بر اساس تصاویری که مخاطبان ایراناینترنشنال از سطح شهر تهران ارسال کردهاند، تصاویری از اسماعیل هنیه، رییس دفتر سیاسی حماس در نقاط مختلف تهران نصب شده است.
اسماعیل هنیه بامداد روز چهارشنبه در تهران کشته شد.
ویدا ربانی، زندانی سیاسی در نامهای از زندان اوین با اشاره به صدور احکام اعدام برای پخشان عزیزی و شریفه محمدی، زنان زندانی، از خشونت و بدرفتاری با متهمان در بازداشتگاههای امنیتی انتقاد کرد. او در نامهاش تاکید کرد که نسیم غلامی سیمیاری و وریشه مرادی در خطر صدور حکم اعدام هستند.
ربانی در این نامه که با عنوان «ما در دادگاهها بیش از هر زمان شهروندیم» در وبسایت نرگس محمدی، فعال حقوق بشر زندانی منتشر شده، نوشت: «زنان بیحق شده، حالا شهروند میشوند تا بتوان آنها را به دادگاه برد و برایشان سنگینترین حکم مرگ را صادر کرد.»
روز چهارشنبه ۱۰ مرداد نیز تشکلهای صنفی و فعالان دانشجویی ۲۰ دانشگاه کشور در بیانیهای مشترک خواهان برگزاری فوری تجمعات اعتراضی خارج از کشور در حمایت از محمدی و عزیزی، زنان زندانی سیاسی محکوم به اعدام و سیمیاری و مرادی زنان زندانی سیاسی در خطر صدور حکم اعدام شدند.
ربانی در بخش دیگری از نامه خود با اشاره به حکم اعدام صادر شده برای پخشان عزیزی، همبندیاش در اوین و در خطر صدور حکم اعدام بودن نسیم غلامی سیمیاری و وریشه مرادی، دو همبندی دیگرش، نوشت: «آنها شهروند شدهاند و باید قانون بر آنها اعمال شود.»
این زندانی سیاسی با ذکر نمونههای از شکنجههای اعمال شده بر پخشان عزیزی نوشت: «وقتی سر پخشان به دیوار کوبیده میشد، پخشان حیات صرف بود و قانون از او دفاع نمیکرد، اما همان اقتدار قانونی امروز او را به عنوان شهروند شناسایی و مستحق اعدام میداند.»
او با بیان اینکه سیمیاری نیز همین وضعیت دوگانه را زندگی میکند، از چند ماه نگهداری همبندیاش در یکی از خانههای امن سازمان اطلاعات سپاه سپاه پاسداران، به عنوان نمونهای از شکنجههای اعمال شده بر او نام برد و نوشت: «ما ساعتهای طولانی را با نسیم در هواخوری زندان گذراندهایم و هر یک از بازداشتها و بازجوییهایمان حرف زدهایم. من لابهلای خندهها و حرفهای پراکنده شنیدم که نسیم زیر فشار برای اعتراف از شدت درد و ضعف از هوش میرفته است.»
طی هفتههای گذشته جریان تازهای از طرح اتهامات سنگین علیه زندانیان سیاسی و صدور احکام اعدام در ایران با اتهامات سیاسی به راه افتاده است.
پخشان عزیزی، زندانی سیاسی کُرد، روز سوم مرداد و شریفه محمدی، فعال کارگری روز ۱۴ تیر بابت اتهام «بغی» به اعدام محکوم شدند.
وریشه مرادی و نسیم غلامی سیمیاری، دو زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین نیز با اتهامات مشابه در خطر صدور احکام سنگین نظر اعدام هستند.
ربانی اوایل مهر سال ۱۴۰۱ از سوی نیروهای امنیتی بازداشت و در دادگاه انقلاب به شش سال و ۱۵ ماه حبس محکوم شد.
این خبرنگار زندانی از فاصله میان زمان بازداشت تا پایان بازجوییهای زندانیان سیاسی و انتقال آنها به بند عمومی، به عنوان «فاصلهای که میتواند با خشونت پر شود» یاد کرد و تاکید کرد: «همواره در فاصله بین بازداشت تا تحویل متهم به دستگاه قضایی شکافی است که میتواند با هر خشونتی پر شود. در این فاصله دیگر بشری دارای حقوق وجود ندارد، حقوقش به تعلیق درمیآید و در برابر خشونتی که ساخته اقتدار قانونی است، بیدفاع شود.»
