مصطفی تاجزاده، معاون سیاسی وزارت کشور دولت خاتمی که اکنون در زندان به سر میبرد، درباره درگیری جمهوری اسلامی و اسرائیل نوشت: «میدانم که قشرهایی از مردم از حملات مزبور خوشنودند؛ چراکه آنرا تنها راه تغییر حکومت شکستخورده روحانیت میبیند.»

او افزود: «اما حتی به فرض آنکه جنگ به چنین نتیجهای منجر شود، ایرانی ویران به جای خواهد ماند که در آن، به احتمال بسیار زیاد، بیدولتی و هرجومرج حرف اول را خواهد زد، اگر کشور چند پاره نشود.»
تاجزاده اضافه کرد: «به باور من میتوان برای گذار مسالمتآمیز به دمکراسی، بر تشکیل مجلس موسسان برای اصلاح/تغییر قانون اساسی پافشاری کرد و حکومت را به تاسیس آن مجبور نمود.»

روزنامه گاردین در گزارشی با اشاره به درگیریها میان اسرائیل و جمهوری اسلامی نوشت علی خامنهای اکنون در گوشهای گرفتار آمده و به پایان خود نزدیک است؛ وضعیتی که تمام عمر کوشیده بود از آن دوری کند.
گاردین دوشنبه ۲۶ خرداد در مطلبی تحلیلی از خطبههای خامنهای در نماز جمعه مهر سال گذشته به مناسبت کشته شدن حسن نصرالله، رهبر حزبالله لبنان، یاد کرد که اولین حضور او در نماز جمعه پس از پنج سال به شمار میرفت.
رهبر جمهوری اسلامی در آن خطبهها لحنی سازشناپذیر داشت و در برابر هزاران نفر از طرفدارانش اعلام کرد: «اسرائیل زیاد دوام نخواهد آورد.»
او اقدام نظامی جمهوری اسلامی علیه اسرائیل را «مجازاتی علیه سگ هار آمریکا» خواند، از «قدرت و صلابت در برابر دشمن» گفت و تاکید کرد سیاست نظام برای «مجازات» اسرائیل پس از حملات آن زمان به ایران، «نه تعلل و نه شتابزدگی» است.
این سخنان چند روز پس از کشته شدن نصرالله در حمله هوایی اسرائیل به مقر این گروه نیابتی جمهوری اسلامی در بیروت بیان شد.
گاردین این حادثه را ضربهای «شخصی و سخت» بر خامنهای که سالها با نصرالله رابطه نزدیک داشت، توصیف کرد.
حمله هوایی و گسترده جدید اسرائیل به ایران که از بامداد جمعه ۲۳ خرداد آغاز شد، ضربه مشابه دیگری به خامنهای است.
هرچند به گفته گاردین، این حمله باعث سرکشی بیشتر تهران و شلیک رگبار موشک و پهپاد به سمت تلآویو شده، اما به نظر نمیرسد این اقدام متقابل مانع ادامه حملات اسرائیل شود.
خامنهای در حال حاضر با گزینههای محدود و نامطلوبی روبهروست، شرایطی که رهبر «محتاط، عملگرا، محافظهکار و بیرحم» جمهوری اسلامی همواره کوشیده از آن دور بماند.

آغاز یک مسیر رادیکال
گاردین نوشت خامنهای که فرزند روحانی کمنفوذی از طبقه متوسط در شهر مشهد بود، نخستین قدمهای خود را بهعنوان یک شخصیت رادیکال در فضای پرتنش اوایل دهه ۱۳۴۰ برداشت.
او در قامت طلبهای جوان در قم، سنتهای اسلام شیعه و اندیشه رادیکال روحالله خمینی را پذیرفت.
تا اواخر دهه ۱۳۴۰، خامنهای ماموریتهای محرمانهای برای روحالله خمینی که آن زمان در تبعید بود، انجام داد و شبکههایی از فعالیتهای اسلامگرایانه را سازماندهی کرد.
این رسانه بریتانیایی افزود اگرچه خامنهای علاقه آشکاری به ادبیات غربی، بهویژه لئو تولستوی، ویکتور هوگو و جان اشتاینبک داشت، اما در ایدئولوژیهای ضد استعماری و احساسات ضد غربی آن دوران غوطهور شده بود.
صعود به راس هرم قدرت
خامنهای که پس از انقلاب ۱۳۵۷ بهسرعت جایگاه خود را در حلقه قدرت تثبیت کرده بود، پس از مرگ خمینی در سال ۱۳۶۸ بهعنوان جانشین او انتخاب شد.
او بلافاصله از این موقعیت برای تحکیم کنترل خود بر دستگاه حکومت استفاده کرد.
