جنبش «زن، زندگی، آزادی» در کنار تمام تحولات برگشتناپذیری که به همراه داشته است، مجموعهای از مطالبات مدرن را به عرصه خیابانها و خلوت خانهها آورد که پیش از آن نه فقط از جانب حاکمیت، که از طرف عرف و جامعه نیز در محاقی از ممنوعیتها، تابوها و سوءتفاهمها به حاشیه رانده شده بود.
اعتراضهای گسترده و طولانیمدتی که با ابراز خشم عمومی در واکنش به دخالت حاکمیت در سبک پوشش شهروندان شعلهور شد، دومینویی سلسلهوار از مطالبات پیشرو را به همراه آورد که هر کدام راوی دههها و حتی قرنها لایههای مختلف سرکوب و تبعیض بودهاند.
اگر چه تنوع موجود در طیف مطالبات بسیار گسترده بود، اما شعار «ژن، ژیان، ئازادی» که از همان روز مراسم خاکسپاری مهساژینا بر زبان معترضان جاری شد، معیاری از اتحاد نظر را در این جنبش اعتراضی پایه گذاشت؛ شعاری که مجموعهای از مطالبات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مدرن را در دل خود جای داده است.
با وجود فروکش کردن گستردگی اعتراضهای خیابانی، نمود این مطالبات پیشرو همچنان در اصرار شهروندان بر آزادی سبک پوشش، حق تن، آزادی سبک زندگی، مقابله با آپارتاید جنسیتی و تفکیک جنسیتی، تاکید بر تضمین حقوق شهروندان الجیبیتی پلاس و همبستگی گستردهتر با مطالبات اتنیکی و قومیتی، از جمله حق زبان و تنوع فرهنگی و بسیاری خواستههای دیگر ادامه دارد.
با آغاز جنبش مهسا، جنبشهای مختلف اجتماعی ایران، از جمله جنبشهای زنان، جامعه کوییر، دانشجویان و کارگران و طیفهای گستردهتری از گروههای اجتماعی از جمله هنرمندان و ورزشکاران، سطحی بالاتر و پیشروتر از مطالبات خود را مطرح کردند که تا پیش از جنبش مهسا، اینچنین با قید ضرورت و در عرصه عمومی مطرح نمیشدند.
آزادی انتخاب در سبک زندگی
یکی از شاخصترین مطالبات مدرن در جنبش مهسا تاکید جامعه بر لزوم آزادی انتخاب سبک زندگی و برخورداری از حق زیست آزادنه و شادمانه است. پس از جنبش مهسا، بیان این مطالبات مدرن در انواع شیوههای نافرمانی مدنی خود را نشان دادهاند.
اگر چه چشمگیرترین این نافرمانیها خودداری زنان از تن دادن به حجاب اجباری در خیابانها بود، اما تنوع این مطالبات از همان روزهای اول به همین مقدار محدود نماند.
با شروع اعتراضات، چهره خیابانها و مکانهای عمومی با حضور زنان و مردانی تغییر کرد، که از سبک پوشش مورد تایید حکومت سر باز میزدند. بسیاری از زنان نهتنها حجاب اجباری موی سر را کنار گذاشته بودند، بلکه در پوشش بدن خود نیز لباسهایی را انتخاب میکردند که پیام حق مالکیت بر تن را به عرصه عمومی میآورد.
در این کارزار زنان تنها نبودند و بسیاری از مردان نیز با پوششهای آزادانهتر مانند شلوارک و لباسهای آستین رکابی، دههها چارچوبهای تحمیلی حاکمیت برای پوشش را به چالش میکشیدند.
در جامعهای که پیشتر حجاب و پوشش به عنوان «ارزندهترین زینت زن» رتبهبندی میشد، اینبار بسیاری از رهگذران در خیابانها به زنانی که حجاب از سر برداشته بودند، گل و شیرینی هدیه میدادند.
بسیاری دیگر از شهروندان نیز در اقدامهایی نمادین، ابزورد بودن محدودیتهای پوششی را که از سوی حاکمیت تحمیل میشود، به سخره میگرفتند. در ماههای اول خیزش مهسا، تصاویر بسیاری از مردانی در شبکههای اجتماعی منتشر میشد که در مکانهای عمومی مقنعه و روسری به سر میکردند. از سوی دیگر، بسیاری از کاربران فضای مجازی روایتهای خود را از پوشیدن موی خود با کت، کیف یا پاکت در مکانها و ادارات دولتی بازگو میکردند.
در جریان جنبش مهسا، بسیاری از شهروندان در اقدامهایی نمادین، ابزورد بودن محدودیتهای پوششی حاکمیت را به سخره میگرفتند
مخالفت عمومی با حجاب و پوشش اختیاری حتی در محلههای شهرها و مناطقی نمود پیدا کرد که عمدتا به عنوان کانونهای فرهنگهای سنتی شناخته میشدند. صحنه آتش زدن روسریها بر مزار غزاله چلابی، جانباخته خیزش انقلابی، در امامزاده قاسم آمل، یکی از به یادماندنیترین این صحنههاست.
