محمد قائدی، استاد روابط بینالملل در گفتوگو با ایراناینترنشنال گفت: «خیلیها انتظار داشتند که پزشکیان پیشنهادی روی میز بگذارد تا شاید بنبستها بر طرف شود، چه در خصوص برجام چه در خصوص رابطه ایران و آمریکا.»
او تاکید کرد رهبر جمهوری اسلامی میداند که چه نمیخواهد و اگر میدانست که چه میخواهد شاید پیشنهادی هم برای خواسته خود ارائه میکرد.
جمشید برزگر، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی در گفتوگو با ایراناینترنشنال گفت تبلیغات داخلی درباره سفر مسعود پزشکیان، رییسجمهوری ایران به نیویورک «دروغگویی و رویا فروشی اصلاحطلبان» بود.
او تاکید کرد متن سخنرانی پزشکیان از قبل آماده شده و عملا تاثیری در تغییر فضای دیپلماتیک نداشته است.
برزگر گفت: «جمهوری اسلامی در واقع یک گلایهنامه بیاثر را از زبان پزشکیان مطرح میکند، بدون اینکه ضرورتی برای چنین سفری وجود داشته باشد. علی خامنهای روز گذشته همه مواضع را صریح بیان کرد و سخنان پزشکیان هیچ محلی از اعراب ندارد.»
به گفته برزگر، سفر پزشکیان مشابه حضورش در نشست شانگهای است که بدون دستاورد بازگشت، اما این بار نتیجه آن برای ایران «تحریمهای بسیار پرهزینه» خواهد بود. او اشاره کرد که همزمان ۷۱ نماینده مجلس خواستار ساخت سلاح هستهای شدند که در تضاد با سخنان پزشکیان درباره مخالفت با سلاح هستهای است.
برزگر همچنین گفت جمهوری اسلامی دچار «تشتت و بیبرنامگی» است: «از یک طرف هیئتی برای مذاکره اعزام میشود و از طرف دیگر علی خامنهای با رد مذاکره مستقیم با آمریکا و مخالفت با برچیدن غنیسازی اورانیوم عملا تمام مسیرهای توافق را مسدود میکند.»
این تحلیلگر سیاسی نتیجه گرفت که با توجه به رد شروط اصلی سه کشور اروپایی، «تقریبا غیرممکن است جمهوری اسلامی، پزشکیان یا عراقچی بتوانند راه حلی با اروپا پیدا کنند.»
علیحسین قاضیزاده، عضو تحریریه ایراناینترنشنال، درباره سخنان پزشکیان در مجمع عمومی سازمان ملل گفت: «سخنان پزشکیان در قامت یک بازنده بود و بیشتر شبیه مجموعهای از نالههای او پس از حملات اسرائیل به نظر میرسید.»

خبرگزاری رویترز در یادداشتی به بازگشت قریبالوقوع تحریمهای بینالمللی ایران پرداخت و نوشت که این تحریمها احتمالا صادرات حیاتی نفت این کشور را متوقف نخواهد کرد اما میتواند برای پالایشگران چینی سودآور باشد و امکان دسترسی آنها را به سهم بزرگتری از نفت تخفیفی ایران، فراهم کند.
فرانسه، بریتانیا و آلمان از ششم شهریور ماه روند ۳۰ روزه فعال شدن مکانیسم ماشه (اسنپبک) را آغاز کردند که منجر به بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل علیه ایران خواهد شد.
آنها تهران را به نقض توافق برجام متهم کردهاند؛ توافقی که هدف آن جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای بود.
رویترز چهارشنبه دوم مهر نوشت که دیپلماتهای ایرانی و اروپایی، سهشنبه در نیویورک در مذاکراتی «آخرین لحظهای» دیدار کردند اما احتمال جلوگیری از اجرای اسنپبک، اندک توصیف میشود.
تحریمهای تنبیهی که قرار است در پایان ماه جاری میلادی اجرایی شوند، شامل ممنوعیت فروش سلاح، محدودیت بر آزمایش و فناوری موشکهای بالستیک، مسدود کردن داراییها، ممنوعیت سفر و ممنوعیت تولید فناوری هستهای است.
