ایران در میانه یکی از عمیقترین بحرانهای محیط زیستی تاریخ خود قرار دارد که کارشناسان آن را «ورشکستگی آبی» مینامند. مصرف آب در کشور سالهاست از توان طبیعی سرزمین فراتر رفته و امروز بخش عمدهای از منابع آبی در آبخوانهای زیرزمینی، با سرعتی نگرانکننده در حال تخلیهاند.
آخرین گزارشها نشان میدهد ایران با بیلان منفی حدود ۱۳۰ میلیارد متر مکعب آب مواجه است و سالانه به این بدهی تجمعی افزوده میشود.
پیامد این وضعیت، بحران تامین آب آشامیدنی، خشک شدن رودخانهها و تالابها، فرونشست زمین، فرسایش خاک و گسترش ریزگردها و روند پرشتاب بیابانزایی و زیستناپذیر بودن سرزمین است.
نگاه سازهمحور؛ تخریب به جای توسعه
پس از پایان جنگ ایران و عراق، الگوی توسعه کشور بر مبنای آنچه کارشناسان از آن با عنوان «ماموریت هیدرولیکی» یاد میکنند شکل گرفت. رویکردی که بنیان توسعه را بر مهار، کنترل و بهرهبرداری سازهمحور از منابع آب استوار کرد.
در این نگاه، آب نه بهعنوان عنصری زیستی و بخشی از چرخه اکولوژیکی سرزمین، بلکه بهعنوان منبعی اقتصادی و ابزاری برای گسترش کشاورزی و صنعت تلقی میشود.
در نتیجه، از دهه ۱۳۷۰ تا ۱۳۹۰ بیش از ۶۰۰ سد در ایران ساخته شد و کشور در شمار سه کشور نخست جهان از نظر تعداد سدهای در دست احداث قرار گرفت.
با این حال، امروز بیش از نیمی از این سدها کمتر از ۴۰ درصد ظرفیت ذخیره خود را در اختیار دارند. کاهش بارندگیها، تبخیر گسترده سطحی، افت ورودیهای آبی و رسوبگذاری شدید در مخازن پشت سدها، کارایی بسیاری از آنها را بهشدت کاهش داده است.
در مقابل، رویکردهای سازگار با محیط زیست مانند آبخوانداری، آبخیزداری و بازچرخانی آب، و همچنین سیاستهای پایدار و تقاضامحور نظیر اصلاح الگوی کشت و ارتقای بهرهوری مصرف، هرگز جایگاه جدی در نظام برنامهریزی کشور نیافتند.
نتیجه این تمرکز یکجانبه بر سازه و مهندسی، رشد پروژههایی بود که در ظاهر نماد توسعه تلقی میشدند اما در واقع، به فرسایش منابع طبیعی، تخریب زیستبومها و تشدید ناپایداری اکولوژیکی سرزمین انجامیدند.
مافیای آب؛ تصمیمگیران پشت پرده پروژههای انتقال آب
در سه دهه اخیر، یکی از آشکارترین نشانههای بحران در حکمرانی آب ایران، در کنار سدسازیهای بیرویه، گسترش طرحهای انتقال آب بینحوضهای بوده است.
تنها در فاصله سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۲، بیش از ۴۰ پروژه انتقال آب در مراحل مطالعه یا اجرا قرار داشت؛ از جمله انتقال آب شیرینشده از خلیج فارس به فلات مرکزی و طرحهای انتقال از رودخانه کارون به اصفهان و سپس به یزد.
بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس (۱۴۰۰)، حدود ۶۵ درصد این طرحها بدون ارزیابی معتبر محیط زیستی اجرا شدهاند. در پشت بسیاری از این پروژهها، شبکهای بانفوذ از پیمانکاران، مشاوران و نهادهای ذینفع قرار دارد که از آنها بهعنوان «مافیای آب» یاد میشود؛ گروهی که از تداوم بحران، منافع کلان مالی به دست میآورند.
به جای آنکه سیاستگذاران با انتقال صنایع آببر به مناطق ساحلی، بازچرخانی منابع یا مدیریت هوشمند مصرف، بحران را مهار کنند، با تکیه بر تبلیغات سیاسی و وعدههای کوتاهمدت انتخاباتی، پروژههایی را پیش بردند که تنها در ظاهر راهحل به نظر میرسیدند.