به چالش کشیدن حجاب اجباری حتی در محافل مذهبی نیز نمود یافت. ویدیوهایی از مراسم عزاداری محرم در فضای مجازی منتشر شد که در آن نوحهخوان به دغدغه حاکمیت برای اعمال حجاب اجباری اعتراض میکند. همچنین حضور دختران بیحجاب در دستههای عزاداری محرم یکی دیگر از بروز این مخالفتها در لایههای مذهبی جامعه بود.
ورزشکاران و هنرمندان
پس از جنبش مهسا، بیسابقهترین سطح اعتراض هنرمندان و ورزشکاران به سیاستهای حاکمیت در عرصههای علنی شکل گرفت. هنرمندان و بازیگران بسیاری که حجاب اجباری را از سر برداشته بودند، با اظهارنظرهایی بیسابقه اعتراض خود را به سیاستهای حاکمیت در ارتباط با حریم خصوصی و سبک زندگی شهروندان ابراز کردند و به قیمت به خطر افتادن زندگی حرفهای خود و پیامدهایی همچون بازداشت، ممنوعیت از کار و ممنوعالتصویر شدن، با معترضانی که خواستار تغییر حاکمیت بودند، ابراز همبستگی کردند.
هنرمندان سرشناسی همچون کتایون ریاحی، ترانه علیدوستی، هنگامه قاضیانی، گلاب آدینه، افسانه بایگان و بسیاری دیگر از هنرمندانی که در دهههای اخیر در خاطره جمعی ایرانیان چهرههایی شاخص از فرهنگ و هنر شدهاند، با به خطر انداختن امنیت فردی و جایگاه حرفهای خود، به صف جنبش آزادیخواهی مردم پیوستند.
ساخت دهها فیلم بدون حجاب اجباری در داخل ایران که به دلیل مجوز نگرفتن در داخل کشور، در جشنوارههای بینالمللی به نمایش درآمدند، یکی دیگر از جهشها در عرصههای فرهنگ و هنر بود.
پس از خیزش مهسا موجی نو موسوم به سینمای زیرزمینی با فیلمهای بدون مجوز و بدون حجاب آغاز شد.
تیر ماه امسال، ضیاء هاشمی، تهیه کننده سینما، با بیان اینکه «فیلمسازی الان قابل کنترل نیست، میشود فیلم ساخت و کسی متوجهاش نباشد»، گفت: «۳۴ فیلم ساخته شده بدون حجاب و بدون مجوز در ایران ساخته شده که به جشنوارههای برلین و کن رفتهاند.»
ورزش نیز که پیشتر در مقایسه با سایر حوزهها، اصطکاک فرهنگی و سیاسی کمتری با حاکمیت نشان میداد، به عرصهای بیسابقه برای اعتراض به دخالت حاکمیت در سبک زندگی مردم تبدیل شد.
علاوه بر فهرست بلندبالای ورزشکارانی همچون علی کریمی، علی دایی، وریا غفوری و بسیاری از قهرمانان شاخصی که با موضعگیریهای علنی و اعلام همبستگی با معترضان در مقابل حاکمیت جبههگیری کردند، حضور بیحجاب ورزشکاران زن در رقابتهای ورزشی، نقطه عطفی را در مطالبات جامعه ورزشی کشور رقم زد.
در نظرسنجی ایراناینترنشنال، مخاطبان الناز رکابی را که در مسابقات سنگنوردی قهرمانی آسیا بدون حجاب اجباری شرکت کرده بود، به عنوان برترین ورزشکار مردمی در سال ۱۴۰۱ انتخاب کردند.
حضور بدون حجاب تیم ملی مویتای زنان ایران در رقابتهای قهرمانی آسیا در تاشکند ازبکستان نیز یکی دیگر از صحنههای به یاد ماندنی نافرمانی مدنی ورزشکاران بود.
رقص و آواز؛ ابزاری برای اعتراض
در حالی که پیش از جنبش مهسا نیز، انتشار فیلمهای مختلف رقص دستهجمعی زنان و مردان در مکانهای عمومی، از خواست جامعه برای شکستن مرزهای تفکیک جنسیت و ارزش دادن به سبک زندگی آزادانه و شادمانه خبر میداد، با شروع جنبش «زن، زندگی، آزادی»، رقص و موسیقی به ابزاری گستردهتر برای مبارزات آزادیخواهانه تبدیل شدند.
خلق گسترده ترانهها و سرودهای انقلابی که بر سر زبانها افتاد و به نمادهای همبستگی تبدیل شد، در سالهای حاکمیت جمهوری اسلامی بیسابقه بودند و جهانی شدن نام موسیقیدانهایی همچون توماج صالحی، مهدی یراحی و شروین حاجیپور، یکی از شاخصترین دریچهها برای انتقال پیام مطالبات آزادیخواهانه مردم ایران به جامعه بینالمللی شد.
فیلمهای رقص معترضان جانباخته در خیزش انقلابی، از جمله خدانور لجهای، معترض کشتهشده در زاهدان، به نمادی دیگر برای مبارزه تبدیل شدند و رقصهای دستهجمعی معترضان در خیابانها، انتشار فیلم رقصهای دستهجمعی کاربران فضای مجازی، از جمله رقص دختران اکباتان، شکلی جدید از اعتراضات را در تاریخ جمهوری اسلامی به تصویر کشید.