یکی از پایگاههای کلیدی قدرت خامنهای، سپاه پاسداران بود که گاردین آن را «قلب تپنده رژیم» و «نیروی قدرتمند نظامی، اجتماعی و اقتصادی» توصیف کرد. اما رهبر جمهوری اسلامی متحدان و حامیان قدرتمند دیگری نیز پیدا کرد.
گاردین در ادامه نوشت در طول دهه ۱۳۷۰، خامنهای قبضه قدرت خود را با حذف مخالفان و پاداش به وفادارانش تقویت کرد. حتی شاعرانی که زمانی او به آنها علاقه ابراز کرده بود، هدف سرویسهای امنیتی قرار گرفتند.
بر اساس این تحلیل، زمانی که محمد خاتمی در سال ۱۳۷۶ با اکثریت قاطع در انتخابات ریاستجمهوری پیروز شد، خامنهای تا حدی آزادی عمل به او داد اما همزمان سخت تلاش کرد تا هسته رژیم و ایدئولوژی آن را از چالشهای جدی محافظت کند.
راهبرد نیابتی
خامنهای از تلاشهای سپاه پاسداران برای مقابله با نیروهای آمریکایی در عراق پس از حمله ۲۰۰۳ و گسترش نفوذ جمهوری اسلامی در این کشور حمایت کرد.
گاردین این موضع را نشانه گسترش استراتژی او برای تکیه بر نیروهای نیابتی جهت اعمال قدرت در منطقه و تهدید اسرائیل ارزیابی کرد.
اما این تاکتیک که ممکن بود هوشمندانه به نظر برسد، تحت فشار حملات اسرائیل فروپاشید و اتحاد دیرینه جمهوری اسلامی با دمشق نیز با سقوط حکومت بشار اسد پایان یافت.
آغازِ پایان
گاردین یادآوری کرد موجهای پیدرپی نارضایتی و ناآرامی در داخل کشور با سرکوب وحشیانه و رفتار خشن علیه زنان، همجنسگرایان و اقلیتهای دینی پاسخ داده شده و این وضعیت، همراه با بحران اقتصادی، بسیاری از حامیان سابق جمهوری اسلامی را مایوس کرده و دامنه ناآرامیها را گسترش داده است.
خامنهای بیش از سه دهه تلاش کرده فشارهای نیروهای متضاد داخلی را مدیریت کند، از جنگ مستقیم بپرهیزد و میراث خمینی و قدرت خود را حفظ کند.
با اینحال، به نوشته گاردین، او که اکنون پیر و بیمار است، با بزرگترین چالش دوران رهبریاش روبهرو شده و دوران حکمرانی مطلقهاش به پایان خود نزدیک میشود.
سخنگوی ارتش اسرائیل با تاکید بر ادامه کارزار نظامی علیه جمهوری اسلامی اعلام کرد کشورش به برتری کامل هوایی در آسمان تهران دست یافته است.
او افزود اسرائیل یک سوم از کل موشکاندازهای حکومت ایران را نابود کرده و حملات را علیه موشکهای زمین به زمین در ایران گسترش میدهد.
هفت هنرمند، فعال مدنی، سیاسی و حقوق بشر با امضای بیانیهای خواستار توقف غنیسازی اورانیوم از سوی جمهوری اسلامی و توقف جنگ شدند.
در این بیانیه آمده است: «با تاکید قاطع بر حفظ تمامیت ارضی ایران و حق حاکمیت واقعی مردم، خواهان توقف غنیسازی اورانیوم توسط جمهوری اسلامی ، پایان فوری جنگ ویرانگر میان جمهوری اسلامی و رژیم حاکم بر اسرائیل هستیم.»
آنها نوشتند: «هیئت حاکمه جمهوری اسلامی نه توانایی و نه ظرفیت حل مناقشات و منازعات داخلی و خارجی ایران را دارد و بهترین راه برای نجات مردم ایران و این سرزمین، کنارهگیری هیئت حاکمهی جمهوری اسلامی و فراهمآوردن گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی است.»
جعفر پناهی، کارگردان برنده جایزه نخل طلای کن، شهناز اکملی، مادر دادخواه، شیرین عبادی و نرگس محمدی، برندگان جایزه نوبل صلح، صدیقه وسمقی، پژوهشگر، محمد رسولاف، کارگردان و عبدالفتاح سلطانی، وکیل، از امضاکنندگان این بیانیهاند.
فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت پزشکیان، گفت: «به دلیل شرایط فعلی کشور سرعت اینترنت را کاهش دادیم.»