این طرحها ممکن است در کوتاهمدت رضایت نسبی در مناطق مقصد ایجاد کرده باشند اما در بلندمدت، چهره واقعی خود را نشان داده و میدهند: مبدا با خشکی، فروپاشی کشاورزی و احساس ناعدالتی روبهرو میشود و مقصد نیز با افزایش مصرف و بحران مجدد آب.
به این ترتیب، بحران نه تنها مهار نمیشود بلکه بهصورت زنجیرهای به مناطق جدید گسترش مییابد؛ چرخهای معیوب که در آن، طبیعت و مردم بازندگان اصلیاند و تنها پیمانکاران و ذینفعان اقتصادی، برنده موقت آن.
آبشیرینکنها؛ مُسکن موقت یک بیماری مزمن
در سالهای اخیر، دولت ایران با گسترش تاسیسات آبشیرینکن در سواحل جنوبی، بهویژه در بندرعباس، بوشهر و چابهار، تلاش کرده است کمبود آب در فلات مرکزی را جبران کند.
با این حال، استفاده از این فناوری برای مصارف صنعتی و کشاورزی، فاقد توجیه اقتصادی و زیستمحیطی است.
هزینه تولید هر مترمکعب آب شیرینشده در ایران بین ۱٫۵ تا دو دلار برآورد میشود؛ رقمی که در مقایسه با بهای ناچیز آب کشاورزی، شکاف عظیم اقتصادی و یارانهای موجود در نظام مدیریت آب کشور را آشکار میسازد.
افزون بر هزینههای مالی، هر واحد آبشیرینکن روزانه هزاران متر مکعب شورابه داغ را به دریا بازمیگرداند؛ پسماندی که با افزایش شوری و دمای آب، به تخریب اکوسیستمهای دریایی و زیستگاههای مرجانی منجر میشود.
تامین انرژی مورد نیاز این تاسیسات نیز عمدتا از سوختهای فسیلی انجام میگیرد و در نتیجه، به آلودگی هوا، افزایش دمای محلی و تشدید گرمایش جهانی دامن میزند.
در چنین شرایطی، آبشیرینکنها نه پاسخی پایدار به بحران کمآبی، بلکه مُسکنی موقت برای بحرانی ساختاری و عمیقتر به شمار میروند. بحرانی که ریشه آن در مصرف بیرویه، سوء مدیریت و نادیدهگرفتن ظرفیتهای واقعی اقلیمی کشور است.
از توهم سازندگی تا واقعیت زیستناپذیری
تجربه چند دهه اخیر در حکمرانی آب ایران نشان داده است تداوم مسیر کنونی، کشور را به سوی فاجعهای محیط زیستی، اقتصادی و اجتماعی سوق میدهد.
اتکای بیوقفه به طرحهای سازهمحور، از سدسازیهای بیمحابا و حفر چاههای عمیق گرفته تا انتقالهای پرهزینه آب بینحوضهای و گسترش پروژههای آبشیرینکن، نه تنها بحران را مهار نکرده، بلکه آن را به عمق سرزمین کشانده است.
این سیاستها به جای جبران خسارتهای گذشته، به تخریب منابع طبیعی، افت بیسابقه آبهای زیرزمینی، نابودی تنوع زیستی و بر هم خوردن تعادل اکولوژیکی انجامیدهاند.
پیامدهای آن نیز دیگر تنها محدود به زیستبوم نیست: افزایش مهاجرتهای اقلیمی، بیکاری روستاییان، تشدید نابرابریهای منطقهای و شکلگیری تنشهای اجتماعی بر سر آب، چهرهای جدید از بحران را ترسیم کرده است.
در چنین وضعیتی، نجات سرزمین تنها در گرو اصلاح ساختار حکمرانی آب، شفافسازی فرایند تصمیمگیریها و مشارکت واقعی مردم، جوامع محلی و کارشناسان مستقل است.
بازگشت به رویکردهای علمی و مبتنی بر مدیریت تقاضا، بازچرخانی منابع، حفظ حقآبه طبیعت و سازگاری با اقلیم، شرط بقا و پایداری سرزمینی است که امروز در آستانه زیستناپذیری قرار گرفته است.
