منصوره بهکیش، از خانواده دادخواهان اعدامهای سال ۶۷ ویدیویی از رقص و شادی خود برای مرگ ابراهیم رئیسی در شبکه ایکس منتشر کرد.
او همراه با این ویدیو نوشت: «با تمام وجود در شادی آزادیخواهان ایران، زنان مبارز و تمام خانوادههای زخمخورده و دادخواه شریکم.»
یک مقام ارشد دولت جو بایدن به انبیسینیوز گفت که «هیچگونه دخالت خارجی» در سقوط بالگرد ابراهیم رئیسی و همراهانش وجود نداشت.
این مقام مسئول گفت با اینحال، دولت آمریکا از نزدیک وضعیت را زیر نظر دارد و اظهارنظرهای مقامهای جمهوری اسلامی را درباره مقصر دانستن آمریکا یا اسرائیل دنبال میکند.
او به اظهارنظر محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه پیشین ایران مبنی بر اینکه تحریمهای آمریکا را باعث نقص فنی و سقوط بالگرد رئیسی خوانده بود اشاره کرد و این ادعا را «مضحک» خواند.
ظریف صبح روز دوشنبه در یک مصاحبه تلویزیونی گفت یکی از مقصران سقوط بالگرد ابراهیم رئیسی و همراهانش آمریکاست و افزود: «آمریکا فروش قطعات هوانوردی به ایران را تحریم کرده است و اجازه نمیدهد مردم ایران از امکانات خوب هوانوردی برخوردار باشند.»

آیا سقوط هلیکوپتر حامل ابراهیم رئیسی اتفاقی بود و آیا رویدادهای پیش روی جمهوری اسلامی «اتفاقی» خواهند بود؟
تنها هنگامی میتوانیم پیشآمده را اتفاقی بدانیم که به زمان همچون فرایندِ دگرگشتِ آنچه هست، بیندیشیم. یعنی بیندیشیم که آنچه ناگهان آشکار میشود، در آنچه هست به گونهای منطقی یا بالقوه نبوده، بلکه بهخودی خود دگرگون شده است.
اما در کشورِ امام زمان که خدا از دهان رهبرش حرف میزند، آن چه پیش میآید چیزی نیست مگر بالفعل شدن امکانهای از پیش رقمخورده. پس اتفاقی نمیافتد و اگر هم افتاد، میتوانیم به اتفاقی بودنش شک کنیم.
اگر از عالم لاهوت فرود بیاییم و پا به عالم ناسوت بگذاریم و بپذیریم که در راستای دکترین «نگاه به شرق»، حکومت اسلامی همچون حکومتی مافیایی، از شیوههای دستگاه مافیایی کلانتری یعنی رژیم پوتین گرته برمیدارد، این شک هم بیشتر پا سخت میکند. پس به همان اندازه که میتوان به اتفاقی بودن سقوط هواپیمای پریگوژین شک کرد، اگر رویکرد مافیایی رژیم جمهوری اسلامی را در جداییناپذیریاش از ادعای خامنهای ببینیم که کردار خود را منطبق با خواست الهی میداند، میتوان به اتفاقی بودن مرگ ابراهیم رئیسی هم شک کرد و آن را به مجموعه مرگهای مشکوک دیگری افزود که تاریخ جمهوری اسلامی با آنها گره خورده است.
اینمیان آنچه این شک را قویترمیکند، دورخیزی است که رئیسی، به امید رسیدن به بالاترین جایگاه در حکومت اسلامی از چندی پیش آغاز کرده بود و همه میدانند که فواره -اگر بتوان او را به فواره تشبیه کرد- چون بلند شود، سرنگون میشود. هرچند این مثل شاید دلخوشکنکی بیشتر نباشد که با دیدن بلندی روزافزون اقبال خصم آن را بر زبان میآوریم، اما سرنگونی بالگردی که او را از سد «قیز قلعهسی» به تبریز میرساند، کاربرد این زبانزد را روامیدارد؛ همچون روا بودن کاربرد آن برای سرنگونی پیشاپیش رقمخورده هواپیمای پریگوژین. این آخری پس از عرضاندام در برابر پوتین به چنین سرنوشتی دچار شد. آیا رئیسی هم چنین کرده بود، یا خیال چنین کاری را در سر میپخت؟
عضویت رئیسی در هیات رسیدگی به وضعیت زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷، معروف به «هیات مرگ»، سکوی پرش پیشرفت اودر سلسله مراتب دستگاه حکومت شد تا بتواند از آن سال به بعد پلههای ترقی را در ۲۳ سال، یکی پس از دیگری بپیماید: دادستان تهران، ریاست سازمان بازرسی کل کشور، معاون اول قوه قضاییه، دادستان کل کشور، تولیت آستان قدس رضوی، رییس قوه قضاییه، و سرانجام ریاست جمهوری در سال ۱۴۰۰ پس از شکست در انتخابات ۱۳۹۶.
