حزبالله لبنان در بیانیهای اعلام کرد چندین پهپاد به سمت «اهداف نظامی» اسرائیل در نزدیکی عکا پرتاب کرده است.
این حمله پهپادی مجروح شدن دو نفر را در شهر عربنشین مزرعه در شمال اسرائیل در پی داشت که حال یکی از آنها وخیم گزارش شده است.
یک منبع حزبالله به خبرگزاری رویترز گفت که این حمله، «انتقام کشتن فواد شُکر» فرمانده این گروه از سوی اسرائیل «نیست».
حزبالله قول داده که انتقام کشتن شکر را بگیرد و این موضوع، باعث بروز نگرانیهای جهانی از تشدید درگیریها در منطقه و احتمال بروز یک جنگ تمام عیار شده است.


شیخ حسینه، نخستوزیر ۷۶ ساله سابق بنگلادش که دوشنبه ۱۵ مرداد از سمتش استعفا داد و از این کشور فرار کرد، با ۱۵ سال حکمرانی پیوسته و یک دوره پنج ساله مجزا، رکورددار بیشترین دوران نخستوزیری در تاریخ بنگلادش و جهان است. او تجربه زندان، مهاجرت اجباری و ترور نزدیکانش را هم داشته است.
حسینه که از هر دو طرف خانواده پدری و مادری، اصالتی عراقی عرب دارد، در بسیاری از مصاحبهها و سخنرانیهای خود به شرایط سخت زندگی در حالی که پدرش زندانی سیاسی بود، اشاره کرده است.
پدر او شیخ مجیب الرحمن، بنیانگذار و رهبر استقلال بنگلادش از پاکستان در سال ۱۹۷۱ و اولین رییسجمهوری بنگلادش و مادرش، بیگم فضیلتالنساء مجیب است.
در بنگلادش از شیخ مجیب به عنوان «پدر ملت» یاد میشود.
مجیب و برخی اعضای خانواده او در یک کودتای نظامی در سال ۱۹۷۵ ترور شدند.
پس از قتل پدر، حسینه و خواهرش سالها در هند در تبعید زندگی کردند. او بعدها به بنگلادش بازگشت و رهبری حزب عوامی لیگ را بر عهده گرفت.
حسینه پس از پایان رژیم خودکامه حسین محمد ارشاد، در انتخابات سال ۱۹۹۱ به عنوان رهبر حزب عوامی لیگ (AL) شرکت کرد و نتیجه را به خالد ضیاء که با او علیه رژیم ارشاد همکاری کرده بود، باخت.
او به عنوان رهبر مخالفان، حزب ملیگرای بنگلادش (BNP) به رهبری ضیاء را به تقلب انتخاباتی متهم و پارلمان را تحریم کرد.
این اقدام حسینه با تظاهرات خشونتآمیز و ناآرامیهای سیاسی همراه شد و در نهایت ضیاء از دولت موقت استعفا داد و حسینه پس از انتخابات ژوئن ۱۹۹۶ نخستوزیر شد.
هر چند بنگلادش در طول دوره اول نخستوزیری او که در ژوییه ۲۰۰۱ به پایان رسید، با ناآرامیهای سیاسی بسیاری مواجه بود اما این اولین دوره کامل پنج ساله برای یک نخستوزیر بنگلادش از زمان استقلال کشور در سال ۱۹۷۱ بود.
او در سال ۲۰۰۷ و پس از بالا رفتن تنشها، بنگلادش را به مقصد آمریکا و بریتانیا ترک کرد.
دولت وقت، او را به مواردی همچون قتل و فساد متهم کرد و با کارشکنیهای فراوان تلاش کرد او را از بازگشت منصرف کند.
حسینه مدتی پس از بازگشت دستگیر شد اما نهایتا اتهامات علیه او به جایی نرسید
در سال ۲۰۱۴، او برای سومین دوره متوالی در انتخاباتی که از سوی مخالفان تحریم شده بود و انتقاد ناظران بینالمللی را به همراه داشت، دوباره به قدرت رسید.