جهش سطح مطالبات جنبشها
جنبش مهسا، جنبشهای اجتماعی دیگر را دچار تحولی تاریخی کرد و جنبشهای پرسابقه گروههایی همچون زنان، دانشجویان و افراد کوییر با بیان علنی مطالباتی پیشروتر و در اولویت قرار دادن این خواستها، ساختاری تازه به خود گرفتند و به یکدیگر نزدیکتر شدند.
در حالی که به دلیل فضای امنیتی ناشی از سیاستهای جمهوری اسلامی، بحثهایی همچون حجاب و پوشش اختیاری و حق تن و آزادی سبک زندگی در مطالبات فعالان زن داخل کشور به صورت علنی و فراگیر مطرح نمیشد، جنبش زنان داخل کشور این بار بدون درنظر گرفتن ملاحظات امنیتی، این مطالبات را به صورت علنی در صدر خواستههای خود آوردهاند.
جامعه الجیبیتیپلاس نیز که وجودش در ایران تا حد حکم اعدام و حدود شرعی بسیار خشونتبار جرمانگاری شده و حاکمیت و حتی جامعه ترکیبی توامان از رویکرد سرکوب و انکار را در ارتباط با این بخش از جمعیت کشور در پیش گرفته است، پس از خیزش مهسا به شکلی بیسابقه و تاریخی پا به عرصه علنی گذاشت و از لزوم تضمین حقوق انسانی خود گفت.
پس از انتشار اولین تصویر از بالا رفتن پرچم رنگینکمان در یکی از خیابانهای آمل در آبان ۱۴۰۱، کمپین موسوم به «موج رنگینکمان» راه اندازی شد. در پی آن تصاویر بسیاری از بالا رفتن پرچم رنگینکمان در نقاط مختلف کشور و بوسههای افراد کوییر در مکانهای عمومی و شعارنویسی در حمایت از جامعه الجیبیتیپلاس منتشر شد و این قشر به حاشیه رانده شده جامعه ایران در فضاها و مباحثات مختلف به طرح مطالبات خود پرداختند.
در حالی که تا پیش از خیزش ژینا، برگزاری رژه افتخار کوییرهای ایرانی در شهرهای مختلف جهان مرسوم نبود و تنها چند مورد از حضور گروههای ایرانی در رژههای افتخار به ثبت رسیده بود، کوییرهای ایرانی در رژه افتخار سال ۲۰۲۳ همزمان با خیزش ژینا، این رژه را در شهرهای مختلف جهان، از جمله در تورنتو، ونکوور، مونترال، اوتاوا، لسآنجلس، پاریس، آمستردام، برلین، هامبورگ، استکهلم و بسیاری نقاط دیگر با شعار «زن، زندگی، آزادی» برگزار کردند.
در همین سال، رژه افتخار کوییرهای ایرانی و متحدان در تورنتو در روز چهارم تیرماه ۱۴۰۲ به عنوان بزرگترین رژه افتخار تاریخ جنبش کوییر ایران تا آن روز، در خاطره جنبش مدنی ایران به ثبت رسید.
مجموعه این تلاشها باعث شد، تشکلها و چهرههای شاخص سیاسی ایران در حمایت از حقوق جامعه الجیبیتیپلاس در سپهر سیاسی پس از جمهوری اسلامی به صورت علنی اعلام موضع کنند. یکی از شاخصترین این اعلام مواضع در منشور مطالبات حداقلی ۲۰ تشکل صنفی و مدنی مستقل و غیردولتی ایران در روز سهشنبه، ۲۵ بهمنماه ۱۴۰۱ بود که در بند چهارم آن به صراحت درباره لزوم به رسمیت شناختن حقوق جامعه کوییر ایران صحبت شده است.
جنبش دانشجویی نیز که در سالهای حاکمیت جمهوری اسلامی عمدتا گفتمان خود را در دوگانه بسیج-انجمن اسلامی محدود و گرفتار میدید، با خیزش «زن، زندگی، آزادی» وارد فصل نوینی از مطالبات خود شد.
با شروع خیزش مهسا، دانشگاهها تا ماهها بار تداوم اعتراضات را به دوش میکشیدند، دانشگاههایی که در آن دانشجویان دختر بدون حجاب اجباری و بی رعایت تفکیک جنسیتی دست در دست دانشجویان پسر ماهها به اعتراضات خود ادامه دادند.
در خیزش مهسا، دانشجویانی که بخش اعظم آنها را شهروندان نسل زد (جن زی) با دیدگاههای مدرنشان، تشکیل میدادند تصویری بسیار متفاوت از سایر اعتراضات دانشجویی در دهههای گذشته را ترسیم میکرد و از پوستاندازی جنبش دانشجویی و حرکت آن به سمت خواستههایی بسیار پیشروتر خبر میداد.
بر اساس اطلاعات اختصاصی رسیده به ایراناینترنشنال، سپاه پاسداران از ده روز پیش در حال برگزاری یک دوره آموزشی گسترده با نیروهای نیابتی فلسطینی و یمنی در پایگاهی در ۱۱۰ کیلومتری جنوبشرقی تهران، نزدیک ورامین است.
بر اساس این گزارش، مرحله پایانی این دوره آموزشی اکنون با حضور نزدیک به ۳۰۰ نیروی شبهنظامی فلسطینی و یمنی در اردوگاه آموزشی «شهید شعبانی» نزدیک ورامین در جریان است.