این اقدام همچنین مبنای حقوقی لازم را برای اتحادیه اروپا و بریتانیا فراهم میکند تا دوباره محدودیتها را علیه بخشهای بانکی، کشتیرانی و انرژی ایران، اعمال کنند.
بازگشت تحریمها میتواند عملا به معنای «مرگ توافق هستهای سال ۲۰۱۵» (برجام) باشد؛ توافقی که با خروج دونالد ترامپ، رییسجمهوری وقت آمریکا از آن در سال ۲۰۱۸ ضربه سنگینی متحمل شد و پس از آن، تحریمهای سختگیرانه آمریکا علیه حکومت ایران، دوباره برقرار شد.
چین و روسیه اعلام کردهاند از اجرای تحریمهای بازگشتی حمایت نخواهند کرد.
صادرات نفت ایران و روشهای دور زدن تحریمها
تحریمهای غربی از سال ۲۰۱۰ صنعت نفت ایران را هدف قرار دادند و باعث کاهش تولید و افت صادرات شدند.
بر اساس دادههای بانک فدرال رزرو سنتلوئیس، صادرات نفت خام ایران از حدود ۲.۲ میلیون بشکه در روز در سال ۲۰۱۱ به کمتر از یک میلیون بشکه در سال ۲۰۱۴ سقوط کرد.
پس از توافق برجام، اکثر تحریمها برداشته شد و صادرات نفت ایران در سال ۲۰۱۷ به ۱.۸۵ میلیون بشکه در روز رسید اما خروج آمریکا از توافق و بازگشت تحریمها باعث سقوط شدید صادرات شد و در سال ۲۰۲۰ به پایینترین سطح یعنی ۴۴۴ هزار بشکه در روز رسید.
اروپا نیز از سال ۲۰۱۹ خرید نفت ایران را متوقف کرد.
با این حال، تاثیر محدودیتهای آمریکا به تدریج کاهش یافت زیرا حکومت ایران و معاملهگران و خریداران نفت بهویژه در چین، شبکهای پیچیده برای دور زدن تحریمها ایجاد کردند.
این شبکه شامل شرکتهای صوری، ناوگان قدیمی و اغلب بدون بیمه نفتکشها، انتقال کشتی به کشتی در دریا و خاموش کردن سیستمهای رهیابی بود تا ردیابی نفتکشها دشوارتر شود.
ایالات متحده در سالهای اخیر دامنه تحریمها را گسترش داده و هزاران فرد، نفتکش، تاجر و پالایشگاه و بندر چینی را هدف قرار داده است اما این اقدامات تاثیر محدود و کوتاهمدتی بر جریان فروش نفت ایران داشتهاند.
بازی قدرت چین در بازار نفت ایران
رویترز در یادداشت خود نوشت که صادرات نفت ایران از سطح پایین سال ۲۰۲۰ به تدریج بهبود یافت و در سال ۲۰۲۴ به ۱.۵ میلیون بشکه در روز رسید که حدود چهارپنجم آن به چین تحویل داده شد.
این بهبود به ایران درآمدی حیاتی بخشیده است؛ حتی اگر نفت آن با تخفیف فروخته شود.
در سال ۲۰۲۴، صنعت نفت و پتروشیمی حدود یکچهارم تولید ناخالص داخلی ایران را تشکیل میداد.
تحریمهای بازگشتی بدون تردید مسیر معاملات با ایران را پیچیدهتر خواهد کرد اما همانطور که تجربه گذشته نشان داده، فعالان در دور زدن این محدودیتها مهارت یافتهاند و به احتمال زیاد راههای تازهای برای عبور از موانع پیدا خواهند کرد.
این تحریمها ممکن است برخی خریداران آسیایی را منصرف کند اما انتظار نمیرود چین خرید نفت ایران را متوقف کند. برعکس، پالایشگران چینی میتوانند از این فرصت بهرهبرداری کرده و نفت مازاد ایران را با تخفیفهای بیشتر خریداری کنند و اهرم فشار بیشتری در معاملات به دست آورند.
تضعیف کارایی تحریمهای غربی
پکن که با تحریمهای ایران مخالف است، از سال ۲۰۲۲ انتشار دادههای رسمی واردات نفت ایران را متوقف کرده تا از نظارت غرب بگریزد.
