافل حاکمیتی بود، جای خود را به این ایده داد که خودِ «خانه» (ایران) به «حرم» تبدیل شده است.

این برجسته‌سازی وجه ملی بیش از نمادهای اسلامی، اگرچه به معنای گسست کامل از گفتمان قبلی نیست، اما از حیث اولویت معنایی، یک جابه‌جایی آشکار محسوب می‌شود.

در لحظه‌ای که مشروعیت مداخله‌های فرامرزی در داخل با پرسش‌هایی مواجه بود، حاکمیت کوشید با هم‌افزایی ملی‌گرایی ایرانی و دکترین مقاومت شیعی، به یک وحدت داخلی دست یابد.

از ولایت تا وطن، همه چیز برای نظامی‌گری

سوال کلیدی این است که این جابه‌جایی در نمادها و اولویت‌های گفتمانی چه تاثیری بر ساختار مشروعیت جمهوری اسلامی دارد؟ آیا این تنها یک لحظه تاکتیکی و گذراست یا نشانه‌ای از یک بازآرایی آرام در منطق اقتدار؟

ولایت فقیه همچنان در راس ساختار سیاسی قرار دارد و جایگاه آن فعلا غیرقابل انکار است. اما در عرصه عمومی، نیروهای نظامی به‌عنوان قهرمان اصلی مقاومت و حافظ عملیاتی کشور برجسته شدند.

مقامات مختلف جمهوری اسلامی در این مدت در سخنرانی‌های خود «دفاع از وطن» را ستودند و جان‌باختگان این جنگ را «شهدای راه وطن» نامیدند.

این ادبیات در حالی که وجه «شهادت در راه اسلام یا ظهور» را در خود داشت، بیشتر بر جنبه «دفاع از خاک» تمرکز می‌کرد.

رسانه‌های نزدیک به حاکمیت نیز با تاکید مکرر بر «غرور ملی» و «ملت ایران»، در عمل آنچه را در سال‌های متوالی به‌عنوان «امت اسلامی» به‌جای ملت ایران برجسته شده بود، به حاشیه راندند.

این نشانه‌ها هرچند ممکن است موقتی به نظر برسند، اما بازتاب‌دهنده نوعی بازآرایی در میدان نمادین قدرت هستند.

در این مدت آنچه در عمل اتفاق ‌افتاد، برتری یافتن نیروهای نظامی در ایران در چارچوب مقاومت بود.

در راس این نیروهای نظامی، رهبر جمهوری اسلامی به‌عنوان فرمانده کل قوا وجود داشت که آشکارا از درون به واسطه «نفوذ»، ضربه جدی خورده بود اما چاره‌ای جز اعتماد به نیروهای نظامی برای تقویت بدنه موجود نداشت.

در حالی که نیروهای نظامی اهمیت یافتند، نقش روحانیت به تبیین‌گر بدل شد. در تریبون‌های نماز جمعه آنان با یک زبان در مورد «دفاع از وطن» سخن گفتند.

در این دوره، از تاکیدات پیشین بر «امنیت منطقه‌ای» یا «اتحاد مسلمانان» کاسته شد و «ایران» به سوژه اصلی گفتمان تبدیل گشت.

مقاومت در عصر انسجام ملی و کنترل داخلی

این تحولات نشان می‌دهد جمهوری اسلامی با وجود شکست‌ها و چالش‌ها، در تلاش برای بازآرایی خود است. این بازآرایی در حال حاضر بیش از آنکه بر ابعاد منطقه‌ای یا بین‌المللی تمرکز کند، به مسائل و نیازهای داخلی معطوف شده است.

اگرچه مسئله مقاومت در ابعاد منطقه‌ای همچنان جایگاه خود را حفظ خواهد کرد و می‌تواند به بازتعریف معادلات منطقه‌ای منجر شود، اما مسئله اصلی فعلا در ابعاد داخلی جدی‌تر حس خواهد شد.

مفهوم مقاومت که با ملی‌گرایی گره خورده است، اکنون به سمت ساخت یک انسجام و وحدت نمادین در داخل کشور حرکت می‌کند.

در قبل و بعد انقلاب ۵۷، روح‌الله خمینی مدام از «وحدت کلمه» سخن می‌گفت تا نیروهای گوناگون را حول یک هدف مشترک بسیج کند؛ اما اکنون نظام بیشتر بر مفهوم «انسجام» تاکید دارد.

از نظر آن‌ها، این انسجام، نه از تضارب آرا، بلکه از یکپارچگی و هم‌صدایی در برابر تهدید خارجی ناشی می‌شود.

بر همین اساس، این بازآرایی گفتمانی با تشدید کنترل داخلی و امنیتی نیز همراه است. مطرح شدن دوگانه «وطن‌پرست/خائن» از سوی دستگاه‌های امنیتی، قضایی و همچنین برخی چهره‌های سیاسی، با هدف مشروعیت‌زدایی از هرگونه انتقاد یا تردید در روایت رسمی صورت گرفته است.

گزارش‌ها حکایت از آن دارد که در این مدت دست‌کم هزار نفر دستگیر شده‌اند. این رویکرد نشان می‌دهد که مقاومت ملی‌گرایانه جدید، پیوند عمیق‌تری با منطق کنترل داخلی و حذف صداها برقرار کرده و خواهد کرد.