در حالی که قرص برنج سالهاست بهعنوان کالایی ممنوعه شناخته میشود، گزارشها نشان میدهند این ماده همچنان جان بسیاری از ایرانیان را میگیرد.
تازهترین دادههای سازمان غذا و دارو از افزایش موارد مرگومیر ناشی از مسمومیت با این سم خبر داد.
تهران و مازندران در صدر استانهای درگیر قرار دارند.
راضیه کشاورز، سرپرست گروه تجویز و مصرف منطقی و اطلاعرسانی فرآوردههای سلامت سازمان غذا و دارو، دوشنبه پنجم آبانماه در گفتوگو با خبرگزاری ایلنا، گفت در پنج ماهه نخست سال ۱۴۰۴، سهم مرگومیر ناشی از مسمومیت با انواع سموم از جمله قرص برنج، ۶/۱۸ درصد از کل موارد مرگ ناشی از مسمومیت بوده است.
به گفته او، سال ۱۴۰۳، قرص برنج به تنهایی عامل ۶/۱۳ درصد از مرگهای ناشی از مسمومیت بوده است.
به گفته کشاورز، تعداد موارد مسمومیت با قرص برنج در بیمارستانهای مرجع مسمومیت نیز ۱/۱ درصد در سال ۱۴۰۲، یک درصد در سال ۱۴۰۳ و در ششماهه اول ۱۴۰۴، دوباره ۱/۱ درصد از کل مسمومیتهای مراجعهشده را شامل شده است.
در سالهای گذشته بسیاری از مقامهای پزشکی قانونی در ایران درباره روند رو به افزایش مرگهای ناشی از مسمومیت با قرص برنج هشدار دادند و خواستار اقدامهای فوری، هماهنگ و بازدارنده شدند.
پیش از این و در بهمن ۱۴۰۳، تشکل «طعم گیلاس» در نامهای به وزارتخانههای بهداشت و آموزش و پرورش و کمیسیون بهداشت مجلس، نسبت به دسترسی آسان به قرص برنج و افزایش موارد خودکشی دانشآموزان هشدار داده بود.
(به توصیه کارشناسان، اگر با فردی روبهرو شدید که از جملات یا عباراتی حاکی از افسردگی یا تمایل به پایان زندگی استفاده میکند، از او بخواهید با یک پزشک متخصص معتمد، نهادهای فعال در این زمینه یا فردی مورد اعتماد درباره نگرانیهایش صحبت کند. اگر خودتان به خودکشی فکر میکنید، در ایران میتوانید با اورژانس اجتماعی با شماره ۱۲۳ تماس بگیرید.)
پراکندگی جغرافیایی
کشاورز با اشاره به پراکندگی موارد مسمومیت با قرص برنج گفت: «در سال ۱۴۰۳ بیشترین موارد مسمومیت با قرص برنج به ترتیب از شهرهای تهران، مازندران، گیلان، اردبیل و کرج گزارش شد.»
او افزود: «بیشترین مسمومیت با انواع سموم نیز در همان سال در شهرهای تهران، کرج، اهواز و اردبیل به ثبت رسید.»
این مقام سازمان غذا و دارو با تاکید بر اینکه توزیع، خرید و فروش قرص برنج از سال ۱۳۸۵ ممنوع و از سال ۱۳۹۰ از سوی ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز «کالای ممنوعه» اعلام شده است، گفت: «با وجود این ممنوعیتها، هنوز مواردی از دسترسی غیرقانونی مشاهده میشود که علت آن قاچاق، قیمت پایین و سهولت دسترسی در بازارهای غیررسمی است.»
به گفته کشاورز، مجموعهای از برنامهها برای جلوگیری از دسترسی آسان به قرص برنج، از جمله تشدید نظارت و برخورد با فروشندگان غیرمجاز، جمعآوری و امحای ذخایر غیرقانونی، اطلاعرسانی عمومی درباره خطرات قرص برنج و آموزش نحوه برخورد در صورت بروز مسمومیت، در دستور کار است.