چین در هفتههای اخیر نشان داده که تحریمهای غرب و آمریکا را نادیده میگیرد؛ از جمله با واردات محمولههای گاز طبیعی مایع از پروژه «آرکتیک الانجی-۲» روسیه که تحت تحریمهای سنگین قرار دارد.
رویترز بر این اساس نوشت: «بنابراین بعید است که چین با بازگشت تحریمها خرید نفت ایران را کاهش دهد.»
به گفته تحلیلگران، تضعیف تدریجی کارایی تحریمهای غربی علیه ایران و روسیه اکنون به یکی از ویژگیهای اصلی بازارهای بینالمللی نفت و گاز تبدیل شده و یک نظام دو لایه از تجارت «مطابق با قانون» و «غیرمطابق با قانون» ایجاد کرده است: «در نتیجه احتمالا بازگشت تحریمها و فروپاشی کامل برجام تاثیر چشمگیری بر صادرات حیاتی نفت ایران نخواهد داشت و تجارت نفت این کشور بیش از پیش به سایههای بازار جهانی منتقل خواهد شد.»

سخنرانی جدید علی خامنهای از مخفیگاه را میتوان یکی از بدترین و ضدملیترین سخنرانیهای او توصیف کرد.
اظهارنظرهای خامنهای در ۳۶ سال گذشته و در مقام رهبر جمهوری اسلامی، نه تنها نسبتی با مطالبات اکثر مردم ایران نداشته، بلکه آشکارا ضد منافع ملی بوده است. سخنرانی جدید حاکم خودکامه اما به دلایل مختلف، و ازجمله بحرانهای اقتصادی و وضع پرتنش با اسرائیل و آمریکا و حتی اروپا، از اظهارنظرهای پیشین او هم بدتر و ضدملیتر بود.
اصرار بر تداوم سیاستهای ضدملی
خامنهای در شرایط پساجنگ ۱۲ روزه و در وضعی که اکثریت جامعه زیر فشار تورم و گرانی فزاینده کالاهای اساسی و مشکلات اقتصادی، چشمانتظار و خواستار تغییرات بنیادی در نظام حکمرانی و بهویژه سیاست خارجی است، به تاکید از «بنبست» در مذاکرات اتمی با آمریکا گفت.
او در فاصله چهار روز تا بازگشت تحریمهای شورای امنیت علیه ایران و همزمان با آغاز مجمع عمومی سازمان ملل متحد، و سفر پزشکیان به نیویورک، آگاهانه هرگونه مذاکره با آمریکا را رد کرد.
خامنهای به این هم اکتفا نکرد؛ او تاکید کرد که غنیسازی اورانیوم در ایران ادامه خواهد داشت، بیآنکه بتواند درباره دلیل غنیسازی ۶۰ درصدی اورانیوم توجیهی ارائه دهد.
خامنهای همچنین بیتوجه به حساسیتهای نه فقط آمریکا، بلکه اروپا بر تولید موشکهای بالستیک در ایران، از ادامه فعالیتهای موشکی جمهوری اسلامی گفت؛ تاکیدی معنادار و قطعا حساسیتبرانگیز برای اروپا، همزمان با تقویت مناسبات تهران با مسکو، و تشدید تنش میان ناتو و روسیه.
پیش از رد هرگونه مذاکره با ایالات متحده و تاکید بر تداوم برنامههای اتمی و موشکی، خامنهای در همان ابتدای سخنرانیاش، حزبالله لبنان را «ثروتی مهم» و «داستان دنبالهدار» توصیف کرد. پیغامی معنادار به اروپا و آمریکا، که دیکتاتور از تعقیب سیاستهای ناامنساز خود در منطقه هم دستبردار نیست.
تشدید مشکلات معیشتی و تهدید زندگی ایرانیان
خروجی این همه تاکیدات ضدملی خامنهای، چیزی جز مصممشدن سه کشور اروپایی بر نهاییسازی فرآیند مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمها علیه ایران نخواهد بود.
خامنهای در مخفیگاهش بیاعتنا به عوارض تحریمها، و ازجمله کاهش شدید منابع ارزی کشور و افول بیشتر ارزش پول ملی، تنها به تعقیب توهمات خود میاندیشد و به مصالح ایرانیان و «منافع ملی ایران» بیاعتنایی نشان میدهد.