بهرغم هشدارهای منتشرشده در رسانهها و از سوی منابع اسرائیلی درباره احتمال صدور هشدار رسمی اسرائیل مبنی لزوم ترک تهران برای آسیب ندیدن شهروندان، مهاجرانی به مردم گفت که پیامکهای مبنی بر ترک شهرها توجه نکنند.
وزیر دفاع اسرائیل در پیامهایی گفت که علی خامنهای دستور حمله به مناطق مسکونی اسرائیل را داده و مردم تهران هزینه دستورات او را میپردازند.

نشریه اکونومیست در گزارشی با اشاره به درگیری میان اسرائیل و ایران و احتمال مداخله نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی نوشت حزبالله لبنان شاید چارهای جز کنار ماندن از این جنگ نداشته باشد، چرا که توان نظامیاش محدود شده و تحولات سیاسی داخلی نیز دست و پای این گروه را بسته است.
وقتی نعیم قاسم که رهبری حزبالله را پس از حسن نصرالله بر عهده گرفت، ۲۲ خرداد امسال مقابل دوربین تلویزیون نشست، نمادهای پشت سر او از تغییری ظریف اما مهم حکایت داشتند.
در این تصاویر پسزمینه، دیگر نه تصویری از روحالله خمینی دیده میشد و نه پرچمهای همیشه حاضر جمهوری اسلامی. بهجای آنها، تنها پرچم زردرنگ حزبالله و نماد درخت سدر لبنان در پشت سر قاسم قرار داشت.
اکونومیست در این گزارش نوشت تابستان گذشته، زمانی که اسرائیل بسیاری از فرماندهان ارشد حزبالله از جمله نصرالله را کشت، نارضایتی پنهانی در درون این گروه شیعه که هم یک حزب سیاسی و هم یک گروه شبهنظامی است، شکل گرفت.
آن زمان جمهوری اسلامی، حامی دیرین حزبالله، برای کمک به این گروه وارد عمل نشد؛ چیزی که برخی درون حزبالله آن را خیانت تلقی کردند. اما واقعیت این بود که تهران هرگز قصد نداشت جان خود را فدای نیروی نیابتیاش کند.
اکونومیست به نقل از مئیر جاودانفر، کارشناس امور ایران، نوشت: «ایران از حزبالله حمایت کرد تا با اسرائیلیها بجنگد، نه اینکه خودش وارد جنگ شود. اگر غیر از این بود، تمام مدل نیابتی را زیر سوال میبرد.»
در آن زمان، یکی از منتقدان شیعه حزبالله رابطه این گروه با تهران را به رابطه رییسجمهوری و محافظانش تشبیه کرد: «این وظیفه محافظ است که از رییسجمهوری دفاع کند، نه برعکس.»
این منطق هرگز برای ایدئولوگهای بلندپایه حزبالله، بهویژه نصرالله، مسالهساز نبود؛ آنها با ایفای نقش مامور وفادار ایران در خدمت به انقلاب اسلامی مشکلی نداشتند. اما برای پایگاه اجتماعی داخلی حزب، این وضعیت تلخ و آزاردهنده بود.
هلال خشان، استاد علوم سیاسی در دانشگاه آمریکایی بیروت، به اکونومیست گفت: «نیروهای عادی، همان شیعیان معمولی که تلفات سنگینی داده بودند و زیر حملات اسرائیل دوام آورده بودند، ناامید شده بودند. آنها واقعا انتظار داشتند ایران به کمکشان بیاید.»

افول «محور مقاومت»
این نارضایتی و ناامیدی، در ۲۳ خرداد و با حملات هوایی و ویرانگر اسرائیل به مواضع جمهوری اسلامی، دوباره و با شدتی بیشتر بازگشت.
این حمله شباهت تکاندهندهای با عملیاتهای پیشین اسرائیل علیه حزبالله داشت: استفاده از اطلاعات دقیق، ترور فرماندهان و تضعیف سریع پدافند هوایی.
در پی این حملات، از بیروت، تنها یک پیام تسلیت رسمی برای تهران صادر شد.
با اینحال، زمانی حزبالله بهعنوان عامل بازدارنده نهایی جمهوری اسلامی شناخته میشد؛ نیرویی که میتوانست مانع حمله اسرائیل به برنامه هستهای تهران شود.
نصرالله به ۱۰۰ هزار نیروی رزمی و زرادخانهای انبوه از موشکهای خود افتخار میکرد، اما امروز، در حالی که فرماندهان بلندپایه سپاه پاسداران یکی پس از دیگری هدف قرار میگیرند، حامیان لبنانیشان سکوت کردهاند.
