از زمان آغاز حملات اسرائیل در ۲۳ خرداد، خامنهای فردی فرسوده به نظر میرسد: مردی نشسته زیر نور کم، با عمامهای سیاه که بهسختی بر سر دارد، پشتسرش عکسی از روحالله خمینی که بهطرز ناشیانهای به پردهای وصل شده است. سخنان او تلاش دارد ارادهای محکم را القا کند. اما گفتار لرزان و ضعف آشکار جسمانیاش بیشتر نشانی از فشار و فرسودگی دارد.
در این فضا، دشوار است تصویر فردی که همین چند روز پیش وعده «فتح قریبالوقوع» داده بود و تهدید میکرد «زندگی برای صهیونیستها تلخ خواهد شد» را با فردی که در قاب ویدیو ظاهر میشود، یکی دانست.
از تهدید تا گسست
این شکاف — میان گفتار و واقعیت — بازتاب نوعی گسست فراگیرتر است.
در حالیکه حسابهای رسانهای رهبر جمهوری اسلامی تهدیدهایی بلندپروازانه و تصاویر ساخت هوش مصنوعی از حملات موشکی منتشر میکنند، آنچه در شهرهای ایران رخ میدهد، روایت متفاوتی دارد: دود در آسمان تهران، فرار غیرنظامیان، کمبود کالا، و ماشین تبلیغات حکومتی که پس از نابودی مرکز فرماندهیاش، سردرگم است.
مکان دقیق خامنهای را معدودی از افراد میدانند. از تاریخ ۲۷ خرداد، به مقامات دستور داده شده از ابزارهای الکترونیکی استفاده نکنند تا ردیابی نشوند. برخی معتقدند خامنهای احتمالاً از طریق تونلهایی از پایتخت خارج و به مشهد منتقل شده است.
دونالد ترامپ روز سهشنبه مدعی شد مکان دقیق خامنهای را میداند، اما فعلاً تصمیم به حذف او ندارد: «فعلاً».
حتی در میان نزدیکان او نیز ارتباطها محدود شده است. افرادی که پستهای آنلاین او را مدیریت میکنند، شاید تنها با تکیه بر سخنرانیهای پیشین یا فرضیات عمل میکنند و دسترسی مستقیمی به او ندارند.
در ۲۴ خرداد، در یکی از پستها نوشت: «نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ضربات سنگینی به دشمن خبیث صهیونیست وارد خواهند کرد»، در حالیکه آسمان ایران پر از پهپاد و موشک بود.
ملت دوپاره، روز حساب نزدیک
اما برای بسیاری از ایرانیان — فارغ از گرایش سیاسیشان — این شعارها توخالی به نظر میرسند. خشونتها به وحدت ملی منجر نشده، بلکه شکافهای عمیق را نمایان کردهاند. در فضای مجازی، جدالهای ایدئولوژیک شدت گرفته است.
در رسانههای رسمی، وحدت نمایش داده میشود. چهرههای اصلاحطلب — از جمله روسای جمهوری پیشین محمد خاتمی و حسن روحانی و رئیس سابق مجلس مهدی کروبی — تحت فشار وادار به حمایت شدهاند.