نتیجه محتوم تشدید تحریمها، تنها افزایش گرانی کالاهای اساسی و تشویش و نگرانی اکثریت مردم، و البته گسترش فقر و بیکاری نیست؛ بلکه بسط سایه ناامنی و تهدید زندگی ایرانیان و افزایش احتمال درگیری نظامی و جنگ مجدد هم خواهد بود.
طنز تلخ آنکه حاکم خودکامه با وجود رویکرد و مواضع ضدملیاش، باز هم از وحدت مردم ایران و اتحاد آنان با حکومت بهویژه در جنگ ۱۲روزه گفت؛ آنهم در شرایطی که او حاضر نیست اساسیترین مسائل کشور را به همهپرسی بگذارد و از شهروندان درباره موضوعاتی بنیادین و ملی، ازجمله مذاکره با آمریکا یا فعالیتهای اتمی، نظرخواهی کند.
جنبشهای اجتماعی، پاشنه آشیل استبداد
خامنهای در سخنرانیاش از مخفیگاه، یکبار دیگر مرکز ثقل هراس همیشگی خود را آشکار کرد: جنبشهای اجتماعی.
او با تکرار تحلیل مجعول و تحریفگری هفتههای اخیرش، از به خیابان نیامدن مردم در جریان جنگ با اسرائیل، بهویژه در تهران گفت؛ ادعایی یکسر بیارتباط با واقعیت؛ چرا که ارتش اسرائیل بارها بر تخلیه پایتخت و فاصلهگرفتن شهروندان از مراکز نظامی و امنیتی تاکید کرد، و جنگ هم بهگونهای غیرمترقبه به آتشبس ختم شد.
دلیل طرح ادعای مجدد خامنهای و تحریف شرایط کشور اما بهوضوح در سخنان خود او مشهود شد؛ آنجا که او از «فتنه» و «اغتشاش» و «شورش» گفت؛ کلیدواژههای مشهورش برای توصیف و البته ابراز هراس و بیزاری از جنبشهای اجتماعی، ازجمله جنبش سبز و جنبش زن، زندگی، آزادی.
معنادارتر آنکه او درباره امکان وقوع اعتراضهای خیابانی در آینده اظهارنظر، و به بیان دقیقتر، ابراز ترس کرد. اگرچه در اقدامی هدفمند و توام با مکر و فریب، از «گسلهای قومی» گفت و راهبرد ترساندن شهروندان ناراضی و معترض از موضوعی با مضمون تجزیه ایران را بازخوانی کرد؛ راهبردی که در هفتههای اخیر به نخ تسبیح اقدامات نهادهای امنیتی و رسانهای و تبلیغاتی رژیم تبدیل شده است: تلاش برای سوءاستفاده از ملیگرایی و ایراندوستی، و چنگزدن مکارانه به شبهناسیونالیسم برای بقای حکومت غیردموکراتیک و سرکوبگر.
نه تنها داستان جمهوری اسلامی و رهبرش، که حکایت ایران و ایرانیان، با جنگ ۱۲ روزه، وارد مدار جدیدی شده است. اصرار خامنهای بر خودکامگی و تعقیب سیاستهای ضدملی در فضای پساجنگ، هرچند به زیان مردم ایران و منافع ملی است، اما همزمان مجال کمسابقهای برای حامیان گذار به دموکراسی و دغدغهداران آزادی و توسعه ایران، فراهم کرده است.
با اطمینان میتوان گفت، خامنهای و البته همراهان نظامی و امنیتیاش، بیش از آنکه به نتیجه حملات هوایی و ترورهای اسرائیل بیندیشند، از فرجام نافرمانی مدنی و اعتراض خیابانی و اعتصاب اکثریت ناراضی، بیمناک هستند. این ترس به قدر لازم در سخنرانی جدید خامنهای مشهود بود و برای دغدغهداران گذار به دموکراسی پیغامها داشت.

علی خامنهای، در اظهاراتی صریح، تمامی پیشنهادها برای مذاکره مستقیم و جامع با ایالات متحده آمریکا را رد کرد. او تاکید کرد که وضعیت موجود میان جمهوری اسلامی و آمریکا، یک «بنبست محض» است و نهتنها مذاکره با آمریکا سودی ندارد، بلکه به ضرر کشور خواهد بود.