اکونومیست یادآوری کرد حزبالله شاید چارهای جز نظاره صرف و کنار کشیدن خود از مناقشه نداشته باشد. دستگاههای اطلاعاتی اسرائیل از آخرین جنگ تمامعیار با حزبالله در سال ۲۰۰۶، تا عمق ساختار این گروه نفوذ کردهاند.
در جریان بیش از یک سال نبرد که پس از حمله هفتم اکتبر حماس به اسرائیل (۱۵ مهر ۱۴۰۲) آغاز شد، ارتش اسرائیل توان رزمی و نظامی حزبالله را تقریبا بهطور کامل نابود کرد.
سقوط حکومت بشار اسد در سوریه در آذر ۱۴۰۳ نیز تلاشهای حزبالله برای بازسازی را به بنبست کشانده است.
امروز زرادخانه موشکی حزبالله تهی شده و هزاران نیروی آن که پس از آتشبس با اسرائیل در آذر سال گذشته به عراق گریختهاند، همچنان بدون سلاح و سرگردان ماندهاند.
خشان در همین زمینه به اکونومیست گفت: «حزبالله دیگر یک نیروی رزمی نیست. آنها به اردکی لنگ تبدیل شدهاند که حتی توان دفاع از خودشان را هم ندارند.»
با اینحال، محدودیتها فقط نظامی نیستند و سیاست داخلی لبنان نیز دست و پای حزبالله را بسته است.
پس از دو سال بنبست سیاسی و تشکیل دولتهای موقت در لبنان، دی سال گذشته ژوزف عون، فرمانده پیشین ارتش، به ریاستجمهوری رسید.
عون مصمم است که اقتدار دولت مرکزی را ولو به قیمت مهار گروههایی مانند حزبالله، به کشور بازگرداند.
رهبران باقیمانده حزبالله بهخوبی میدانند که کشاندن لبنان به جنگی دیگر، ممکن است کشور را به سوی درگیری داخلی سوق دهد.
با وجود پیروزی در انتخابات اخیر شوراهای محلی، حتی در میان پایگاه اجتماعی حزبالله هم نشانههایی از نارضایتی دیده میشود.
بسیاری همچنان از حزبالله خشمگیناند که بدون حمایت جدی از جوامع شیعه، لبنان را پس از حملات هفتم اکتبر وارد جنگ حماس با اسرائیل کرد و در نتیجه آن، خانههای بسیاری از شیعیان زیر آوار رفت.
نفوذ حزبالله بر نهادهای دولتی نیز رو به کاهش است. نیروهای این گروه از پستهای حساس در فرودگاه کنار گذاشته شدهاند و ارتش در حال بازپسگیری کنترل مناطقی در جنوب لبنان است که پیشتر در اختیار حزبالله بود.
جاده فرودگاه بیروت که تا چند ماه پیش پر بود از تصویرهای نصرالله و قاسم سلیمانی، حالا با بیلبوردهایی پوشیده شده که از آغاز «عصری نو» برای لبنان خبر میدهند.
شروع یک درگیری دیگر، چه داخلی و چه خارجی، میتواند بیش از پیش حزبالله را تضعیف کند.
اکونومیست تاکید کرد در معنایی گستردهتر، شبکه نیروهای نیابتی و شبهنظامی که با نام «محور مقاومت» شناخته میشد، از هم پاشیده است.
حزبالله که برای سالها «نگین» این محور به شمار میرفت، دیگر تمایلی به جنگ ندارد.
به گفته یک تحلیلگر، بدون حزبالله «محور مقاومت» عملا وجود خارجی نخواهد داشت.
برخی ناظران آغاز روند فروپاشی این محور را به کشته شدن سلیمانی در حمله پهپادی آمریکا به بغداد در سال ۱۳۹۸ نسبت میدهند.
حمله خونبار اسرائیل به غزه توان تهاجمی حماس را بهشدت تضعیف کرده و برخی گروههای قدرتمندتر عراقی نیز اکنون بیشتر به انتخابات پارلمانی پایان سال فکر میکنند تا به جنگ با اسرائیل.
پس از سلیمانی، نیروی پیونددهندهای که این شبکه سایهوار جمهوری اسلامی را منسجم نگه میداشت، از میان رفته است.
جاودانفر در همین زمینه گفت: «موفقیت تنها در ساختن این شبکه نبود، بلکه مدیریت آن هم اهمیت فراوانی داشت و این کفشی بود که اسماعیل قاآنی، جانشین سلیمانی، هیچگاه نتوانست آن را به پا کند.»
حزبالله که زمانی سرسختترین نیروی نیابتی جمهوری اسلامی بود، اکنون بیش از همیشه شبیه به یک حزب سیاسی لبنانی عمل میکند: «زخمی، محتاط و نظارهگر از حاشیه.»