او از فاصله بین بازداشت تا تحویل به مرجع یا مرکزی قانونی، به عنوان پرمخاطرهترین و بیپناهترین لحظات افراد بازداشتی شده نام برد و پرسید: «در این بازه زمانی چه نظارتی وجود دارد؟ بازداشتی چه حقی دارد و اگر حقی از او گرفته شد چگونه باید آن را اثبات کند؟»
در هفتههای گذشته، صدور حکم اعدام برای دو زن زندانی سیاسی و در خطر صدور حکم اعدام قرار گرفتن دستکم دو تن دیگر از زنان زندانی سیاسی، اعتراضات بسیاری به دنبال داشت.
در تازهترین نمونه، کارزار سهشنبههای «نه به اعدام» روز سهشنبه ۹ مرداد در بیستوهفتمین هفته به ۱۸ زندان کشور گسترش یافت و زندانیان سیاسی اوین (بند زنان، چهار، شش و هشت)، قزلحصار (بند سه، چهار)، مرکزی کرج، خرمآباد، خوی، نقده، سقز، تبریز، مشهد، قائمشهر، اردبیل، کامیاران، مریوان، سلماس، ارومیه، بانه، نظام شیراز و لاکان رشت اعتصاب غذا کردند.
جمهوری اسلامی از آغاز روی کار آمدن خود همواره فعالان مدنی و سیاسی منتقد حکومت را بازداشت، شکنجه و زندانی و بسیاری از آنان را اعدام کرده است.
از زمان آغاز خیزش سراسری ایرانیان علیه جمهوری اسلامی از شهریور ۱۴۰۱ تاکنون، سرکوب فعالان مدنی، سیاسی و معترضان از سوی حکومت شدت گرفته و همچنان ادامه دارد.
در حالیکه رسانهها بر خبر کشته شدن اسماعیل هنیه در بامداد روز چهارشنبه تمرکز کردند، سایر نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی از لبنان تا عراق زیر آتش اسرائیل و آمریکا هستند. همزمان با کشته شدن فواد شکر و اسماعیل هنیه، چهار فرمانده کتائب هم در عراق کشته شدند.
سه شنبه شب، ساعاتی پیش از هدف قرار گرفتن اسماعیل هنیه در تهران، فواد شکر فرمانده ارشد حزب الله لبنان و از مشاوران نزدیک به حسن نصرالله رهبر این گروه در حملهای به بیروت کشته شد.
همزمان با این دو ترور، چهار عضو گروه کتائب حزبالله عراق، گروه شیعی تحت حمایت جمهوری اسلامی نیز در جنوب بغداد کشته شدند.
رسانههای عربی گزارش دادند ساعت ۲۲ سه شنبه نهم تیرماه، در حمله هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی به منطقه سعیدات استان بابل، احمد نجم عبدالزهرا معروف به ابوحسن المالکی، از فرماندهان کتائب، حسین کریم کاظم الدراجی، حیدر حسن حسین الساعدی و علی صادق الموسوی کشته شدند.
در بیانیه کتائب حزبالله عراق آمده این نیروها در حال انجام وظیفه برای تامین امنیت مراسم اربعین مورد هدف قرار گرفتند.
در همین رابطه خبرگزاری شفق به نقل از یک منبع امنیتی گزارش داد: که شش تن از نیروهای حشد الشعبی در انفجارهایی که ماهیت آن مشخص نیست در سایت های متعلق به نیروهای کتائب حزب الله در شمال استان بابل عراق کشته و زخمی شدند.
العین به نقل از کارشناسان خود با اشاره به هدف قرار گرفتن نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه و کشته شدن اسماعیل هنیه در تهران، نوشته بروز یک جنگ فراگیر در منطقه به واکنش تهران بستگی دارد.
این پایگاه به نقل از حکم امحاز کارشناس سیاسی نوشته است پاسخ جمهوری اسلامی به اسرائیل این بار قطعی و مستقیم خواهد بود، چرا که هنیه میهمان خارجی جمهوری اسلامی بوده است.