او همچنین بر جایگزینی آفتکشهای بیخطر در بخش کشاورزی و همکاری دستگاههای نظارتی و قضایی برای کنترل قاچاق و فروش این سم تاکید کرد.
دسترسی آسان به قرص برنج، این کالای ممنوعه را از ابزار آفتزدایی به ابزار خودکشی بدل کرده و سهمی رو به رشد در مرگهای ناشی از مسمومیت و موارد خودکشی ایجاد کرده است.
در کنار تشدید برخورد با فروش غیرقانونی، تقویت مداخلههای سلامت روان، آموزش خانوادهها و نظام هشدار سریع، شروط جدی برای کاستن از این مرگهای قابلپیشگیری است.
عبدالله حاجیصادقی، نماینده علی خامنهای در سپاه پاسداران، گفت: «هدف دشمنان صرفا مسائل هستهای و موشکی نیست بلکه آنان به دنبال بر هم زدن حاکمیت و نظام هستند و تا به این هدف خود نرسند از دشمنی دست بر نمیدارند.»
او افزود: «هرگونه عقبنشینی و انعطاف نه تنها دشمن را به عقب نمیراند بلکه به پیش خواهد آورد. آنها بهمنظور تحمیل فرمانروایی خود تلاش میکنند ما را تضعیف کنند اما قویترین عامل قدرت ما ایمان و اراده است.»
تصاویر ماهوارهای جدید تحلیلشده از سوی مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی واقع در واشینگتن نشان میدهد ساختوساز در تاسیسات زیرزمینی «کوه کلنگ گزلا» در نزدیکی نطنز بهطور چشمگیری افزایش یافته و دیواری امنیتی پیرامون سایت و ورودیهای زیرزمینی تازه آن ایجاد شده است.
بر اساس ارزیابی کارشناسان این مرکز که دوشنبه پنجم آبان منتشر شد، تصاویر ماهوارهای بین ۳۰ ژوئن تا ۳۰ سپتامبر نشان میدهد حکومت ایران در محدوده کوه کلنگ گزلا، حدود یک مایل جنوب سایت نطنز، ساختوساز را تسریع کرده است.
در دو ورودی شرقی و غربی نشانههایی از پوشاندن دهانهها با خاک و شن مشاهده میشود که به گفته کارشناسان، «تلاشی برای استتار فعالیتها و کاهش رصد ماهوارهای» است.
تحلیلگران میگویند افزایش فعالیت مهندسی در این محل پس از حملات آمریکا و اسرائیل، نشاندهنده کوشش ایران برای انتقال بخشهایی از برنامه هستهای خود به زیر زمین است.
واشینگتنپست چهارم مهر با استناد به تصاویر ماهوارهای و نظرات تحلیلگران گزارش داد جمهوری اسلامی همچنان به ساخت یک تاسیسات نظامی عمیق زیرزمینی در منطقه «کوه کلنگ» در جنوب سایت هستهای نطنز ادامه میدهد.
در بخش جنوبی سایت، تونلی که پیشتر بسته بود، همچنان غیرفعال مانده و خاکریز بزرگی در برابر آن قرار گرفته است.
بر اساس این دادهها، کارشناسان نتیجه گرفتهاند که بخشهای شرقی و غربی در حال استفاده فعال و توسعه هستند.
به گفته پژوهشگران مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی، سه سناریو برای هدف این ساختوساز قابل تصور است: نخست، جمهوری اسلامی ممکن است در حال تکمیل سالن مونتاژ سانتریفیوژ باشد که پس از آتشسوزی سال ۱۳۹۹ وعده ساخت آن در دل کوه داده شده بود.
دوم، این احتمال وجود دارد که فعالیتهای تخریبشده در اصفهان، از جمله بخش متالورژی و تولید اورانیوم ششفلوراید (UF₆)، به این محل منتقل شده باشد.
سوم و نگرانکنندهتر از بقیه موارد، اینکه کوه کلنگ گزلا به یک مرکز غنیسازی مخفی تبدیل شود. محلی که بتواند اورانیوم ۶۰ درصدی موجود در ایران را تا سطح تسلیحاتی یعنی ۹۰ درصد غنی کند.
