یوآو گالانت، وزیر دفاع اسرائیل ساعاتی پیش حماس را به کارشکنی در مذاکرات بر سر آزادی گروگانهای در بند این گروه متهم کرد و گفت اقدامات حماس «ما را مجبور میکند که عملیات خود را در رفح آغاز کنیم».
شبهنظامیان حماس ۱۵ مهر سال گذشته (هفتم اکتبر) با حمله به جنوب اسرائیل حدود هزار و ۲۰۰ نفر را کُشتند و بیش از ۲۴۰ نفر را به گروگان گرفتند که از این تعداد تاکنون ۱۱۲ نفر آزاد شدهاند.
روزنامه دیلیمیل روز دوم اردیبهشت نوشت پیشبینی میشود تنها ۴۰ نفر از گروگانهای باقیمانده در اسارت حماس زنده باشند.

رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در دیدار با حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی و علی باقری، معاون سیاسی او، بر احیای توافق پیشین آژانس با تهران تاکید کرد.
گروسی روز دوشنبه ۱۷ اردیبهشت وارد تهران شد و با این دو مقام بلندپایه حکومت ایران دیدار کرد.
او در شبکه اجتماعی ایکس نوشت در دیدار با امیرعبداللهیان و باقری «مجموعهای از اقدامات عملی و مشخص» را برای احیای بیانیه مشترکِ ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ پیشنهاد کرده است.
به گفته مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، انجام این اقدامات برای «بازگرداندن روند اعتمادسازی و افزایش شفافیت» ضروری است.
اشاره گروسی به توافقی است که در جریان سفر او به تهران در اسفند ۱۴۰۱ به دست آمد. گروسی در آن مقطع از وعده جمهوری اسلامی برای راهاندازی مجدد دوربینهای نظارتی خبر داده بود.
مدیرکل آژانس بینالمللی در آذر ۱۴۰۲ گفت اجرای این توافق به بنبست رسیده است.
سفر اخیر گروسی به تهران دو هفته پس از آن انجام میگیرد که علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در یک سخنرانی بر ادامه برنامه هستهای حکومت ایران تاکید کرد.
گروسی قرار است در ادامه سفر دو روزه خود با محمد اسلامی، رییس سازمان انرژی اتمی ایران نیز دیدار کند.
رسانههای حکومتی در ایران نوشتند مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در «اولین کنفرانس بینالمللی علوم و فنون هستهای» در اصفهان شرکت خواهد کرد.
ساعاتی پیش، محمد اسلامی در سخنرانی خود در مراسم افتتاحیه این کنفرانس، از آژانس بینالمللی خواست «نقش خود را به صورت مستقل و به دور از نفوذها و فشارهای سیاسی ایفا کند به گونهای که همه کشورها از علوم و فنون هستهای بهرهمند شوند.»
او تعداد بازرسیهای آژانس بینالمللی از مراکز هستهای جمهوری اسلامی را در طول تاریخ بیسابقه خواند و افزود ۲۲ درصد مجموع بازرسیهای آژانس از مراکز هستهای ایران انجام میگیرد.
پیشتر و در روز چهارم اردیبهشت گروسی اعلام کرد جمهوری اسلامی میتواند ظرف چند هفته به اورانیوم غنیشده کافی برای ساخت بمب اتمی دست یابد.
گروسی با انتقاد از نبود شفافیت در برنامه هستهای تهران افزود: «وقتی شما همه این موارد را در کنار هم قرار میدهید، علامتهای سوال زیادی برای شما پدیدار میشوند.»
علیاکبر صالحی، رییس پیشین سازمان انرژی اتمی، در بهمن ماه سال گذشته با تایید تلویحی دستیابی جمهوری اسلامی به توانایی ساخت بمب اتمی گفت: «ما همه آستانههای علم و فنآوری هستهای را داریم.»

عبدالرضا داوری، از مدیران دوران ریاست جمهوری احمدینژاد، در حساب ایکس خود تصویر نامهای از شهرداری تهران را منتشر کرده که نشان میدهد علیرضا زاکانی شهردار تهران، ۲۵ میلیارد و ۵۵۰ میلیون تومان در ۳۶ ردیف به مدیران شهرداری تهران تحت عنوان کمکهزینه ودیعه مسکن پرداخت کرده است.