منابع ایران اینترنشنال میگویند محتوای آموزشها و تمرینات انجامشده نشان میدهد این آموزشها تهاجمی است و به منظور آمادهسازی این نیروهای برای انجام حملهای است که به دستور جمهوری اسلامی انجام میشود.
اطلاعات رسیده به ایران اینترنشنال نشان میدهد این آموزشها شامل تمرینات جنگ چریکی، حمله زمینی و پیاده، تصرف ساختمانها و گروگانگیری، استفاده از تسلیحات و ساخت بمب است.
این در حالی است که مسعود پزشکیان، رییسجمهور ایران، دوشنبه در نیویورک، در یک کنفرانس خبری گفت ««ما آمادهایم تمام سلاحهای خود را کنار بگذاریم، به شرط آنکه اسرائیل هم سلاحهای خود را کنار بگذارد.»
پزشکیان خطاب به نمایندگان رسانههای آمریکایی گفت: «بیایید کمک کنید کاری کنیم که نجنگیم. چیزی را که میتوانیم با گفتوگو حل کنیم با موشک و اسلحه حل نکنیم. بیایید کمک کنید دنیا در صلح و امنیت باشد. ما آمادهایم. ما نمیخواهیم بجنگیم.»
بر اساس گزارشهای رسانهای، پایگاه ش.شعبانی که نزدیک جاده پارک ملی کویر و بالاتر از دریاچه نمک در پارک ملی کویر واقع شده است، در سالهای اخیر یکی از مراکز اصلی برگزاری دورههای آموزشی برای نیروهای نیابتی جمهوریاسلامی بوده است.
آموزشهای مداوم نیروهای نیابتی در ایران
منابع ایران اینترنشنال میگویند در این سالها، دورههای آموزشی متنوعی برای حوثیها، حزبالله لبنان، حماس و جهاد اسلامی فلسطین در پایگاه ش. شعبانی برگزار شده است.
بر اساس گزارش منابع ایران اینترنشنال، بیشتر افرادی که در این تمرینات شرکت کردهاند، از لبنان، یمن، نوار غزه و سوریه به ایران آمدهاند و پس از پایان دوره آموزشی، به کشورهای خود بازگشتند. در عین حال، شماری از این نیروها، برای آموزشهای پیچیدهتر، همچون مونتاژ و استفاده از تسلیحات پیشرفتهتر، مدت طولانیتری در ایران میمانند.
گزارشهای رسانهای و اطلاعاتی نشان میدهد نیروهای شبه نظامی آموزشدیده در ایران، وفاداری بالایی به جمهوریاسلامی دارند و همچنان که در شعارها و تصاویر منتشر شده از این گروهها دیده میشود، علی خامنهای را رهبر و فرمانده خود میدانند و بر اساس دستورات نیروی قدس سپاه پاسداران در منطقه فعالیت میکنند.
سابقه تاسیس و تجهیز گروهای شبهنظامی منطقهای
پیش از این هم، در ۲۱ دیماه ۱۴۰۲، روزنامه بریتانیایی تلگراف به نقل از منابع اطلاعاتی داخل ایران گزارش داده بود نزدیک به ۲۰۰ شبهنظامی حوثیهای یمن در دانشگاه علوم و فنون دریایی خامنهای در زیباکنار رشت آموزش دیدهاند. این دوره آموزشی شش ماهه به منظور آمادگی نیروهای نیابتی از جمله حوثیها برای رزمها و شبیخونهای دریایی برگزار میشود.
سابقه تشکیل، تجهیز و آموزش نیروهای شبهنظامی اسلامگرا در منطقه از سوی جمهوریاسلامی سابقهای طولانیتر دارد.
در دهه ۶۰، نیروی قدس سپاه پاسداران با هدف کمک به «مجاهدین افغان» برای مقابله با اتحاد جماهیر شوروی، وارد این کشور شد و به تاسیس و تجهیز گروههای هشتگانه شیعه جهادی یاری رساند. نیروهایی چنان وابسته به پول و کمک ایران که حتی برای مرگ خمینی در هزارستان، ۴۰ روز عزای عمومی اعلام کردند.
نیروی قدس، در دوران معاصر هم به یکی از حامیان طالبان در این کشور برای مقابله با آمریکا و دولت دموکراتیک افغانستان تبدیل شد.
در عراق هم در سال ۱۳۷۸ و در شرایطی که اقلیم کُردستان عراق به شکل نیمه خودمختار اداره میشد، جریانی افراطی به نام «حرکت اسلامی کردستان» با حمایت مستقیم نیروی قدس سپاه و پس از طی دورههای آموزشی طولانی در اردوگاههای مرزی در منطقه اورامات ایران، منطقه حلبچه در استان سلیمانیه کردستان عراق را اشغال کرد و سیستمی به نام «امارت اسلامی کُردستان» تاسیس کرد.
امارات اسلامی کُردستان، با سپاه مراوده داشت و با توجه به اینکه از سمت عراق و اقلیم کُردستان، هیچ امکانی برای دریافت مواد غذایی و درمانی نداشت، تمام امکانات خود را از ایران دریافت میکرد و شماری از اعضای آن هم با کمک نیروی قدس سپاه به افغانستان رفتند و نزد طالبان آموزش دیدند.