امحاز اضافه کرده است که اسرائیل در ترور هنیه حملهای مضاعف به حاکمیت و عزت ایران انجام داده و علاوه بر جمهوری اسلامی، حزب الله نیز به حملات اخیر پاسخ خواهد داد.
کشتن اسماعیل هنیه، رییس پیشین دفتر سیاسی حماس که به عنوان میهمان جمهوری اسلامی در تهران به سر میبرد، پیامدهای متعددی برای حکومت ایران دارد و بر اعتبارش در داخل کشور و نیروهای نیابتی منطقه و متحدانش تاثیر خواهد داشت.
شکست تهران در حفاظت از مهمانان خود، بازتاب گستردهای در رسانههای جهانی داشته و به ادعاهای جمهوری اسلامی مبنی بر قدرقدرت بودن آسیب رسانده است.
مرگ رییس دفتر سیاسی حماس میتواند به عنوان یک نقطه عطف در عرصه سیاسی داخلی و خارجی تهران تلقی شود که تاثیرات آن فراتر از عرصه اطلاعاتی-امنیتی است و میتواند پیامدهای کوتاه و بلندمدتی داشته باشد.
واکنش حاکمیت جمهوری اسلامی در واکنش به این شکست اطلاعاتی-امنیتی به سرعت اقدام به توجیه و انکار ضعفهای خود میکند تا ناکارآمدی خود را با استفاده از راهکارهای گوناگون پنهان کند.
این راهکارها میتواند شامل اعلامهای عمومی مبنی بر اینکه حادثه ناشی از خطای فردی یا نقص جزیی بوده، باشد. حکومت همچنین ممکن است تلاش کند تا این حادثه را به عنوان یک «حادثه غیرمنتظره» و نه به عنوان شکست سیستماتیک توصیف کند.
مقامها برای کاهش توجه عمومی به این شکست اقدام به سانسور اخبار مرتبط با این حادثه کردهاند و همزمان اخبار نادرستی را منتشر میکنند تا توجه رسانهها و افکارعمومی را به سوی موضوعات دیگر منحرف کنند.
در همین راستا، نهادهای سرکوب حکومت به کنترل دقیقتر رسانهها و اطلاعات پرداخته اندو رسانهها را وادار میکنند که تنها گزارشهای مورد تایید حکومت را منتشر کنند. نظام همچنین میکوشد میکند تا با برگزاری انواع گردهمایی خیابانی و تبلیغاتی به نمایش قدرت و ثبات بپردازد تا افزایش نارضایتی و بیاعتمادی داخلی را پنهان کند.
مقامهای حاکمیت طبق معمول در نشستهای عمومی و بیانیههای خود بر قدرت و ثبات رژیم تاکید میکنند و اطمینان میدهند که این حادثه تاثیری بر وضعیت کلی کشور نخواهد گذاشت.
مرگ هنیه اعتبار و تواناییهای امنیتی و اطلاعاتی حکومت ایران را زیر سوال میبرد
پیامدهای حادثه در داخل ایران حاکمیت برای جلوگیری از افزایش نارضایتی و نقدهای داخلی، به افزایش سرکوب مخالفان و منتقدان داخلی و شهروندان خواهد پرداخت.
این امر میتواند شامل محدود کردن فعالیت رسانهای و جلوگیری از اعتراضات و همچنین دستگیریهای بیشتر باشد. افزون بر این، حاکمیت تلاش میکند تا با تحریک احساسات ضداسرائیلی و ضدآمریکایی فضای روانی جامعه را مدیریت کند و شکست اطلاعاتی-امنیتی را به توطئه دشمنان نسبت دهد.
اما این حادثه، بهرغم تلاشهای حاکمیت، به عنوان یک ناکامی بزرگ اطلاعاتی-امنیتی برای دولت و نهادهای امنیتی تعبیر میشود و به افزایش انتقادات جناحهای درون حاکمیت نیز منجر خواهد شد. همچنین، موجب تضعیف جایگاه حاکمیت و اعتبار آن در میان افکار عمومی خواهد شد. وقوع چنین حادثهای که مسبوق به سابقه است، آنهم در پایتخت کشور نشاندهنده ضعف جدی در سیستم امنیتی و اطلاعاتی رژیم ولایی است.