بر اساس این سند، پرداختها از اسفند سال ۱۴۰۰ یعنی شش ماه پس از آغاز شهرداری زاکانی آغاز و تا آبانماه سال گذشته ادامه داشته است.
پرداختی کمکهزینه ودیعه مسکن به مدیران ارشدی مثل شهرداران مناطق انجام شده که دریافتی و وضع مالی قابل قبولی دارند. فروردین سال ۱۴۰۲، معاون برنامهریزی، توسعه سرمایه انسانی و امور شورای شهرداری تهران گفته بود سقف حقوق مدیران شهرداری تهران سال گذشته ۳۹ میلیون تومان بوده است.
طبق این لیست در مجموع ۴۰ ردیف کمکهزینه ودیعه مسکن از سوی زاکانی به ۳۶ مدیر شهری پرداخت شده است. عباس شعبانی، معاون فنی و عمرانی زاکانی ۲۴ فروردین ۱۴۰۲ بالاترین کمکهزینه به مبلغ ۱/۵ میلیارد تومان دریافت کرده است.
پس از او میثم موسوی آذر و اصغر رسولی، هر دو از تیم حفاظت زاکانی هر کدام جمعا یک میلیارد تومان در دو نوبت ۶۰۰ و ۴۰۰ میلیون تومانی در سالهای ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ دریافت کردند. امیر یزدی، شهردار منطقه ۱۲ هم در دو نوبت ۶۰۰ و ۴۰۰ میلیون تومانی در سال ۱۴۰۱ ، یک میلیارد تومان کمک هزینه دریافت کرده است.
شش مدیر مرکز فعالیتهای مذهبی هم در سال ۱۴۰۲ جمعا سه میلیارد تومان کمکهزینه ودیعه مسکن دریافت کردند. حجتالله ابراهیمیان از دفتر هماهنگی هیاتهای رسیدگی به تخلفات اداری کارمندان هم در مردادماه ۱۴۰۲ مبلغ ۸۰۰ میلیارد تومان کمکهزینه ودیعه مسکن دریافت کرده است.
۸۰۰ میلیون تومان این کمکهزینهها در سال ۱۴۰۰ شمسی، ۱۴ میلیارد تومان آن در سال ۱۴۰۱ و ۱۰ میلیارد و ۷۰۰ میلیون آن در سال ۱۴۰۲ پرداخت شده است.
دست و دلبازی قانونی شهردار تهران
در سند منتشر شده از سوی داوری، محل تامین این کمکهزینهها مشخص نشده است. اما قانون بودجه شهرداری تهران، دست زاکانی را برای حدود یکهزار و ۱۲۰ میلیارد تومان باز گذاشته است.

ردیف ۴۶ از جدول شماره ۱۶ اعتبارات هزینهای واحدهای ستادی و سازمانها و شرکتهای تابعه شهرداری تهران به بودجه دفتر شهردار تهران اختصاص دارد که در لایحه بودجه ۱۴۰۲، زاکانی برای آن یکهزار و ۳۲۸ میلیارد تومان درخواست کرده بود و شورای شهر با یکهزار و ۱۹۲ میلیارد تومان آن موافقت کرده است.
این بخش شامل ۲۱ ردیف زیر اداره کل دفتر شهرداری است. از جمله ۷۰ میلیارد تومانی که شورای شهر زیر شماره طبقهبندی۶۰۸۰۱۰۸۰۴۶-۱۱ به شهردار داده تا به عنوان پاداش «عملکرد متمایز» به کارکنانش پرداخت کند.
علاوه بر این، شورای شهر اجازه پرداخت هشت میلیارد تومان زیر عنوان کمک شهردار تهران به تشکلهای مذهبی، ۴۰ میلیارد تومان کمک شهردار به اشخاص و موسسات خصوصی و ۱/۵ میلیارد کمک شهردار به افراد شاغل در رسانه داده است. همچنین سازمان حراست شهرداری تهران که آن هم در بودجه، زیر مجموعه دفتر شهردار است، اجازه دارد ۱۲ میلیارد تومان بابت جمعآوری اخبار و اطلاعات و سه میلیارد بابت رصد فضای مجازی پرداخت کند.