محمدعلی آخوندی، مدیرکل مدیریت بحران خراسان جنوبی، اعلام کرد که همه معدنکارانی که در معدن معدنجوی طبس گرفتارند جزو فوتشدگان محسوب میشوند. به این ترتیب، شمار جانباختگان حادثه این معدن به ۴۹ نفر میرسد.
آخوندی روز سهشنبه سوم مهرماه درباره آخرین وضعیت تلاش امدادگران برای خروج پیکرها گفت ۱۰ پیکر همچنان در معدن حبس هستند.
او افزود نیروهای امدادی اعلام کردند در جاهایی هستند که احتمال ریزش معدن وجود دارد و اگر حادثهای رخ ندهد همه پیکرها تا شامگاه سهشنبه از معدن خارج خواهند شد.
شامگاه شنبه ۳۱ شهریور ماه، رسانهها از انفجار در یکی از کارگاههای شرکت زغالسنگ معدنجو در طبس بر اثر «نشت گاز» خبر دادند.
مدیرکل مدیریت بحران خراسانجنوبی روز سهشنبه گفت مجموع کارگران شرکت معدنجو در زمان حادثه ۶۵ نفر بودهاند.
پیشتر گزارش شده بود که در زمان انفجار ۶۹ کارگر در بلوک سی و بی معدن مشغول کار بودهاند.
روز سهشنبه عملیات امداد و نجات برای یافتن پیکر ۱۰ کارگر محبوس در معدن معدنجوی طبس به سومین روز خود رسید.
همزمان، مسعود پزشکیان در جریان سفر به آمریکا و در دیدار با آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، به انفجار معدن طبس و کشته شدن دهها کارگر در آن اشاره کرد و مقصر حادثه را تحریمها علیه جمهوری اسلامی و ممنوعیت ورود تجهیزات به ایران معرفی کرد.
اما به گفته خانواده جانباختگان و شماری از مسئولان و نمایندگان مجلس، علت این حادثه نیز بیتوجهی مدیران معدن به هشدار نشت گاز و شعف سیستم ایمنی بود.
پدر یکی از معدنکاران کشتهشده در معدن طبس به نشریه «پیام ما» گفت: «یکی از دوستان پسرم میگفت همیشه چشمانشان میسوخت. یعنی معدن همیشه گاز داشته است.»
او در ادامه افزود: «هرچه میگفتند که برایشان قطره چشمی بخرند، گوش نمیدادند و میگفتند آب بزنید خوب میشود.»
همچنین نجیب حسینی، نماینده مینودشت در مجلس، درباره حادثه معدن طبس گفت: «شنیده بودم که بهکرات در آنجا بسیاری از مسائل ایمنی رعایت نمیشود.»
او در ادامه گفت: «به جرات میگویم که هرگونه اعتراض کارگران در آن معادن، معادل اخراج آنهاست.»
زهرا سعیدی، سخنگوی کمیسیون صنایع و معادن مجلس نیز به خبرگزاری دانشجو گفت علت حادثه انفجار در معدن طبس رعایت نکردن مسائل ایمنی است.
او در توضیح گفت: «آژیر مرکزی معدن یا خراب بوده یا اصلا وجود نداشته است. به همین دلیل، حتی کارشناسان ایمنی جان خود را از دست دادند.»
سعیدی این حادثه را نشاندهنده ضعف در رعایت استانداردها به دلایلی مانند بیتوجهی، کمبود بودجه و مشکلات دیگر خواند.
زهرا رهنورد، از رهبران در حصر جنبش سبز، طرحی به مناسبت کشته شدن کارگران در معدن طبس منتشر کرد.
او نوشت: «چکمه پاره کارگر معدن طبس، نشان میدهد که برای سرمایهدار صاحب معدن و حکومت حامی او، جان کارگر نه مهم است و نه عزیز.»
وقوع حوادث مرگبار در معدنهای ایران در سالهای اخیر افزایش یافته است.
در خرداد امسال، در پی وقوع حادثه ریزش معدن زغال سنگ آبنیل در روستای بیبی حیات از توابع یک معدنچی جانش را از دست داد و پنج نفر دیگر مجروح شدند.
۲۷ اردیبهشت سال جاری هم یکی از کارگاههای معدن اصلی زغال سنگ دهستانهای بخش طغرالجرد شهرستان کوهبنان در استان کرمان ریزش کرد و یک معدنچی جانش را از دست داد و ۸ روز پیش از آن هم در ۱۹ اردیبهشت، معدنچی دیگری در نتیجه ریزش معدن زغال سنگ «هشونی» ریزش جانش را از دست داد.
ناظران میگویند یکی از علتهای این حوادث فقدان نظارت کافی بر فعالیت معادن و رعایت استانداردهای ایمنی از سوی کارفرمایان است.
در جلسه علنی روز سهشنبه سوم مهر شورای اسلامی شهر تهران، برخی اعضا به گزارش مهرداد باقری، مدیرعامل سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران از فروش تابلوهای «موزه امام علی» اعتراض کردند. مهدی عباسی، عضو شورا، از فروش دو تابلو به قیمت مجموعا هزار و ۴۰۰ دلار خبر داد.