او که دریافته بود دولت در جمهوری اسلامی با ریختن خون دیگران به کنار میآید، تنها چیزی که در کارنامهاش کم داشت، مقام رهبری بود. ولیفقیه شدن یکشبه «حجتالاسلام» خامنهای این امید را در دیگران هم پدید آورده بود که رسیدن به چنین جایگاهی به آن دشواریها هم نیست که خمینی و منتظری تصور کرده بودند. تنها میباید در بزنگاه تاریخیِ گزینشِ رهبر جدید در مقام مناسب بود و این مقام، با توجه به نمونهای که پیش چشم داشتند، مقام ریاست جمهوری بود.
شتاب رئیسی برای رسیدن به این مقام با بالا رفتن سن خامنهای نسبت مستقیم داشت و او به دشواری میتوانست بیقراریاش را پنهان کند. با توجه به همین رفتار، به اشتباه میپنداشتم که خامنهای مانع رسیدن او به این مقام خواهد شد. چون باور نداشتم -همانگونه که هنوز باور ندارم- که خدا از دهان خامنهای سخن میگوید.
خلاف خمینی که پس از برکناری منتظری، انتخاب جانشین خود را به عهده زیردستانش گذاشت (شاید به این دلیل که جنس هملباسیهای خودش را خوب میشناخت و میدانست برای نگهداشت خوان یغمایی که برای آنها گسترده، بیگمان چارهای خواهند یافت)، خامنهای که هیچکدام از گماردگانش مگر سلیمانی که دیگر نیست، به چشمش نمیآیند، کسی نیست که چنین مساله سرنوشتسازی را به دیگران بسپرد.
او که در ۳۵ سال حکمرانیاش، یعنی تنها دو سال کمتر از زمان پادشاهی محمدرضا شاه، از جمهوری اسلامی اختاپوس مالی- نظامی مخوفی ساخته که بازوهایش از مرزهای ایران و منطقه درمیگذرند و به قارهایهای دیگر هم میرسند، چنین دستگاهی را که آینده اسلام در ایران به آن گره خورده است، به دست هر کسی نمیدهد.
از میان همه مدعیان برای دستیابی به این مقام، بیمایهترین آنها یعنی ابراهیم رئیسی در صحنه مانده بود. با مرگ او دگردیسی دشواری که میباید از جمهوری اسلامی که ادعای اصلیاش براندازی پادشاهی است، گونهای سلطنت موروثی بسازد، سادهتر انجام خواهد گرفت.
ماریا محمودی، همسر محمد فرامرزی زندانی اعدامشده به ایراهاینترنشنال گفت که او همچون سایر خانوادههای دادخواه به دنبال تشکیل دادگاهی عادلانه برای «جلادی همچون ابراهیم رئیسی» بود.
او رئیسی را جنایتکاری خواند که دستش آغشته به خون هزاران انسان آزادیخواه بود.
محمودی با اشاره به اینکه از مرگ رئیسی احساس خوبی دارد، اظهار امیدواری کرد سرنوشت همه جنایتکارانی که در قتلعام و کشتار مردم آزادیخواه نقش داشتند یا دارند، «نابودی» باشد.

کریم خان، دادستان ارشد دیوان کیفری بینالمللی روز دوشنبه ۳۱ اردیبهشت از قضات این دیوان خواست برای رهبران حماس و اسرائیل به اتهام ارتکاب جنایات جنگی، قرار بازداشت صادر کنند. در فهرست اعلام شده از سوی کریم خان، نام نخستوزیر و وزیر دفاع اسرائیل به چشم میخورد.