روهینگیاییها و شیخ حسینه
حسینه در سال ۲۰۱۷، پس از ورود نزدیک به یک میلیون روهینگیایی که از نسلکشی در میانمار فرار کرده بودند، به خاطر پناه دادن و کمک به آنها تحسین شد.
روهینگیاییها مردمی مسلمان هستند که در ایالت راخین در غرب میانمار زندگی میکنند و چهار درصد کل جمعیت میانمار را تشکیل میدهند.
سازمان ملل متحد و اغلب رسانههای بینالمللی و سازمانهای حقوق بشری مردم روهینگیا را جزو ستمدیدهترین اقلیتها در جهان توصیف میکنند.
پیروزی حسینه در انتخابات سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۲۴ باز هم با خشونت، تقلب و اعتراض همراه بود و به نظر میرسد در دوران نخستوزیری او، بنگلادش تجربه عقبگرد دموکراتیک داشته است.
سازمان دیدهبان حقوق بشر اسناد گستردهای از ناپدید شدنهای اجباری و قتلهای خارج از چارچوب قضایی تحت دولت او را ثبت کرده است.
بسیاری از سیاستمداران و روزنامهنگاران به طور سیستماتیک و قضایی به دلیل به چالش کشیدن دیدگاههای او مجازات شدند.
در سال ۲۰۲۱، سازمان گزارشگران بدون مرز یک ارزیابی منفی از سیاست رسانهای حسینه برای محدود کردن آزادی مطبوعات در بنگلادش ارائه کرد.
در بنگلادش، حسینه به دلیل نزدیکی بیش از حد به هند، همواره مورد انتقاد بود. از او به عنوان تجسمی از دخالت هند در سیاستهای بنگلادش یاد شده و منتقدان، پشتیبانی هند از او را دلیل اصلی قدرت حسینه در سالهای گذشته توصیف کردند.
حسینه در سال ۲۰۱۸ در فهرست ۱۰۰ نفر از تاثیرگذارترین افراد جهان تایم قرار گرفت و در سالهای ۲۰۱۵، ۲۰۱۸ و ۲۰۲۲ نام او در فهرست ۱۰۰ زن قدرتمند جهان مجله فوربس منتشر شد.
فرار از بنگلادش
خبرگزاری رویترز روز سهشنبه ۱۶ مرداد به نقل از منابع دولتی هند گزارش داد نخستوزیر مستعفی بنگلادش که از کشورش فرار کرده، در هند باقی خواهد ماند.
رسانههای هند روز دوشنبه خبر دادند حسینه پس از استعفا از سمت نخستوزیری، در پایگاه نیروی هوایی هیندن در دهلی فرود آمده و احتمال دارد به لندن پرواز کند.
بر اساس گزارشهای رسانههای بینالمللی، او پس از فرار از داکا، پایتخت بنگلادش، به شهر آگارتالا در شمال شرقی هند رفت.
فرار او از کشور، بازتاب گستردهای در رسانههای جهان داشت.
خروج شیخ حسینه از بنگلادش در شرایطی صورت گرفت که عده زیادی از شهروندان در اعتراضات اخیر این کشور کشته شدند.
به گفته مخالفان دولت و مدافعان حقوق بشر، شیخ حسینه متهم است رقیب اصلی خود را ناعادلانه زندانی و آزادی مطبوعات را محدود کرده است.
او به دنبال حذف همه مخالفان به ویژه از طریق کشتن فعالان مخالف بوده است.
ریشه اعتراضات
آتش این دور از اعتراضات با اختصاص سهمیه ۵۶ درصدی برای کسب مشاغل دولتی به خانوادههایی که در جنگ استقلال بنگلادش شرکت کرده بودند، روشن شد.
هر چند دیوان عالی بنگلادش روز یکشنبه ۳۱ تیر بخش عمده سهمیههای مشاغل دولتی را لغو کرد اما اعتراضات که با صدها کشته و مجروح و زندانی همراه بود با محوریت دانشجویان و جوانان ادامه یافت.
عذرخواهی عمومی شیخ حسینه و بازگشایی دانشگاهها که با شروع خشونتها بسته شدند از جمله خواستههای معترضان بود.