فهرست کمکهایی که زاکانی میتواند طبق اختیاری که قانون به او داده، انجام دهد بسیار بلند است و از کمک به بقعه بیبی زبیده تا بنیاد شهید را شامل میشود.
هنوز کتاب بودجه سال ۱۴۰۳ شهرداری تهران منتشر نشده است، اما در لایحه بودجه شهرداری تهران، زاکانی برای حوزه دفتر شهرداری که این کمکها زیر آن تعریف میشوند، دو هزار و ۱۷۴ میلیارد تومان از شورای شهر خواسته بود که نسبت به بودجه مصوب سال ۱۴۰۲، افزایش بیش از ۹۴ درصدی را نشان میدهد.

حیدر محمدی، رییس سازمان غذا و داروی ایران روز دوشنبه ۱۷ اردیبهشت اعلام کرد داروخانهها ملزم به پیروی از سیاست حجاب اجباری جمهوری اسلامی هستند و در صورت «تخلف»، پرونده آنها در اختیار مراجع قانونی قرار خواهد گرفت.
محمدی گفت: «اگر یک داروخانه نسبت به رعایت هنجارها اقدام نکند، در وهله نخست تذکر داده میشود و اگر تذکر تاثیری نداشته باشد، موارد بازدارنده در خصوص داروخانه متخلف اجرا میشود. اگر موارد بازدارنده نیز مثمر ثمر نباشد، متخلفان به مراجع قانونی معرفی میشوند.»
او افزود با وجود ابلاغ دستورالعملهای مربوط به حجاب اجباری به داروخانهها، «ناهنجاریهایی» در این خصوص گزارش شده است.
رییس سازمان غذا و دارو تهدید کرد رعایت سیاست حجاب اجباری «در مواردی مانند سهمیه داروخانهها نقش دارد».
پس از خیزش مهسا، نهادهای حکومتی بارها بر رعایت حجاب اجباری در مراکز بهداشتی و درمانی تاکید کرده و دستورالعملهایی را در این زمینه ابلاغ کردهاند.
پیشتر و در مردادماه ۱۴۰۲، نامه محمدتقی نجفزاده، مدیر شبکه بهداشت و درمان شهر لاهیجان درباره ارائه ندادن خدمات درمانی به زنانی که حجاب اجباری ندارند، واکنشهای منفی فراوانی را به همراه داشت.
در این نامه آمده بود با توجه به مکاتبه دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر لاهیجان، «ارائه خدمات درمانی منوط به رعایت حجاب در مراکز خصوصی و دولتی است».
کامبیز نوروزی، حقوقدان در آن زمان با انتقاد از این نامه گفت: «شنیدهام مشابه این دستور در شهرهای دیگر کشور نیز صادر شده است. این ماهها تحرکات دستگاههای دولتی برای الزام حجاب به حدی رسیده است که دیگر پایبندی به قانون و اصول حقوقی و اخلاقی به فراموشی سپرده شده و نقض قانون و اخلاق در سکوت به سهولت اتفاق میافتد.»
وزارت بهداشت جمهوری اسلامی در شهریورماه سال گذشته شیوهنامه جدید «رفتار و پوشش حرفهای دانشجویان علوم پزشکی و دستیاران» را ابلاغ و منتشر کرد.
این شیوهنامه تن دادن به حجاب اجباری را یکی از پیششرطهای مهم برای حضور دانشجویان و دستیاران پزشکی در محیطهای آموزشی معرفی میکند.
لایحه موسوم به «عفاف و حجاب» نیز که در ماههای گذشته میان مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان در رفتوآمد بوده، بر تحمیل سیاست حجاب اجباری در مراکز درمانی تاکید دارد.
ماده ۱۴ این لایحه وزارت بهداشت را ملزم میکند تا برای «بازنگری، اصلاح و اجرای دستورالعملهای رفتاری و آییننامه نحوه پوشش اساتید، دانشجویان و کارکنان، اعم از پزشکان، کارکنان مراکز درمانی و ارائهدهندگان خدمات بهداشتی و درمانی و مراکز دانشگاهی و مراکز تابعه آن، اعم از بیمارستان، درمانگاه، داروخانه، آزمایشگاه» اقدام کند.