این موضعگیری قاطع رهبر جمهوری اسلامی تنها چهار روز پیش از بازگشت رسمی تحریمهای سازمان ملل علیه ایران مطرح شده است. با این موضع، عملاً راه دیپلماسی مسدود شده و چشمانداز ورود ایران به دومین جنگ در کمتر از یک سال اخیر، جدیتر از همیشه به نظر میرسد.
شکست مسیر مذاکره و توافق، و باز شدن مجدد مسیر تحریم و جنگ، حالا بهعنوان یک سناریو محتمل، بر سر کشور سایه انداخته است.
خامنهای در حالی مذاکره با آمریکا را رد کرده که دونالد ترامپ، در سخنرانیاش در مجمع عمومی سازمان ملل اعلام کرد که پیشنهاد توافق را به طرف ایرانی داده و خواستار گفتوگو شده، اما طرف ایرانی نپذیرفته و آمریکا مجبور به حمله شده است.
اظهارات جدید خامنهای عملاً سفر مسعود پزشکیان، رییس دولت در جمهوری اسلامی، به نیویورک را بیاثر کرد. در حالی که گمانهزنیها درباره احتمال دیدار او با ترامپ بالا گرفته بود، خامنهای اجازه چنین دیداری را نداده است.
نتیجه، تنها یک سخنرانی بیاثر و کلیشهای دیگر در سازمان ملل خواهد بود؛ با این تفاوت که احتمالاً پزشکیان در سخنرانیاش از «نهجالبلاغه» بیشتر خواهد خواند و مترجمان همزمان سازمان ملل را به زحمت خواهد انداخت.
اما نکته کلیدی اظهارات جدید خامنهای ، تاکید او بر ادامه غنیسازی اورانیوم است. او گفت: «ما هرگز غنیسازی را متوقف نخواهیم کرد»؛ در حالی که اساس هر توافقی با غرب، متوقف کردن یا محدودسازی همین برنامه غنیسازی است. بدین ترتیب، چشمانداز هرگونه توافق عملاً منتفی شد.
این سخنان نهتنها پایان راه مذاکره را اعلام کرد، بلکه بازگشت قریبالوقوع تحریمهای سازمان ملل را قطعی ساخت. احتمال وقوع جنگ نیز حالا از هر زمان دیگری بالاتر رفته است.
خامنهای در بخش دیگری از صحبتهایش مدعی شد که اسرائیل در جریان جنگ ۱۲ روزه اخیر، قصد تحریک مردم ایران برای قیام علیه نظام را داشته است.
او با گفتن این جمله، ناخواسته تایید کرد که زمینه نارضایتی و حتی قیام عمومی در جامعه وجود دارد. این تاییدی است که پیشتر تنها تحلیلگران به آن اشاره میکردند، اما اکنون هم اسرائیل و هم شخص خامنهای آن را به زبان میآورند.
رد صریح پیشنهادهای داخلی برای مذاکره با آمریکا از سوی خامنهای نشاندهنده وجود اختلاف جدی در درون حاکمیت است. بهوضوح بسیاری از مسئولان جمهوری اسلامی، برخلاف او، به دنبال مذاکرهاند و خامنهای ناچار شده برای رد آنها دلیلتراشی کند. این اختلافات حالا علنی شده و شکاف در رأس حاکمیت را عمیقتر کرده است.
اکثریت مردم ایران خواهان نظامی با روابط متعادل با غرباند، نه یک رژیم منزوی در آغوش روسیه و چین. اختلاف دیدگاه میان رهبر جمهوری اسلامی و بخش عمدهای از جامعه و همچنین تعداد روزافزون مسئولانی که با سیاستهای او مخالفت میکنند، تبدیل به بحرانی جدی برای بقای نظام شده است.
صدای مخالفت از درون خود نظام بلند شده؛ از محمد خاتمی و محمود احمدینژاد گرفته تا حسن روحانی و مسعود پزشکیان، همه صراحتاً از رد فرصت مذاکره بهدست خامنهای انتقاد میکنند.
روحانی اخیراً گفته است: «من میخواستم با ترامپ دیدار کنم و مشکل را حل کنم، اما اجازه ندادند.» چه کسی اجازه نداد؟ پاسخ روشن است: علی خامنهای.