اعتراضات اخیر در این کشور ۱۷۰ میلیون نفری با اکثریت مسلمان، در پس بیکاری گسترده در میان فارغالتحصیلان دانشگاهها روی داد.
دولت عراق با انتشار بیانیهای گفت هیچگونه اقدام بیملاحظهای که پایگاههای عراقی و آمریکایی یا نمایندگیهای دیپلماتیک را هدف قرار دهند، نمیپذیرند.
این بیانیه همچنین گفت هرگونه حملهای از داخل یا خارج عراق که منافع این کشور را هدف قرار دهد، قاطعانه محکوم میکند.
شامگاه دوشنبه ۱۵ مرداد به پایگاه آمریکایی عینالاسد در عراق حمله شد که در آن دستکم پنج پرسنل آمریکایی مجروح شدند.


رضا رسایی، جوان ۳۴ ساله که در جریان اعتراضات سال ۱۴۰۱ در شهرستان صحنه کرمانشاه بازداشت شده بود، بامداد سهشنبه ۱۶ مرداد اعدام شد. فاطمه حیدری، از اعضای خانوادههای دادخواه، نوشت که خانواده رسایی پیش از اجرای حکم اعدام فرزندشان، امکان ملاقات با او را پیدا نکردند.
حیدری همچنین خبر داد: «به خانواده رسایی گفته شده نمیتوانند فرزند خود را در شهر صحنه دفن کنند و باید پیکرش را در جادهای دور افتاده دفن کنند.»
رسایی که پیرو آیین یارسان بود، به کشتن یکی از نیروهای سپاه پاسداران در روز ۲۷ آبان ۱۴۰۱ متهم شده بود.
حکم اعدام او دی ماه گذشته از سوی دیوان عالی کشور تایید شد.
سازمان عفو بینالملل روز ۱۲ اردیبهشت امسال با انتشار نامهای سرگشاده خطاب به غلامحسین محسنی اژهای، رییس قوه قضاییه جمهوری اسلامی هشدار داد همه راههای حقوقی ممکن برای لغو حکم اعدام این معترض بازداشتشده در جریان خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» بیجواب مانده و او ممکن است هر لحظه اعدام شود.
بر اساس این نامه، رسایی تحت شکنجههایی از جمله کتک، شوک الکتریکی، خفهسازی و خشونت جنسی مجبور به اعتراف اجباری شد.
مقامات زندان دیزلآباد کرمانشاه در هفتههای گذشته دسترسی او به تماس تلفنی و ملاقات حضوری او را با خانوادهاش قطع کردند.
مرکز مشاوره حقوقی دادبان جمعه هشتم تیر ماه با اعلام این خبر اعلام کرد فشار بر خانواده این معترض زندانی محکوم به اعدام و تهدید به بازداشت آنان نیز افزایش یافته است.
دادبان با بیان اینکه مقامات زندان هیچ توضیحی درباره دلیل اعمال این محرومیتها و فشار به رسایی ندادهاند، به نقل از یک منبع مطلع در حساب ایکس خود نوشت: «برقراری تماسهای تلفنی تهدیدآمیز و تهدید به بازداشت اعضای خانواده از جمله فشارهایی است که در یک هفته اخیر بر خانواده رضا رسایی اعمال میشود.»
رسایی به اتهام «قتل عمد» نادر بیرامی، رییس اطلاعات سپاه پاسداران شهر صحنه، به اعدام (قصاص نفس) محکوم شد.
بیرامی در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۱ در جریان یک تجمع اعتراضی «زن، زندگی، آزادی» در شهرستان صحنه و در نتیجه به خشونت کشیده شدن این تجمع به دلیل حمله نیروهای امنیتی و انتظامی به معترضان، در جریان یک درگیری میان شهروندان و ماموران کشته شد.
حدود یک هفته پس از این حادثه و در روز سوم آذر ۱۴۰۱، رسایی صرفا به دلیل حضور در تجمع اعتراضی و به اتهام مشارکت در ضرب و جرح بیرامی، همراه با ۱۰ شهروند دیگر بازداشت شد.