نویسندگان گزارش تاکید کردهاند که هیچ یک از این سناریوها هنوز با قطعیت تایید نشده اما ترکیب عمق زیرزمینی، گستردگی ورودیها و گسترش فعالیت در فاصله کوتاه پس از حملات، «نشانهای روشن از تلاش ایران برای بازیابی سریع ظرفیت حساس هستهای» است.
مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی در تحلیل خود نوشت که فعالیتهای مشاهده شده در کوه کلنگ گزلا میتواند زمینهساز مرحله تازهای از توسعه زیرساختهای فنی در برنامه هستهای در ایران باشد.
به گفته این مرکز، ساخت تاسیسات در عمق کوه و ایجاد ورودیهای چندگانه میتواند آن را در برابر حملات هوایی بعدی، «تقریبا غیرقابل نفوذ» کند.
همچنین دفن بخشهایی از دهانهها زیر خاک میتواند به کنترل دمای داخلی و جلوگیری از نشت حرارتی کمک کند. روشی که معمولا در مراکز غنیسازی بسیار پیشرفته استفاده میشود.
تحلیلگران یادآور شدند که با وجود تخریب تاسیسات فردو، نطنز و اصفهان در حملات خردادماه به مواضع جمهوری اسلامی از سوی آمریکا و اسرائیل، حکومت ایران توانسته ظرف سه ماه بخشهایی از برنامه خود را به زیر زمین منتقل کند.
این موضوع نشان میدهد «زیرساخت فنی و ظرفیت مهندسی ایران برای بازسازی سریع هنوز قابلتوجه است».
پیشتر و در اردیبهشتماه، موسسه علوم و امنیت بینالملل گزارش داده بود حکومت ایران در حال احداث یک محوطه امنیتی با حصارهای جدید در اطراف کوه کلنگ گزلا است.
به باور نویسندگان، فعالیتهای جدید در کوه کلنگ گزلا نیاز به بازگشت فوری بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی و ازسرگیری نظارت بینالمللی را دوچندان کرده است.
در این گزارش آمده است: «اگر جامعه جهانی نتواند درباره ماهیت واقعی این سایت شفافیت ایجاد کند، ایران میتواند بخشهای کلیدی برنامه خود را در تاریکی بازسازی کند.»
مرکز مطالعات راهبردی بینالمللی هشدار داده که ادامه روند فعلی، خطر شکلگیری دوباره یک چرخه پنهان از فعالیتهای هستهای در ایران را افزایش میدهد. چرخهای که میتواند بار دیگر موازنه امنیتی خاورمیانه را بر هم بزند.
علیرضا فریدی، پدر احسان فریدی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام در تبریز در گفتوگو با سایت امتداد گفت: «پسرم اواخر اسفند ۱۴۰۲ بازداشت و سپس با وثیقه آزاد شد. او هیچ اقدام خشونتآمیز یا تخریبی انجام نداده و حتی کارشناسان گفتند با توجه به اینکه ۱۹ سال دارد، پرونده سبک است.»
پدر احسان فریدی افزود: بازپرس پرونده از پسرش خواسته بود اتهامات را بپذیرد تا پرونده بسته شود، اما او نپذیرفت و در همان جلسه بازداشت شد. پس از چند جلسه دادگاه، عنوان اتهامی از «محاربه» به «افساد فیالارض» تغییر یافت و حکم سنگینی برای او صادر شد.
فریدی با اشاره به گذراندن ۱۸ ماه حبس از سوی پسرش افزود: «قاضی پرونده در حکم خود نوشته است که با توجه به ندامت احسان، پرونده مشمول عفو شود. اکنون پرونده در کمیسیون عفو تبریز و دادگاه تجدیدنظر تهران در حال بررسی است.»
پدر این دانشجوی زندانی تاکید کرد: بازپرس تنظیمکننده کیفرخواست، سیدعلی موسویاقدم، بعدها بهدلیل تشکیل باند فساد برکنار شد. چگونه بر پایه کیفرخواست فردی که به جرم فساد عزل شده، فرزند من به افساد فیالارض محکوم شده است؟ پسرم مستحق چنین حکمی نیست.