همچنین شکست حکومت در صیانت از رییس پیشین دفتر سیاسی حماس اعتبار آن در حفظ امنیت داخلی و حفاظت از مهمانان خارجی را به شدت زیر سوال میبرد و به تضعیف روابط حکومت با حماس و سایر گروههای نیابتی فعال در منطقهای میانجامد.
نیروهای سرکوب نظام، مانند بسیج، سپاه پاسداران و دیگر نیروهای امنیتی و نظامی به دلیل ناتوانی در حفظ امنیت داخلی و جلوگیری از ترور یکی از رهبران برجسته گروههای نیابتی، اعتماد خود را به توانایی اطلاعاتی-امنیتی جمهوری اسلامی از دست میدهند.
این کاهش اعتماد به کاهش کارآمدی دولتی میانجامد. نهادهای مختلف امنیتی و اطلاعاتی ممکن است برای یافتن مقصر یا انتقاد از عملکرد یکدیگر تلاش کنند، که این مساله به تضعیف هماهنگی و همبستگی داخلی بین مقامها منجر خواهد شد.
گروههای نیابتی گروههای نیابتی که به حمایت تهران وابستهاند، از مرگ رییس دفتر سیاسی حماس به این نتیجه خواهند رسید که تهران قادر به حمایت از آنها و حفاظت از رهبران و افراد کلیدی این گروهها نیست.
این امر طبیعتا به کاهش اعتماد این گروهها به توانایی جمهوری اسلامی در ارائه حمایتهای امنیتی و اطلاعاتی آنها منجر میشود. با افزایش احساس ناامنی در میان این گروهها بعید نیست که آنها را به تجدیدنظر در همکاریهای خود با تهران بپردازند. زیرا اگر این گروهها احساس کنند که تهران دیگر قادر به تامین حمایتهای کافی از آنها یا مقابله با تهدیدات امنیتی نیست، ممکن است در راهبرد و سیاستهای خود تجدیدنظر کنند. این امر میتواند به کاهش تعهدات یا تغییرات در نحوه همکاریهایشان با تهران منجر شود.
در نتیجه، شکست اطلاعاتی–امنیتی تهران در حفاظت از میهمانان خود بر توازن قدرت و نفوذ رژیم تهران در منطقه تاثیر خواهد گذاشت. اگر این رخداد به کاهش قدرت منطقهای و نفوذ این رژیم در میان گروههای نیابتی منجر شود، رقبای منطقهای آن از این فرصت طلایی برای گسترش نفوذ خود استفاده خواهند کرد. این تغییرات بر معادلات قدرت در خاورمیانه در بلندمدت تاثیر خواهد گذاشت.
تشکلهای صنفی و فعالان دانشجویی ۲۰ دانشگاه کشور در بیانیهای مشترک خواهان برگزاری فوری تجمعات اعتراضی خارج از کشور در حمایت از شریفه محمدی و پخشان عزیزی، زنان زندانی سیاسی محکوم به اعدام و نسیم غلامی سیمیاری و وریشه مرادی زنان زندانی سیاسی در خطر صدور حکم اعدام شدند.
امضاکنندگان این بیانیه با بیان اینکه جمهوری اسلامی با اتهام واهی «بغی» (مبارزه مسلحانه علیه حاکمیت اسلامی) این زنان زندانی سیاسی را در خطر اعدام قرار داده، این رویکرد حکومت را سطح متفاوتی از سرکوب که سایه اعدام را بر سر تمام فعالین در حال ایستادگی در برابر شرایط ضدانسانی و اسفناک تحمیل شده بر جامعه ایران قرار داده، توصیف کردهاند.
آنها تاکید کردهاند که باید با پیشبرد سراسری اعتراضات، فشار همه جانبه علیه جمهوری اسلامی را افزایش داد.
طی هفتههای گذشته جریان تازهای از طرح اتهامات سنگین علیه زندانیان سیاسی و صدور احکام اعدام در ایران با اتهامات سیاسی به راه افتاده است.
پخشان عزیزی، زندانی سیاسی کُرد، روز سوم مرداد و شریفه محمدی، فعال کارگری روز ۱۴ تیر بابت اتهام «بغی» به اعدام محکوم شدند.
وریشه مرادی و نسیم غلامی سیمیاری، دو زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین نیز با اتهامات مشابه در خطر صدور احکام سنگین نظر اعدام هستند.