نهادهای امنیتی در حالی قتل بیرامی را به رضا رسایی نسبت دادند که به نوشته دادبان، هیچ «مدرک، شاهد یا مستندانی» برای اثبات جرم او وجود نداشت و دادنامه صادر شده از سوی دادگاه بدوی، دچار ایرادات شکلی و ماهوی فراوان بود.
در تصاویر منتشر شده از رویداد مورد اشاره، اثری از رسایی نیست و او پس از کشته شدن بیرامی است که در محل حاضر میشود.
بر اساس گزارشها، این شهروند در جریان بازداشت و بازجویی تحت شدیدترین شکنجهها بوده و چندین شکستگی و جراحت ثبت شده داشت.
بیشتر بخوانید: رضا رسایی، معترض زندانی، چگونه به اعدام محکوم شد
خیزش سراسری ایرانیان علیه جمهوری اسلامی که از شهریور ماه ۱۴۰۱ در واکنش به کشته شدن مهسا ژینا امینی در بازداشت پلیس گشت ارشاد آغاز شد، سرکوب شدید شهروندان را از سوی حکومت به دنبال داشت.
تا پیش از رسایی، به حکم قوه قضاییه دستکم ۹ معترض دیگر به نامهای محسن شکاری، مجیدرضا رهنورد، محمد حسینی، محمدمهدی کرمی، مجید کاظمی، سعید یعقوبی، صالح میرهاشمی، میلاد زهرهوند و محمد قبادلو در ارتباط با اعتراضات ۱۴۰۱ اعدام شدند.
رسانههای عبری از برخورد پهپادی از لبنان به شهر عربنشین مزرعه در جلیل غربی، واقع در شمال اسرائیل خبر دادند.
بر اساس گزارشها، دو نفر در پی این حمله زخمی شدند که حال یکی از آنها وخیم است.
گفته میشود در این حمله حزبالله، دو پهپاد وارد حریم اسرائیل شدند که یکی از آنها رهگیری شد.
این حمله، آژیرهای خطر را در شهرکها و شهرهای شمالی اسرائیل به صدا درآورده بود.

همینطور که به پنجم نوامبر، روز برگزاری انتخابات ریاستجمهوری آمریکا نزدیک میشویم رسانهها، تحلیلگران و ناظران سیاسی بیش و بیشتر نسبت به سویههای جنسیتزده رقابتهای انتخاباتی سال ۲۰۲۴ حساسیت نشان میدهند.
این حساسیت مخصوصا از زمانی تشدید شده که یک زن یعنی کامالا هریس، معاون رییسجمهوری مستقر آمریکا به عنوان نامزد دموکرات وارد میدان شده تا شانس خود را برای این که اولین رییسجمهور زن ایالات متحده باشد بیازماید. روندی که جنیفر رابین، ستوننویس سرشناس روزنامه واشینگتنپست از آن با عنوان «زنستیزی در ستادهای انتخاباتی دونالد ترامپ، نامزد حزب جمهوریخواه» یاد میکند و معتقد است با مطرح شدن هریس به عنوان یکی از رقبای انتخاباتی، آشکارا تشدید شده است.
اما این سویههای جنسیتی که ناظران و کنشگران برابری جنسیتی را نگران میکند چیست و رد پای آن را کجاها میتوان دید؟
یک مشت زن بیبچه گربهدوست!
جمهوریخواهان میگویند کامالا هریس برای ریاستجمهوری آمریکا مناسب نیست چون فرزند بیولوژیکی ندارد و هرگز زایمان نکرده و مادر نشده است. گفتمانی که با اظهارات هفته گذشته جیدی ونس، سناتور جوان ایالت اوهایو که به عنوان نامزد معاونت دونالد ترامپ در کارزار انتخاباتی سال ۲۰۲۴ رقابت میکند اهمیت بیشتری هم پیدا کرد. ونس زنان حزب دموکرات را «یک مشت زن بیفرزند گربهدوست که زندگیهای ملالآوری دارند» توصیف کرد.