عباسی پرسید: «واقعا نیاز مالی داشتید؟»
او با تاکید بر اینکه این اقدام به اعتماد عمومی آسیب زده است، خواستار بازگرداندن این آثار به موزه شد و گفت: «این شد افتخار ملی؟ این برای من و شما زشت است.»
سوده نجفی، رییس کمیته سلامت شورای شهر تهران با اشاره به ممنوعیت فروش اموال موزهها، خواستار شفافسازی در مورد فروش آثار هنری شد و پرسید که چه تعدادی از اعضای هیات مدیره، صورتجلسه فروش را امضا کردهاند.
او در ادامه پرسید که این تابلوها به چه قیمتی به فروش رسیدهاند.
ناصر امانی، عضو کمیسیون برنامه و بودجه شورا نیز از بیانیه سازمان فرهنگی و هنری پس از تذکرش انتقاد کرد و گفت بیانیه سازمان با صحبتهای امروز مدیرعامل مغایرت دارد.
او به صحبتهای سعید صدرائیان، عضو هیات مدیره سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران که گفته بود ارزش تمام این آثار به سه میلیارد تومان هم نمیرسد اشاره کرد و گفت: «بر اساس فهرست سازمان، ارزش این تابلوها حداقل پنج میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان است.»
امانی با تاکید بر اینکه مصوبه هیات امنای موزه برای فروش این آثار به جای ۱۱ امضا تنها چهار امضا دارد، گفت: «آنها نمیتوانند خارج از قانون تصمیم بگیرند. تابلوها باید به سرعت به موزه بازگردانده شوند و سازمان فرهنگی و هنری موظف به پاسخگویی در این زمینه است.»
باقری در گزارش خود فروش آثار هنری را در راستای سیاست «توسعه زیست بوم تولید و مصرف آثار هنری» اعلام کرده و گفته بود یک هیات کارشناسی پنج نفره مسئول انتخاب این آثار برای نمایش گسترده در داخل و خارج از کشور بوده و تمامی مراحل این فرآیندها، «مستند و قانونی» بودهاند.
روزنامه هممیهن روز دوشنبه در گزارشی به نقش احتمالی داماد علیرضا زاکانی در این پرونده اشاره کرد و نوشت که وقتی ۹ عضو شورای شهر در مرداد سال گذشته به زاکانی برای انتصابات غیرقانونی، بهویژه انتصاب حسین حیدری، دامادش تذکر دادند، این روزها را پیشبینی میکردند.
این روزنامه همان زمان در گزارشی به نقل از امانی، از موارد متعدد دخالتهای مالی و غیرمالی داماد و پدر داماد زاکانی در امور شهرداری و سازمان فرهنگی و هنری خبر داده بود.
مهدی چمران، رییس شورای شهر تهران، روز یکشنبه واکنشها به فروش این آثار را «جنجال بیدلیل» خواند و گفت که این اتفاق، امری «عادی» و «روال همه موزههای دنیا» است.
روزنامه سازندگی روز چهارشنبه ۲۸ شهریور در گزارشی با عنوان «اختلاس هنری» با استناد به سایت «وورد آرت دبی» نوشت «موسسه ماهستان» ۱۴ تابلوی خارج شده از «موزه امام علی» را چند ماه قبل در رویداد دو سالانه هنری دبی فروخته و اطلاعی از ۱۶ اثر دیگر نیز در دست نیست.
همزمان با سفر مسعود پزشکیان به نیویورک، نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل و زندانی سیاسی، در نامهای به دبیر کل و اعضای مجمع عمومی سازمان ملل، خواستار اقدامات فوری آنها برای توقف اعدامها، آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و پایان سرکوب زنان و نهادهای مدنی مستقل در ایران شد.
همزمان با انتشار نامه محمدی، بیش از ۴۵ زن دیگر زندانی سیاسی در اوین، اعتصاب غذا کردند.
محمدی در این نامه که به تاریخ شهریور ۱۴۰۳ نوشته شده است، به دو سالگی جنبش «زن، زندگی، آزادی» اشاره کرد و آن را حرکتی دموکراتیک دانست که «برابری و آزادی» را فریاد میزند.
او با اشاره به صدور احکام اعدام برای زنان فعال مانند پخشان عزیزی و شریفه محمدی، تاکید کرد که این جنبش با سرکوب بیرحمانه حکومت مواجه است و کشتار و اعدام فعالان، به ویژه زنان در ایران ادامه دارد.
محمدی از نمایندگان دولتها خواست که حقوق بشر را به عنوان پیششرط هر گونه مذاکره با جمهوری اسلامی در نظر بگیرند و برای «توقف اعدامهای گسترده و وحشیانه زندانیان بیپناه»، «آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی»، «توقف سرکوب سیستماتیک و هدفمند زنان و جرمانگاری آپارتاید جنسیتی» و «پایان سرکوب نهادهای مدنی مستقل»، اقداماتی سریع و قاطع انجام دهند.
پیش از این کمیته مستقل حقیقتیاب سازمان ملل متحد درباره ایران در ۲۳ شهریور در گزارشی ضمن هشدار نسبت به صدور احکام اعدام برای فعالان زن از جمله زنان گروههای قومی و مذهبی، خبر داد که جمهوری اسلامی در دومین سالگرد اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، سرکوب حقوق بنیادین زنان و دختران را شدت بخشیده است.
