سرنگونی حکومت بشار اسد نقطه عطفی برای سوریه به شمار میرود. او پس از مرگ پدرش، حافظ اسد، قدرت را سال ۲۰۰۰ در سوریه به دست گرفت و همانند پدرش، با «مشت آهنین» حکومت کرد.
بشار اسد جوان یک ساختار سیاسی بهشدت کنترلشده و سرکوبگر را از پدرش به ارث برد که در آن مخالفت تحمل نمیشد.
حافظ اسد ۲۹ سال در راس قدرت بود و پس از آنکه حکومت به بشار واگذار شد، امید میرفت او از سرکوب بکاهد و فضایی بازتر به وجود آورد، اما این امیدها پس از مدت کوتاهی نقش بر آب شد.
بشار اسد در طول دوران ریاستجمهوریاش اعتراضات مسالمتآمیز مردم سوریه را با خشونت سرکوب کرد و با اقدامات خود، یک جنگ داخلی در این کشور به راه انداخت.
جنگ داخلی سوریه که با تظاهرات مسالمتآمیز مردم این کشور علیه حکومت اسد در سال ۲۰۱۱ آغاز شد، بیش از ۵۰۰ هزار کشته و شش میلیون آواره بر جای گذاشت.
ورود داعش از یک سو و نیروهای حامی حکومت اسد، نظیر سپاه پاسداران، روسیه و حزبالله از سوی دیگر به مناقشه سوریه، علاوه بر تلفات جانی، اقتصاد این کشور را به ویرانی کشاند و زیرساختهای آن را به شکل گستردهای تخریب کرد.
بیبیسی در تحلیلی پس از سقوط اسد نوشت متحدان اسد در مقطع کنونی درگیر مسائل مختلفی بودند و «عملا او را رها کردند». بدون حمایت این متحدان، نیروهای وابسته به حکومت سوریه نتوانستند – و در برخی نقاط نخواستند – مخالفان را متوقف کنند.
تغییر چهره خاورمیانه پس از سقوط اسد
پایان پنج دهه حکومت خاندان اسد بر سوریه توازن قدرت در خاورمیانه را تغییر خواهد داد.
جمهوری اسلامی بار دیگر شاهد ضربهای به نفوذ منطقهای خود بود زیرا حکومت اسد نقشی محوری در ارتباط تهران و حزبالله لبنان ایفا میکرد و در انتقال تسلیحات و مهمات به این گروه دست داشت.
حزبالله نیز پس از بیش از یک سال نبرد با اسرائیل، بهشدت تضعیف شده است و سرنوشتی نامشخص دارد. حوثیهای یمن، دیگر گروه نیابتی جمهوری اسلامی، اوضاع بهتری ندارند و در ماههای گذشته، مکررا هدف حملات هوایی قرار گرفتهاند.
با در نظر گرفتن وضعیت سایر گروههای مورد حمایت جمهوری اسلامی در منطقه، مانند شبهنظامیان عراقی و حماس در غزه، میتوان گفت آنچه مقامهای حکومت ایران «محور مقاومت» میخوانند، در تحولات اخیر بهشدت آسیب دیده است.