او پیشتر هم در مصاحبهای در سال ۲۰۲۰ کسانی را که نمیخواهند بچهدار شوند «جامعهستیز» و «روانپریش» خوانده بود. این اظهارات موجی از نقد و اعتراض را در رسانهها و میان کاربران آمریکایی شبکههای اجتماعی و مخصوصا زنان و فعالان برابری جنسیتی به دنبال داشت. بسیاری از کاربران زن با انتشار ویدیوهایی که آنها را در کنار گربههاشان نشان میدهد گفتند: «من با گربهام زندگی میکنم. به زندگی ملالآورم خوش آمدید.»
ونس البته ناگزیر به عذرخواهی شد اما نه عذرخواهی از زنان؛ او از گربهها عذر خواست و بلافاصله تاکید کرد: «متاسفانه جانِ کلام من حقیقت داشت».

در این میان منتقدان چنین اظهاراتی را زنستیزانه و صرفا پاسخی به جنسیتِ رقیب دموکرات در این انتخابات میدانند. درست است؛ کامالا هریس هرگز زایمان نکرده، دقیقا مانند تمام ۴۶ مردی که پیش از او رییسجمهوری آمریکا بودهاند.
علاوه بر این، خانم هریس مادرخوانده «کُل» و «اِلا»، فرزندان بیولوژیک همسرش داگ امهاف است. واقعیتی که حتی پای همسر سابق امهاف را هم به میدان رقابتهای انتخاباتی باز کرد تا از هریس به عنوان مادری دوستداشتنی، حامی و همیشه حاضر برای کُل و اِلا یاد کند که در پرورش و تربیت آنها نقش مهمی داشته است؛ زندگی خانوادگی درست شبیه آنچه سیاستمردانی از جمله جرج واشینگتن، از پدران بنیانگذار و اولین رییسجمهوری آمریکا و جیمز مدیسن، از نویسندگان قانون اساسی این کشور داشتند؛ آنها هم فرزند بیولوژیکی نداشتند و البته آنها به هر حال مرد بودند.
اینجاست که فیث هیل، نویسنده مجله آتلانتیک مینویسد: «آیا پرستاری و مراقبت که در نگاه سنتی و پدرسالارانه ویژگیهایی زنانه شناخته شدهاند، واقعا زنانهاند؟ و آیا الزاما پیشنیاز مراقبت از دیگران و جامعه، داشتن فرزند، آن هم الزاما فرزندی است از خون شما یا حتما محصول ساختار خانواده و ازدواج؟ میلیونها نفر در جهان از پدر و مادر و اعضای سالخورده خانواده یا حتی سالمندان محله مراقبت میکنند. میلیونها نفر از اعضای خانواده یا همسری که از آلزایمر رنج میبرد پرستاری میکنند؛ بی آنکه الزاما کودکی را به این دنیا آورده باشند. این تلقی که تنها مادران بیولوژیک، مراقبت و پرستاری و حتی آنچه را که مهر مادری خوانده میشود میفهمند؛ نادیده گرفتن بخش بزرگی از واقعیتِ جامعه آمریکاست.»
هیل بلافاصله مینویسد: «و همه اینها در حالی است که دونالد ترامپ پنج فرزند بیولوژیک دارد و و هم اوست که ۵هزار کودک خانوادههای مهاجر را از والدینشان جدا کرد». و در آخر هم تاکید میکند که: «راستش مادر بودن یا نبودن یک زن هیچ اهمیتی در انتخابات و آینده کشور ما ندارد».
جمهوریخواهان بهطور سنتی خود را طرفدار خانواده و مخالف حق پایان خودخواسته بارداری معرفی میکنند. جیدی ونس که خود سه فرزند دارد، پیش از این تا آنجا پیش رفته که گفته بود «شهروندانی که بچه دارند باید قدرت رای بیشتری داشته باشند» و این در حالی است که ۴۷ درصد آمریکاییان زیر ۵۰ سال میگویند انتخابشان این است که هرگز بچهای نداشته باشند و برآوردها نشان میدهد که ۴۵ درصد از زنان آمریکایی در سال ۲۰۳۰ نهتنها بچهای نخواهند داشت که خارج از ساختار ازدواج زندگی میکنند؛ شیوهای از زیست و تجربه زنانه که به نظر میرسد محافظهکاران آمریکایی از آن هراس دارند.