این کمیته هشدار داد جمهوری اسلامی قصد دارد از طریق برنامههای سرکوبگرانه خود مانند «طرح نور»، باقیمانده آزادیهای زنان و دختران را نابود کند.
اعتصاب بیش از ۴۵ زن زندانی سیاسی در اوین
همزمان با حضور پزشکیان، رییس دولت چهاردهم و نمایندگان جمهوری اسلامی در هفتاد و نهمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد، روز سهشنبه سوم مهر ماه بیش از ۴۵ زن زندانی سیاسی-عقیدتی در زندان اوین دست به اعتصاب غذا زدند.
از روز دوشنبه نیز چهار زن زندانی در حیاط بند زنان زندان اوین تحصن و اعتصاب غذا کردهاند.
یکی از تحصنکنندگان طبق دستور پزشکی قانونی باید آزاد شود.
زندانیان زن سیاسی-عقیدتیِ اعتصابکننده و تحصنکننده در بند زنان زندان اوین خواسته خود را «توقف اعدامها و آزادی زندانیان سیاسی-عقیدتی» اعلام کردهاند.
این اعتصاب در حالی انجام میشود که هر هفته تعدادی از زنان زندانی در اوین در اعتراض به اعدام و همراهی با کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» اعتصاب غذا میکنند.
پیشتر و در روز ششم شهریور، ۶۸ سازمان و نهاد حقوق بشری ایرانی و بینالمللی، با انتشار بیانیهای همبستگی خود را با این کارزار اعلام کرده و خواستار حمایت جامعه بینالملل از این جنبش شدند.
سازمان حقوق بشر ایران، ائتلاف جهانی علیه مجازات اعدام، ایمپکت ایران، با هم علیه مجازات اعدام، کانون مدافعان حقوق بشر، سازمان بینالمللی کاهش آسیب، سازمان جهانی علیه شکنجه، فدراسیون بینالمللی حقوق بشر و ﺷﺒﮑﻪ ﺿﺪ ﻣﺠﺎزات اﻋﺪام ﺁﺳﻴﺎ از جمله نهادهای حقوق بشری هستند که این نامه را امضا کردند.
دستکم ۳۸ کارگر معدن زغال سنگ طبس کشته شدند. معدنی که ۱۰ درصد زغال سنگ کشور را تولید میکند. با این حال کارگران آن حداقل استانداردهای کار را نداشتند. مدیرعامل فعلی این معدن، هفت سال پیش در جریان فاجعه معدن یورت، معدن طبس را تنها معدن کشور با سطح عملیاتی بالا معرفی کرده بود.
تصاویر اجساد کارگران کشته شده در معدن طبس نشان میدهد آنها حتی لباس مناسب نداشتند. شرکت معدنجو که شرکتی «خصوصی» معرفی میشود، در دولت اکبر هاشمی رفسنجانی، در فرایندی مبهم به اشخاصی داده شد که سابقه فعالیت در مجموعههای دولتی داشتند.
شرکت سهامی خاص معدنجو، تیر ماه سال ۱۳۴۵ تاسیس شده است. بررسی روزنامههای رسمی نشان میدهد تا پیش از سال ۱۳۵۷، هیات مدیره آن اشخاص حقیقی بودند.
این شرکت بعد از انقلاب سال ۵۷ در ایران، در اختیار دولت جمهوری اسلامی قرار گرفت تا این که در جلسه هیات دولت مورخ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۷۱، مصوب شد سهام دولت در ۲۹ شرکت دولتی واگذار شود. بیست و پنجمین شرکت از این فهرست، شرکت «معدنجو» بود.
درباره قیمت واگذاری این شرکت، پشتوانه حقوقی و قانونی این واگذاری و شیوه واگذاری آن، اطلاعی در دست نیست.
ب.در جلسه هیات دولت مورخ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۷۱، مصوب شد که سهام دولت در ۲۹ شرکت دولتی واگذار شود. شرکت بیست و پنجم، معدنجو، مالک فعلی معدن زغال سنگ طبس بود
در جریان بازدید حاتم شاکرمی، معاون وقت وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی از معدن طبس شرکت معدنجو در سال ۱۳۹۹، میزان زغال سنگ این معدن حدود ۱۰ میلیون تن اعلام و گفته شد این معدن ۱۰ درصد تولید زغال سنگ کشور را در اختیار دارد.
نرخ فروش زغال سنگ تولید داخل هماکنون به گفته سعید صمدی، دبیر انجمن زغال سنگ ایران، برای هر تُن حدود هفت میلیون تومان است.
بر این اساس ارزش این معدن چیزی حدود ۷۰ هزار میلیارد تومان برآورد میشود.
همچنین با توجه به نرخ تولید سالانه آن، برآورد میشود هر سال ۴۰۰ هزار تن زغال سنگ به ارزش دو هزار و ۸۰۰ میلیارد تومان از آن استخراج شود.
با این حال این ارقام مربوط به نرخ زغال سنگ تولید و مصرف شده در داخل ایران است و قیمت واقعی زغال سنگ، مثل زغال سنگ وارداتی، هر تن حدود ۱۶ میلیون تومان، یعنی بیش از دو برابر قیمت داخلی آن است.