تشکلهای دانشجویی در بخش دیگری از بیانیه خود یادآوری کردند: «ما تجربه مثبت ایستادگی برابر صدور حکم اعدام برای توماج عزیزمان را داشتهایم و آن را با فشار اعتراضمان در داخل و خارج از کشور لغو کردیم، ما تجربه مبارزه و ایستادگیهای فراوانی را کنار یکدیگر داریم و با حضور شما گروهها، فعالین، تشکلها، نهادها، احزاب و سازمانهای سیاسی مردمی و سرنگونیطلب و ایرانیان آزادیخواه در خیابانهای جهان، تحمیل فشار به حکومت اسلامی را دیدهایم و روحیه گرفتهایم.»
آنها با تاکید بر لزوم حفط این فشار و اعتراض سراسری و کوبیدن بر طبل انقلاب «زن زندگی آزادی»، اضافه کردند:«ما نباید به جمهوری اسلامی اجازه بدهیم که اعدام، این قتل عمد و سازمانیافته حکومتی برای حذف مخالفین را عادیسازی، فراگیر و اجرایی کند.»
این تشکلهای صنفی حمله جمهوری اسلامی به فعالین زن در جنبشهای اعتراضی را ادامه جنگ علیه زنان و تمام جامعه ایران توصیف کرده و تاکید کردند که جنگ ما در جریان انقلاب «زن زندگی آزادی» علیه حکومت ضدزن، ضدزندگی و ضدآزادی را باید با سازماندهی وسیع اعتراضات در داخل و خارج کشور ادامه دهیم.
در هفتههای گذشته، صدور حکم اعدام برای دو زن زندانی سیاسی و در خطر صدور حکم اعدام قرار گرفتن دستکم دو تن دیگر از زنان زندانی سیاسی، اعتراضات بسیاری به دنبال داشت.
در تازهترین نمونه، کارزار سهشنبههای «نه به اعدام» روز سهشنبه ۹ مرداد در بیستوهفتمین هفته به ۱۸ زندان کشور گسترش یافت و زندانیان سیاسی اوین (بند زنان، چهار، شش و هشت)، قزلحصار (بند سه، چهار)، مرکزی کرج، خرمآباد، خوی، نقده، سقز، تبریز، مشهد، قائمشهر، اردبیل، کامیاران، مریوان، سلماس، ارومیه، بانه، نظام شیراز و لاکان رشت اعتصاب غذا کردند.
در ادامه این حرکتهای اعتراضی، تشکلهای صنفی و فعالان دانشجویی امضاکننده این بیانیه از همه گروههای انقلاب «زن زندگی آزادی» و گروههای حقوق بشری و سیاسی درخواست کردند که تجمعات اعتراضی در شهر خود را برای شنبه ۲۰ مرداد و یا یکشنبه ۲۱ مرداد در راستای مبارزه علیه جمهوری اسلامی و در دفاع از محمدی، عزیزی، غلامی سیمیاری، مرادی و دیگر زندانیان در خطر اعدام در خیابانهای سراسر دنیا با حضور خود عملی کنند.
آنها تاکید کردند که ما تا سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و نابودی حکومت اعدامی و آپارتاید جنسی-جنسیتی و پیروزی انقلاب «زن زندگی آزادی» همانطور که فعالین زن زندان اوین فریاد زدهاند: «ایستاده و همپیمان» هستیم.
این بیانیه به امضای گروهها و تشکلهای دانشجویی شامل تشکل دانشجویان پیشرو، تشکل آزاداندیشان جندیشاپور، نهاد آزادیخواهان دانشگاه تهران شمال، انجمن دانشجویان آزادیخواه دانشگاه بهشتی، کمیته سراسری دانشجویان کردستان، تشکل خبرنامه خواجه نصیر، نهاد دانشجویان آزاد خوراسگان، اتحاد دانشجویان دانشگاه الزهرا، تشکل دانشجویی اندیشه (دانشجویان تهران) و اتحاد دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان رسیده است.