همزمان با بحرانهای فزاینده سیاسی و اقتصادی، جمهوری اسلامی فشار خود را بر زنان مخالف حجاب اجباری شدت بخشیده است.
جمهوری اسلامی روز ۲۵ فروردین اجرای طرح تشدید برخورد با مخالفان حجاب اجباری، موسوم به «طرح نور»، را در دستور کار قرار داد.
خبرگزاری رویترز روز چهارم اردیبهشت به نقل از فعالان مدنی و سیاسی ایرانی نوشت «هدف از اجرای این طرح تنها تحمیل سیاست حجاب اجباری نیست بلکه حکومت در این مقطع زمانی در موقعیتی آسیبپذیر قرار دارد و میکوشد با راهاندازی چنین کارزارهایی، از بروز هرگونه اعتراض و مخالفت جلوگیری کند.»
یکی از آخرین قربانیان حجاب اجباری در ایران آرمیتا گراوند، نوجوان ۱۶ ساله بود. بر اساس برخی گزارشها و روایتها، او روز ۹ مهر ماه سال ۱۴۰۲ در ایستگاه متروی شهدای تهران به دلیل حمله یک زن چادری بیهوش شد، به کما رفت و روز ششم آبان پس از ۲۸ روز بستری بودن در بیمارستان نظامی فجر جان باخت.

نرگس محمدی در نامهای با اشاره به حضور ۲۱ زن زندانی سیاسی بالای ۶۰ سال در اوین نوشت زندانی شدن آنها «نشانهای از بیرحمی جمهوری اسلامی و اراده زنان برای رهایی» است. برنده جایزه نوبل صلح تاکید کرده جامعه از رژیم دینی استبدادی گذر کرده و سودای طرحی نو برای آزادی و برابری دارد.
محمدی در این نامه که روز دوشنبه ۱۷ اردیبهشت در اینستاگرام او منتشر شده، خبر داده در میان ۶۹ زن زندانی سیاسی و عقیدتی اوین، ۲۱ زن بالای ۶۰ سال در حبس هستند.
او با بیان اینکه «حضور این زنان در صف مخالفانی که حاضر به پرداخت سنگینترین هزینهها هستند، نشانه بهپاخواستن عموم زنان برای تحقق دموکراسی، آزادی و برابری است»، تاکید کرده که «این مساله از شدت عصیان جامعه علیه تبعیض، ستم و سلطه حکایت دارد.»
برنده جایزه نوبل صلح با اشاره به اینکه چهار نفر از این زنان بالای ۷۰ سال دارند و برای احقاق حقوق انسانی زندانی شدهاند، نوشته این نامه را برای این مینویسد که «جوانان سربلند بهویژه دختران دلیر و جسور ایران، آگاه و دلگرم باشند که تا زمانی که چنین مادرانی در صف مبارزان ایستادهاند، استبداد ناکام و آزادی پرقدرت خواهد بود.»
ایراناینترنشنال، روز ۱۹ فروردین امسال در گزارشی به فشارهای امنیتی و قضایی بر ۶۵ زن زندانی سیاسی در زندان اوین پرداخت.
در بخشی از این گزارش آمده بود که شماری از زنان زندانی بارها به دلیل فعالیتهایشان در زندان از جمله تحصن اعتراضی، نوشتن نامه و امضای بیانیههای جمعی با محرومیتهایی همچون محرومیت از حق تماس تلفنی و ملاقات با خانواده مواجه شدهاند.
محمدی اکنون در نامه خود از مهوش شهریاری، کبری بیکی، راحله راحمی و ناهید تقوی بهعنوان برخی از زنان مبارز بند زنان اوین یاد کرده که «هر روز به عظمت و شکوه ایستادگی و اراده تزلزلناپذیرشان غبطه میخورد.»
این فعال حقوق بشر، این چهار زن همبندی خود را مادرانی نامیده که «در دهه ۷۰ زندگیشان، برکت آزادیخواهی، برابریطلبی، سربلندی و ظلمستیزی را به تاریخ انسانها میبخشند.»