زنان و اتاق خوابی نه از آن خود!
مثل همیشه باز هم وقتی پای درخشش، موفقیت و قدرت زنی در میان است سر و کله یک اتهامِ قدیمی پیدا میشود: «باز کردن راه خود از طریق سکس».
جامعه مردسالار زنانی را که روابط متعدد و خارج از ازدواج را تجربه کردهاند، تحقیر و قضاوت میکند و ای بسا از آنها بهراسد. برچسب «زیادی آزاد» در این موارد از قبل آماده است تا بر پیشانی زن بنشیند.
شکل دیگری از کلیشههای جنسیتی و گفتمان زنستیز که مخالفان هریس این روزها در شبکههای اجتماعی و رسانههای آمریکایی پیش میبرند: او زنی است که به واسطه رابطه عاشقانه خارج از ازدواج با ویلی براون متاهل، از سیاستمدران بانفوذ کالیفرنیا پیشرفت کرده است.
ویلی براون که اکنون ۹۰سال سن دارد، شهردار پیشین سانفرانسیسکو بود. او و کامالا هریس در سالهای ۱۹۹۰ رابطهای عاشقانه داشتند یا به اصطلاح «دیت» میکردند. براون پیش از آن رابطه و در سال ۱۹۸۲ از همسرش جدا شده بود. او در سال ۲۰۲۰ در مقالهای برای نشریه فرانسیسکو کرونیکال نوشت: «البته که با کامالا هریس در رابطه بودم. خب که چی؟» و تصریح کرد که در جریان اولین ورود هریس به میدان رقابتهای سیاسی برای مسند دادستانی سانفرانسیسکو از او حمایت کرده، همانطور که از فهرست بلندبالایی از دیگر سیاستمداران از جمله نانسی پلوسی هم حمایت کرده بود.
اتهام «استفاده از سکس برای پیشرفت حرفهای» علیه کامالا هریس در سال ۲۰۱۹ و از شبکه تلویزیونی محافظهکار فاکسنیوز آغاز شد، وقتی که تامی لارن، از مجریان این شبکه نوشت: «کامالا! آیا برای اهدافت جنگیدی یا راهت را با خوابیدن با ویلی براون باز کردی؟» همان کلیشه جنسیتزده قدیمی که زن را در بدن و روابط جنسیاش خلاصه میکند و نمیتواند بپذیرد زنی با تکیه بر پشتکار، تلاش، تحصیلات، استعداد و کاراکترِ خودش موفق شود.
چنین کلیشهای از سوی دیگر، مهر تاییدی است که بر پدرسالار بودنِ ساختارهای موجود میزنیم؛ چرا که نشان میدهیم ساختار قدرت بهقدری مردسالار و آلوده به انواع تبعیضهای جنسیتی است که ممکن نیست زنی بتواند بدون تن دادن به رابطه جنسی با مردان متنفذ گامی به پیش بردارد.
فقط هم ویلی براون نیست. مخالفان کامالا هریس پای مردان دیگری را هم به جدالهای سیاسی باز کردهاند؛ مثلا مانتل ویلیامز، مجری شوهای تلویزیونی که زمان کوتاهی در سال ۲۰۰۰ با کاملا هریس در رابطه بود. ویلیامز در حسابش در شبکه ایکس (توییتر سابق) نوشت: «من و کاملا ۲۰ سال پیش، زمانی که هر دو مجرد بودیم رابطه کوتاهمدتی داشتیم» و پرسش مهمی را در برابر جامعه آمریکا قرار داد: «سوالم این است که آیا اگر او یک نامزد مرد بود هم همین قدر مهم بود که با چه کسانی رابطه داشته؟»
یک زن زیاد و دو زن نشدنی است!