واقعیت این است که صدای مسئولان جمهوری اسلامی از سیاستهای علی خامنهای بلند شده است. انتقادات، گسترده و علنی شده و روزبهروز در حال افزایش است. بسیاری از این مقامات از تناقض میان دستورات رهبر و واقعیتهای جامعه سخن میگویند. شکاف میان حکومت و جامعه عمیق شده است؛ از حجاب اجباری گرفته تا فیلترینگ، مردم دیگر به فرامین حکومت اعتنایی ندارند.
سقوط عملی جمهوری اسلامی در خیابانها
بخش بزرگی از خیابانهای کشور به تصرف زنان و دخترانی درآمده که با پوشش دلخواه خود حاضر میشوند و حجاب اجباری را عملاً کنار گذاشتهاند. این پدیده، نشانهای روشن از عقبنشینی عملی جمهوری اسلامی از خیابانهاست؛ تحولی اجتماعی که نه تنها گسترده و ماندگار است، بلکه بازگشتناپذیر نیز به نظر میرسد.
قیام مهسا اگرچه به لحاظ شکلی منجر به سقوط رسمی جمهوری اسلامی نشد، اما واقعیت این است که نظام در خیابانها سقوط کرده است. دیگر خبری از گشت ارشاد و فضای ارعاب نیست. خیابانها به تسخیر زنان و دخترانی درآمدهاند که آشکارا حجاب اجباری را کنار گذاشتهاند. این تغییر، یک انقلاب بیسروصدا اما پیروز است. جمهوری اسلامی دیگر توان کنترل این فضا را ندارد. این تحولات، آرام اما بازگشتناپذیرند.
جمهوری اسلامی عملاً در خیابانها سقوط کرده است. تنها چیزی که باقی مانده، ساختمانهایی است به نام نهادهای حکومتی مثل صداو سیما و هیات دولت و بیت رهبری و پادگانهایی با نیروهای سرکوبگر. فراتر از این، نظام دیگر ظهور و بروزی در جامعه ندارد؛ عملاً سقوط کرده است. حالا فقط باید منتظر روزی بود - که دیگر خیلی دور هم نیست - که بیت رهبری در خیابان فلسطین نیز سقوط کند و کار نظام تمام شود.
بسیاری از مسئولان نظام این وضعیت را درک کردهاند. برخی از آنها میخواهند با پذیرش رسمی تغییرات اجتماعی، از فروپاشی کامل نظام جلوگیری کنند اما علی خامنهای، در رأس حاکمیت، همچنان در برابر این تحولات مقاومت میکند.
شکاف در رأس قدرت عمیق شده؛ و برخی از فرمانبران نظام دیگر از فرمانده درمانده پیروی نمیکنند. این، از نشانههای قطعی آغاز فروپاشی دیکتاتوریهاست: جایی که اطاعت کورکورانه از رهبر پایان میپذیرد و صدای انتقاد از درون حاکمیت هم پس از اعتراضات مردم بلند می شود.
امروز، انتقاد علنی از علی خامنهای نهتنها بیشتر، بلکه صریح تر شده است. مقامات جمهوری اسلامی، یکی پس از دیگری، سیاستهای او را ناکارآمد و خطرناک میدانند.
با این شرایط، و با سخنان امروز خامنهای، هرگونه امید به توافق بر باد رفته است. حالا نه پزشکیان جرأت دیدار با ترامپ را دارد، نه عراقچی میتواند از دیدارهای نمادین فراتر رود. توافق فنی اخیر با آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز به گفته خود عراقچی، در صورت بازگشت تحریمها بیاثر خواهد شد.
با بازگشت تحریمها، به احتمال بسیار فنر قیمتها در ایران رها خواهد شد. دلار، طلا، سکه، و کالاهای اساسی گرانتر از پیش خواهند شد و مهمتر از آن، راه جنگ نیز باز خواهد شد.
جمهوری اسلامی بار دیگر به سمت یک درگیری نظامی احتمالی پیش میرود، فقط به خاطر لجاجت یک رهبر که چشم بر تغییرات داخلی، منطقهای و جهانی بسته است.