او «حضور مادران و زنانی که ششمین و هفتمین دهه عمرشان را در زندان سپری میکنند» را «نشانه بیرحمی، مردمستیزی و سبعیت رژیم» دانسته که «برای حفظ قدرت پوشالی خود چشم بر اخلاق، ارزشهای جامعه و انسانیت بسته و روز به روز منفورتر میشود.»
محمدی ۱۴ مهر ماه سال گذشته برنده جایزه صلح نوبل سال ۲۰۲۳ شد.
در سالهای گذشته او بارها با عناوین اتهامی مختلف به دلیل فعالیتهای حقوق بشریاش بازداشت، محاکمه و حدود شش سال زندانی شد.
این فعال حقوق بشر آخرین بار در آبان ۱۴۰۰ بازداشت شد و از آن زمان تاکنون در پروندههای مختلف مجموعا به ۱۲ سال و سه ماه زندان، ۱۵۴ ضربه شلاق، چهار ماه رفتگری و نظافت خیابانها، دو سال ممنوعالخروجی، دو سال منع استفاده از تلفن هوشمند، دو فقره جزای نقدی، محرومیتهای اجتماعی و سیاسی و تبعید محکوم شده است.
محمدی با اشاره به اینکه برخی از زنان همبندیاش به دلیل مشکلات جسمی و بیماری، شرایط بسیار دردناک و دشواری دارند، نوشته «حداقل سه نفر از آنها عدم تحمل حبس دارند اما با روحیه بسیار بالا و بینظیر و همدل و همراه با جمع زندانیان و مقاوم و سربلند، الگوی زن زندانی سیاسی و عقیدتی هستند.»
او در بخش پایانی نامه خود از مردم خواسته قدر این زنان را که دستهایشان پس از دههها زندگی و تقلا نشان از رنج دوران دارد بدانند و به حرمت آزادی و عدالت، برای آزادیشان تلاش کنند.
ایراناینترنشنال روز یکشنبه ۱۶ اردیبهشت هم در گزارشی از برگزاری سه روزه مراسم روز جهانی کارگر در بند زنان زندان اوین خبر داده بود.
بند زنان اوین یکی از بندهای سیاسی در ایران است که جمهوری اسلامی در سالهای گذشته با آزار و اذیت محبوسان در آن تلاش کرده محیط آن را از زنان مبارز زندانی خالی کند.

اخیرا یکی از سخنرانیهای چند سال قبل رضا قاسمی، هنرمند ایرانی به اشتراک گذاشته شده که حاوی نکات جالبی است.
رضا قاسمی از هنرمندانی است که در هر حوزهای وارد شده، سرآمد بوده است. با بزرگان نمایش پیش از انقلاب تئاتر کار کرده و همراه با محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، بیژن کامکار و جلال ذوالفنون موسیقی نواخته. او اوائل دهه ۸۰ با نوشتن رمان «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» انقلابی در ادبیات داستانی ایران به وجود آورد تا ضلع سوم مثلث هنری خویش را کامل کند. علاوه بر این با تاسیس نشریه الکترونیکی دوات در سال ۲۰۰۱ به عرصه اینترنت قدم گذاشت و به اولین سایت ادبی ایرانی پربازدید در زمان خود بدل شد؛ نوستالژی دو دهه پیش کاربران ایرانی که به دنبال محتوایی بدون سانسور بودند و حالا چند سالی است که دیگر به روز نمیشود.
در غیاب این رسانه و با انزوا گزیدن هنرمند خاص، مخاطبان این روزها پس از مدتها بیخبری در دنیای مجازی (جدای از کتاب «رضا قاسمی در گفتوگویی بلند با محمد عبدی» که در ایران منتشر شد و به چاپهای متعدد رسید)، سخنرانیای از رضا قاسمی را به اشتراک گذاشتهاند که حاوی نکاتی جذاب است. «زبان در رمان ایرانی» عنوان این سخنرانی از هنرمند مهاجر است که چند سال پیش در شهر تورینو ایتالیا و در انجمن ادبی راویون برگزار شده بود.