کامالا هریس که با ورود به رقابتهای انتخاباتی ۲۰۲۴ خیلی زود توانست به پیشتازی ترامپ در نظرسنجیها پایان دهد، حالا باید معاون و همراه انتخاباتیاش را در این رقابتها معرفی کند و اگر نیک بنگریم یکی از بزرگترین تورهای ساختار مردسالار مبتنی بر کلیشههای جنسیتی دقیقا همین جاست که پهن است.
اینجاست که هریس در تقاطع تبعیضها میایستد؛ او نه تنها زن که سیاهپوست و آسیایی-آمریکایی است و با این زمینهها البته که باید معاون خود را از میان مردان سفید انتخاب کند. البته اگر میخواهد پیروز رقابتها باشد و رایدهندگان را مایوس نکند. چنین گمانهزنی حاوی این پیشبینی است که جامعه به ترکیب دو زن اعتماد نخواهد کرد چرا که آمریکا هرگز شاهد مبارزه یک زوج سیاسی که هر دو زن باشند نبوده است.
همین وضعیت درباره نژاد زوجی که میخواهند به اتاق بیضی کاخ سفید راه پیدا کنند هم صادق است؛ دو نامزد که هیچ یک سفید نیستند شانس چندانی میان رایدهندگان نژادپرست ندارند. پس هریس الزاما باید یک مرد سفید را انتخاب کند. گویی وقتی پای رقابت زنان برای کسب بالاترین ردههای قدرت در میان است، تحلیلگران فراموش میکنند که در تمام دورههای پیشین، این مردان سفید بودهاند که کاخ سفید را در اختیار داشتهاند (باراک اوباما یک استثناست) و هیچ کس هم از تسلط این الگو شگفتزده نشده و پیشبینی نکرده که جامعه به دو مرد که هر دو سفید هم باشند رای نخواهد داد.

بازگشت به دوران رام کردن زن سرکش!
فعالان حقوق زنان و کنشگران برابری جنسیتی شاید هیچ زمانی در طول تاریخ آمریکا تا این حد نگران دستاوردهای جنبشهای زنان نبودهاند. میلیونها زن آمریکایی از سال ۲۰۲۲ و در پی لغو حکم تاریخی «رو در برابر وید» حق قانونی خود برای پایان بارداری (سقط جنین) را از دست دادهاند.
حالا هم یکی از نامزدهای ریاستجمهوری کشور مردی است که نه تنها با حق زنان بر بدنها و سرنوشتشان مخالف است بلکه سوابقی چون آزار جنسی و تجاوز اثباتشده در دادگاه و تحقیر و توهین جنسیتی نسبت به زنان را هم در کارنامه دارد. معاون او هم میگوید زنان حتی در صورتِ بارداری حاصل از تجاوز یا زنای محارم نباید حق سقط جنین داشته باشند.
همان ترکیبی که جنیفر رابین، ستوننویس روزنامه واشینگتنپست میگوید: «هدفش توهین به زنان آمریکایی است» و لورا کی فیلد، نویسنده و نظریهپرداز سیاسی در نشریه پولیتیکو از آن با عنوان یک گفتمان فلسفی جدید حرف میزند؛ گفتمانی که به نوشته فیلد هدفش روشن است: «زیر سوال بردن فمینیسم مدرن و ارزشهایی مثل برابری جنسیتی».
از نگاه این نظریهپرداز سیاسی چسبی که این روزها بازیگران حزب جمهوریخواه آمریکا و بهطور مشخص اردوگاه سیاسیِ «ترامپ+ونس» را به هم میچسباند نوعی «شوونیسم افراطی زنستیزانه» است که از یک سو دستاوردهای فمینیسم برای زنان را زیر سوال میبرد و از سوی دیگر ارزشهای سنتی مثل ایمان مذهبی، خانواده و باروری را در مقابل ارزشهای مدرنی چون برابری جنسیتی، عاملیت و حق انتخاب زنان قرار میدهد. او از یک جنگ فرهنگی حرف میزند؛ جنگ طرفداران جنبش ماگا (MAGA) با آزادی زنان؛ جنگی برای بازگرداندن آمریکا به دوران «رام کردن زن سرکش»!