محمدرضا باهنر، عضو مجمع تشخیص مصلحت، خواستار «حکمرانی مطلوب» در جمهوری اسلامی شد و گفت که لازم است اصلاحات از «جاهای نرم نظام» شروع شود.
باهنر در گفتوگو با وبسایت انتخاب گفت: «من همیشه گفتهام که ما بنشینیم با یکدیگر بر سر یک حکمرانی مطلوب، حکمرانیای که قابل قبول باشد، به تفاهم برسیم.»
او افزود: «برای این حکمرانی مطلوب اگر یک تصویر یا تابلو باشد، این تابلو ممکن است به ۱۰۰ تا، هزار تا قطعه پازل تقسیم شود. اتفاقا آنهایی که اصلاحطلب هستند و میخواهند اصلاح کنند مساله را از جاهای سختش نباید شروع کنند. باید از جاهای نرمش شروع کنیم.»
این نماینده پیشین مجلس گفت: «اگر از جای سختش شروع کنیم ممکن است خود حاکمیت هم آمادگی این شیفت را نداشته باشد.»
این اظهارات باهنر در شرایطی است که پیشتر اظهارات او درباره حجاب اجباری با واکنشهای تندی مواجه شد.
باهنر ۱۲ مهر در نشست با رسانهها گفت: «عدهای دنبال این بودند که حجاب باید اجباری باشد. من از روز اول اعتقادی به حجاب اجباری نداشته و ندارم.»
او همچنین از پایان الزام و جریمههای حجاب خبر داد.
در پی این اظهارات، محسن دهنوی، سخنگوی مجمع تشخیص مصلحت نظام، ۱۹ مهر در حساب خود در ایکس نوشت: «مواضع او ارتباطی با مواضع رسمی مجمع یا جایگاه حقوقی آنان ندارد.»
روزنامه کیهان هم که زیر نظر نماینده علی خامنهای اداره میشود، به باهنر برای اظهاراتش درباره حجاب حمله کرد.
همزمان، عباس آخوندی، وزیر پیشین راه و شهرسازی، در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه گفت: «ما در داخل کشور با حذف هویت ایران به دست خود، غیریتسازی کردیم.»
او افزود: «ما اعلام کردیم که کشور شیعه هستیم و با این شرایط درصدد رهبری جهان اسلام هستیم که هدف غیرقابل وصول بود و با واقعیت مغایرت داشت زیرا اکثریت جهان اسلام در رابطه با ما مشکل تاریخی داشتند.»
این وزیر پیشین جمهوری اسلامی تاکید کرد: «این غیریتسازی که امروز روی میدهد حاصل سوءاستفاده و موجسواری بیگانگان بر اشتباهات داخلی است.»
جمهوری اسلامی «فاقد دولت است»
آخوندی درباره مذاکره جمهوری اسلامی با دیگر کشورها گفت: «در این حوزه اصلیترین پرسش کشورهای منطقه این است که آیا وقتی با ایران مذاکره میکنند، با یک دولت-ملت مذاکره میکنند؟ معتقدم ایشان کاملا به این نتیجه رسیدهاند که ایران اساسا فاقد دولت-ملت است و اصلا دولت وجود ندارد که مذاکره کنند.»
او به «نمونه برجام» اشاره کرد و افزود: «مخالفتها با آن از فردای امضا شروع شد و اگر تا پیش از آن شک داشتند، پس از آن مطمئن شدند که ایران اساسا فاقد دولت است.»
آخوندی پیش از جنگ اخیر میان جمهوری اسلامی و اسرائیل نیز در گفتوگو با روزنامه اعتماد تاکید کرده بود مذاکره با آمریکا نباید به تعویق بیفتد: «دولت آمریکا منتظر نمیماند. اگر امروز توافق کنیم بهتر از فرداست.»
آخوندی در زمینه مسائل اقتصادی نیز گفت: «سهم ایران در بازیگری اقتصادی، به شدت کاهش پیدا کرده و اکنون حدود ۴۰۰ میلیارد دلار است که سهم تعیینکنندهای نیست.»
او افزود: «اما ما همچنان نقشی مهم و تعیینکننده در مساله امنیت داریم. بنابراین آینده ایران بستگی به فهم ما از امنیت دارد.»