قاسمی در ابتدا با اشاره به زبان پیش و پس از انقلاب به جلال آلاحمد و بهرام صادقی اشاره میکند و میگوید: «تا قبل از انقلاب و سالهای اولیه آن هنوز وقتی صحبت از زبان یک رمان میشد هیچکس کلمه زبان را بهکار نمیبرد. میگفتند نثر. میگفتند آلاحمد نثر درجه یکی دارد. گلستان نثر درجه یکی دارد. و جالب اینکه فقط این دو را میگفتند. هیچوقت هیچکس نمیگفت بهرام صادقی نثر درجه یکی دارد در حالیکه صادقی یکی از کسانی بود که مساله زبان را به بهترین شکل در کارهاش مطرح کرد.»
او سپس به مساله ابهام در زبان فارسی میپردازد و میگوید: «زبان فارسی استعداد بسیاری برای پریشانگویی و ابهام دارد.»
در لفافه سخن گفتن و روایت داستان با نماد و نشانه از موضوعاتی است که بهخصوص در ادبیات پس از انقلاب رواج بیشتری یافت و به مرور این «نگفتن» به عنوان ارزشی هنری تلقی شد. رضا قاسمی این مساله را از آثار هدایت آغاز میکند و به امروز میرسد: «صادق هدایت در داستان خر دجال زبانی را بهکار میبرد که زبان روشنفکران و فرهیختگان عصر خودش است. زبانی پر از تزیینات مربوط به آن دوره که اگر کسی بخواهد واقعا زبان آن دوره را تحقیق کند یکی از کارهای خوب همین خر دجال است. که البته باید گفت که به عنوان داستان کار بدی است. یکجور عقبنشینی هدایت است به عصر افسانهها. زبان تمثیلی بهکار میبرد، زبان کد؛ یعنی شما باید در ذهنتان بگویید حالا اشارهاش به رضاخان است، حالا اشارهاش به سید ضیا است که این خودش مانع میشود اثری روی پای خودش بایستد. در بعد از انقلاب نویسندههای ایرانی شروع کردند تحت تاثیر همین نظریاتی که در دهه ۷۰- ۸۰ در غرب مطرح شد، به زبان توجه بکنند. توجهی که خیلی عمیق نبود. یادم هست در مطلبی جملهای از هایدگر خوانده بودم که زبان خانه وجود است و نمیتوانستم بفهمم منظورش دقیقا چیست.»
او سپس از متر و معیارهای نثر معیار سخن میگوید و آن را از مراتب عالیتر زبان در رمان فارسی میداند: «یعنی شما بتوانید یک حرفی را جامع و مانع بزنید٬،طوری که هم آن چیزی را که میخواهید بگویید گفته باشید و چیزی را هم که مورد نظرتان نیست، بیخودی نگفته باشید. زبان فارسی خیلی استعداد دارد برای پریشانگویی. خیلی استعداد دارد برای ابهام. برای اینکه منظور فهمیده نشده. زبانیست پر از ابهام٬ پر از تله. اینجور چیزها مثل سیم خاردار است سر راه خواننده و شما را کله معلق میکند.»
قاسمی در ادامه مبحث نثر معیار به پیش از انقلاب اشاره میکند و میگوید:« چیزی که به اسم نثر در سالهای پیش از انقلاب مطرح بود در واقع نثر معیار بود که اگر کسی میتوانست مثل آلاحمد و گلستان با یکسری چیزهای شخصی جذابترش بکند این را میگفتند قلم دارد یا قلم خوبی دارد که یعنی این فرد توانسته در زبان اثر ماندگاری ایجاد کند.»
رضا قاسمی در ادامه از نامههای صادق هدایت به عنوان بهترین نوع نثر او یاد میکند و میگوید: «در آخرین نامههایی که نوشته و به اسم ۸۲ نامه صادق هدایت درآمده، میبینید زبان هدایت فرق اساسی کرده با همیشه. بهترین نثر هدایت است. دلیلش چیست؟ یک: هدایت دیگر ۴۷-۴۸ساله است، یکی دوسال قبل از آمدنش به پاریس و خودکشیاش است، بنابراین در این مدت زبانش پختهتر و جاافتادهتر شده و نکته دیگر اینکه آن موقعها نامههای هوایی کاغذهایی آبی رنگ بود که با پست هوایی میبردند. این کاغذها فضای محدودی داشتند٬ شاید اندازه یک صفحه که شما باید تمام حرفهایتان را میزدید. این تنگی فضا باعث شده که این نامهها فشردهتر و فشردهتر بشود و همین در زبان مهم است.»