جمعی از دانشجویان و فعالان دانشجویی دانشگاههای اصفهان، شیراز، کردستان، خوارزمی کرج، علوم پزشکی اصفهان، علوم پزشکی ارومیه، آزاد شهرقدس و دانشکدههای فنی یزدانپناه کردستان، فنی دخترانه سنندج و فنی مهاجر اصفهان از دیگر امضاکنندگان این بیانیه هستند.
جمهوری اسلامی از آغاز روی کار آمدن خود همواره فعالان مدنی و سیاسی منتقد حکومت را بازداشت، شکنجه و زندانی و بسیاری از آنان را اعدام کرده است.
از زمان آغاز خیزش سراسری ایرانیان علیه جمهوری اسلامی از شهریور ۱۴۰۱ تاکنون، سرکوب فعالان مدنی، سیاسی و معترضان از سوی حکومت شدت گرفته و همچنان ادامه دارد.
اسماعیل هنیه، رییس دفتر سیاسی گروه حماس، در اتاق محل اقامت خود در قلب تهران کشته شد. همین جمله کوتاه کافی بود تا در ساعتهای ابتدایی انتشار خبر، کاربران در رسانههای اجتماعی نسبت به آن واکنشی گسترده نشان دهند.
واکنشها به این اتفاق با روایتهایی سرشار از کنایه و طنز و بعد با خشم، نفرت، نگرانی و حسرت همراه بود.
تمسخر اقتدار جمهوری اسلامی در پایتخت خود، آن هم در شرایطی که شهر در وضعیت بالای امنیتی و نیمه تعطیل بود؛ خشم و نفرت از حکومتی که بیتدبیری و کاستیهای خود را برای تامین زندگی شهروندان پشت توهمی به نام «امنیت» پنهان کرده و نگرانی و حسرتی که واژه «انتقام سخت»، بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی، فرمانده شاخه برونمرزی سپاه پاسداران، با انهدام هواپیمای اوکراینی در آسمان ایران بر دل مردم ایران گذاشت.
بامداد چهارشنبه ۱۰مرداد۱۴۰۳، روز میزبانی از دهها مهمان خارجی برای مراسم تحلیف مسعود پزشکیان در پایتخت ایران، یک رسوایی امنیتی دیگر و تحقیر جمهوری اسلامی با نشان دادن عمق آسیبپذیری دفاعی و اطلاعاتی نهادهای امنیتی حکومت بود.
شهروندان در رسانههای اجتماعی «اقتدار پوشالی» جمهوری اسلامی را زیر سوال بردند
کنایه و تمسخر، سلاح مردم بیدفاع در برابر دیکتاتور
هنوز چند ساعت از انتشار عکسهای مراسم تحلیف نگذشته بود که خبر کشته شدن هنیه منتشر شد، آن هم پس از رجزخوانی طرفداران جمهوری اسلامی موسوم به «ارزشی» که اسماعیل هنیه را در آغوش مسعود پزشکیان نشان میداد و دستی که به نشانه افتخار و حمایت از حماس از سوی رییسجمهور جدید در مجلس بالا برده شده بود.
حالا بازی در زمین واژهها در میان کاربران تغییر کرده است. جمله «جبهه مقاومت در آغوش امن ایران»، دستمایه تمسخر تعداد بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی شد.
کاربری با انتشار عکسی قدیمی از آنچه جمهوری اسلامی «محور مقاومت» مینامد، با زیر سوال بردن اقتدار این گروهها، زنده ماندن حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان را در جمعی ۹ نفره مورد تمسخر قرار داد.
کاربر دیگری نیز با دستمایه طنز قرار دادن سریال حکومتی «گاندو» که برای نمایش اشراف اطلاعاتی و عملیاتی نیروهای جمهوری اسلامی در زمینه اسرائیل ساخته شده بود، درباره مرگ هنیه در تهران اظهارنظر کرد. کاربرانی که در دقایق اولیه، چنان با زبان طنز به بیکفایتی تامین امنیت میزبان برای آنچه مقامات جمهوری اسلامی «مهمان عزیز» خوانده بودند پرداختند، که مهدی کشتدار، مدیرعامل خبرگزاری «میزان»، وابسته به قوهقضاییه جمهوری اسلامی، زبان به تهدید گشود و دادستانی تهران نیز خبر از تشکیل پرونده برای کاربران شبکههای اجتماعی خبر داد.