زغال سنگ از جمله اقلام مهم مصرفی در صنایع بالادستی مثل ذوب آهن است.
مالکان شرکت معدنجو، از راست به چپ: محمد مجتهدزاده-مدیرعامل، عزتالله قاسمی-رییس هیات مدیره، علی شیرزاد یکتاپرست- نایب رییس هیات مدیره
به نام خصوصی
هر چند پس از فاجعه معدن طبس، شرکت مالک، شرکتی خصوصی معرفی شده است اما بررسی سوابق هیات مدیره آن نشان میدهد مالکان فعلیاش را کسانی تشکیل میدهند که پیش از این، از مدیران دولت جمهوری اسلامی بودهاند.
این افراد از زمان واگذاری تاکنون، در هیات مدیره شرکت حضور داشتهاند:
عزتالله قاسمی- او رییس هیات مدیره شرکت معدنجو است. قاسمی، متولد سال ۱۳۱۹ در شهرکرد، سال ۱۳۴۵ در رشته حسابداری از دانشگاه شرکت نفت فارغالتحصیل شد. او در سازمان تامین اجتماعی، مسئول نگهداری دفاتر حسابها بود و پس از آن، رییس حسابداری شعبه شیراز شرکت ملی گاز ایران شد.
قاسمی مدتی در نساجی مازندران رییس حسابداری بود. پس از آن به مدیرعاملی گروه برخوردار پارس الکترونیک و کارتن البرز رسید. هر دو این شرکتها از جمله شرکتهای محمدتقی برخوردار هستند که پس از انقلاب مصادره شدند.
او در شرکتهای دیگر و بعضا مصادرهای نظیر کفش بلا، سیمان سپاهان، کشت و صنعت کارون، سیماساز، ساتکاب، ملی صنایع مس ایران و صنعتی و معدنی ایران، سمتهایی داشته است.
قاسمی هماکنون علاوه بر معدنجو، در شرکتهای معدنی دیگری نیز عضو هیات مدیره است.
علی شیرزاد یکتاپرست-اونایب رییس هیات مدیره است. متولد سال ۱۳۳۰ که سال ۱۳۵۳ در رشته حسابداری صنعتی از موسسه عالی حسابداری، لیسانس دریافت کرده است.
شیرزاد یکتاپرست در موسسه حسابرسی داوران و حسابرسی انصار و همکاران، حسابرس و سرپرست گروه بوده است.
مشاور مالی سازمان صنایع ملی و حسابرس داخلی خودروسازی سایپا از دیگر سمتهای او بوده که مدتی هم مدیر مالی شرکت دولتی «تولید و فرآوری مواد معدنی ایران» بوده است.
شیرزاد یکتاپرست علاوه بر معدنجو، در شرکت معدنی آهن آجین، تعاونی معدنی آذین و معدنی مهر آجین، رییس هیات مدیره و مدیرعامل بوده است.
همه این شرکتها از جمله شرکتهای شاخص در زمینه استخراج و معدن هستند.
او در دهها شرکت دیگر نیز حضور داشته است.
محمد مجتهدزاده-اوکه هماکنون عضو هیات مدیره و مدیرعامل شرکت معدنجو است، ۲۶ اردیبهشت سال ۱۳۹۷، زمانی که اتاق بازرگانی ایران، «انجمن زغال سنگ ایران» را تاسیس کرد، رییس هیات مدیره آن شد و تا سال ۱۴۰۱ در این سمت ماند. مجتهدزاده هم مثل قاسمی و شیرزاد یکتاپرست، از اواخر دهه ۶۰ و ۷۰ که سهام دولت در شرکت معدنجو واگذار شد، عضو هیات مدیره آن است.
مجتهدزاده دیماه ۱۳۹۶ در نشستی خبری با اشاره به اینکه دوره شکوفایی زغالسنگ ایران در سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵ بوده است گفت: «بجز معدن طبس، سطح عملیاتی در بقیه معادن ذغالسنگ کشور از هشتاد سال پیش نیز پایینتر است.»
مجتهدزاده سال ۱۳۹۶، پس از بروز فاجعه معدن یورت، در مقام ریاست انجمن زغال سنگ ایران نسبت به تکرار فاجعه این معدن هشدار داده بود.
او دی ماه ۹۶ در نشستی خبری با اشاره به این که دوره شکوفایی زغال سنگ ایران در سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵ بوده است، گفت: «به جز معدن طبس، سطح عملیاتی در بقیه معادن زغال سنگ کشور از ۸۰ سال پیش نیز پایینتر است.»
حالا همان معدن طبس که مجتهدزاده اکنون مدیرعامل آن است و حدود هفت سال پیش گفته بود تنها معدنی است که نسبت به سایر معادن سطح عملیاتی بالاتری دارد، دچار سانحه شده است و بر اساس آخرین خبرها، جان حدود ۴۰ معدنچی از دست رفته است.
تصاویر نشان میدهند معدنچیان در یکی از غنیترین معادن زغال سنگ کشور که یکدهم زغال سنگ ایران را در اختیار دارد، حتی چکمه و لباس ایمنی مناسب هم نداشتند.