رضا قاسمی در آثارش از چه میگوید؟
«چاه بابل» و «وردی که برهها میخوانند» دو رمان دیگری هستند که رضا قاسمی در ادبیات داستانی ایران ماندگار کرده است و خلاف «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» راهی به انتشار در درون کشور نیافتند. روایتی از راویان تبعید شده که از گذشته تلخ خود میگویند و در این حین پرده از اسرار مگو برمیدارند.
در «چاه بابل» موندو، پناهنده ایرانی ساکن پاریس زندگیاش را مقابلمان میگذارد. مردی که دو بار به دنیا آمده. بار اول ۲۰۰ سال پیش در دوره ناصری و در قامت یک ایلچی مخصوص شاه قاجار و بار دوم در ایران معاصر و زندان جمهوری اسلامی و داستان تواب شدن و اعزام به جبهه جنگ و مداحی برای تهییج رزمندگان. در ادامه او به دلیل رابطه با همسر یک شهید به سنگسار محکوم میشود، خود را نجات میدهد و حالا از پس اینهمه وحشت و رنج نشسته تا در دهه پنجم زندگیاش در پاریس راوی این جهنم از سر گذرانده باشد: «آنجا طبقه هفتم جهنم بود. مرگ ساطوری بود بالای سر. فرود میآمد، اما نه آن دم كه منتظر بودی. میماند همان بالا؛ آنقدر كه روزنه اميدی در تهِ دل گشوده شود. روزنه كه باز میشد، ديگر تمام بود. چنگ میزدی به هر خاشاک، شايد كه جان به در ببری. تكه تكه از تو میكندند. از چيزهای كوچک شروع میشد. میگفتند نماز. اعتقاد نداشتی اما رو به قبله میایستادی. میگفتند سينه بزن. میزدی. میگفتند نوحه بخوان. میخواندی. میگفتند بيا گه بزن به سرتا پای خودت. میزدی. میگفتند لجن بپاش به سر تا پای رفقايت. میپاشيدی. همينطور تكه تكه از تو میكندند تا وقتی كه ديگر هيچ نماند از تو.»
«وردی که برهها میخوانند» رمان سوم رضا قاسمی است که به عنوان نخستین رمان آنلاین فارسی نیز شناخته میشود و آوریل سال ۲۰۰۲ به مدت ۴۲ شب در فیسبوک منتشر شد. قصهای با یک راوی تلخکام که از تخت بیمارستانی در پاریس روایت میشود. موسیقیدان ایرانی که رفته تا چشمش را عمل کند و همزمان با تصور تیغهای جراحی، گذشته را نیز همزمان از مغزش بیرون میکشد؛ درست همانند مغاری که با آن چوب را میتراشد تا سه تاری درست کند. او با این سه داستان درهم تنیده ما را به گذشته میبرد و تا فرا رسیدن روز عمل، این یادآوری خاطرات تلخ را به ما عرضه میکند: «بهش گفتم ول كن ننه، بيا برو آنورِ آب. گفت مادر اينهمه بندرعباسی هرسال زن میگيرند، توی عروسيشان كه نمیتوانند سينهزنی بكنند. گفتم مادر آن جا هم بندرعباسی هست. تمام اين بنادر، از دوبی و شارجه و كوفت و زهرمار همه پر از جوانهای ايرانيست، برو آنجا. جانت را كه از سر راه نياوردهای! گفت آنوقت با اين صداها چه كنم؟ من اين صداها را از اين پرندهها میگيرم، از اين درختها، از اين صدای باد. كجا بروم ولايت غربت؟... ديده بودی كه چه سازی میزد، ننه؟ مار را بيرون میكشيد از سوراخ. آنوقت، يك روز گرفتند بردندش توی بيابانهای اطراف. پزشک قانونی میگفت اول كمرش را شكستهاند. بعد هم با تيغ... .»