درحالی جمهوری اسلامی تمام قوای خود را برای مقابله با ظنزنوشته شهروندان در رسانههای اجتماعی که از مرگ اسماعیل هنیه ابراز خوشحالی کرده بودند بهکار گرفته، که این کنایه و تمسخر، تنها سلاح اعتراضی مردمی به دیکتاتوری، کودککشی و پیوند عمیق جمهوری اسلامی با حماس است؛ مردمی که رد پولهایشان، منابعی که باید برای رفاه و آسایششان صرف شود را در تونلهای مخفی او پیدا میکنند.
سرنگونی خامنهای، راهحل نهایی برای ثبات در منطقه
در کنار نوشتههای طنز و شوخی کاربران در شبکه اجتماعی ایکس درباره جزییات و نحوه کشته شدن اسماعیل هنیه در اتاق خواب محل اقامتش در تهران، برخی از اعضای خانواده کشتهشدگان بیش از چهل و پنج سال حکومت جمهوری اسلامی نیز به این اتفاق واکنش نشان دادند.
از جمله حامد اسماعیلیون، عضو خانواده کشتهشدگان در انهدام هواپیمای اوکراینی و از اعضای «انجمن جانباختگان پرواز پیاس۷۵۲» که در شبکه اجتماعی ایکس، به حضور اسماعیل هنیه در تهران و پرواز او درست در شب انهدام هواپیمای اوکراینی اشاره کرد. اسماعیلیون نوشت: «[هنیه] آن شب به سلامت ایران را ترک کرد درحالیکه ساعتی بعد ۱۷۷ مسافر و خدمهی بیگناه را با موشکها به خون کشیدند، چمدانهایشان را سرقت کردند و برای سالها بر جنایتشان خاک پاشیدند.»
انهدام هواپیمای اوکراینی با موشکهای سپاه، بعد از وعده «انتقام سخت» از سوی علی خامنهای در پی کشته شدن قاسم سلیمانی بود. واژهای که بعد از کشتهشدن اسماعیل هنیه در پایتخت ایران در ادبیات خامنهای، به «خونخواهی» تبدیل شد و حساب کاربری منتسب به او در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «اسرائیل مهمان عزیز ما را کشت، ولی زمینه مجازاتی سخت برای خود را فراهم ساخت.»
اظهارنظری که در کنار تهدیدات سایر مقامهای و مسوولین جمهوری اسلامی برای «انتقام» خون اسماعیل هنیه از اسرائیل، زمینه نگرانی شهروندان ایرانی در داخل و خارج از ایران درباره امنیت و وقوع جنگ را بهوجود آورده است.
درحالی مقامهای ایران این حمله را به اسرائیل نسبت میدهند، تاکنون مقامهای اسرائیل و در راس آن بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر این کشور، هیچ اظهارنظری درباره این ادعا نکردند.
شاهزاده رضا پهلوی نیز در شبکه اجتماعی ایکس، با انتشار متنی، حضور هنیه در ایران را توهین به ملت کشور و ملت ایران دانست و نوشت «هزینه تروریسم این ابَرجنایتکار علیه اسرائیلیها و فلسطینیهای بیگناه، از پول مردم ایران و برخلاف خواست و منافع آنها تامین میشد.»
او همچنین از مردم ایران با نام «مبارزان شجاعی ایرانی» یاد کرد که «راهحل نهایی و تنها مسیر رسیدن به صلح پایدار در خاورمیانه هستند.» شاهزاده رضا پهلوی از «خلافت تبهکار» برای توصیف علی خامنهای استفاده کرد و سرنگونی او با حمایت مردم ایران را، راه رسیدن به صلح و ثبات در منطقه دانست.
مردمی که حتی شوخی و شادیهای کوتاهشان در مرگ یکی از بزرگترین همدستان جمهوری اسلامی در آتشافروزها در منطقه و جهان، رفیق دلارهای ارسالی در چمدان به فلسطین، در نگاه جمهوری اسلامی، سهم بیشتری در خدشهدار کردن اقتدار جمهوری اسلامی و برهم زدن امنیت روانی جامعه دارد، تا بیعملی و گندهگوییهای حکومتی دستپاچه که رهبرش این روزها بیشترین مشغلهاش، خواندن نماز میت بر سر جنازههایی است که روی دستشان میماند.