بنیامین نتانیاهو و یوآو گالانت به «کشتار، ایجاد گرسنگی به عنوان یک ابزار جنگی، ممانعت از دسترسی به کمکهای بشردوستانه و هدف قرار دادن عمدی غیرنظامیان در درگیریها» متهم شدهاند.
به گفته دادستان ارشد دیوان کیفری بینالمللی، «دلایل قابل قبولی» وجود دارد که نشان میدهد این دو مقام اسرائیلی دستکم از هشتم اکتبر ۲۰۲۳ در «جنایات جنگی» و «جنایات علیه بشریت» در نوار غزه دست داشتهاند.
وزارت بهداشت حماس روز ۳۱ اردیبهشت اعلام کرد از زمان آغاز مناقشه کنونی در روز هفتم اکتبر سال گذشته، دستکم ۳۵ هزار و ۵۶۲ فلسطینی در غزه جان خود را از دست دادهاند.
به گفته حماس، بیش از ۷۹ هزار و ۶۵۰ تن نیز در این بازه زمانی زخمی شدهاند.

کریم خان همچنین خواستار صدور حکم بازداشت برای اسماعیل هنیه، رییس دفتر سیاسی حماس، محمد ضیف، فرمانده نظامی گردانهای قسام و یحیی سنوار، از رهبران ارشد حماس در غزه شد.
این سه نفر به ارتکاب «جنایات جنگی» و «جنایات علیه بشریت»، از جمله کشتار، قتل، گروگانگیری، تجاوز و خشونت جنسی، شکنجه، رفتار ظالمانه و توهین به کرامت انسانی در خاک اسرائیل و نوار غزه متهم شدهاند.
شبهنظامیان حماس ۱۵ مهر سال گذشته (هفتم اکتبر) با حمله به جنوب اسرائیل حدود هزار و ۲۰۰ نفر را کشتند و بیش از ۲۴۰ نفر را به گروگان گرفتند که از این تعداد تاکنون ۱۱۲ نفر آزاد شدهاند.
روزنامه دیلیمیل روز دوم اردیبهشت نوشت پیشبینی میشود تنها ۴۰ نفر از گروگانهای باقیمانده در اسارت حماس زنده باشند.

درخواست دادستان ارشد دیوان کیفری بینالمللی برای صدور حکم بازداشت نتانیاهو و گالانت واکنشهای فراوانی را در اسرائیل در پی داشته است.
بنی گانتز، عضو کابینه جنگ اسرائیل تصمیم کریم خان را «جنایتی با ابعاد تاریخی» توصیف و از آن انتقاد کرد.
او اضافه کرد ارتش اسرائیل در عملیات نظامی خود در غزه به قوانین بینالمللی پایبند بوده است.
یائیر لاپید، رهبر اپوزیسیون اسرائیل اقدام دادستان دیوان کیفری بینالمللی را در قرار دادن نام نتانیاهو در کنار ضیف و سنوار، «یک خطای سیاسی هولناک» و تصمیمی «نابخشودنی» خواند.
او تاکید کرد اسرائیل نمیتواند بپذیرد که با حماس مقایسه شود.
ایتمار بنگویر و بزالل اسموتریچ، دو وزیر راستگرای دولت اسرائیل هم کریم خان را به یهودیستیزی متهم کردند.
مهرداد درویشپور، استاد جامعهشناسی در دانشگاه ملاردالن سوئد به ایراناینترنشنال گفت ابراهیم رئیسی برای جمهوری اسلامی، نمادی از تولید وحشت و مرگآفرینی و سرکوب بود و برای همین، مستقل از هر دلیلی که پشت این سانحه باشد حکومت احساس میکند که دچار ضربه شده است.
به گفته او، اکثریت قریب به اتفاق مردم احساس خوشحالی میکنند؛ نه به خاطر اینکه خوی مرگدوستی داشته باشند بلکه اتفاقا به این خاطر که یکی از نمادهای مرگآفرینی کشته شده است.
درویشپور این شادی را دقیقا به معنی «تنفر و انزجار مردم ایران از حکومت» دانست.
این استاد جامعهشناسی خاطرنشان کرد: «وقتی برای مرگ رئیسی به عنوان پادوی خامنهای، مردم اینطور شادی میکنند قطعا برای مرگ خود خامنهای شادی و خوشحالی بسیار گستردهتری خواهند داشت که البته کاملا قابل درک است.»





